زد و خورد نیروهای دولتی عراق با شبه نظامیان شورشی

دور جدید جنگهای مذهبی در عراق، که با ورود نیروهای داعش ابعادی بسیار فراتر از مرزهای عراق گرفته است، و حضور نظامیان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این جنگها بار دیگر آثار بسیار خطرناک تبدیل دین مدنی به یک دین سیاسی را به نمایش می گذارد
اخبار روز
بی بی سی فارسی - ۱۷ تیر ۱۳۹۳

برای ما ایرانیان، که یک انقلاب اسلامی به رهبری یک مرجع تقلید را پشت سرگذاشته ایم و بیش از سه دهه است که یک حکومت دینی را تجربه می کنیم، مقوله مذهب بیش از یک فرهنگ، یا اعتقادات فردی و یا عادات مذهبی معنی می دهد. برای ما ایرانیان دین و مذهب شیعه در حقیقت مترادف شده اند با سازمان و سیستمی از باورهای مذهبی، تشکیلات روحانیت، جامعه ای که باید مطابق قوانین مذهبی اداره شود، نظام سیاسی-اقتصادی که بر نیروهای معتقد و ایدئولوژیک استوار می باشد ودر یک کلام مترادف است با اسلام سیاسی؛ بمانند کشورهایی که تنها توسط یک حزب و ایدئولوژی واحد و فراگیر اداره می شوند.

در واقع بدلیل حضور بشدت تحمیلیِ مذهبِ سیاسی، سازمان یافته و حکومتی در جامعه ایران و نیز بدلیل پیش زمینه های تاریخی و فرهنگی در جامعه ایران، مخالفین حکومت جمهوری اسلامی از یکسو به مذهب شیعه بعنوان یکی از عوامل مهم و موثر درشکلگیری نظام اسلامی در ایران و بنا براین یکی از علت های اصلی مشکلات و بحرانهایی که اکنون جامعه ایران با آن دست بگریبان است، می نگرند؛ و در عین حال، از سوی دیگر نیز، آنرا جزئی از راه حلِ عبور از نظام جمهوری اسلامی می شمارند. به این معنی که شاه بیتِ اکثر و یا شاید به جرات بتوان گفت تمامی طرحها و برنامه های سیاسی نیروهای مخالف جمهوری اسلامی را سکولاریزم، جدایی دین از سیاست و محدود کردن دین به یک مقوله فردی و شخصی تشکیل می دهد.

بعبارت دیگر مذهبی که اکنون اکثر ما ایرانیان می شناسیم، یا از نوع حکومتی و ایدئولوژیک آن است، که جمهوری اسلامی آنر نمایندگی می کند و یا از نوع شخصی و فردی آن می باشد که در چهارچوب زندگی خصوصی و اعتقادات قلبی و یا رفتارها وعادات مذهبی از جمله نماز و روزه و اعتقاد به روز جزا معنا می یابد، که طبیعتا خواسته اکثر ایرانیان، مذهب از نوع دوم آن است، آنطور که در جامعه قبل از انقلاب اسلامی نیز حضور عمده و غالب داشت.

"دین مدنی حتی می تواند خود را در سازمانهای اجتماعی و مردمی نشان دهد و در روابط اجتماعی و زندگی روزانه مردم حضور داشته باشد، بدون اینکه وارد سیاست شده باشد"

اما آیا می توان دین و مذهب را صرفا به این دو شکل محدود کرد و آیا ما واقعا نمونه ای در میان ملت ها و حکومت های دیگر می توانیم بیابیم که مذهب بطور کامل از سیاست و امور عامه یک جامعه خارج شده و صرفا به امور شخصی محدود گشته است؟ حتی در میان کشورهای مدرن و دمکراتیک که سکولاریزم به یک اصل جدایی ناپذیر از اندیشه ها و مدلهای سیاسی شده است. برای مثال چگونه می توان وجود شعارهای مذهبی در اکثر سخنرانی های روسای جمهور امریکا، که نمونه اخیر آن سخنان باراک اوباما در سالگرد استقلال ملت امریکا میباشد، و یا چاپ شعار ما "به خدا اعتماد داریم" (in god we trust) روی اسکناس دلار امریکایی توجیه کرد؟

بنظر می رسد که ما ایرانیان، بدلیل تجربه تلخ جمهوری اسلامی و آرزوی برخورداری از یک نظام سیاسی سکولار و امید به بازگشت به دورانی که مذهب جنبه شخصی داشت، به حضور و نقش نوع دیگری از مذهب، در کنار فرهنگ مذهبی و دین سیاسی، در جامعه ایران کمتر توجه داریم. نگارنده با الهام از نظریات جامعه شناس امریکایی روبرت بِلّاه (Robert N. Bellah) این نوع سوم از مذهب را "مذهب مدنی" (civil religion) می نامد. شاید این نامگذاری در وحله اول اضافی و یا بی جا انگاشته شود، زیرا همه می دانیم که فرهنگ ما ایرانیان، همانند فرهنگ بسیاری از ملل دیگر، یک فرهنگ مذهبی است و اصولا اعتقادات و رفتارهای مذهبی را نمی توان از فرهنگ یک ملت جدا ساخت.

و می دانیم که اعتقادات مذهبی از نوع چند خدایی تا تک خدایی آن به اندازه تاریخ حیات انسان اجتماعی قدمت دارند.

اما تفاوت "دین مدنی" با فرهنگ مذهبی در این واقعیت نهفته است که دین مدنی، همانطور که از گزینش ترکیب بین دین و مدنیت برمی آید، بیش از اینکه یک پدیده فرهنگی و یا مقوله شخصی باشد، پدیده ای است اجتماعی که معمولا با هویت یک ملت و سیاست های حاکم بر آن پهلو می زند و پیوند می خورد. پدیده ای که می تواند بسیار بیشتر از فرهنگ مذهبی و یا اعتقادات شخصی موثر در تبدیل شدن یک دین به ایدئولوژی سیاسی و سپس فرایند تشکیل یک حکومت دینی باشد.

از نظر فلسفی و نظری می توان گفت که دین مدنی برخی از اعتقادات نهفته شده پشت ظاهر و پوسته یک دین سنتی را نمایندگی می کند؛ آن اعتقاداتی که می توانند عامل هویت بخش و متحد کننده یک ملت نیز باشند و فراتر از باورهای شخصی تبدیل به یک باور همگانی شوند – باورهایی که آحاد یک ملت، خود را می توانند در چهارچوب و کادر آن بیابند و تعریف نمایند. دین مدنی حتی می تواند خود را در سازمانهای اجتماعی و مردمی نشان دهد و در روابط اجتماعی و زندگی روزانه مردم حضور داشته باشد، بدون اینکه وارد سیاست شده باشد. موقعیتی که به اعتبار آن پدیده "دین مدنی" خود را کاملا از فرهنگ مذهبی متمایز می سازد. دین مدنی همچنین می تواند در نهان خود پارامترهایی از هویت ملی و تاریخی پنهان سازد و تبدیل به یک فضای تنفسی برای یک ملت شود که حتی خود آن ملت آگاهی کاملی بر حضور و عملکرد آن ندارد.

"دین مدنی همچنین می تواند در نهان خود پارامترهایی از هویت ملی و تاریخی پنهان سازد و تبدیل به یک فضای تنفسی برای یک ملت شود که حتی خود آن ملت آگاهی کاملی بر حضور و عملکرد آن ندارد"برای مثال حضور نهاد روحانیت در مناسبات اجتماعی و روابط اقتصادی ایرانیان از گذشته های دور تا کنون و یا حضور فعال اخوان المسلمین در عمق روابط اجتماعی و اقتصادی مصریان بیش از اینکه نمادی از یک فرهنگ مذهبی باشند، نمادی از حضور دین مدنی در این جوامع هستند.

اگرچه نظریه "دین مدنی" در ابتدا توسط جامعه شناس امریکایی روبرت بِلّاه برای تحلیل نقش مذهب در جامعه امریکا و بویژه در نظام سیاسی آن و هویت ملی امریکائیان خلق گردید اما از این نظریه می توان در تحلیل نقش و مکانیزم مذهب در جوامع دیگر از جمله ایران و سایر کشورهای خاورمیانه نیز استفاده کرد. همانطور که این نظریه تلاش می کند ورای مذهب شخصی و نظام سیاسی سکولار آمریکا، نقش همچنان واقعی و فعال مذهب را در این کشور بفهمد، ما نیز می توانیم با اتکا به این نظریه تلاش کنیم پارادوکس ضرورت یک نظام سیاسی سکولار و محدود کردن مذهب به امور شخصی از یک سو و در عین حال حضور قوی دین مدنی در جامعه ایران که فرهنگ مذهبی فقط بخشی از آن است را بهتر بفهمیم و از زوایای جدیدی به تحلیل و جستجوی راه حل برای آن بپردازیم.

البته باید در این بحث مقایسه ای بخوبی دقت و توجه داشت که دین مدنی در هر جامعه و مدنیتی می تواند تعاریف و کاربردهای خاص و حتی کاملا متفاوت با سایر جوامع داشته باشد. برای مثال دین مدنی در امریکا پیوند بسیار تنگاتنگی با جنگ های استقلال و سپس جنگهای داخلی امریکا خورده است، در جنگهای داخلی بسیاری از رهبران شمال و جنوب از اراده خدا برای پیروزی یکی بر دیگری صحبت می کردند؛ و بعد ها برخی از نظریان پردازان آمریکایی معتقد شده بودند و تبلیغ می کردند که دینِ امریکایی مردم این کشور را به خداوند پیوند می دهد، بطوریکه هویت ملی امریکائیان در حقیقت بازتابی است از نقشی و رسالتی که خداوند بر عهده این ملت برای نجات این جهان گذاشته است.

رسالتی که همچنان در افکار و فرهنگ امریکائیان زنده است و بر این مبنا همچنان خود را ملت برتر و نجات بخش بشریت می انگارند. همانطور که در کمتر فیلم امریکایی است که قهرمان آن و یا این ملت و نیروهای نظامی آن در نقش منجی بشریت ظاهر نشود. همانگونه که رئیس جمهور امریکا، باراک اوباما در سخنرانی اخیر خود به مناسبت روز استقلال امریکا می گوید: "مفاهیم آزادی و برابری به ما کمک کرد که نیرومند ترین دمکراسی، بزرگترین طبقه متوسط، و قدرتمند ترین ارتشی را که جهان دیده است، بسازیم. وی می افزاید: "و امروز، ملتی در روی زمین نیست که نخواهد جای خود را با ایالات متحده آمریکا معاوضه کند.”

بنظر می رسد بدلیل تاثیرغیر قابل تصور جنگهای امریکا، از جنگهای استقلال تا جنگهای داخلی و سپس جنگهای جهانی که سرانجام ملت امریکا بعنوان یک ملت و یک فرهنگ خاص از درون آنها پیروز اصلی در آمده است، اکنون مقوله جنگ به یک نُرم و واژه عادی در جامعه امریکا تبدیل شده است. در زبان و فرهنگ امریکا همانطور از واژه جنگ علیه مواد مخدر (war on drugs) استفاده می شود که علیه تروریسم (war on terror).

"البته باید در این بحث مقایسه ای بخوبی دقت و توجه داشت که دین مدنی در هر جامعه و مدنیتی می تواند تعاریف و کاربردهای خاص و حتی کاملا متفاوت با سایر جوامع داشته باشد"از سوی دیگر مقوله جنگ و اعتقادات مذهبی مردم امریکا، که خدا سمبلی از استقلال، آزادی و قدرت ملت امریکا است، ملتی که برگزیده و برتر می باشد، نیز آن اندازه پیوند جدایی ناپذیری با یکدیگر پیدا کرده اند که می توان گفت که نهاد مذهب بدون جنگ نمی توانست باقی بماند و جنگ نیز بدون مذهب نمی توانست توجیه پذیر باشد.

در رابطه با جامعه ایران نیز، همانند بسیاری از کشورهای دیگر، می توان در کنار فرهنگ مذهبی و دین سیاسی آثار و نمونه های بسیاری دال بر حضور دینی مدنی یافت. اگرچه فرهنگ ایرانی، چه پیش و پس از نفوذ اسلام در این کشور همواره اجزا و عناصر مذهبی داشته است و ایران نیز استثنایی در زمینه پیوند جدایی ناپذیر و ارتباط تنگاتنگ بین فرهنگ و مذهب نیست، اما تنها پس از ظهور دولت صفوی -که شیعه دین رسمی ایرانیان شد- می توان از پدیده جدیدی بنام "دین مدنی" در ایران صحبت کرد.

با تشکیل دولت صفوی و اعلام مذهب شیعه بعنوان مذهب رسمی ایرانیان، در حقیقت ایران زمین و اقوام و مردمان ساکن آن باردیگر به استقلال و نظام و ساختار سیاسی واحدی دست یافتند. با آغاز دولت صفوی، و بویژه در دامنه تضادهای آشتی ناپذیر ایرانیان با امپراطوری عثمانی، بتدریج ایرانیان که بیش از هزار سال زیر پرچم خلفای اسلام بسر برده بودند، با استفاده از عناصر موجود در تاریخ و فرهنگ باستانی خود از یکسو و عناصر موجود در مذهب شیعه –بویژه امامت که در واقع نسخه مذهبی سلطنت موروثی است- از سوی دیگر، هویت جدیدی برای خود می سازند که می توان آنرا جوهر و جانمایه پدیده جدیدی بنام دین مدنی در ایران نامید.

هویتی که به ایرانیان استقلال و اعتماد به نفس مجدد و شکوه عظمت عصر باستان را برگرداند و بتدریج نفوذ خود را در همه مناسبات اجتماعی گسترده کرد.

با دعوت شاه اسماعیل صفوی از علمای شیعه بتدریج نهاد روحانیت شیعه در ایران شکل می گیرد، نهادی که همواره دستی در قدرت سیاسی، چه آشکار و چه پنهان، داشته است. با تدوین کتابهای جدید فقهی توسط فقها و علمای شیعه که به ایران مهاجرت کرده -و همواره از حمایت شاهان صفویه برخوردار بودند- فقه و شرایع مذهب شیعه دوازده امامی در قالب توضیح المسائل وارد مناسبات اجتماعی و زندگی خصوصی ایرانیان می شود. فرایندی که مذهب را از فرهنگ و اعتقادات معمولی مذهبی به مدار بالاتری که هویت بخش است وهمه امور مردم را سامان میدهد تبدیل می گرداند. دین مدنی که مومنین را مکلف می سازد هر تصمیمی را به داوری دین و علمای دین و نهاد روحانیت واگذارند.

"رسالتی که همچنان در افکار و فرهنگ امریکائیان زنده است و بر این مبنا همچنان خود را ملت برتر و نجات بخش بشریت می انگارند"این دین دیگر یک فرهنگ و اعتقاد مذهبی نیست، و بسیار فراتر از آن عمل می کند. بطوریکه بعدها می بینیم که در متمم قانون اساسی مشروطه شیعه دوازده امامی مذهب رسمی کشور اعلام می شود؛ و نیز تصویب ومندرج می گردد که مواد قانونی هیچگاه نبایند مخالفتی با "قواعد مقدسه اسلام" داشته باشند، که تشخیص آن نیز بعهده پنج نفر از مراجع و علمای شیعه می شود.

با این حساب می توان گفت که در حقیقت شیعه سیاسی و نظریه ولایت فقیه روح الله خمینی، فرزند مشروع و خلف "دین مدنی" شیعه که پس از دوران صفویه آغاز به رشد و تکامل نمود، می باشد. و البته رشد پیوسته و حضور بیش از سه سده "دین مدنی شیعه" در روابط اجتماعی ایرانیان، و بویژه پیوند و حتی تاثیر گرفتن آن از هویت ملی و تاریخی و فرهنگ باستانی ایرانیان نتیجه ای جز این نمی توانست داشته باشد. در واقع پارادوکس بزرگ بین وجوه مثبتی که یک دین مدنی از جمله استقلال، هویت و روح همبستگی بین مردم و وجوه خطرناک و منفی آن در امکان تبدیل شدنش به یک ایدوئولوژی و دین سیاسی هموراه یکی از چالشهای بزرگ جوامعی مانند ایران بوده که هنوز با آن دست بگریبان است.

البته این واقعیت نیز جای تاکید دارد که میزان آگاهی که مردم ایران، در دوران انقلاب اسلامی، از نقش و ابعاد حضور دین در جامعه اشان داشتند به هیچ قابل مقایسه با میزان عمقِ واقعی حضور و نفوذ دین مدنی در جامعه ایران نبود.

دور جدید جنگهای مذهبی در عراق، که با ورود نیروهای داعش ابعادی بسیار فراتر از مرزهای عراق گرفته است، و حضور نظامیان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در این جنگها بار دیگر آثار بسیار خطرناک تبدیل دین مدنی به یک دین سیاسی را به نمایش می گذارد. آنطور که از اخبار و فیلمهای منتشر شده بر می آید، نیروهای داعش بدون کمترین مقاومتی از سوی نظامیان عراقی و یا مردم شهرهای سر راهشان، و حتی گاه با استقبال از آنها، موفق به پیشروی در عراق و اشغال بخش اعظم شمال غرب آن کشور شده اند. و آنطور که از یکی از گزارشات دیگر بر می اید هدف اصلی نیروهای داعش همانا جمهوری اسلامی و به گفته خودشان صفویان حاکم بر ایران و عراق (اشاره به دولت مالکی تحت حمایت جمهوری اسلامی) است.

فرزندان خلف صفویه اما سالها است که در غالب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در مناطق عراق، سوریه و لبنان فعالند و همانطور که واشنگتن پست درمقاله‌ای به قلم دیوید ایگنیشس می‌نویسد "اشتباه محاسبه‌های سپاه قدس و فرمانده آن ایران را در چشم انداز یک فاجعه و بی‌ثباتی قرار داده است."
"نویسنده، گسترش نفوذ ایران درسوریه، لبنان وعراق با تلاشهای قاسم سلیمانی را پیش درآمد چشم انداز بی‌ثباتی بسیار خطرناکی در مرزهای ایران می‌داند و می‌نویسد درست است که آمریکا در وضعیت بحران‌های جاری خاورمیانه دچار اشتباه‌هایی شده، اما اگر درست فکر کنیم ظهور داعش، برای ایران با ۹۰۰ کیلومتر مرز با عراق، یک فاجعه است.

عملیات بی‌رحمانه سلیمانی در سوریه، لبنان و سپس در عراق، اکنون تندروهای سنی عرب را به صحنه آورده و این سردار با خطاهای مکرر خود فرصت‌های گرانبهایی را در مسیر حفظ منافع ایران از دست داده است"

آری جامعه ایران در حقیقت دین مدنی خاص خود را دردامن خویش پرورش داد، تا سرانجام این دین مدنی به هیولای اسلام سیاسی و شیعه صفوی و با سردارانی مانند قاسم سلیمانی که دیگر به مرزهای جغرافیایی خود قانع نیست، تبدیل شود.

http://haghaei.blogspot.com

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط