جبهه مشارکت و انتخابات؛ مرزها کجا تعیین می شود؟

جبهه مشارکت و انتخابات؛ مرزها کجا تعیین می شود؟
بی بی سی فارسی
بی بی سی فارسی - ۱۴ آذر ۱۳۹۱

شماری از اعضای ارشد جبهه مشارکت همچنان در زندان به سر می برند

تازه ترین بیانیه تحلیلی جبهه مشارکت ایران اسلامی، هرچند به تحلیل وضعیت عمومی ایران از نظر سیاسی، اقتصادی و فرهنگی پرداخته، اما به ویژه از آن رو مهم است که بر مرزبندی هایی در درون جبهه اصلاحات در آستانه انتخابات سال آینده ریاست جمهوری تاکید می کند و به صراحت سخن از آن می گوید که دیگر صندوق های رای تعیین کننده سرنوشت کشور نیستند و نباید در "هر انتخاباتی" شرکت کرد.

در حقیقت، به رغم دادن تحلیلی نسبتا مفصل از وضعیت فعلی کشور و ارزیابی انتقادی از عملکرد جریان های حاکم، مخاطب اصلی این بیانیه، نه اصولگرایان بلکه اصلاح طلبانی هستند که در ماه های اخیر با این پرسش اساسی مواجه بوده اند که در شرایط کنونی، چه موضعی باید در قبال انتخابات ریاست جمهوری سال آینده اتخاذ کنند.

این بیانیه به مناسبت چهاردهمین سال تاسیس و در شرایطی منتشر شده که دبیر کل و شماری از اعضای برجسته حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی در زندان به سر می برند و به گفته غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضاییه در پنجم مهرماه سال ۱۳۸۹، این حزب از سوی دادگاه منحل اعلام شده است.

در این بیانیه، "بحران عظیمی که همه وجوه اداره کشور را دربرگرفته" ناشی از "حاکمیت مطلق و یکدست اقتدارگرایان بر همه ارکان حکومت که به شکل بی سابقه ای از حمایت رهبری برخوردار بوده، دانسته شده و در توصیف آن از "حاکمیت ناشایسته ترین، ناکارآمدترین، خردستیزترین و فاسدترین دولت در طول تاریخ مدرن ایران" سخن گفته شده است.

اصلاح طلبان بدلی و اصلاح طلبان تک رو

طرح چنین انتقادهایی به عملکرد حاکمیت در سال های اخیر بی سابقه نبوده، اما آنچه بیانیه تازه جبهه مشارکت را متفاوت می کند این است که این حزب، به عنوان بزرگ ترین حزب طرفدار اصلاحات در جمهوری اسلامی، تاکید می کند که به دلیل آنکه "کورسوی امیدی در این فضای سرد به چشم نمی خورد"، و امکان اطمینان یافتن از برگزاری انتخابات آزاد، سالم، عادلانه و رقابتی وجود ندارد، نباید با هر قیمت و کیفیتی در هر انتخاباتی شرکت کرد.

"محمد خاتمی که رای دادنش در انتخابات مجلس نهم، یکی از شگفتی های این انتخابات به شمار آمد و به همین دلیل از سوی بسیاری از هوادارانش مورد انتقاد قرار گرفت، اکنون با موضع گیری صریح بزرگ ترین حزب حامی خود، کاری به مراتب دشوارتر نه تنها برای اعلام نامزدی احتمالی، بلکه حتی برای اظهار نظر در باره ضرورت شرکت در انتخابات در پیش دارد."

استدلال جبهه مشارکت این است که شرکت در این انتخابات، برای کسانی که اصول شناخته شده ای دارند و با این اصول در چشم مردم جایگاه پیدا کرده اند، به معنای بی باور شدن مردم به آنهاست.

جبهه مشارکت در عین حال، تاکید کرده که "بنا به صفت اصلاح طلبی از رسیدن به نقطه مطلوب ناامید نیست و دیر نمی داند که در موقعیت های بعدی، اصلاح طلبان با پشتوانه اعتماد و همراهی مردم در استقرار جمهوری اسلامی واقعی میدان داری کنند."

بر مبنای چنین استدلال و امیدی است که جبهه مشارکت در بیانیه خود اصلاح طلبان را مخاطب قرار می دهد و با هشدار نسبت به امید اقتدارگرایان برای ایجاد شکاف درون جریان اصلاحات، از احتمال "علم کردن اصلاح طلبان بدلی" سخن می گوید.

با این همه به نظر می رسد جبهه مشارکت با بیان اینکه "مردم به خوبی می دانند مواضع اصلاح طلبی را از چه کسانی باید بشنوند"، بیش و پیش از آنکه نگران اقدامات "اصلاح طلبان بدلی" باشد، "خودسری، تک روی و عدم اجماع بر سر مسایل اصولی و اساسی" را مهم ترین دغدغه و نگرانی خود می داند.

شاید به همین دلیل باشد که جبهه مشارکت در بخش پایانی بیانیه خود می کوشد به کسانی در میان اصلاح طلبان که به شرکت در انتخابات فکر می کنند هشدار دهد که "برای احزاب ریشه دار، انتخابات قطعا یکی از ده ها فعالیتی است که در برنامه های خود می توانند مدنظر داشته باشند" و از آن مهم تر، این احزاب باید با پیروی از اصول، سیاست ورزی کنند تا بتوانند جایگاه خود در میان مردم و باور مردم به خود را همچون سرمایه ای برای آینده که شرایط به ناگزیر برای برگزاری انتخابات آزاد مناسب خواهد شد، حفظ کنند.

مرزبندی در درون اصلاح طلبان

هرچند جبهه مشارکت در بیانیه خود، نامی از حزب یا شخصی نبرده، اما قرار دادن این بیانیه در متن حوادث و تحولات ماه های اخیر، به خوبی آشکار می کند که در این بیانیه، لبه هشدارها متوجه کدام طیف از اصلاح طلبان و کدام یک از چهره های شاخص در این جناح است.

طیف هایی از نیروهایی که به ویژه در دوران هشت ساله ریاست جمهوری محمد خاتمی، تحت عنوان کلی "اصلاح طلبان" گرد هم آمده بودند، در ماه های گذشته یا از آمادگی خود برای حضور در رقابت های انتخاباتی سخن گفته اند و یا با مطرح کردن برخی بحث ها و استدلال ها، امکان حضور فعال در این انتخابات را منتفی ندانسته اند.

در میان احزاب کوچک تر و یا چهره های کمتر مطرح در گستره اصلاح طلبان، احزابی نظیر مردمسالاری و دبیرکل آن مصطفی کواکبیان روشن تر و صریح تر از دیگران از ایده شرکت در انتخابات دفاع کرده اند؛ با این همه، این نیروها چه از نگاه دیگر اصلاح طلبان و چه از چشم اصولگرایان حاکم از چنان وزن و اهمیتی برخوردار نبوده اند که مواضعشان چندان جدی گرفته شود.

"
جبهه مشارکت در بیانیه خود می کوشد به کسانی در میان اصلاح طلبان که به شرکت در انتخابات فکر می کنند هشدار دهد که "برای احزاب ریشه دار، انتخابات قطعا یکی از ده ها فعالیتی است که در برنامه های خود می توانند مدنظر داشته باشند" و از آن مهم تر، این احزاب باید با پیروی از اصول، سیاست ورزی کنند تا بتوانند جایگاه خود در میان مردم و باور مردم به خود را همچون سرمایه ای برای آینده که شرایط به ناگزیر برای برگزاری انتخابات آزاد مناسب خواهد شد، حفظ کنند."

حتی مطرح شدن بحث هایی نظیر نامزدی محمد رضا عارف، معاون اول محمد خاتمی یا محمد علی نجفی، از بنیانگذاران حزب کارگزاران سازندگی و عضو کنونی شورای شهر تهران نیز، به معنای مشارکت فراگیر و فعال اصلاح طلبان در نخستین انتخابات ریاست جمهوری پس از انتخابات جنجال برانگیز سال ۱۳۸۸ قلمداد نشد.

در مقابل، بالا گرفتن بحث ها و حدس ها در مورد احتمال حضور اکبر هاشمی رفسنجانی، عبدالله نوری و نیز محمد خاتمی، موجب واکنش هایی گسترده چه در میان جناح اصلاح طلب جمهوری اسلامی و چه در میان اصولگرایان حاکم شد.

در میان اصلاح طلبان، سوال اساسی این بود که آیا در حالی که رهبران جنبش سبز همچنان در حصر به سر می برند، زندانیان سیاسی آزاد نشده اند، خبری از آزادی رسانه ها نیست، به پرسش های مطرح پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ پاسخی داده نشده و نشانه ای از تغییر رویکرد حاکمیت به چشم نمی خورد و اساسا زمینه ای برای حضور در انتخابات آتی وجود ندارد، آیا منطقی و معقول خواهد بود که اصلاح طلبان بدون دستیابی به حداقل خواسته هایشان، از شرکت در انتخابات و حتی فراتر از آن، از نامزد مورد نظر خود سخن بگویند؟

اصولگرایان نیز از سوی دیگر، در ملایم ترین واکنش خود، توبه، اعلام برائت از آنچه آن را فتنه ۸۸ می خوانند و محکوم کردن اعتراضات پس از انتخابات سال ۸۸ را پیش شرط هر نوع اقدام برای اعلام نامزدی و حضور در انتخابات دانستند.

از بازگشت به اصلاحات تا شرکت در انتخابات

در چنین وضعیتی، طیفی از چهره های شاخص در میان اصلاح طلبان از جمله علیرضا علوی تبار و سعید حجاریان بدون پرداختن به بحث شرکت یا عدم شرکت در انتخابات، برای افزودن گزینه هایی جدید پیش روی اصلاح طلبان، بحثی جدید را مطرح کردند و از ضرورت یک مرزبندی جدید سخن گفتند تا هم اصول اصلاح طلبانه خود را رعایت کرده باشند و هم به حاکمیت اطمینان خاطر دهند که جناح اصلاح طلب، آن گونه که متهم شده با نیروهای خارجی همکاری نمی کند و در پی براندازی نظام نیست.

براساس این رویکرد، اصلاح طلبان باید از دوران پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ و آنچه به جنبش سبز معروف شده، به دوران پس از انتخابات سال ۱۳۷۶ که به دوره اصلاحات معروف است، بازگردند و با مرزبندی شفاف و قطعی در مقابل آن طیف از جنبش سبز که "شعارها و خواسته های ساختارشکنانه دارد، عمدتا در خارج از ایران متمرکز است و برای تغییر، چشم به نیروهای خارجی و دولت های بیگانه دوخته"، تجدید فعالیت کنند و زمینه ساز خروج خود از "یاس و سرخوردگی" شوند.

وقتی که بحث به شرکت در انتخابات رسید، اما دامنه این تحلیل تا آنجا گسترش یافت که کسانی چون عبدالله نوری با تئوری بازگشت از "جنبش سبز به جنبش اصلاحات"، حتی از برخی شرایطی که همچون پیش شرط شرکت اصلاح طلبان در انتخابات مجلس نهم مطرح شده بود، صرف نظر کرد.

"
در میان اصلاح طلبان، سوال اساسی این بوده و هست که آیا در حالی که رهبران جنبش سبز همچنان در حصر به سر می برند، زندانیان سیاسی آزاد نشده اند، خبری از آزادی رسانه ها نیست، به پرسش های مطرح پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ پاسخی داده نشده و نشانه ای از تغییر رویکرد حاکمیت به چشم نمی خورد و اساسا زمینه ای برای حضور و نه حتی پیروزی در انتخابات آتی وجود ندارد، آیا منطقی و معقول خواهد بود که اصلاح طلبان بدون دستیابی به حداقل خواسته هایشان، از شرکت در انتخابات و حتی فراتر از آن، از نامزد مورد نظر خود سخن بگویند؟"

آقای نوری تابستان امسال در این باره گفت: "حبس زندانیان سیاسی و حصر آقایان موسوی و کروبی مسئله بسیار مهمی است که تا آزادی این عزیزان فراموش نخواهد شد. مشکلات و تبعات روحی و جسمی و محدودیت های ایجاد شده برای زندانیان سیاسی و خانواده های آنها مگر می تواند فراموش شود و بر اساس معیارهای دینی و اخلاقی که ما بر آن باور داریم اثر وضعی این گونه رفتارها گریبان همه را خواهد گرفت و اهمیت این مسئله انکار ناپذیر است، لکن مسایل عمومی کشور تنها به این امور محدود نمی شود. مسایل عمومی کشور ناظر به زندگی و دار و ندار ۷۵ میلیون انسان است نه یک جریان سیاسی؛ بنابراین، فعالان سیاسی اصلاح طلب نمی توانند به مسایل عموم مردم در زمینه های گوناگون و رشد و توسعه کشور بی توجه باشند و بین خود و جامعه فاصله بیندازند."

حال آنکه در بیانیه جبهه مشارکت، "گشایش فضای سیاسی و خروج نظامیان و امنیتی ها از فضای سیاسی کشور و نیز رفع حصر از رهبران سرافراز جنبش سبز جناب آقای موسوی، سرکارخانم رهنورد و جناب آقای کروبی، و آزادی همه زندانیان انتخاباتی گام اول در مسیر این اعتماد سازی" میان حاکمیت و اصلاح طلبان قلمداد شده است.

اکنون، دشوارتر از قبل

بیانیه جبهه مشارکت، به همان اندازه که می تواند بدنه این حزب را شادمان و خرسند سازد، می تواند با نارضایتی هایی در میان اصلاح طلبانی مواجه شود که به صورت آشکار یا تلویحی از شرکت در انتخابات دفاع کرده اند، زیرا به طور مشخص رویکردها و سیاست های اخیر و جاری آنان را به مثابه "تک روی، خودسری و پیروی نکردن از اصول در سیاست ورزی" هدف قرار می دهد و کار متقاعد ساختن هواداران را برای آنان دشوارتر از گذشته می سازد.

چنین موضعی، پیش از این به صراحت از سوی محمد موسوی خوئینی ها مطرح شده بود، و بیان دوباره آن از سوی بزرگ ترین تشکل اصلاح طلبان به معنای تقویت این دیدگاه در میان شمار بیشتری از اصلاح طلبان است.

آقای موسوی خوئینی ها، گفته بود: "می‌گویند اگر می‌خواهید در انتخابات شرکت کنید باید از فتنه ابراز بیزاری بجویید. ابراز بیزاری یعنی چه؟ یعنی از آقایان مهندس موسوی و حجت الاسلام کروبی تبری بجوئیم؟... می‌گویند از آقای خاتمی اعلام برائت کنید.

"از این سه تا که ابراز برائت کردید می‌گویند از دیگران هم ابراز برائت کنید، از آنها که زندانی هستند هم ابراز برائت کنید و آخرش هم می‌گویند از خودتان و از گذشته‌تان هم اعلام بیزاری کنید"تازه ول کن هم نیستند. از این سه تا که ابراز برائت کردید می‌گویند از دیگران هم ابراز برائت کنید، از آنها که زندانی هستند هم ابراز برائت کنید و آخرش هم می‌گویند از خودتان و از گذشته‌تان هم اعلام بیزاری کنید. یعنی باید از همه اینها ابراز برائت کنید تا شما را قبول کنند. مرده شوی این قبول کردن را ببرد. می‌خواهند همه چیز را از شما بگیرند تا بتوانید در انتخابات شرکت کنید؟ چه انتخاباتی؟ شما در این صورت چه خاصیّتی برای مردم دارید که بخواهید در انتخابات شرکت کنید.

من با این تفکر که با هر قیمتی باید در انتخابات شرکت کرد مخالفم."

اکنون بیانیه جبهه مشارکت تنها کار را بر کسانی چون احزاب کوچک تر اصلاح طلب یا چهره هایی چون عبدالله نوری سخت تر نمی کند، بلکه فشار را از جمله و بیش از دیگران بر محمد خاتمی نیز افزایش می دهد که برای موضع گیری در باره شرکت در انتخابات همزمان از سوی حاکمیت نیز تحت فشار است.

آقای خاتمی که رای دادنش در انتخابات مجلس نهم، یکی از شگفتی های این انتخابات به شمار آمد و به همین دلیل از سوی بسیاری از هوادارانش مورد انتقاد قرار گرفت، اکنون با موضع گیری صریح بزرگ ترین حزب حامی خود، کاری به مراتب دشوارتر نه تنها برای اعلام نامزدی احتمالی، بلکه حتی برای اظهار نظر در باره ضرورت شرکت در انتخابات در پیش دارد.

منابع خبر

اخبار مرتبط