وضعیت از ۴ سال پیش هم بد‌تر شده

روز - ۲۶ بهمن ۱۳۹۳

محمدرضا پورشجری از ۹ روز پیش در سلول انفرادی و در وضعیتی نامعلوم به سر می‌برد. میترا پورشجری، دختر این زندانی سیاسی می‌گوید که پدرش در اعتصاب غذا است و وضعیت جسمانی مساعدی ندارد.

او به روز می‌گوید از ۱۸ بهمن که پدرش به سلول انفرادی منتقل شده هیچ خبری از او ندارد: من فقط همین قدر می‌دانم که پدرم دچار افت فشار شده و حالش خیلی بد بود، دیگر هیچ خبری ندارم و نمی‌دانم چه باید بکنم. اعتصاب غذای پدرم از جمعه هفته گذشته شروع شده؛ از‌‌ همان روزی که او را با زنجیر به یک زندانی مواد مخدری بستند و بردند بازپرسی.وقتی هم که برگشت شبانه او را به سلول انفرادی منتقل کردند.

محمدرضا پورشجری، وبلاگ نویس است و ۵۴ سال دارد.

"میترا پورشجری، دختر این زندانی سیاسی می‌گوید که پدرش در اعتصاب غذا است و وضعیت جسمانی مساعدی ندارد"او از شهریور ۸۹ زندانی شد تا اول شهریور ماه که حکم‌اش پایان یافت آزاد شد. او ۷ مهرماه به گفته خانواده‌اش هنگامی که قصد سفر به ارومیه برای دیدار با بستگانش را داشت ربوده شد. او پیش از بازداشت مجدد در مصاحبه با "روز" گفته بود که نیاز به سرپرستی دخترش دارد هم از جنبه عاطفی و مالی هم برای درمان بیماری‌های متعددی که در زندان گریبانگیر او شده اما مسئولان قوه قضائیه پاسپورت او را توقیف کرده‌اند و اجازه سفر به او نمی‌دهند.

میترا پورشجری، دختر محمدرضا پورشجری درباره وضعیت پرونده پدرش چنین توضیح می‌دهد: پدرم بلاتکلیف است، او را در ندامتگاه مرکزی کرج نگاه داشته‌اند بدون اینکه هیچ جرمی مرتکب شده باشد. حکم‌اش تمام و بعد از ۴ سال آزاد شده بود که آنطور او را گرفتند در حالیکه نه فعالیتی داشت نه حکم محرومیت یا ممنوعیت و هیچ چیز دیگری.

او مریض بود،تنها می‌خواست بیاید پیش من که آن را هم نگذاشتند؛ ممنوع الخروجش کردند و بعد هم زندانی. من واقعا نمی‌دانم چه مشکلی با پدر من و چرا دارند. تا جایی که ۳ پرونده برای او ساخته‌اند آن هم در شرایطی که پدرم ۴ سال زندان بود و بعد از آزادی هم فعالیتی نداشت.

او می‌افزاید: پدرم را در ارومیه بازداشت کرده ودر اصل او را ربوده بودند. بعد یک پرونده آنجا ساخته‌اند بااتهام اقدام علیه امنیت ملی، بعد هم که منتقل اش کردند کرج.

"اعتصاب غذای پدرم از جمعه هفته گذشته شروع شده؛ از‌‌ همان روزی که او را با زنجیر به یک زندانی مواد مخدری بستند و بردند بازپرسی.وقتی هم که برگشت شبانه او را به سلول انفرادی منتقل کردند"پرونده‌او در کرج با اتهام تبلیغ علیه نظام است، از روزی هم که او را به بازپرسی منتقل کردند، بعد بردند انفرادی. در شعبه ۱۲ دادسرای انقلاب کرج به پدرم گفته‌اند ما سند و مدرک داریم که تو از طریق دخترت تبلیغ علیه نظام کرده‌ای و ما صدای شما را داریم و... پدرم گفته فعالیت دخترم به من ربطی ندارد. گفته‌اند پرونده جدیدی برایت درست شده که مستند است و... از این حرف‌های بی‌پایه.

من نمی‌فهمم ارتباط من با پدرم شده جرم که برای او پرونده سازی کرده‌اند؟

میترا پورشجری می‌گوید: من احساس عذاب وجدان می‌کنم. ۴ سال همه زندگی‌ام را گذاشتم که پدرم از زندان آزاد شود.حالا می‌بینم وضعیت از ۴ سال پیش هم بد‌تر شده. وضعیت پدرم نگران کننده است و کاری از دست من بر نمی‌آید.

به گفته او، محمدرضا پورشجری در وضعیتی بلاتکلیف است: تاکنون هیچ دادگاهی برگزار نشده،تا جدی این مساله آزار دهنده است که دست به اعتصاب غذا زده و این خیلی نگران کننده است با توجه به وضعیت جسمی که او دارد.

محمدرضا پورشجری در پیامی از زندان اعلام کرده بود: من پس از تحمل چهار سال حبس در شرایط جهنمی زندانهای جمهوری اسلامی که دستگاه قضایی سرکوبگر این رژیم بنا به اتهامات پوچ و بی‌اساسی چون: اقدام علیه امنیت کشور، توهین به رهبری و توهین به مقدسات برمن تحمیل کرده بود، در تاریخ یکم شهریور ماه سال جاری از زندان آزاد گشتم اما تنها پس از ۳۸ روز پس ازآزادی یعنی در ۸ مهرماه ماموران وزارت اطلاعات در شهر ارومیه مرا ربوده و در سیاه چال‌های بازداشتگاه اداره اطلاعات آن شهر تحت بازجویی‌های بی‌دلیل و بی‌مورد قرار دادند سپس به‌‌ همان اتهاماتی که از بابت آن‌ها قبلا به چهار سال زندان محکوم شده بودم مجددا پرونده‌ای ساخته وبه دادسرای انقلاب کرج ارجاع دادند، اما در کرج نیز دوباره توسط ماموران وزارت اطلاعات به سلول‌های انفرادی بازداشتگاه اداره اطلاعات کرج معروف به بند ۸ سپاه واقع در زندان رجایی شهر منتقل شده و در آنجا نیز با فشار و شانتاژ و توهین و تحقیر و اذیت و آزار و تهدید به مرگ واعدام و با چشمان بسته مرا مورد بازجویی‌های بی‌پایان قرار گرفتم، اکنون نزدیک به چهارماه است که مرا بصورت بلاتکلیف در یکی از کثیف‌ترین زندانهای جمهوری اسلامی که هرروز آن یک فاجعه انسانی است در میان اشرار و جانیان و قاچاقچیان و سارقان حرفه‌ای و بیماران روانی اسیر کردند.

"او ۷ مهرماه به گفته خانواده‌اش هنگامی که قصد سفر به ارومیه برای دیدار با بستگانش را داشت ربوده شد"

او افزوده بود: با توجه به این واقعیت‌ها به آگاهی هم میهنانم می‌رسانم که تصمیم گرفته‌ام در اعتراض به شرایط ناگوار خود و اعتراض به رنج و درد و بیدادی که برمن روا داشته‌اند از تاریخ شنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۳ به مدت نامعلوم به اعتصاب غذا مبادرت کنم، ضمن هشدار نسبت به بیماریهای متعدی که بدان دچار هستم از جمله عوارض قلبی، دیابت، سنگ کلیه و ورم غده پروستات، اعلام می‌دارم که مسئول هرگونه عواقب این اقدام و مسئول سلامت جسمی و روحی خود را شخص علی خامنه‌ای رهبر جمهوری اسلامی و دستگاه قضایی این رژیم و همچنین دولت مردم فریب حسن روحانی بخصوص وزارت اطلاعات این دولت می‌شناسم که برای من پاپوش دوخته و پرونده سازی کرده‌اند.

محمدرضا پورشجری ۱۰ روز پیش از ربوده شدن به "روز" گفته بود: من شدیدا بلاتکلیف هستم فشار روحی روانی بر من بسیار زیاد است. من اگر از زندان فیزیکی و آن ۴ دیواری آمدم بیرون آرامش ندارم. آنجا آرامش بیشتری داشتم تا اینجا که دور از سیم خاردار‌ها، میله ‌ها و دیوار‌ها هستم. چون آنجا تکلیف‌ام روشن بود و در زندان بودم عملا؛ ولی اینجا در ظاهر من آزاد هستم در صورتی که در یک زندان دیگری حبس هستم.

وقتی نتوانم از یک حقوق ساده شهروندی‌ام استفاده کنم و به سفر بروم. من ۵۴ سال سن دارم و همه می‌توانند درک کنند که در این سن و سال آدم اکثر عمرش را کرده و نه آینده مشخصی دارد که نگران آینده‌اش باشد و نه نقشه‌های آنچنانی برای سودهای شخصی‌اش دارد. چیزی ندارد که ببازد. من به هم میهنانم می‌گویم که چیزی برای باختن شخصا ندارم و همه فکر و ذکرم آزادی هم میهنانم است. و برای این ازادی و حقوق شهروندی از جانم هم دریغی ندارم.

"میترا پورشجری، دختر محمدرضا پورشجری درباره وضعیت پرونده پدرش چنین توضیح می‌دهد: پدرم بلاتکلیف است، او را در ندامتگاه مرکزی کرج نگاه داشته‌اند بدون اینکه هیچ جرمی مرتکب شده باشد"این را می‌گویم که هم مسئولین نظام بدانند که مرا اینجا اسیر کرده‌اند و هم همیهنانم بدانند که اگر همین فردا بیایند مرا بازداشت کنند ببرند‌‌ همان بازداشتگاه و‌‌ همان شکنجه‌ها و‌‌ همان کتک‌ها را تکرار کنند هیچ تغییری حاصل نمی‌شود و هیچ سودی نخواهند برد. عاقلانه‌ترین و بهترین رفتار این است که اجازه دهند من مثل یک شهروند عادی محترمانه به سفر بروم هر وقت خواستم بروم هر وقت خواستم به وطنم برگردم و یک رفتار متمدنانه‌ای از خودشان نشان دهند که به نفع هر دو سوی قضیه است.

منابع خبر

اخبار مرتبط