دستگیری قاضی مرتضوی به روایت شاهدان عینی؛ حکم را پاره کرد/خانمی گفت: آقا توروخدا نبریدش/دستوپایش را گرفتند، دستش را زنجیر کردند و بردنش
«مانتوهای جلوباز و شالهای افتاده» این توصیف مرمر از خیابانهای تهران است؛ هرچند تاکید میکند که توصیفش تنها مربوط به بخشهایی از این کلانشهر است نه همهی مناطق آن. مرمر زن ۳۵ سالهی تهرانی میگوید که الان برایش عادی است که هنگام رانندگی روسری از سرش بیفتد و تا رسیدن به مقصد آن را روی سرش برنگرداند. میگوید آخرین بار که گشت ارشاد را دیده یک سال قبل بوده هرچند همواره این احتمال وجود دارد که ماشینی را به دلیل بدحجابی یا افتادن شال و روسری راننده توقیف کنند و به پارکینگ ببرند. مرمر میگوید که این روزها همهی مانتوها جلو باز و آستین کوتاه هستند و برای پیدا کردن مانتوی دکمه دار باید خیلی بازار را گشت و تازه احتمال پیدا کردن یک مانتوی دکمهدار شیک خیلی کم است.
شلحجابی شاید مناسبترین واژه برای توصیف پوشش زنان ایرانی در تهران و شهرهای بزرگ باشد اما تنها توصیف نیست. روایت ناظرانی که تحولات پوشش زنان را بررسی میکنند اغلب این است که حجاب زنان نسبت به سالهای نخستین اجباری شدن آن به مراتب شلتر شده و آن مفهومی که حکومت با کلمهی «بدحجابی» آن را توصیف میکرد، حالا بسیار فراگیرتر شده و به تبع آن برخورد با بدحجابی، به دلیل مقاومتهای بیشتر اجتماعی، ضعیفتر شده است.
اگرچه از همان آغاز اجباری شدن حجاب برخورد پلیس با شل حجابی همیشه وجود داشته اما در دورههای مختلف بر مبنای شدت و ضعف رویکرد حکومت برای برخورد با آن، پررنگتر یا کمرنگتر شده است.
"دههی ۶۰ از نظر برخورد حکومت با بدحجابان، بهعنوان یکی از تاریکترین دهههای حکومت ایران شناخته میشود"دههی ۶۰ از نظر برخورد حکومت با بدحجابان، بهعنوان یکی از تاریکترین دهههای حکومت ایران شناخته میشود. در دههی ۷۰ بدحجابی بیشتر شده و همزمان تلاش حاکمیت برای تبلیغ و تشویق به حجاب ابعاد تازهتری پیدا کرده. در دههی ۸۰ با روی کار آمدن دولت محمود احمدینژاد، با اینکه او «مشکل مملکت را موی جوانان» نمیدانست، برخوردها با زنان بدحجاب شدت بیشتری یافته و بودجههای کلانی برای برگزاری نمایشگاههای حجاب و برنامهی کلان تبلیغی حجاب و عفاف صرف شده است.
دولتهای یازدهم و دوازدهم اما نسبت به دولتهای قبلی با مقاومت شدیدتری از سوی زنانی که حجاب اجباری را نمیپسندیدند روبهرو شدند و برخورد متقابل زنان با پلیس و سایر گروههای محافظهکار اجتماعی مانند روحانیون و مذهبیون شدت بیشتری یافته و در نهایت در ماههای اخیر به آشکارترین موضوع اعتراض زنان ایرانی تبدیل شده تا جایی که موضوع اعتراض زنان به حجاب اجباری، به شکل مستقیم به کلام شخصیتهای سیاسی راه یافته و زمینهساز انتقادها و مخالفتهای درونی شده است. همزمان، گشتهای ارشاد که زمانی خیابانها را عرصه رودرویی مستقیم با زنان کرده بودند، حالا فعالیت خود را محدودتر کردهاند.
تفاوت میان مناطق مختلف شهر تهران و تفاوت عمدهی شهرستانهای کوچک با شهرهای بزرگ، نکتهای است که اغلب زنان این روزها در توصیف وضعیت حجاب در ایران به آن اشاره میکنند.
لیلا زن ۴۵ سالهی ساکن ولنجک میگوید حجاب دیگر در شمال شهر اصلا یک مساله نیست و در رستورانها هم میشود بدون روسری نشست و آن چیزی هم که روی سر زنهاست آنقدر شل است که عملا حجاب به حساب نمیآید، اما در عین حال میگوید که همین چند ماه قبل ماشیناش را به دلیل بدحجابی توقیف کردند و کلی هزینهی پارکینگ و خلافی برایش تراشیدند. او میگوید که در سفر اخیرش به یکی از شهرهای شمال، وقتی روسری یکی از همراهان در رستورانی از سرش افتاده، گارسن خیلی مودبانه خواهش کرده که به خاطر اینکه اماکن به رستوران آنها گیر ندهد، روسریاش را سر کند: «البته خیلی مودبانه و با خجالت این کار را کرد؛ نه از موضع بالا.»
اما سپیده زن دیگر ساکن تهران که خانوادهاش در منطقهی شهرری زندگی میکنند میگوید: «هربار از خانهی خودم در خیابان کارگر به منزل مادرم میروم، حس میکنم وارد یک کشور دیگر شدهام. آنجا هنوز همه چیز مثل قبل است. لباس پوشیدن زنها فرق میکند و تعداد چادریها بیشتر است. خودم برای رفتن به آن منطقه لباس محافظهکارتری انتخاب میکنم و روسریام را سفتتر میبندم.»
مرمر که زمانی معلم یکی از مدارس مذهبی تهران بوده و هنوز هم با شاگردانش در ارتباط است میگوید: «نسل جدید دهه هفتادی به وضوح به حجاب بیتفاوت است یا بهتر است بگویم با حجاب مخالف است.
"در دههی ۷۰ بدحجابی بیشتر شده و همزمان تلاش حاکمیت برای تبلیغ و تشویق به حجاب ابعاد تازهتری پیدا کرده"در بین شاگردهای من که تازه از مدرسهای با آن همه تبلیغات مذهبی فارغالتحصیل شدهاند و تمام اعضای خانوادهشان محجبهاند، حالا چند تایی کلا حجاب را گذاشتهاند کنار و در عکسهای اینستاگرامشان بیحجاب ظاهر میشوند. بعضیهای دیگر هم که چادری بودند، مانتویی شدهاند. اینها تازه متعلق به قشر مذهبی هستند در گروههایی که قبلا هم گرایش مذهبی چندانی نداشتند، این موضوع شدیدتر هم هست.»
لیلا اما تاکید میکند که شلحجابی شمال شهر تهران معنیاش این نیست که عموم مردم این مساله را قبول کردهاند و فرضا با حجاب اختیاری موافقاند. او میگوید بر مبنای مشاهداتش، اگر قرار باشد یک روز رفراندومی دربارهی حجاب برگزار شود، موافقان و مخالفان نسبت پنجاه پنجاه خواهند داشت: «این تازه خوشبینانه است. شاید حتی موافقان حجاب اجباری ۶۰ درصد باشند.
این طوری نیست که مردم وقتی زن بدحجاب یا بیحجاب میبینند، بیتفاوت باشند، سنگینی نگاهها را میشود به وضوح حس کرد. مثلا دیشب که من برای پیادهروی به پارک رفتم و شلوار تنگی با کاپشن تنم بود، ده نفر ایستادند و مرا نگاه کردند و نگاهشان سنگین بود. اما امروز که با مانتوی سر کارم رفتم پیادهروی، کسی نگاهم نمیکرد.»
با وجود همهی این تحولات، همزمان که شل حجابی و بدحجابی گسترش یافته، گفتمان حاکمیت برای ترویج حجاب، در بخشهایی از جامعه تحکیم شده و قشرهای مختلف اجتماعی را درگیر کرده است تا جایی که میتوان از درونی شدن حجاب در میان برخی از زنان و اعتقاد به لزوم اجباری بودن آن در میان مردان و زنان سخن گفت.
سیمین، زنی ۵۰ سالهی که در آستانهی انقلاب ایران اوایل نوجوانیاش را تجربه میکرده میگوید: «درست است که در برخی از گروهها آزادی پوشش خیلی پررنگ شده و حرفش را هم زیاد میزنند، اما باور به حجاب هم در بعضیها عمیقتر شده. اگر به فامیل ما نگاه کنید، میبیند که خیلیها که قبل از انقلاب بیحجاب بودند، بعد از انقلاب باحجاب شدند و بچههایشان هم الان باحجابند. شاید به مرور چادر را کنار گذاشته باشند اما حتی وقتی میروند ترکیه، روسری را بر نمیدارند، مردهایشان هم فکر میکنند حجاب داشتن برای زنها و دخترهایشان بهتر است.
"لباس پوشیدن زنها فرق میکند و تعداد چادریها بیشتر است"در واقع برای گروهی حجاب بخشی از عرف و عادت شده.»
مریم ساکن یکی از شهرهای شمالی است. او میگوید در استان آنها شهر به شهر موضوع حجاب فرق میکند. شهر آنها مذهبیتر و سنتیتر است و نسبت به مرکز استان، پوشش زنانش سفت و سختتر است: «همیشه همینطور بوده. در دههی ۶۰ در تهران زنها مانتوی خفاشی میپوشیدند اما در شهر ما هیچکس مانتوی رنگی هم تنش نمیکرد. الان هم خیلی کم زن بدحجاب میبینی که تابع مد باشد یا هدف اعتراضی داشته باشد.
زنانی که از تهران برای سفر به شهر ما میآیند، نگاه بدی بهشان میشود. تازه اینجا شمال است، من چند وقت پیش در سفری به تهران، از پوشش زنان خیلی تعجب کردم. به نظرم موضوع در تهران فقط بیحجابی نیست و زنان آزادی بیش از حد میخواهند.»
لیلا این برداشت را که حجاب دستکم برای برخی از گروههای جامعه درونی شده تایید میکند و میگوید: «در عین حال نمیشود منکر شد که خواسته اختیاری شدن حجاب جرات مطرح شدن پیدا کرده و این چیزی است که ۱۰ سال پیش کسی حرفی از آن نمیزد. به نظر من بدحجابی گرچه نوعی نافرمانی مدنی بود اما خیلی اوقات آگاهانه نبوده و بینش خاصی پشتاش نبوده. اما الان جالب است بعضی از زنانی که به حجاب اجباری اعتراض کردهاند، از شهرهایی هستند که آنها را از جمله شهرهای مذهبی و سنتی میشناسیم.
"این طوری نیست که مردم وقتی زن بدحجاب یا بیحجاب میبینند، بیتفاوت باشند، سنگینی نگاهها را میشود به وضوح حس کرد"به هر حال دستکم این فرض برای خیلیها مطرح شده که حجاب اختیاری باشد؛ نه کشف حجاب زوری و نه حجاب اجباری.»
تمام زنانی که برای نوشتن این مطلب با آنها گفتوگو شده، پاسخشان به این سوال که آیا جمهوری اسلامی خودش قانون حجاب اجباری را لغو میکند یا نه، منفی است. آنها متفقالقولاند که از این پس اعتراضها به حجاب اجباری بیشتر خواهد شد و بدحجابی هم به عنوان یک روش نافرمانی مدنی ادامه پیدا خواهد کرد اما حکومت نمیتواند رسما حجاب را بردارد.
مرمر میگوید: «میتوانم تصور کنم که اگر وضعیت به همین صورت پیش برود، تا پنج سال دیگر جاهایی از تهران زنان بیحجاب باشند. البته این موضوع بستگی به رفتار حکومت دارد. در محیطهای کاری رسمی و دولتی هنوز وضعیت به همان شکل است. حساسیت به پوشش زنان در تلویزیون کم نشده یا مجلهها هنوز عکس زنان را طوری ادیت میکنند که پوشیده باشند.
فشار اجتماعی هم هنوز خیلیها را اذیت میکند، مثلا دوستان من از محل کارشان تذکر گرفتهاند که عکس بیحجاب توی اینستاگرام نگذارند. مدرسه و دانشگاه هم که همچنان همان وضع سابق را دارد.»•
اگر عضو یکی از شبکههای زیر هستید میتوانید این مطلب را به شبکهی خود ارسال کنید:
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران