مرد کلاه فروش و میمون ها

عصر ایران - ۲۶ تیر ۱۳۹۴



پول‌نیوز

-

روزی کلاه فروشی  از جنگلی می گذشت. تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند.

به گزارش گروه مدیریت و ثروت

پول‌نیوز،

کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید. وقتی بیدار شد متوجه شد که کلاه ها نیست . بالای سرش را نگاه کرد . تعدادی میمون را دید که کلاه ها را برداشته اند.

"تصمیم گرفت زیر درخت مدتی استراحت کند.به گزارش گروه مدیریت و ثروت پول‌نیوز، کلاه ها را کنار گذاشت و خوابید"

فکر کرد که چگونه کلاه ها را پس بگیرد. در حال فکر کردن سرش را خاراند و دید که میمون ها همین کار را کردند. او کلاه را ازسرش برداشت و دید که میمون ها هم از او تقلید کردند. به فکرش رسید… که کلاه خود را روی زمین پرت کند. لذا این کار را کرد.

میمونها هم کلاهها را بطرف زمین پرت کردند. او همه کلاه ها را جمع کرد و روانه شهر شد.

سالهای بعد نوه او هم کلاه فروش شد. پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند. یک روز که او از همان جنگل گذشت در زیردرختی استراحت کرد و همان قضیه برایش اتفاق افتاد.

"پدر بزرگ این داستان را برای نوه اش تعریف کرد و تاکید کرد که اگر چنین وضعی برایش پیش آمد چگونه برخورد کند"

او شروع به خاراندن سرش کرد. میمون ها هم همان کار را کردند. او کلاهش را برداشت,میمون ها هم این کار را کردند. نهایتا کلاهش را بر روی زمین انداخت. ولی میمون ها این کار را نکردند.


یکی از میمون ها از درخت پایین آمد و کلاه را از روی زمین برداشت و خطاب به او گفت : فکر می کنی فقط خودت پدر بزرگ داری؟!

نکته مدیریتی: یکی از بزرگ ترین اشتباهی که عمدتاً مدیران جوان می کنند این است که فکر می کنند فقط خودشان فکر می کنند. فکر می کنند ایده های نو ، فقط سراغ آنها می آید. فکر می کنند فقط خودشان تجریه می اندوزند ، فکر می کنند خودشان عقل کل هستند و رقبا ، یک عده مجسمه فاقد شعورند و به راحتی می توان آنها را شکست داد!
شما این اشتباه را مرتکب نشوید.
 

منابع خبر

اخبار مرتبط