شعرخوانی بازیکن تیم پرسپولیس در شب عید غدیر

شعرخوانی بازیکن تیم پرسپولیس در شب عید غدیر
خبرگزاری فارس
خبرگزاری فارس - ۱۷ شهریور ۱۳۹۶

شعرخوانی بازیکن تیم پرسپولیس در شب عید غدیر

شایان مصلح بازیکن جوان تیم پرسپولیس تهران شب گذشته در هیات مکتب‌الزهرا (س) که در پادگان حضرت ولیعصر برگزار شد شعری در مدح حضرت علی‌(ع) خواند.

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، شایان مصلح بازیکن جوان تیم پرسپولیس تهران شب گذشته در هیات مکتب‌الزهرا (س) که در پادگان حضرت ولیعصر برگزار شد شعری در مدح حضرت علی‌(ع) خواند.

محمدرضا طاهری از مداحان کشور پیش از شعرخوانی این ورزشکار اینگونه گفت: شایان مصلح همیشه مطرح کرده که پیش از فوتبالیست شدن یک شاعر بوده و شعر می‌سرده است.

او پیش از مداحی چند تن از مداحان اینگونه خواند:  

قسم به نام کسی کز عدم خدایی کرد
همان قدیم که قدمت به این جهان دارد
حدوث عالم از آن دست اتفاقات است
که بعد خلق علی ارزش بیان دارد

علی همان که خدا هست و نیست مثل خدا
علی همان که بشر هست و نیست مثل بشر
علی همان که اگر یک خودی نشان بدهد
ز بندگی خدا می کنیم صرف نظر

علی همان که اَجَلّ است شٲنَش از توصیف
علی همان که خدا توی خلقتش مانده
علی همان که پس از مرگ کافران گفتند:
مگر خلیفه ی چارم نماز می خوانده؟

به سجده ای دل محراب را گلستان کرد
به جای خون سرش داشت لاله می رویید
اگر نماز همان است که شما خواندید
علی نماز نمی خواند،راست می گویید!

دلیل مرگ علی تیغ ابن ملجم نیست
بلای جان علی داغ بودن میخ است
اگر حسن پسرش را کنار بگذاریم
علی غریب ترین مرد طول تاریخ است

چگونه خانه نشین شد به جرم سن کمش؟
کسی که از همه حیث از تمام خلق سر است
دلیل می آوردم اگر که کفر نبود
خدا فقط دو سه سال از علی بزرگ تر است!

اگر عبادت شرط است،پینه ی زانوش
اگر عدالت شرط است،ماجرای عقیل
اگر ملاک به بازوست،قلعه ی خیبر
اگر نسب همه چیز است، خانواده اصیل!

اگرچه بغض خودش را غلاف کرد و نشست
اگرچه دست به شمشیر قتل عام نکرد
سکوت کردن حیدر دروغ تاریخ است
به احترام محمد فقط قیام نکرد

مگر به زور هم از خلق می شود دل برد؟
کدام ترس؟ که ما جذب یک نگاه شدیم
عَجَم مسلمان می شد مگر به دست کسی؟
علی اشاره به ما کرد سر به راه شدیم

بیا مخاطب این شعر باش و با من باش
بخند تا که ببینم تو را ثواب کنم
تو را که کیسه به دوش شب یتیمانی
اجازه می دهی آیا پدر خطاب کنم؟

بریده بودم و راه نجات گم شده بود
که روزگار، حدیثِ تو در میان انداخت
پدر،حیا کردم جای دیگری بروم
که غیرِ تو به کسی رو نمی‌توان انداخت!

هر آن که طاقت دوریت در توان دارد
غم فراق تو را در دلش نهان دارد
مگر کسی که تو را دیده عاشقت نشده
وجود خارجی اصلا در این جهان دارد؟

اگر ز حسرت دیدار روی پیغمبر
شکست دندانش را صحابه ی قَرَنی
به شوق دیدن روی تو خودکشی کردم
مگر خود تو نگفتی فمن یَمُت یَرَنی؟

فراتر از همه ی مرزها و مذهب ها
بشر به انسانیت همیشه مشتاق است
صدای عدل تو باب نجات خیلی هاست
یکی ز مُستَمِعان تو جُرج جُرداق است

به مجلسی سر شب یک دو جرعه مِی دادی
دم سحر نشده غرق در بِحارت شد
به من بگو که چه کردی صَدوق عاشق شد؟
به من بگو که امینی کجا دچارت شد؟

نه اینکه وقت گرفتاری از تو یاد کنم
که سال هاست علی در پناه نام تو ام
رفاقت من و تو یادگار یک عمر است
و خوش به حال من از بچگی غلام تو ام

انتهای پیام/

منابع خبر

اخبار مرتبط