امیر‌ارجمند: مانع اصلی رفع حصر، فساد ساختاری است

اردشیر امیر‌ارجمند: مانع اصلی رفع حصر، فساد ساختاری است
کلمه
جنبش راه سبز - ۲۹ آذر ۱۳۹۳

جرس: سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید معتقد است مانع اصلی رفع حصر از سوی حاکمیت، همان فساد ساختاری است که میرحسین موسوی در سال ۸۸ برای مقابله با آن به میدان آمد.

او تاکید می کند که اگر رهبری درباره حق الناس دانستن رای مردم و رئیس جمهوری در هشدارهایش درباره خطرات تجمیع قدرت، صادق باشند و به لوازم این دو حرف نیز پایبند بمانند، بسیاری از امور کشور اصلاح می شود.

امیرارجمند روایت اخیر ضرغامی از اعلام آمادگی صداوسیما برای تریبون دادن به موسوی را نیز دروغ و وارونه جلوه دادن واقعیت می داند و معتقد است که کودتاگران از سخن گفتن موسوی با مردم و از اینکه مردم در کنار هم باشند، می ترسیدند.

مشروح گفت و گوی اردشیر امیر ارجمند با کلمه را در زیر بخوانید:

هفته قبل حسین شریعتمداری سخنرانی پرجنجالی در دانشگاه تهران داشت که اتهامات بی حد و حصری را به چهره های مختلف، از هاشمی و روحانی تا خاتمی و موسوی نسبت داد. آیا اینطور اتهام پراکنی ها فایده ای به حال نظام دارد؟

ظاهرا عالی ترین مقامات کشور شریعتمداری را تک تیرانداز نظام دانسته اند. در ظاهر ایشان تک تیرانداز است اما در واقع غضنفری است که خود نظام را نشان رفته است. ایشان همه سرمایه های نظام را یا آمریکایی یا وابسته به منافقین یا بی بصیرت و ساده لوح می داند.

"جرس: سخنگوی شورای هماهنگی راه سبز امید معتقد است مانع اصلی رفع حصر از سوی حاکمیت، همان فساد ساختاری است که میرحسین موسوی در سال ۸۸ برای مقابله با آن به میدان آمد"دروغ گویانی مثل ایشان ظاهرا از عدالت اجتماعی دفاع می کنند اما از عوامل اصلی بقا و رشد فساد در کشور هستند چون مخالف هر گونه شفافیت هستند.

یکی از ادعاهای شریعتمداری که قبلا هم از سوی سردار نقدی و دیگران مطرح شده بود، این است که جنبش سبز زمینه ساز تحریم ها شده است. البته شریعتمداری که مثل همیشه یک داستان هم به تحلیل دروغ پردازان اضافه کرده و گفته سران فتنه به آمریکا پیشنهاد دادند که ایران را تحریم کند! نظر شما در این باره چیست؟

عجیب است. لابد آقای موسوی بود که گفت تحریم ها کاغذ پاره هستند! و آقای کروبی گفت که تحریم ها نعمت الهی هستند. خانم رهنورد یا آقای خاتمی با هیاهوی هولوکاست در بدترین شرایط کشور، وسیع ترین اجماع جهانی بر علیه ایران و به نفع اسرائیل را باعث شدند؟

رهبران جنبش سبز و شورای هماهنگی راه سبز امید از بدو تشکیل تا کنون هم در خصوص آثار مخرب تحریم ها بر بنیادهای اقتصادی کشور مکرر و صادقانه هشدار دادند و هم آن تحریم ها را قاطعانه محکوم کردند. اسنادش هم هست.

حالا که صحت آن حرفها بر همه ثابت شده و افتضاح مواضع و رفتارهای آقایان در زندگی همه مردم کاملا روشن شده، امثال اقای شریعتمداری فرار به جلو می کنند و مدعی رو کردن سند می شوند.

من از ایشان و امثال ایشان می خواهم بیش از این ملاطفت نفرمایند و اسناد و مدارکشان را رو کنند. البته اسناد ایشان مثل اسناد آقای جنتی است که ادعا کرد برای رهبران جنبش از خارج کشور چند میلیارد پول ارسال شده، آن هم با چمدان!

تحلیل شما از انگیزه این سخنان چیست؟ از این اتهام پراکنی های تکراری و نخ نما چه هدفی را دنبال می کنند؟

واقعیت این است که راهبرد سیاسی اصلی این جماعت تندرو، تنش زایی است. آنها متحدان استراتژیک اسرائیل هستند. نمونه بازر آن سنگ اندازی به طرف دولت به هر بهانه برای به شکست کشاندن مذاکرات هسته ای است.

اقتدارگراها اخیرا حرف های جدید دیگری هم زده اند. مثلا اینکه موسوی و کروبی می خواسته اند طرح تکفیری های در سوریه را در ایران پیاده کنند.

ایشان ادعا می کند که برای این حرف سند دارد.

"آیا اینطور اتهام پراکنی ها فایده ای به حال نظام دارد؟ظاهرا عالی ترین مقامات کشور شریعتمداری را تک تیرانداز نظام دانسته اند"خب منتظر چه هستید؟ منتشر کنید. بله، ایران می توانست به دنبال سرکوب های غیر انسانی اعتراضات مسالمت آمیز مردم تبدیل به سوریه یا لیبی شود، اما دقیقا این درایت، صداقت، وطن پرستی و اسلام دوستی رهبران جنبش سبز و آینده نگری آنها برای نظام و کشور بود که مانع از تبدیل شدن ایران به سوریه و لیبی شد.

اتفاقا اقدامات برخی از فرماندهان کوته نظر سپاه و بسیج، آقای احمدی نژاد، جنتی و ضرغامی و امثال آقای شریعتمداری با برنامه ریزی و هدایت و تایید تقلب و خیانت به رای مردم و در واقع کودتا بر علیه مردم، کشور را در مرز انفجار قرار داده بود. اما خشونت پرهیزی و بلوغ سیاسی مردم و هواداران جنبش سبز و درایت رهبران خوشبختانه مانع از آن شد.

جریانات تکفیری از دل تقدیس خشونت و سرکوب و اختناق و انحصارطلبی و خشونت پروری و تبعیض به نام دین بیرون می آیند، نه اسلام رحمانی و آزادی خواهانه موسوی و کروبی و جنبش سبز.

آقای امیر ارجمند! ماجرای حصر و ادامه آن در وضعیت آچمز قرار گرفته است. بانیان و عاملان حصر هیچ توجیه قانونی برای این وضعیت ندارند اما دست به تغییر وضع نیز نمی زنند. اخیرا روزنامه جوان وابسته به سپاه هم از پرهزینه شدن ادامه حصر برای نظام انتقاد کرده است.

ولی باز می بینیم مسئولان نظام به رفع حصر تن نمی دهند. شما فکر می کنید علت چیست؟

علت اصلی و بلای اصلی، فساد ساختاری است که کشور دچار آن شده است. در واقع به اعتقاد من هم حصر و هم ادامه آن نیز به صورت استراتژیک در همین رابطه قابل تحلیل است.

منظورتان از فساد ساختاری چیست؟

به صورت ساده، فساد وقتی ساختاری است که نهادها نه تنها قدرت مقابله با فساد (چه قانون شکنی، رشوه و رانت خواری، اختلاس و حیف و میل اموال عمومی و غیره) را ندارند، بلکه خود فسادزا هم می شوند. یعنی اگر یک فرد سالم را در جایی قرار دهید، بعد از مدتی او هم یا دچار فساد مالی یا اداری می شود و یا حذف می شود، یا اینکه لااقل خودش را کنار می کشد و می رود.

این همان بلایی است که آقای موسوی برای هشدار نسبت به آن و مقابله با آن در سال ۸۸ به میدان آمد تا تجمیع پول و اسلحه و ایدئولوژی و استفاده ابزاری از اعتقادات و دیانت، کشور و مردم را ذلیل و گرفتار نکند.

اگر قبول کنیم که فساد ساختاری شده، که ظاهرا قبول داریم -توجه کنید که رییس جمهور می گوید زیر میزی تبدیل به رومیزی شده- در این صورت نیاز به عزم ملی و همه جانبه برای مبارزه با آن لازم است. همین فساد موجب تقلب در انتخابات شد، همین فساد موجب سرکوب معترضین شد و همین فساد موجب ادامه حصر است.

"ایشان همه سرمایه های نظام را یا آمریکایی یا وابسته به منافقین یا بی بصیرت و ساده لوح می داند"اگر مسببین این وضعیت به آن اذعان کنند و وجود بحران همه جانبه را قبول کنند، در این صورت به جای متهم کردن بیهوده رهبران جنبش سبز، آنها را برای کمک به اصلاح امور بدون ترس و نگرانی فورا آزاد می کنند.

اگر صداقت داشته باشیم، خیلی از مشکلات حل می شود. به اعتقاد من یکی از مهمترین حرفهایی که رهبر فعلی جمهوری اسلامی از بدو تصدی این مقام گفته اند، این است که رای مردم حق الناس است. باز به نظر من جدی ترین حرف آقای روحانی هم همین مسئله فساد ناشی از تجمیع قدرت بوده است. اگر آقایان به استلزامات همین دو حرف خود پایبند باشند، امور کشور اصلاح می شود.

همان طور که گفتم مبارزه با فساد ساختاری، عزم ملی، قاطعیت و همه جانبه نگری می خواهد. قدم اول هم شفاف سازی کامل و قاطع در مورد ابعاد و ریشه ای این فساد است.

لذا به کارگیری زبان ایما و اشاره و شفاف سازی های قطره ای و موردی از جانب رییس محترم جمهور و دولت را به اندازه کافی کارساز نمی بینم.

به نظر من به جای اینکه آقای رییس جمهور تمام تخم مرغ های خودش و به تبع آن مردمی را که با امید تغییر به او رای داده اند در سبد پرونده هسته ای بگذارد، که متاسفانه با توجه به سنگ اندازی های عناصر فاسد آینده آن نامعلوم است، شایسته است که مبارزه با فساد ساختاری را هدف اصلی و مهم خود قرار دهد.

در قبال حصر چطور؟ دولت باید همچنان این موضوع را در حاشیه پیگیری کند و در اولویت های چندم خود قرار دهد؟ آن هم وقتی که در بسیاری از جمع های مردمی و دانشجویی، این موضوع به عنوان مهمترین مطالبه مطرح است.

ببینید؛ حقیقت تعارف بردار نیست. چهار سال است که با نقض صریح اصل ۳۲ که از مهمترین اصول قانون اساسی برای حافظت از حقوق مردم است، سه نفر به صورت غیرقانونی به خاطر مطالبه اجرای بدون تنازل قانون اساسی و همچنین پیش بینی وضعیت اسف باری که در انتظار کشور بود، به صورت غیر قانونی زندانی شده اند.

باید به این وضعیت پایان داد، باید به استمرار این جرم پایان داد. اگر حکومت عدالت و شهامت محاکمه و مجازات آمرین و مباشرین این جرم بین و تهدید کننده منافع ملی را ندارد، اگر جسارت محاکمه علنی و عادلانه رهبران جنبش سبز در مقابل هیات منصفه و مطابق اصل ۱۶۸ را ندارد، حداقل باید در اسرع وقت به این برخورد غیر قانونی، غیر شرعی و ضد انسانی خود پایان دهد.

فقط دولت نیست که در این باره ضعیف عمل می کند. با اینکه خیلی از جمع های دانشجویی و جوانان در این باره پیگیرند، شاهدیم که بسیاری از نخبگان در این باره سکوت کرده اند. به طوری که آقای علی مطهری گاهی یک تنه باری را به دوش می کشد که انتظار می رود دیگرانی بیش از ایشان در این باره فعال و متعهد باشند.

بله، حصر تبدیل به یک آزمون حقیقت شده.

"البته شریعتمداری که مثل همیشه یک داستان هم به تحلیل دروغ پردازان اضافه کرده و گفته سران فتنه به آمریکا پیشنهاد دادند که ایران را تحریم کند! نظر شما در این باره چیست؟عجیب است"در مقابل این وضعیت، نه تنها کلیه ارکان نظام بلکه همه ما مسئول هستیم. تعجب می کنم از علما و مراجع عظام، زنان و مردان سیاسی موجه -نه تنها چهره های اصلاح طلب که قطعا مسئولیت آنها مضاعف است، بلکه از هر جناح و گرایش- که چگونه وجدانشان قبول می کند که سکوت کنند؟ چرا همه به صراحت و علنی اعتراض نمی کنند و اقدام موثر عملی برای پایان این وضعیت انجام نمی دهند؟ سکوت در قبال این فساد، آن هم به نام و بهانه مصحلت، نه تنها قربانی کردن حقیقت است بلکه کمک به قلب ماهیت آن است و موجب مسئولیت در قبال همه نسل ها.

این فساد به مانند یک بیماری مسری است که گریبان همه افراد سالم را می گیرد و کسی را معاف نمی کند. در جریان حصر و حبس مدرس، مصدق، منتظری و موارد مشابه برخی از آنهایی که صدایشان شنیده می شد سکوت کردند و به مسئولیت انسانی و اخلاقی خود عمل نکردند. این افراد همچنان و همیشه مورد سرزنش عموم مردم آگاه این سرزمین هستند و خواهند بود.

اقای روحانی رییس جمهور و مجری قانون اساسی است. آغاز ریاست جمهوری ایشان با طرح تصویب منشور حقوق شهروندی همراه بود، و همچنین تاکید بر پاسداری و اجرای قانون اساسی.

اگر دو سال بعد و در آستانه مبارزات انتخاباتی دوره جدید ریاست جمهوری از ایشان سوال شود که آیا به وعده خود در مورد رفع حصر پایبند هستید یا نه و ایشان بخواهد همچنان مظلومانه تکرار کند که فراموش نکرده ام و یادم هست، این امر چندان شایسته و زیبنده ایشان که خود را حقوقدان و مجری قانون اساسی و حافظ حقوق مردم می داند، نخواهد بود.

آقای ضرغامی به تازگی از گفت و گوهای خود با موسوی و کروبی در روزهای بعد از انتخابات سخن گفته و ادعاهایی را در این باره مطرح کرده است، از جمله اینکه مهندس موسوی می خواست به تلویزیون بیاید تا بیانیه بخواند. از سوی دیگر او اعتراف کرده که حاضر نشده به کسی در قواره کاندیدای ریاست جمهوری، حتی به قدر یک ساعت تریبون بدهد و به جای آن می خواسته او را در قالب یک مناظره جلو دوربین بیاورد. ادعاهای ایشان واقعیت دارد؟

ایشان می گوید که موسوی می خواست در تلویزیون بیانیه بخواند و این کار قابل انجام نبود، اما جناب سردار ضرغامی می خواسته پرتوافکنی کند و با حضور آقای حداد با آقای موسوی گفت و گو کنند. واقعیت این است که صدا و سیمای تحت مدیریت آقای ضرغامی با رفتار غیر حرفه ای، غیر قانونی و باندی از عوامل اصلی بحران در کشور در آن دوران بود. ایشان دروغ گویی و فساد و نفاق در کشور را نه تنها لاپوشانی بلکه موجه و نهادینه کردند و خود به خوبی از قضاوت مردم در مورد نقش ایشان و صدا و سیمایشان با خبر هستند.

تحلیل های ضرغامی وارونه است/ چرا موسوی و کروبی از حق دفاع محروم شدند؟

ایشان اخبار دروغ و تحلیل های وارونه ارائه می دهد.

"لابد آقای موسوی بود که گفت تحریم ها کاغذ پاره هستند! و آقای کروبی گفت که تحریم ها نعمت الهی هستند"اما فرض کنیم که تمام ادعاهای ایشان حقیقت دارد. راستی آیا پس از پخش ساعت ها توهین و افترا و دروغ از چندین شبکه تلویزیون و رادیو، آقای موسوی یا آقای کروبی حق نداشتند پاسخ خود را نه به اندازه آن چند صد ساعت بلکه فقط در حد چند دقیقه بدهند؟ درست است که بیش از دو دهه است که صداوسیما بدون قانون و به صورت میلی اداره می شود، اما حق پاسخ گویی که یک اصل کلی است. این حق از آقایان موسوی و کروبی کلا سلب شد. آنها از تماس موسوی با مردم می ترسیدند. شما حتی به نزدیکان این دو نفر هم اجازه ندادید از آنها دفاع کنند و مردم بتوانند حداقل حرف های آنها را هم برای یک بار بشنوند.

برعکس، همه را زندانی کردید.

معلوم نیست این وسط آقای حداد به چه عنوانی و از طرف چه کسی باید حاضر می شد! مگر طرف مقابل آقایان کروبی و موسوی، ایشان بود؟ اگر قرار بود ایشان به طرفداری از آقای خامنه ای و احمدی نژاد حاضر باشد، می توانستد در کنار حداد عادل از فرد دیگری که از ادعای رهبران جنبش سبز دفاع می کرد برای این گفت و گو و به اصطلاح “نور افشانی” استفاده می کردند. حرف های امسال ایشان و شریعمتداری و جلیلی و کدخدایی از یک جنس است. مثلا بیش از چهار سال وقت لازم بود تا دبیر وقت شورای امنیت ملی یعنی جناب جلیلی به این کشف بزرگ نائل شوند که حصر رهبران جنبش سبز نه به خاطرانتخابات حوادث بعد از آن، بلکه به خاطر دعوت مردم به حمایت از مردم تونس و مصر بوده است و ادعای اینکه موسوی و کروبی می خواستند مثل مدل مصر و تونس انقلاب کنند. این حد از تناقض گویی، نشان از عمق چاله ای است که آقایان خود را در آن اسیر کرده اند. اگر این ادعا درست باشد، پس رهبر، احمدی نژاد، خود جلیلی و همه مسئولین ذوب در ولایت هم مجرم هستید و می خواستید که نظام را سرنگون کنید؛ چون همه از مردم مصر و تونس حمایت کردید و راهپیمایی راه انداختید، از نوع البته حکومتی.

"نمونه بازر آن سنگ اندازی به طرف دولت به هر بهانه برای به شکست کشاندن مذاکرات هسته ای است.اقتدارگراها اخیرا حرف های جدید دیگری هم زده اند"چرا آقای جلیلی راستش را نمی گوید که از اینکه مردم به ابتکار خود همدیگر را ببیند و در کنار هم باشند، می ترسند؟

اگر به گفته جناب شریعتمداری رهبران جنبش سبز ژنرال های بی سرباز هستند، پس چرا اینقدر از آنها می ترسید؟ خب آنها را آزاد کنید تا در تنهایی خود ادب شوند. البته هواداران جنبش سبز نه سرباز هستند و نه -به گفته سردار جعفری- سوسول. آنها شهروندان مدنی هستند، بدون سرنیزه، با دستان گشوده و به دنبال انتخاب سبک زندگی خود، آن هم با وجود همه شکاف های طبقاتی و اجتماعی. چیزی که امثال آقای جعفری زیر بار آن نمی روند و آنها را عصبانی می کند، چون در آنجا دیگر سرنیزه خیلی کارآیی ندارد و آقایان هم قدرت مونیپولاسیون ندارند.

کدخدایی سخنگوی شورای نگهبان در زمان انتخابات ۸۸ هم اخیرا تلاش کرده که این شورا و اعضای آن را از اتهام دست داشتن در تقلب انتخاباتی، حمایت از یک طرف رقابت و همکاری با کودتاگران تبرئه کند. چیز جدیدی در سخنان وی که با عنوان “ناگفته های انتخابات ۸۸″ منتشر شد، وجود داشت؟

آقای کدخدایی که همچنان به تکرار سخنان ملال آور خود ادامه می دهد، ولی به یک سوال اصلی پاسخ نمی دهد.

وقتی که عالی ترین قاضی در یک حوزه خود طرف دعوی می شود، چه باید کرد؟ آیا تکرار اینکه شورای نگهبان مرجع نهایی رسیدگی است، کفایت می کند یا اصرار بر دور باطل است؟ قریب به نیمی از اعضای شورای نگهبان از جمله دبیر آن آقای جنتی علنا و صراحت به نفع یک طرف و ضد طرف دیگر موضع گیری و تبلیغ و فعالیت کرده است.

این ادعای پوچ که موضع گیری آقایان عضو شورای نگهبان به نفع احمدی نژاد در تصمیم آنها اثری نداشت، خود آقای کدخدایی را هم قانع نمی کند. زیرا ایشان مثل هر کسی که الفبای حقوق را بلد است، می داند که قاضی یا مرجع حل اختلاف باید به گونه ای رفتار کند که کوچک ترین شائبه جانبداری از یک طرف ایجاد نشود تا اعتماد عمومی و طرفین دعوا از آن نهاد سلب نشود. چرا امام متقیان علی (ع) در دعوایی که خود طرف آن بود، قاضی را حتی از تبعیض در به کارگیری کنیه طرفین منع می کند؟ نکند جایگاه آقایان از آن مظهر عدالت یا قاضی او بالاتر است؟ می گویند فردی از امام خمینی (ره) شکایت کرد و ایشان فورا آماده حضور در دادگاه شد، اما چطور است که آقای جنتی که شما او را مظهر عدالت و انصاف معرفی می کنید بعد از چندین سال هنوز حاضر به پاسخگویی به شکایت آقای تاجزاده نشده است؟ البته سلب اعتماد از نهادی مثل شورای نگهبان موجب بروز بحران می شود و البته مسبب اصلی آن نیز نه قربانیان بی عدالتی، بلکه خود اعضای شورای نگهبان و باز البته رهبر (کسی که فقهای شورا را نصب می کند) و خبرگان رهبری که باید بر رهبر نظارت باید داشته باشد و رییس قوه قضاییه (که حقوقدانان شورا را به مجلس پیشنهاد می دهد) هستند.

شما می دانید، و اگر نمی دانید باید بخوانید و بدانید، که وقتی عالی ترین مرجع از موضع اجرای منصفانه و صحیح قانون منحرف می شود، مردم برای پاسداری از حقوق خود و حفظ مشروعیت و حرمت واقعی نهادهای قانونی، مشروعا حق اعتراض دارند. مردم ما با مدنی ترین و مسالمت آمیزترین روش به عدم احترام شورای نگهبان و دیگر حکام به موازین اولیه قانون و عدالت اعتراض کردند و آنطور بی رحمانه سرکوب شدند. شما حتی به جسد قانونی که خود وضع کرده اید هم احترام نمی گذارید.

"مثلا اینکه موسوی و کروبی می خواسته اند طرح تکفیری های در سوریه را در ایران پیاده کنند.ایشان ادعا می کند که برای این حرف سند دارد"آخرین مورد آن هم ردصلاحیت آیت الله رفسنجانی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم بود.

به هرحال در آن جریان اگر نمی خواستند که داوری یک کمیته مرضی الطرفین را بپذیرند، با توجه به وضعیت و انسداد قانونی که دولت، سپاه و شورای نگهبان به وجود آورده بودند و تردید جدی که در بی طرفی مجری و ناظر انتخابات بود و یک معضل جدی به وجود آمده بود، رهبری می توانستند به جای عجله تعجب انگیز و بحران آفرین در تایید تقلب و ضربه زدن به خود و نظام، در چهارچوب بند ۸ اصل ۱۱۰ قانون اساسی که به رهبر اجازه می دهد از طریق مجمع تشخیص مصلحت نظام به حل معضلات نظام که از طریق عادی قابل حل نیست اقدام کند، حل این قضیه را به مجمع واگذار می کرد. البته با توجه به مشورتی بودن نظر مجمع در اجرای این بند از اصل ۱۱۰ رهبر همچنان در اتخاذ تصمیم نهایی مخیر بود. اما با توجه به سخنان سردار جعفری و آقای سعیدی در جلسه ای که در اوایل آن حوادث اظهار شده است، به نظر می رسد که رهبری تصمیم قطعی بر عدم بازگشت اصلاح طلبان به قدرت گرفته بودند، چه آقای خاتمی و چه آقای موسوی یا آقای کروبی. بدین ترتیب با نقض مجدد قانون اساسی در هدایت و پیمودن طریق حل معضل، خود و کشور را دچار بحران کردند.

کمی بحث را از گذشته به سمت آینده ببریم. برنامه شورای هماهنگی راه سبز امید برای انتخابات آینده مجلس چیست؟ آیا با توجه به شرایط سیاسی جدید کشور، شورا قصد دارد وارد رقابت های انتخاباتی شود و افراد نزدیک به جنبش سبز را مورد حمایت قرار دهد یا روش دیگری را در قبال انتخابات به کار خواهد بست؟

صحبت کردن در مورد حمایت از افراد و غیره هنوز خیلی زود است، اما در مورد انتخابات به چند نکته باید توجه کنیم.

قبلا گفتم که مهمترین حرف رهبر از سال ۶۸ تاکنون همین حق الناس بودن رای مردم است. این دستاورد بزرگی برای جنبش سبز و دموکراسی خواهی در ایران است. در کنار برخی عوامل دیگر، جنبش سبز با تضعیف ظرفیت های درونی اقتدارگرایان و به همت مقاومت سرافرازانه رهبران آن و توسیع و تعمیق آگاهی های عمومی، رهبری را قانع کرد که مانع تجدید تجربه تلخ سال ۸۸ و مهندسی همه جانبه انتخابات شوند؛ که البته امیدوارم یک تاکتیک مقطعی نباشد. هرچند نظارت استضوابی شورای نگهبان عملا انتخابات در ایران را دومرحله ای کرده است، اما این شورا و اعضای آن در مقابل دریایی از سوالات قرار دارند. مثلا علاوه بر حوادث سال ۸۸، رد صلاحیت آیت الله هاشمی که موید عملکرد خودسرانه این شورا بود، هزینه زیادی را به آنها تحمیل کرد.

آنچه برای ما اهمیت اساسی دارد و حتی مقدم بر نتیجه انتخابات است، سالم سازی فرایند انتخابات است؛ زیرا از این طریق و با توسل به عدالت رویه ای است که ما می توانیم حق مردم برای تعیین سرنوشت را پایدار کنیم.

"بانیان و عاملان حصر هیچ توجیه قانونی برای این وضعیت ندارند اما دست به تغییر وضع نیز نمی زنند"لذا تاکید اصلی ما بر اصول انتخابات آزاد، سالم و منصفانه در چهارچوب یک استراتژی جامعه محور است. این اصول است که اجازه می دهد اخلاق جایی در سیاست داشته باشد. کمک به اخلاقی کردن سیاست از اهداف رهبران جنبش سبز و شورای هماهنگی راه سبز امید بوده و هست. در شرایط حاضر یک طیف از فعالان سیاسی، مقلد و مبلغ سیاست صرفا حکومت بنیاد هستند و تنها عمل سیاسی موجه و مفید در شرایط کنونی را شرکت در انتخابات به هر ترتیب و هر شرایط می داند و باور به امکان یا فایده نوع دیگری از سیاست ورزی ندارند. نوع افراطی این نوع نگرش می تواند به نوعی عملگرایی فارغ از اخلاق بینجامد که با منشور جنبش سبز سازگاری ندارد.

لازم به تکرار نیست که بحث اصلا بر سر خود انتخابات نیست.

همه ما به عنوان افرادی که به دنبال اصلاح مسالمت آمیز جامعه هستیم، می خواهیم که انتخابات فصل الخطاب باشد و فکر نمی کنیم که چون در انتخابات سال ۸۸ تقلب شد یا چون در یک انتخابات شرکت نکردیم پس باید در هیچ انتخاباتی شرکت نکنیم. شرکت یا عدم شرکت و به طور کلی نحوه برخورد با یک انتخابات را مجموعه شرایط تعیین می کنند. انتخابات در بدترین شرایط هم فرصت هایی را ایجاد می کند که نیروهای تحول خواه نباید و نمی توانند به آن بی تفاوت باشند؛ چه لیست بدهند و چه ندهند، چه از لیستی حمایت بکنند و چه نکنند، و چه اصلا رای بدهند یا رای ندهند.

ما در عین تاکید بر اینکه نباید از سیاست حکومت بنیاد و تلاش جهت حضور در قدرت برای اصلاح امور غفلت کرد، معتقد به سیاست جامعه محور هستیم و آن را اولویت می دانیم. سیاست جامعه محور را هم نباید به بسیج اجتماعی تقلیل داد. در شرایط حاضر تدقیق شفاف سازی و تقویت این گفتمان و همچنین آموختن مهارت های مربوط به آن اهمیت اساسی دارد.

"اخیرا روزنامه جوان وابسته به سپاه هم از پرهزینه شدن ادامه حصر برای نظام انتقاد کرده است"در بین نیروهای سیاسی در ایران، مهارت های سیاست ورزی حکومت بنیاد بسیار بیش از سیاست جامعه محور است. در این زمینه ضعف های اساسی وجود دارد و لازم است به دنبال جبران آن باشیم. به نظر من شاید این راه کمک کند تا قوه ابتکار و زایش اندیشه که به شدت در نزد سیاسیون فروکش کرده است، جان جدیدی بگیرد و همچنین ما بتوانیم در کنار نقد حکومت، جرئت و مهارت نقد صحیح و سازنده جامعه را نیز بیابیم.

نکته آخر اینکه به هر حال وقایع سال ۸۸ و سپس انتخابات ۹۲ تکان ها و چالش هایی را در مجموعه خانواده بزرگی که به تحول و بهبود امور از طریق اصلاح باور دارد، ایجاد کرده است. در چنین شرایطی شاید انتخابات مجلس فرصتی باشد که جریانات اصلی همت کنند و با تدوین منشور یا سندی که تبین اصول اصلاح طلبی باشد، به شفافیت فضای سیاسی، اخلاقی کردن آن و انسجام این طیف کمک شایانی کنند و در ضمن به جای تن دادن به کشمکش بر سر انتخاب این فرد یا آن فرد برای قرار دادن در لیست نامزدها، با مبارزه انتخاباتی برنامه محور به تحول نهاد انتخابات در کشور کمک کنند. البته به شرطی که برنامه ها از روی برنامه های توسعه کپی نشود و به کلیات ختم نشود.

در شرایط حاضر مبارزه با فساد ساختاری می تواند زمینه را برای تهیه برنامه جدی فراهم سازد.

مهندس موسوی نصیحت های خوبی را با ستادهای انتخاباتی در میان می گذاشتند. ایشان می گفتند خوب است صدای آنهایی هم باشیم که صدایشان شنیده نمی شود، و اینکه سیاستمدار نمی تواند خود را کنار بکشد و در کنج دفتر خود و جدای از مردم نیازها و خواسته های آنها را درک کند و برنامه بریزد و عمل کند.

سوال آخر را درباره خود شورای هماهنگی بپرسیم. چرا اعضای این شورا غیر از شما ناشناس بودند و ناشناس ماندند؟ آیا در شرایطی که دولتی متفاوت با سالهای بعد از ۸۸ بر سر کار است، با حضور شفاف تر و علنی نمی توان انحصار سیاسی اقتدارگرایان را به چالش کشید؟

منشور جنبش سبز که مبنای کار و عمل شورای هماهنگی راه سبز امید است، کاملا در چهارچوب قانون اساسی است و این شورا باید بتواند به صورت علنی و بدون مشکل در کشور فعالیت کند. اما اقتدارگرایان با نقض قانون مانع آن می شوند. شما دعا بفرمایید که با تمکین به قانون این امکان فراهم شود.

"شما فکر می کنید علت چیست؟علت اصلی و بلای اصلی، فساد ساختاری است که کشور دچار آن شده است"حتما در اخبار سایت های امنیتی خوانده اید که مدعی شده اند که بنده طی حکم غیابی که البته شخصا از آن اطلاع ندارم، به ۱۶ سال حبس محکوم شده ام که ده سال آن مربوط به عضویت در این شورا است. فکر کنم بدین ترتبب پاسخ سوال شما برای اعلام اسامی دیگر را داده باشم!

معمولا حکومت ها باید رافع موانع برخورداری افراد از آزادی های مشروعشان و همچنین تقویت کننده زمینه برخورداری آنها از این آزادی ها باشند. اما متاسفانه در شرایط فعلی کشور ما که آزادی ها توسط حکومت توزیع می شود و نه تضمین، سهمی برای رهبران جنبش سبز و به تبع آن شورای هماهنگی راه سبز امید پیش بینی نشده است.

شورا به رغم تمام محدودیت ها و کاستی های تحمیلی و هچنین ضعف ها و نقدهایی که می تواند بر آن وارد باشد، توانسته است با پرهیز از هرگونه افراط و تفریط و همچنین اجتناب از ورود به مناقشات بیهوده بر آرمان های مندرج در منشور خود وفادار بماند و افتخار می کند که در حد و بضاعت خود در برافراشته نگه داشتن پرچم جنبش سبز مشارکت داشته است.

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز