عدالت نزد علی (ع) جمیع ارزشهای دینی و اخلاقی است

ایازی: هزینه‌دار بودن آزادی بیان در کشورمان برخلاف سیره امام علی(ع) است/مهمترين بخش عدالت اميرالمومنين عدل سياسی بود
پارلمان نیوز
خبرگزاری مهر - ۲۰ شهریور ۱۳۸۸

به گزارش خبرگزاری مهر، دکتر محسن اسماعیلی چند شب قبل در برنامه تلوزیونی "این شبها" به بررسی مفهوم عدالت در اندیشه امام علی(ع) پرداخت که تنقیح این گفتار فراروی خوانندگان قرار دارد:   عدالت ارزش مشترک بشری است حضرت علی (ع) با صفات مختلف و گاهی متضادی شناخته می‌شود اما آن صفتی که دوست و دشمن برای ایشان برشمردند و صفات بازر ایشان است صفت عدالت است. در این زمینه پرسشهای مهمی وجود دارند؛ اینکه عدالت یعنی چه و در چه حوزه‌هایی قابل اجرا است؟ چه کسانی می‌توانند شعار عدالت دهند و مجری عدالت باشند؟ و اگر خواستیم امتحان کنیم  از خودمان که آیا آدم عادلی هستیم یا نه چگونه می‌توانیم اینکار را انجام دهیم؟ عدالت از آن چیزهایی است که اگر وصف هم نشود کرد درکش خیلی آسان است، یعنی همه بندگان خدا از عدالت یک احساس درونی دارند و با آن انس دارند. تعبیر حضرت علی این است که تشنه‌ای را در نظر بگیرید که در بیابان سوزان و هوای گرم، او از آب خنک چه لذتی می‌برد؟ انسان هم از عدالت به این صورت لذت می‌برد. این شیرینی را همه احساس می‌کنند و دوست دارند و چیزی که نیست که لازم باشد برای آن به دنبال مفهوم منطقی بگردیم. حتی ظالم‌ترین انسانها هم حاضر نیست به او بگوییم تو ظالمی و حتی دزدهای سرگردنه هم شب که اموال دزدی را تقسیم می‌کنند به هم می‌گویند که بیایید عادلانه تقسیم کنیم.

"تعبیر حضرت علی این است که تشنه‌ای را در نظر بگیرید که در بیابان سوزان و هوای گرم، او از آب خنک چه لذتی می‌برد؟ انسان هم از عدالت به این صورت لذت می‌برد"همه عدالت را دوست دارند و مفهوم عدالت برای همه شیرین است و در مباحث اصولی هم خواندیم که قبح ظلم ذاتی و عقلی است و حسن عدالت نیز ذاتی و عقلی است. حضرت علی(ع) به دنبال مصداقهای عدالت است مهم این است که ما به تجسم عدالت در زندگی روزمره و فردی برسیم. یعنی چه در زندگی فردی خود و چه در زندگی اجتماعی خود بتوانیم تجلی عدالت را با چشمان خود ببینیم وگرنه همه کس طالب یار است چه هوشیار و چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت. همه دنبال این مفهوم هستند. در تعابیری که حضرت علی(ع) از عدالت دارد بیشتر همین را می‌بینیم که دنبال نشان دادن مصداقهای باارزش عدالت در زندگی ماست، یعنی درابعاد و زمینه‌های مختلف حضرت تلاش می‌کند به ما نشان بدهد  که عدالت اینجا چقدر برای شما مؤثر است.

ایشان تعبیری دارند که می فرمایند «ان فی عدله سعه» یعنی اگر شما بخواهید یک ظرفی را در عالم پیدا کنید که همه را خودش جای بدهد یک چیزی پیدا کنید که همه را چه زن و چه مرد چه مسلمان و کفار و بزرگ و کوچک را راضی کند تنها چیزی که می‌توانید پیدا کنید عدالت است. وقتی ظلمی صورت می‌گیرد حتی کسی که ظلم به نفع او صورت گرفته در اعماق وجود خود ناراضی است از اینکه ظلمی اتفاق افتاده و احساس کسالت و نارضایتی می‌کند و وقتی عدل اتفاق می‌افتد حتی کسی که عدالت علیه او اجر شده در اعماق وجودش خوشحال و راضی است، مثل کسی که حضرت در مورد او حد اجرا کرده بود، خون‌آلود در بازار راه می‌رفت. دشمنان حضرت به او کنایه زدند. با خوشحالی گفت این همان چیزی است که دنبالش بودم. با اینکه من خیلی به حضرت نزدیک بودم عدالت را در مورد من اجرا کرد.

"این شیرینی را همه احساس می‌کنند و دوست دارند و چیزی که نیست که لازم باشد برای آن به دنبال مفهوم منطقی بگردیم"برای همین اینقدر دوستش دارم. پیامبر هم به حضرت فرمود که اگر بینی یک آدم مؤمن هم قطع کنی برای اینکه با تو دشمن شود با تو دشمن نمی‌شود چرا که محبت تو در اعماق قلب اینها وجود دارد و برعکس آن منافقان هم هیچ وقت به تو علاقه پیدا نمی‌کنند. اگر حکومت بخواهد همه را راضی کند با هر سلیقه و گرایشی، تنها راهش عدالت است. البته عدالت گاهی تلخ است مخصوصاً چشیدن اولش تلخ است. وقتی آدم عقل را به کار می‌اندازد می‌بینید این نیش، نوش است.

منتهی اولش آدم متوجه نیست ولی حضرت می‌فرماید اگر کسی از عدالت تخلی‌ای احساس کند بداند که تلخی جور و ستم بیشتر است. در عدالت اگر به ظاهر اقدامی علیه شما صورت می‌گیرد و اقدام عادلانه است نباید ناراحت باشید. مانند مجازاتهایی که در آخرت خداوند برای ما پیش‌بینی کرده است. چون مجازات عادلانه است ما نمی‌توانیم گله‌مند باشیم. چیزی است که خودمان کسب کرده‌ایم.

"حتی ظالم‌ترین انسانها هم حاضر نیست به او بگوییم تو ظالمی و حتی دزدهای سرگردنه هم شب که اموال دزدی را تقسیم می‌کنند به هم می‌گویند که بیایید عادلانه تقسیم کنیم"عدالت می‌تواند همه گرایشها و سلیقه‌ها را در خود جای دهد البته به این شرط که ما هم در تبیین مفهوم عدالت و هم در اجرای عدالت کج‌سلیقگی به خرج ندهیم. عدالت دارای مراتبی است اجرای عدالت وظیفه همه است. همه ما مأمور به اجرای عدالتیم البته در حوزه‌ای که عمل ما تأثیر دارد. ما در روایات داریم که حتی بین دو فرزند خود باید عدالت را رعایت کنید؛ حتی در بوسیدن و نوازش کردن. از اینجا تا تعاملات در زندگی روزمره.

این وظیفه ماست که عدالت را رعایت کنیم. ولی آیا همه ما در اجرای عدالت موفق می‌شویم. خیر. اگر موفق می‌شدیم که این همه مشکلات جهان هستی را نداشتیم. کسی می‌تواند عدالت را به نمایش بگذارد که اول تعادل را در درون خود ایجاد کرده باشد.

"همه عدالت را دوست دارند و مفهوم عدالت برای همه شیرین است و در مباحث اصولی هم خواندیم که قبح ظلم ذاتی و عقلی است و حسن عدالت نیز ذاتی و عقلی است"عدالت در جامعه بازتاب تعادل در درون افراد است. من اگر در درون خود تعادل ندارم مثلاً خشم من برتری دارد بر عقل من قطعاً نمی‌توانم عدالت را اجرا کنم. در روایات است که عصبانیت یک نوع دیوانگی است و وقتی عصبانی می‌شویم نمی‌توانیم از عقل خود استفاده کنیم و عدالت را اجرا کنیم. عدالت قطعاً دارای مراحلی است. عدالتی که برای امام جمعه یک شهر شرط است برای امام جماعت یک روستا شرط نیست.

عدالت را همه باید داشته باشند اما این عدالت دارای ذات تشکیک است. دارای مراتب و مراحل است. باید متناسب با آن شأن و مقام خود و سطح کار ملکه عدالت را در خود ایجاد کنیم. این یک معنایش است که آن قوای درونی ما یعنی شهوت و غضب و عقل اگر اینها تعادل نداشته باشند ما نمی‌توانیم عدالت را رعایت کنیم. یک معنای دیگر آن این است که گاهی انسانهایی که در هر چیزی افراط و تفریط دارند مثلاً آدمهایی که خیلی تند هستند خیلی شعارهای تند رادیکالی عدالت هم می‌دهند بعد از گذر زمان می‌بینید به ضد خودشان تبدیل می‌شوند.

"حضرت علی(ع) به دنبال مصداقهای عدالت است مهم این است که ما به تجسم عدالت در زندگی روزمره و فردی برسیم"سخنانی مقام معظم رهبری با هیئت دولت داشتند. ایشان اشاره‌ای داشتند به اینکه عده‌ای در اوایل آنقدر دنبال عدالت با یک معنای غیرقابل قبولی بودند و الان در نقطه مقابل آن هستند و تجدید نظر کردند و حتی مبانی اولیه خودشان را هم پایبند نیستند. انسان باید اول عدالت را در درون خودش به وجود بیاورد، یعنی اگر توانستیم توازن را در قوای درونی خود ایجاد کنیم بعد انعکاسش در روابط بیرونی می‌شود عدالت. از روابط خانوادگی تا روابط اداری و یا مسئولیتهایی که در سطح جامعه داریم. اینکه بخواهیم بفهمیم ما چقدر عادلیم و عدل را از خود شروع کنیم کار بسیار سختی است.

اینکه انسان در روابط خود مدام بخواهد بسنجد که کدام کار کار عادلانه است کار سخت و مهمی است. در روایات داریم که قوام عالم روی عدل گذاشته است، اساس عالم روی عدالت است. منتهی چون ائمه ما می‌دانستند که کار سختی است یک راه ساده نشان ما دادند گفتند اگر همین فرمول را در زندگی پیاده کنید لازم نیست خیلی به دنبال کارهای مفهومی بروید و آن فرمول این است: فرمودند که شما هر حرکتی که می‌خواهید انجام دهید و هر حرفی را که می‌خواهید بزنید ببینید که دوست دارید دیگران هم در مورد شما آن حرف را بزنند یا آن کار را انجام دهند. من سه چهار روایت در این زمینه دیده‌ام. شما می‌خواهید حرفی راجع به کسی بزنید ببینید خوشتان می‌آید که دیگران هم راجع به شما این حرف را بزنند یا نه یا کاری که می‌خواهید انجام بدهید اگر این کار در حق خودتان صورت بگیرد شما خوشتان می‌آید یا نه؟ حضرت علی (ع) به امام حسن مجتبی (ع) فرمود: پسرم هر چیزی را که برای خود دوست داری برای دیگران هم دوست داشته باش.

"یعنی چه در زندگی فردی خود و چه در زندگی اجتماعی خود بتوانیم تجلی عدالت را با چشمان خود ببینیم وگرنه همه کس طالب یار است چه هوشیار و چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت"این فرمول خیلی ساده‌ای است. این فرمول در روابط فردی و حتی در سطوح بالاتر هم قابل اجرا است. این خیلی ساده است که ما با ملاک قرار دادن میل خودمان  با دیگران رفتار کنیم. در قیامت هم خداوند با انسان همین طور رفتار خواهد کرد. یک مثالی حضرت امام(ره) در کتاب "چهل حدیث"، دارد، ایشان می‌فرمایند در یک روایتی وارد شده که آدمهایی که غیبت می‌کنند در روز قیامت زبانشان آنقدر دراز است که در صحرای محشر روی زمین ولو هستند و مردم از روی زبان آنها رد می‌شوند.

ایشان فرمود یعنی چه؟ این چه مجازاتی است؟ می‌فرماید این بدان جهت است که این آقا تهران بوده است و کسی را در مشهد نیش می‌زده و چون روز قیامت روز بروز باطن  است این زبان همان قدر که بوده آشکار می‌شود. عدالت بر احسان مرجح است روایتی از حضرت علی است فرمودند: کسی نمی‌تواند مجری عدالت شود مگر اینکه هنر فهم عدالت را داشته باشد. آیا فهم عدالت هنر است؟ بله. انسان  گاهی خواسته‌های خودش را به اسم عدالت درک می‌کند. یا در شناخت عدالت اشتباه می‌کند.

"منتهی اولش آدم متوجه نیست ولی حضرت می‌فرماید اگر کسی از عدالت تخلی‌ای احساس کند بداند که تلخی جور و ستم بیشتر است"مثلاً فرض کنید در هنگام اجرای عدالت تنگ کردن دایره اجرای عدالت مثلاً عدالت را فقط در مسایل اقتصادی دیدن خطرناک است. خلاصه کردن عدالت فقط در توزیع ثروت این درست نیست. آن چیزی که ما از دین می‌فهمیم این است که قدرت هم باید عادلانه توزیع شود. مثلاً اگر ما بخواهیم برای پستی کسی را انتخاب کنیم که می‌دانیم از او بهتر هم وجود دارد به خدا و پیامبر و خلق خدا خیانت کرده‌ایم. ما در روایاتمان داریم اگر من خرما را بخورم و هسته آن را دور بیاندازم  یا اگر لیوان آبی را خوردم و مابقی آن را بی‌دلیل دور ریختم خلاف عدالت عمل کردم.

از عدالت ساقط شده‌ام. حال اگر انسانهای شایسته و بندگان خدا را دور بیاندازم آیا از عدالت ساقط نمی‌شوم؟ مؤمن حداقل حرمتش از کعبه بالاتر است. در ذهن ما خراب کردن کعبه چقدر تصورش سخت است ولی ریختن آبروی مومن برای ما سخت نیست. پس کسی می‌تواند مجری عدالت باشد که فهم عدالت را داشته باشد. کسی می‌تواند اجرای عدالت کند که خوش‌سلیقه در اجرا هم باشد.

"در عدالت اگر به ظاهر اقدامی علیه شما صورت می‌گیرد و اقدام عادلانه است نباید ناراحت باشید"زیبا عدل را اجرا کند. ما ممکن است آنقدر عدالت را بد معنا و بد اجرا کنیم که مقدس‌ترین مفهومی که نزد بشر تا حالا وجود داشته خرابش کنیم. عدل مبنای جهان هستی است. اما آیا این آیه را نخوانده‌اید که ان الله یامر بالعدل و الاحسان یعنی خداوند جهان هستی را به عدل و احسان خلق کرده و البته عدالت قاعده عام است و احسان خلاء‌ها و ریزشها را پر می‌کند. اگر فقط عدالت باشد یک جاهای کار می‌لنگد.

منظور این نیست که تلخی عدالت را برای کسانی که اجرای آن را نمی‌پذیرند شیرین کنیم. اجرای عدالت در بخشهای مختلف ممکن آسیب‌رسانی‌هایی به کسانی داشته باشد که باید با احسان آن را پر کنیم. از حضرت سوال کردند ان الله یامر بالعدل و الاحسان یعنی چه؟ حضرت گفتند: العدل و الانصاف عدل معلوم است و انصاف نصف کردن است. بعد فرمودند: ولاحسان والتفضل احسان هم  این است که بزرگواری و تغافل نشان بدهید و یک جاهایی ایثار کنید. سائس عام یعنی سیاست کلی نظام، عدالت است.

"عدالت می‌تواند همه گرایشها و سلیقه‌ها را در خود جای دهد البته به این شرط که ما هم در تبیین مفهوم عدالت و هم در اجرای عدالت کج‌سلیقگی به خرج ندهیم"اما این سائس عام یک سائس عارض هم دارد. یعنی یک سیاستهای  جنبی هم دارد که این سیاستهای کلی که با هم تلفیق می‌شوند می‌توانند همه مشکلات را حل کنند. این کار البه تخصص می‌خواهد. این همان یحسن العدل است یعنی  طرف باید بتواند بفهمد جای احسان کجاست و جای عدالت کجاست. یعنی عدالت را می‌گذاریم کنار به اسم اینکه می‌خواهیم احسان کنیم.

این غلط است. از حضرت علی سئوال کردند که عدالت افضل است یا لطف و جود؟ ما رابطه‌مان را با دیگران بر پایه کدام باید برقرار کنیم بر مبنای عدالت یا بر مبنای جود؟ حضرت فرمودند: عدالت. حضرت دو تا دلیل آوردند و بر اساس این دو دلیل فرمودند : العدل و سائس عام یعنی سیاست کلی باید عدالت باشد اما عوارض آن را باید با احسان پر کنید. حضرت فرمودند عدالت لکوموتیو جامعه را به ریل خود می‌اندازد و دیر یا زود به مقصد می‌رسد. جود خارج از ریل حرکت کردن است.

"ما در روایات داریم که حتی بین دو فرزند خود باید عدالت را رعایت کنید؛ حتی در بوسیدن و نوازش کردن"استثناست. بنابراین شما باید بنا را بر عدالت بگذارید. بنا را بگذارید بر اینکه قانون وعدالت اجرا می‌شود منتهی یک جاهایی عفو لازم است یک جاهایی احسان لازم است. چه ظلمی بالاتر از اینکه جامعه بشری را از وجود حضرت علی (ع) محروم کنید. ولی او احسان را از قاتل خود دریغ نکرد.

حتی وقتی کاسه شیر را برایش آوردند فرمود اول به سراغ او بروید. حتی لحظات آخر به بچه‌هایش سفارش می‌کند شما بعد از من خارج از عدالت با او رفتار نکنید، یک ضربه زده به او یک ضربه بزنید. عدالت همان تساوی و برابری نیست عدالت همیشه مساوی با تساوی نیست. گاهی تساوی ظلم است. عدالت یعنی اینکه هر کاری را به جایش انجام دهیم.

"من اگر در درون خود تعادل ندارم مثلاً خشم من برتری دارد بر عقل من قطعاً نمی‌توانم عدالت را اجرا کنم"هر کسی را به اندازه استحقاقش با او باید رفتار شود. مثلاً یارانه‌ها در کشور ما مساوی تقسیم می شود اما عادلانه تقسیم نمی‌شود. مسلمان بودن و عادل بودن سخت است. عدالت اینجا به معنی تساوی نیست. بله اگر استحقاقها برابر باشد مساوی تقسیم کردن هم می‌شود عدالت.

پس ما برای اینکه عدالت رعایت شود باید حق هر کسی را بشناسیم و حقش را بدهیم. والا حقها که نامساوی توزیع  می‌شود بی‌عدالتی هم رشد می کند. مثلاً امکانات آموزشی در کشور ما مساوی توزیع نمی‌شود. امکانات در مدرسه‌ای که من در آن درس می‌خوانم با مدرسه‌ای که در فلان روستا وجود دارد متفاوت است. ما به طور نامساوی تحصیل می‌کنیم بعد به طور مساوی از ما کنکور می‌گیرند.

"در روایات است که عصبانیت یک نوع دیوانگی است و وقتی عصبانی می‌شویم نمی‌توانیم از عقل خود استفاده کنیم و عدالت را اجرا کنیم"این عادلانه نیست. معلوم است که من قبول می‌شوم و او قبول نمی شود. از اول یک سنگ بنای اشتباه گذاشته شده و دارد به بالا می‌رود. البته درست کردن این هم زمان می خواهد. ما باید زیر ساختها را درست کنیم و آهسته آهسته کار را اصلاح کنیم که خیلی هم الان نسبت به گذشته تغییر کرده و در آینده هم همینطور خواهد بود.

حتی در قرآن هم اشاره‌ای شده که ما نمی‌توانیم بگوییم قلباً و باطناً بچه‌هایت را یک اندازه دوست داشته باش. طبیعی است. یک پدری به یکی از بچه‌هایش بیشتر علاقه دارد و به یکی دیگر کمتر. آن چیزی که از ما خواسته شده این است که ابراز علاقه‌ات به بچه‌ها مساوی و با عدالت باشد. توزیع محبت از نظر ظاهری باید عادلانه باشد.

"این یک معنایش است که آن قوای درونی ما یعنی شهوت و غضب و عقل اگر اینها تعادل نداشته باشند ما نمی‌توانیم عدالت را رعایت کنیم"حتی اگر یکی از بچه‌ها را بیشتر دوست داریم نباید به آنها ابراز کنیم. اگر ابراز کنیم اگر بچه‌های پیغمبر هم که باشند می‌شوند برادران یوسف. عدالت روح احکام دینی است احکام یک ظاهر دارد و یک باطن، ظاهرش همین دستوراتی است که در رساله‌های عملی برای من و شما نوشته‌اند. باطن اینها عدالت است. یعنی روح اعمال و مناسک ما عدالت است.

احکام شرعی اگر بخواهد زنده و موثر باشد باید روح عدالت در آن باشد. به تعبیر بعضی بزرگان ما هم اهداف دین داریم هم احکام دین. احکام دین همان مناسکی است که در رساله‌ها است. و اهداف دین و در راس آنها  عدالت و احکام باید در راستای اهداف معنی بشوند. اگر روزی ما به جایی رسیدیم که حکمی با هدفش ناسازگاراست، حکم باید عوض شود یا هدف.

"ایشان اشاره‌ای داشتند به اینکه عده‌ای در اوایل آنقدر دنبال عدالت با یک معنای غیرقابل قبولی بودند و الان در نقطه مقابل آن هستند و تجدید نظر کردند و حتی مبانی اولیه خودشان را هم پایبند نیستند"حکم باید عوض شود. بعضی از فقهای معاصر ما این استدلال را کرده‌اند. مثلاً یکی از مناسک ما قربانی کردن در حج است. قربانی به این شکل امروزه از بین می‌رود و نابود می‌شود. بعضی از فقهای ما به این استناد کردند که این اسراف و خلاف عدالت است.

یک عده دارند از گرسنگی می‌میرند پس لازم نیست که شما آنجا قربانی داشته باشید. این ترجیح دادن روح بر پیکر احکام است. اگر ما بتوانیم عدالت را در جامعه اجر کنیم احکام دین خود به خود رشد می‌کند و نمو می‌کند. خود به خود مردم متدین می‌شوند. راه دیندار کردن جامعه عادلانه رفتار کردن ماست.

"انسان باید اول عدالت را در درون خودش به وجود بیاورد، یعنی اگر توانستیم توازن را در قوای درونی خود ایجاد کنیم بعد انعکاسش در روابط بیرونی می‌شود عدالت"اگر ما عادلانه رفتار کنیم مردم خود به خود به دین علاقمند می‌شوند و اما اگر یک زمان متمسک بشویم به قشر و ظاهر دین از روحش و جان دین که عدالت باشد غافل می‌شوی. ممکن است این پوسته شکل بگیرد ولی باید باور کنیم که این پوسته شکننده است. چون چیزی که جامعه را نگه می‌دارد عدالت است. همه که مؤمن یا مسلمان و یا دیندار نیستند. عدالت این است که آدم به حق خودش قانع باشد.

زیاده از حق نخواهد. کسانی که عادت کرده‌اند همیشه از حق خود بیشتر داشته باشند وقتی می‌خواهند حق دیگران را از آنان بگیرند عصبانی می‌شوند. من می‌گویم دیکتاتورها آزادی‌خواه‌ترین آدمها هستند. یعنی آنها می‌گویند آزادی خوب است و چون آزادی خوب است من می‌خواهم همه آن مال من باشد و دیگران آن را نداشته باشند. آدمهایی که عادت کردند به زیاده‌خواهی در ثروت و قدرت و ...

"اینکه انسان در روابط خود مدام بخواهد بسنجد که کدام کار کار عادلانه است کار سخت و مهمی است"و مجری عدالت می‌خواهد آنها را از آنان بگیرد آنان عصبانی می‌شوند. برای همین در کنار عدالت مفهوم دیگری وجوددارد و آن استقامت است. عدالت بدون استقامت اجراشدنی نیست. پای عدالت ایستادن و حاضر شدن به اینکه برای اجرای عدالت هزینه بدهیم. حضرت علی (ع) می‌توانست کوتاه بیاید ولی ایشان می‌گفتند که من آمدم که اینها نباشند.

مماشات و تسامع در اصل اجرای عدالت معنا ندارد. چون ضربه‌زدن به هدف دین است. اجرای عدالت اصل است. منتهی اگر کسی به حق شخصی‌اش تجاوز شد اینجا جای احسان است. کما اینکه علی(ع) در بازگردان بیت المال و اجرای عدالت اقتصادی اصلاً گذشت نمی‌کند ولی به قاتل خودش که می‌رسد احسان می کند.

اینجا اشکالی ندارد ولی اگر بخواهیم احسان را به معنای معامله بر سر اصول و بر سر اجرای عدالت بنا کنیم این معنا ندارد

منابع خبر

اخبار مرتبط