مردم از دلواپسی‌های خود می‌گویند: اینها آن هشت سال کجا بودند؟

مردم از دلواپسی‌های خود می‌گویند: اینها آن هشت سال کجا بودند؟
کلمه
کلمه - ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۳

چکیده :برای راننده تاکسی از همایش می گویم و در جواب می گوید: تو رو خدا بگذار دهانم بسه باشد. اینا دلواپسند؟ بیایند وسط مردم ببینند مردم چطور روز را شب می کنند. من پشت این فرمان داستان ها می شنوم، که به ناموس زهرا اگر مسوولی بشود و یک ذره شرف داشته باشد باید خون گریه کند ...

کلمه – نرگس نامدار:

روزها از برگزاری همایش “ما دلواپسیم” می گذرد. همایشی که از سوی بسیج و با موضع نگرانی برای مذاکرات هسته ای برگزار شد. حرف و حدیث های این همایش زیاد بود؛ از موافقان بگیر تا اظهارنظر اصولگرایان مخالف این همایش و واکنش های موافقان دولت و اصلاح طلب.

روزها از همه اینها گذشته و آنچه به جا مانده واژه “دلواپس” است که از این پس در ادبیات سیاسی کشور وارد شده است.

"چکیده :برای راننده تاکسی از همایش می گویم و در جواب می گوید: تو رو خدا بگذار دهانم بسه باشد"کلمه ای که تا پیش از این بیشتر در متون ادبی و شعراها جاخوش کرده بود، امروز به واژه ای روز تبدیل شده که می تواند به تنهایی طنزی نهفته را در خود داشته باشد و یا جریان فکری خاصی را نشان دهد.

طنز از آن جهت که آنانی که به ناگاه دلواپس شدند در سالهای گذشته هم به نظر می رسد در همین کشور زندگی می کردند اما چیزی برای دلواپسی پیدا نکردند و به نظرشان همه چیز امن و امان بود و ناگهان وقتی که پیشرفت های هسته ای روی داده و تحریم ها در حال کاهش هستند، دلواپسی گریبانشان را گرفته است. از این مقوله بگذریم که حرف زیاد گفته شده است.

اما در این میان دلواپسان واقعی نه آنان بودند که دستی در قدرت داشتند و دارند، بلکه مردم بودند که با چنگ و دندان زندگی سپری کردند در این هشت سال اخیر.

هشت سالی که همین دلواپسان امروز در آرامش بودند و یا اگر در آرامش نبودند سکوت را بر دلواپسی ترجیح داده بودند. اما مردم دلواپس زندگی و قدرت معاشی بودند که هر روز کمتر و کمتر می شد.

مصطفوی کارمند مخابرات است و می گوید: “والله همه دلواپسی من این است که پولم به آخر ماه می رسد یا نه، تا یک وقتی شرمنده زن و فرزندانم نشوم.”

خانم کارمندی که به قول خودش از صبح تا شب خود و همسرش کار می کنند، نگران اجاره خانه است. او در جواب سوال ما که دلواپسی شما چیست، می گوید:” آخر خرداد، سال خانه می رسد و نگرانم که صاحبخانه چقدر روی کرایه می گذارد یا اینکه یک وقت نگوید که باید بلند شویم که آن وقت بیچاره ایم.”

می پرسم:” می دانید چند وقت پیش همایشی برگزار شد که در آن عده ای دلواپس مذاکرات هسته ای بودند؟” می گوید:” والا اگر من هم شکمم سیر بود شاید برای خودم از این دلواپسی ها درست می کردم.”

آن دیگری در جواب همین سوال و توضیح ما می گوید:” اینها از مردم نیستند. وگرنه مگر می شود با این مردم بود و این همه گرفتاری ها را دید و برای همچین چیزهایی نگران بود.

می دانید؟ اینها می خواهند دولت را زمین بزنند. وگرنه آن هشت سال قبل کجا بودند؟ حالا که می بینند که احتمالا تحریم ها برداشته می شود و شاید مردم نفسی بکشند، دلواپس شدند. چون تا مردم تو گرفتاری دست و پا می زنند، اینها می توانند کارهای خود را پیش ببرند.”

راننده تاکسی از داروی ام اس می گوید. او ماجرای همسایه اش را تعریف می کند که چند روز پیش دیده که دست به دیوار راه می رود. وقتی حال و روزش را می پرسد، می گوید بیمار است و نتوانسته داروهایش را تامین کند.

"من پشت این فرمان داستان ها می شنوم، که به ناموس زهرا اگر مسوولی بشود و یک ذره شرف داشته باشد باید خون گریه کند ...کلمه – نرگس نامدار:روزها از برگزاری همایش “ما دلواپسیم” می گذرد"از او نسخه را می گیرد و مرد همسایه می گوید آخر فقط بحث پیدا کردن نیست.

مرد راننده می گوید:” برای اینکه خیالش را راحت کنم گفتم من می گیرم و فکر پولش را نکن بعدا با هم حساب می کنیم. آقا باورم نمی شد نسخه اش شد یک میلیون و سیصد و چهل هزار تومان. آخر مگه می شود؟ تازه باید هر ماه هم این دارو را مصرف کند و من مطمئنم چند ماه هست که آمپولش را نزده، چون واقعا نمی توانست راه برود.”

به یاد تصمیم دولتمردان قبلی می افتم که ارز دارو را به واردات خودروهای لوکس خارجی داده بودند… برای مرد راننده از همایش دلواپسان می گویم، او ادامه می دهد:” تو را به خدا بگذار دهانم بسته باشد. اینها دلواپسند؟ بیایند وسط مردم، ببینند مردم چطور روز را شب می کنند. من پشت این فرمان داستان ها می شنوم، که به ناموس زهرا اگر مسوولی بشود و یک ذره شرف داشته باشد باید خون گریه کند.”

آن دیگری که مسافر است می گوید:” خب باید هم دلواپس باشند.

اگر تحریم ها برداشته شود که دیگر کسی مثل بابک زنجانی پیدا نمی شود که پول ملت را بالا بکشد و صدها نفر هم از قبل اش بخورند و کسی هم دم نزند. تا تحریم و این چیزها هست، سفره اینها پهن است.”

همایش تمام شد، “دلواپسی” اما از یاد شبکه های اجتماعی نرفت. وقتی اخبار و عکس ها منتشر شد، عده ای از کسانی که دلواپسی هایی از جنس دیگری داشتند عکس های پروفایل های خود را به دلواپسی برای قلب رهبر جنبش سبز تغییر دادند. آنان هم دلواپس بودند. دلواپس کسی که روزی مقابل دلواپسان امروز ایستاد و از مردم گفت.

"وگرنه مگر می شود با این مردم بود و این همه گرفتاری ها را دید و برای همچین چیزهایی نگران بود"او دلواپس واقعی مردم بود، چون از جنس مردم بود.

مردم هم این روزها دلواپس اند. اما نه از جنسی که برخی کاسبان تحریم می گویند. آنها با نگرانی مذاکرات را و مواضع دولتمردان را در کنار آخرین قیمت ها و گفته ها و شنیده هایشان از آینده دنبال می کنند، تا ببینند آیا شرایط فردای زندگی برایشان از امروز اندکی راحت تر خواهد بود؟

منابع خبر

اخبار مرتبط