جنبش سبز؛ جنبشی برای دمکراسی و حقوق بشر/ یادداشتی از حسن اسدی زیدآبادی، زندانی سیاسی

جنبش سبز؛ جنبشی برای دمکراسی و حقوق بشر/ یادداشتی از حسن اسدی زیدآبادی، زندانی سیاسی
کلمه
کلمه - ۱۹ آذر ۱۳۹۱

چکیده :میلیون‌ها تن از ایرانیان که کاندیداهای محبوبشان آن‌ها را «شهروند» خطاب کرده در عوض شعارهای توخالی و بی‌پشتوانه با آن‌ها بر سر مطالباتشان پیمان می‌بندند و هر یک از آنان را به تنهایی یک ستاد می‌دانند به عرصه آمده و خیابان‌ها را به محکمه حاکمیت بدل می‌کنند. این‌ها همه، نه توده وار بلکه تک تک، شاکیان پرونده‌ای هستند که عنوان «تقلب در انتخابات» را بر پیشانی خود دارند. حالا وجدان و افکار عمومیِ نه فقط برای ایرانیان بلکه سراسر دنیا داور این دعوی است. دادگاه علنی است هرچند متهمان آن را غیر علنی و نه «در کف خیابان» می‌خواهند؛ هزاران دوربین تلفن همراه اما روشن است، وبلاگ‌ها و صفحات شخصی در شبکه‌های اجتماعی اظهارات طرفین را هر لحظه نه فقط ثبت بلکه نقد و ارزیابی می‌کنند؛ هر شهروند یک خبرنگار است....

حسن اسدی زیدآبادی، فعال دانشجویی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین در یادداشتی به مناسبت روز جهانی حقوق بشر با عنوان “جنبشی که دمکراسی را با و برای حقوق بشر می خواهد” نوشته است: صبح ۲۳ خرداد ۸۸ که شد فصلی تازه از تاریخ سیاسی ایران رقم خورد. خورشید ۲۵ خرداد ۸۸ که رنگ باخت ما ایرانیان مفتخر بودیم به انقلاب مشروطه، جنبش ملی نفت، انقلاب ضد استبدادی ۵۷ و جنبش سبز.

به گزارش کلمه، عضو شورای مرکزی سازمان دانش آموختگان ایران (ادوار تحکیم وحدت) در بخشی از یادداشت خود آورده است: علیرغم تحقیر هویت شهروندان ایرانی توسط حاکمیت جنبش سبز فردیت ایرانیان و اتکای به نفس آنان را ارتقاء داده است.

"این‌ها همه، نه توده وار بلکه تک تک، شاکیان پرونده‌ای هستند که عنوان «تقلب در انتخابات» را بر پیشانی خود دارند"امروز حاکمیت چالش حقوق بشر را یکی از عمده‌ترین دشواری‌های خود می‌داند و جنبش سبز توانسته افکار عمومی جهانی را به معضل حقوق بشر در ایران متوجه نماید. همین اواخر داستان غم انگیز شهادت ستار بهشتی و واکنش جامعه و حکومت به آن گواه خوبی است برای اینکه بدانیم: جنبش سبز ما مسیری در برابر تحولات ایران گشوده است که دیگر بازگشت ناپذیراست. گشودن این راه عمده‌ترین دستاوردی است که جنبش ما داشته است جنبشی که دموکراسی را با و برای حقوق بشر می‌خواهد.

حسن اسدی زیدآبادی، مسئول کمیته حقوق بشر سازمان ادوار تحکیم وحدت برای اولین بار ۱۲ آبان ۱۳۸۸ بازداشت و بعد از حدود ۴۰ روز حبس در روز ۲۲ آذر همان سال با قید ضمانت آزاد شد.

این فعال دانشجویی مجددا روز ۳۱ مرداد ۱۳۸۹در مقابل منزلش بازداشت و از سوی شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، در دادگاه به اتهام “اجتماع و تبانی به قصد برهم زدن امنیت ملی، تبلیغ علیه نظام، توهین به رییس جمهوری، شرکت در تجمعات غیرقانونی و تشویش اذهان عمومی” به پنج سال حبس تعزیری و صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.

متن کامل یادداشت حسن اسدی زیدآبادی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:

۱. جنبش حقوق بشر خواه

میلیون‌ها تن از ایرانیان که کاندیداهای محبوبشان آن‌ها را «شهروند» خطاب کرده در عوض شعارهای توخالی و بی‌پشتوانه با آن‌ها بر سر مطالباتشان پیمان می‌بندند و هر یک از آنان را به تنهایی یک ستاد می‌دانند به عرصه آمده و خیابان‌ها را به محکمه حاکمیت بدل می‌کنند. این‌ها همه، نه توده وار بلکه تک تک، شاکیان پرونده‌ای هستند که عنوان «تقلب در انتخابات» را بر پیشانی خود دارند.

حالا وجدان و افکار عمومیِ نه فقط برای ایرانیان بلکه سراسر دنیا داور این دعوی است. دادگاه علنی است هرچند متهمان آن را غیر علنی و نه «در کف خیابان» می‌خواهند؛ هزاران دوربین تلفن همراه اما روشن است، وبلاگ‌ها و صفحات شخصی در شبکه‌های اجتماعی اظهارات طرفین را هر لحظه نه فقط ثبت بلکه نقد و ارزیابی می‌کنند؛ هر شهروند یک خبرنگار است.

صبح ۲۳ خرداد ۸۸ که شد فصلی تازه از تاریخ سیاسی ایران رقم خورد. خورشید ۲۵ خرداد ۸۸ که رنگ باخت ما ایرانیان مفتخر بودیم به انقلاب مشروطه، جنبش ملی نفت، انقلاب ضد استبدادی ۵۷ و جنبش سبز.

تاریخ که می‌خوانیم بعضی وقت‌ها آرزو می‌کنیم که‌ ای کاش در فلان لحظه تاریخی حضور داشتیم شاید شکوه برپایی عدالتخانه و اولین مجلس شورای ملی شاید ۲۹ اسفند و ۳۰ تیر و شاید ۱۰ دسامبر ۱۹۸۷ که مصادف بود با تاسوعای ۱۳۵۷ و شاید…. اما من حلاوت روزهای سبز را بیشتر دوست دارم؛ چرا؟ از جمله به دلیل «حقوق بشر».

در نگاه صاحب این قلم که جنبش سبز را تحولی در طراز مهم‌ترین رویدادهای سیاسی – اجتماعی ایران می‌داند و از سوی دیگر خود را دغدغه‌مند نظری و عملی مقولهٔ ارتقای حقوق بشر و دموکراسی در ایران می‌داند، جنبش سبز ایرانیان بیش از هر تحول اجتماعی – سیاسی دیگری رنگ حقوق بشری دارد.

اگر بپذیریم که تنها «رای من کو؟» مهم‌ترین و فراگیر‌ترین متن این جنبش بوده است تامل دوباره دراین متن احتمالا سندی کافی برای اثبات این ادعاست. این متن سه کلمه‌ای تا کنون بار‌ها و بار‌ها در معرض تفسیرهای گوناگون قرار گرفته و خواهد گرفت.

می‌دانیم که از عمده‌ترین مبانی حقوق بشر تاکید بر فردیت نوع بشر در مواجهه با دولت است به طوریکه اساسا موضوع حقوق بشر «فرد انسانی» است؛ پدیده‌ای بیولوژیک که بتوان به آن اطلاق آدمیزاد کرد.

"امروز حاکمیت چالش حقوق بشر را یکی از عمده‌ترین دشواری‌های خود می‌داند و جنبش سبز توانسته افکار عمومی جهانی را به معضل حقوق بشر در ایران متوجه نماید"بر این اساس مفهوم کرامت ذاتی انسان متعلق صرفا همین آدمیزاد بودن است. معنایی که در مفاهیم دینی ما نیز مورد توجه قرار گرفته است، جایی که خداوند متعال در قران کریم کرامت را موهبتی قلمداد می‌کند که به صرف بنی آدم بودن، اعطا می‌شود «ولقد کرمنا بنی آدم…»

شعار «رای من کو؟» عمده‌ترین واکنش به موضوع دستکاری در آراء انتخاباتی بود. بر آمدن این شعار از میان انواع گوناگون مطالبات و اعتراضات تاکیدی است بر این نکتهٔ کلیدی که انچه نزد معترضان واجد اهمیت اساسی بوده است در وهله اول نادیده گرفته شدن فردیت و کرامت آن‌ها از طریق بی‌اعتنایی به انتخاب و رایشان است. در اینجا هر هوادار موج سبز رای خود را جستجو می‌کند، او معترضانه و مصرانه از حاکمیت می‌پرسد «نقش من» دراین جامعه چیست؟

«ارادهٔ من» برای شکل دهی به سرنوشت اجتماعی و فردی‌ام تا چه حد اثر گذار است؟ حق «انتخاب من» چگونه تضمین می‌شود؟ و….

در چنین موقعیت سیاسی که تاکید بر به کرسی نشاندن یک فرد و تلاش بی‌محابا از طریق دست زدن به هر ابزاری از جمله خشونت برای کسب قدرت می‌تواند بدیهی‌ترین گزینه و مطالبه معترضان باشد. فراگیر شدن و برآمدن این شعار تضمین این پیام است که ایرانیان هوادار موج سبز با تکیه بر تجارب تاریخی و آگاهی جمعی خود به این باور عمومی دست یافته‌اند که نقض حق انتخاب و نادیده انگاشتن فردیت آنان به مثابه نقض حقوق بشر، عامل اساسی عدم کامیابی در مسیر پرفراز و نشیب دموکراسی خواهی بوده است.

این رویکرد اعتراضی مبتنی بر این اصل است که آنچه محقق کننده و البته تضمین کننده دموکراسی در جامعه است نه لزوما روی کار آمدن این یا آن فرد یا گروه است بلکه تعهد اجتماعی به احترام به حقوق بنیادین شهروندان از جمله حق تعیین سرنوشت و حق مشارکت در اداره عمومی کشور است.

این باور البته نه تنها در شعار و مطالبه انبوه معترضان و هوادارن جنبش سبز مشهود بوده بلکه به روشنی در صدر راهبردهای اساسی رهبران جنبش یعنی آقایان موسوی و کروبی نیز قرار گرفت.

رهبران دائما تاکید داشتند که مطالبه و خواست اساسی و اصولی جنبش سبز لزوما در به ریاست رسیدن آنان خلاصه نمی‌شود بلکه این حرکت عظیم اجتماعی سرآغاز نهضتی است که هدف خود را تامین حق حاکمیت ملی و احترام به ارادهٔ عمومی برای همیشه تاریخ ایران می‌داند. نزد آقایان موسوی و کروبی چنانچه مساله حقی شخصی بود که ضایع گشته بود این حق شخصا قابل اغماض و گذشت بود اما باور و درک تاریخی ایشان از حرکت عظیمی که در جامعه شکل گرفته بود راهبرد اصولی و خط قرمز آنان را لزوم پذیرش حق تعیین سرنوشت مردم از سوی حاکمیت تعیین کرد.

فارغ از تبلور «حق تعیین سرنوشت» چه در وجه فردی چه در وجه جمعی آن به عنوان مهم‌ترین مطالبه و رویکرد جنبش اعتراضی سبز، نگاهی کوتاه به تاریخچه سه سال و نیم این جنبش به واقع مروری بر فصل‌های گوناگون حقوق بشر است به نحوی که ناظر به ناگاه تعجب می‌کند از انباشتگی این همه مطالبات متنوع حقوق بشری در چارچوب یک حرکت سیاسی – اجتماعی با عمری کمتر از ۴ سال. تنها یادآوری می‌کنم: مطالبه و تحقق حق سازماندهی تجمعات و راهپیمایی‌ها در مقاطع مختلف زمانی طی ۳/۵ سال گذشته، تاکید بر حق آزادی بیان و گردش آزاد اطلاعات از طریق نادیده انگاشتن فیلترینگ و سانسور و راه اندازی صد‌ها سایت و وبلاگ، نقد و به چالش کشیدن بحران حقوق و دادرسی عادلانه و لزوم استقلال قضات در ایران در جریان محاکمات ناعادلانهٔ سبز‌ها؛ مبارزه و آگاهی بخشی در حوزه منع شکنجه، تاکید بر آزاد اندیشی و به رسمیت شناختن کثرت و تنوع عقاید و دیدگاه‌ها فارغ از هر نوع تبعیض ذیل چتر گسترده جنبش سبز، منع هرگونه خشونت و مرزبندی با خشونت مداران به مثابه یکی از حدود آزادی‌ها و حقوق بشر؛ و احترام به حریم خصوصی و منع تفتیش حوزه خصوصی شهروندان که بویژه در تبلیغات انتخاباتی گسترده سال ۸۸ در قالب «نه به گشت ارشاد» مطرح شد؛ تاکید به برابری همه در برابر قانون از طریق نقد مستمر و بی‌رحمانه استبداد به ویژه به خانواده‌ی زندانیان سیاسی و بسیاری نمونه‌های دیگر.

۲- دهم دسامبر و ۲۲ خرداد

پس از بحث کوتاهی در خصوص اینکه چرا می‌گویم جنبش سبز بیش از هر تحول اجتماعی – سیاسی در تاریخ ایران رنگ حقوق بشر دارد و بایستی به آن بالید و مفتخر بود، مایلم همزمان با روز جهانی حقوق بشر به یک «شباهت» پر معنا دراین مورد بپردازیم.

می‌دانیم اهمیت اعلامیه حقوق بشر با آنکه تنها قطعنامهٔ توصیه‌ای و نه الزام آور از سوی مجمع عمومی سازمان ملل متحد است آنچنان است، که سالروز تصویب آن دهم دسامبر را به نام روز جهانی حقوق بشر نامگذاری کرده‌اند. اما اهمیت اعلامیه و روز دهم دسامبر ۱۹۴۸ در چیست؟

باور انسان مدرن به این موضوع که هر انسان بنا به کرامت ذاتی که دارد فارغ از هرگونه تبعیض نژادی، جنسی، سیاسی، مذهبی، در هرکجای دنیا حقوقی دارد که دولت‌ها را در برابر او مکلف می‌سازد، گر چه از پس قرن‌ها نزاع و خون ریزی و خصوصا دو جنگ عمده جهانی در فاصله‌ای کوتاه پدید آمده و در برخی جوامع به رسمیت شناخته شده بود لیکن صحه گذاشتن اکثریت قاطعی از دولت‌ها به چنین «حق و تکلیفی» به واقع تحولی عظیم و شگرف در تاریخ دست جمعی نوع بشر محسوب می‌شود. اگر چه مفاد اعلامیه حداقلی است اما آغازی است در راه طولانی استاندارد سازی موازین جهانی حقوق بشر.

"همین اواخر داستان غم انگیز شهادت ستار بهشتی و واکنش جامعه و حکومت به آن گواه خوبی است برای اینکه بدانیم: جنبش سبز ما مسیری در برابر تحولات ایران گشوده است که دیگر بازگشت ناپذیراست"ازاین منظر اعلامیه حقوق بشر هر چند خود تنها یک قطعنامه است و زمینه ساز شکل گیری انبوهی از اسناد و معاهدات الزام آور حقوق بشری شده است که هرکدام در گوشه‌هایی ازاین اعلامیه را تشریح و تبیین کرده‌اند.

بنابراین دهم دسامبر تاریخی است که مناسبات زیست جمعی انسان‌ها را وارد مرحله‌ای بازگشت ناپذیر ساخته است. ازاین پس انسان‌ها می‌دانند که حقوقی دارند هرچند ممکن است عموما نقض شود و دولت‌ها می‌دانند که دیگر انکار حقوق بشر امری ناممکن است.

شباهتی که صاحب این قلم می‌خواهد بدان توجه دهد دقیقا در همین جاست. همچون دهم دسامبر ۱۹۴۸، ۲۲ خرداد ۸۸ نیز در تاریخ تحولات سیاسی ایران نقطه‌ای بازگشت ناپذیر است. ناظران بی‌طرف و بی‌غرض حتما گواهی می‌دهند که تحولات ناشی از خیزش عظیم مردمی در جریان جنبش سبز با رویکردی که گوشه‌ای از آن در بالا توضیح داده شد چنان اثرات عمیقی در جامعه ما گذارده و می‌گذارد که دیگر مناسبات پیش از ۲۲ خرداد ۸۸ قابل بازتولید نیست. امروز بازیگران متنوع عرصه اجتماعی ایران چه موافق و چه مخالف جنبش سبز توان نادیده انگاشتن این مقطع تاریخی و به عبارتی دور زدن جنبش سبز را ندارند.

این جنیش سطح آگاهی‌ها در حوزه حقوق فردی و اجتماعی را به شدت بالا برده است. علیرغم تحقیر هویت شهروندان ایرانی توسط حاکمیت جنبش سبز فردیت ایرانیان و اتکای به نفس آنان را ارتقاء داده است. امروز حاکمیت چالش حقوق بشر را یکی از عمده‌ترین دشواری‌های خود می‌داند و جنبش سبز توانسته افکار عمومی جهانی را به معضل حقوق بشر در ایران متوجه نماید. همین اواخر داستان غم انگیز شهادت ستار بهشتی و واکنش جامعه و حکومت به آن گواه خوبی است برای اینکه بدانیم: جنبش سبز ما مسیری در برابر تحولات ایران گشوده است که دیگر بازگشت ناپذیراست. گشودن این راه عمده‌ترین دستاوردی است که جنبش ما داشته است جنبشی که دموکراسی را با و برای حقوق بشر می‌خواهد.

آذر ماه ۱۳۹۱

زندان اوین

حسن اسدی زیدآبادی

اشتراک‌گذاری:
.

منابع خبر

اخبار مرتبط