حجت الاسلام والمسلمین حشمتی: روحیه اشرافی گری در روحانیون، جامعه را بی اعتماد می کند

حجت الاسلام والمسلمین صدیقی: آمریکا با ذات جمهوری اسلامی مخالف است
خدمت
کلمه - ۱۷ مهر ۱۳۹۴

چکیده :معاون قرآن و عترت وزارت ارشاد که تاثیرات بد اشرافی گری برخی روحانیون را منجر به ایجاد بی اعتمادی در جامعه می داند، می گوید که مرحله اول این بی اعتمادی نسبت به مسوولان است، اما نتیجه آن، کارآمدی دین را در اداره جامعه کمی تضعیف خواهد کرد....

«متولیان دینی و روحانیت باید زندگی ساده ای در حد طبقه متوسط جامعه داشته باشند». این جمله تنها یک عبارت نیست بلکه یکی از باورهای مردم است. باوری که از سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) و سفارش های آنها و بزرگان دینی به این قشر از جامعه حاصل شده است. امروز گرایش حتی معدود افرادی از این قشر به تجملات و اشرافی گری، این پرسش را در اذهان ایجاد می کند که با توجه به انتساب این گونه افراد به دین، تقویت این رویکرد در آنها چه آسیب هایی برای خود ایشان و جامعه دارد و چه عواملی زمینه ساز این گرایش بوده است؟ چه افراد و نهادهایی توان و وظیفه پیشگیری از این آفت را به عهده دارند و چگونه باید با این مسأله و این افراد برخورد کرد؟ حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا حشمتی در پاسخ به پرسش های شفقنا با هشدار نسبت به گرایش مسوولان جمهوری اسلامی ایران اعم از روحانیت یا غیر آن به اشرافی گری می گوید: آفات این رفتار به جامعه منتقل می شود. در ایران که زندگی و رفتار آنها تحت مراقبت مردم است و وی را الگو قرار خواهند داد، این سبک زندگی تاثیرات بسیار بدی بر مردم بویژه جوان ها و همینطور افرادی دارد که از چنین نعماتی برخودار نیستند.

معاون قرآن و عترت وزارت ارشاد که تاثیرات بد اشرافی گری برخی روحانیون را منجر به ایجاد بی اعتمادی در جامعه می داند، می گوید که مرحله اول این بی اعتمادی نسبت به مسوولان است، اما نتیجه آن، کارآمدی دین را در اداره جامعه کمی تضعیف خواهد کرد.

گفت وگوی شفقنا با حجت الاسلام والمسلمین محمدرضا حشمتی را بخوانید:

ساده زیستی به عنوان یکی از ارزش های متعالی فرهنگ دینی در سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) به طور برجسته ای مشاهده می شود؛ ارزشی که در مورد متولیان دینی و قشر روحانیت نیز همواره از جانب بزرگان مورد تاکید قرار داشته است.

"باوری که از سیره پیامبر(ص) و ائمه(ع) و سفارش های آنها و بزرگان دینی به این قشر از جامعه حاصل شده است"با توجه به جایگاه روحانیت بعنوان سرمشق مردم در عمل به دستورات دین، جدی نگرفتن این پند و هشدارها و کوتاهی در این امور توسط متولیان دینی چه خطراتی متوجه خود روحانیت و جامعه خواهد کرد؟

پرسش مهمی است و از جوانب مختلف می توان به این موضوع توجه کرد. بیشتر سفارش ائمه معصوم(ع) و آنچه در سیره بزرگان دین و علمای عامل بوده، این است که پرهیز از محبت دنیا داشته باشند. این کلام رسول الله است که «حب الدنیا رأس کل خطیئه». گاهی در پرهیز از دنیا تنها مظاهر آن را مورد توجه قرار می دهیم، در حالی که اصل این است که ما تعلق به دنیا نداشته باشیم یعنی تعلق خود به دنیا و مظاهر آن از جمله ریاست کردن، ثروتمند بودن و … را کم کنیم. در این خصوص هم باید مراقب بود که دچار افراط و تفریط نشویم.

این موضوع، مربوط به عموم مسلمانان و نه تنها عالمان است. به طور قطع علما به عنوان راهنمایان و رهبران جامعه باید این سیره را به درستی عمل کنند و به مردم نشان دهند که پرهیز از دنیا به چه معناست. گاهی ساده انگاری می شود و تصور می کنیم پرهیز از دنیا به این معناست که درویش مسلک و ژولیده باشند و در مکان های محقر زندگی کنند، در حالی که واقعیت مطلب این نیست. در زندگی خود ائمه(ع) مشاهده می شود که تفاوت هایی نسبی میان بضاعت مردم با زندگی برخی از آنها وجود دارد. زندگی امام رضا(ع) با زندگی امام مجتبی(ع) و همینطور امیرمومنان(ع) و دیگر ائمه(ع) تفاوت داشته است در نتیجه باید مراقب بود دچار افراط و تفریط نشد.

"بیشتر سفارش ائمه معصوم(ع) و آنچه در سیره بزرگان دین و علمای عامل بوده، این است که پرهیز از محبت دنیا داشته باشند"در مجموع در زمان مراجعه به یک عالم، محشور شدن با وی یا راه یافتن به محضر او باید سکنات، صحبت ها و مجموعه اقداماتش پرهیز، دوری و زهد از دنیا را نشان دهد. معنای زهد هم در حقیقت همین است که فرد، بی توجه به اموال دنیا و در صدد به دست آوردن مال بیشتر یا مقام بالاتری نیست، بنابراین هر که این روش را نداشته باشد، از آنچه در سفارش های بزرگان دینی بوده، دور شده است. به دلیل نقش الگو بودنی که این دسته از افراد دارند، این روش تأثیرات منفی خواهد داشت. علمایی در جامعه در قلب مردم جای می گیرند که این دوری از دنیا و زهد از دنیا در رفتار و گفتارشان مشهود باشد.

مشهود بودن زهد از دنیا در رفتار و گفتار یک عالم چه نمودهای بیرونی دارد؟

به طور مثال در نوع زندگی شخصی آنها متجلی است. منظور این نیست که بر فرض در منطقه ای محروم از یک شهر ساکن شوند چراکه به هر حال این افراد، شأنی اجتماعی دارند و باید در جای مناسبی باشند.

در عین حال باید این نکته را مورد توجه قرار دهند که از نظر لوازم زندگی نه تجملاتی باشند و نه بسیار محروم. به طور مثال نیاز نیست که قالی آنها حتما درجه یک و از بهترین نوع و تابلو فرش های گرانقیمت روی در و دیوار باشد؛ این چندان زیبنده یک مقام مسوول جمهوری اسلامی یا روحانی نیست. همچنین حتی وسیله نقلیه مورد استفاده آنها بنا نیست یک ژیان و فولکس قدیمی باشد، اما قرار هم نیست که اتومبیل های بسیار لوکس هم مورد استفاده آنها قرار بگیرند چرا که به هر حال زمانه فرق کرده است. در این بین شیوه زندگی فرزندان و خانواده آنها نیز دارای اهمیت است، گاهی خود این افراد، تقیداتی دارند اما خانواده آنها به گونه ای دیگر زندگی می کنند. قاعده این است که شکل زندگی خانواده و فرزندان آنها نیز در حد متوسط جامعه باشد.

"به طور قطع علما به عنوان راهنمایان و رهبران جامعه باید این سیره را به درستی عمل کنند و به مردم نشان دهند که پرهیز از دنیا به چه معناست"باید مراقبت شدید در این زمینه داشته باشند، همان مراقبتی که امام(ره) در زندگی خود داشتند. امام(ره) در منطقه یک تهران سکونت داشتند، اما نوع ادبیات و همینطور هزینه هایی که در خانه داشتند، ادبیات و هرینه هایی تجملاتی نبود بلکه کاملاً زاهدانه بود.

اینکه در مواردی برخی روحانیون پس از قرار گرفتن در جایگاه و مقامی، از ساده زیستی دور می شوند و حتی گاهی به تجمل و اشرافی گری تمایل می یابند، چه پیامدهای نامطلوبی برای جامعه به دنبال دارد؟

همه آنهایی که به نظام جمهوری اسلامی منتسب هستند، روحانیت، مراجع، مدیران نظام، نمایندگان مجلس، مسوولان قوه قضاییه و به طور کلی تمام افرادی که از نظامی نمایندگی می کنند که شعار آن انقلاب فرهنگی، ساده زیستی و خدمت به مردم بوده است، اگر بعد از دست یافتن به مقام و مسوولیتی بخواهند به فکر جمع کردن موقعیت و اموال برای خود باشند، طبیعتا مردم هم ایشان را الگو قرار نخواهند داد. اگر هم الگو قرار دهند، الگوی درستی نخواهد بود زیرا از سویی مردم را به ساده زیستی دعوت کرده ایم و از سویی دیگر با رفتار خود آنها را به جمع آوری مال بیشتر تشویق کرده ایم. آفات این رفتار به جامعه منتقل می شود. اگر کسی در جامعه ای غیر از ایران باشد و بگوید این اموال را از راه حلال به دست می آوردم، شاید نتوان بر او چندان خرده گرفت، اما در ایران که زندگی و رفتار آنها تحت مراقبت مردم است و وی را الگو قرار خواهند داد، این سبک زندگی تاثیرات بسیار بدی بر مردم بویژه جوان ها و همینطور افرادی دارد که از چنین نعماتی برخودار نیستند.

منظورتان از تاثیرات بد زندگی اشرافی برخی روحانیون بر مردم، چگونه تاثیراتی است؟

تاثیر آن می تواند به آن شکل باشد که این افراد نیز اشتهای فراوان در به دست آوردن مال و مسوولیت و ریاست داشته باشند.

با آغاز این تاثیرات، جامعه نیز دچار یک نوع بی اعتمادی خواهد شد. وقتی مسوولان مجموعه ای خود مقید نباشند، طبیعتا جامعه نیز تحت تاثیر آن افراد قرار می گیرند. آنها هم سعی می کنند در به دست آوردن اموال و تجملات بییشتر پیش روند و دیگر نمی توان جلوی این سبقت را گرفت.

دچار بی اعتمادی نسبت به مسوولان یا نسبت به دین؟

مرحله اول این بی اعتمادی نسبت به مسوولان است، اما نتیجه آن، کارآمدی دین را در اداره جامعه کمی تضعیف خواهد کرد. همواره به مردم گفته شده است که دین دستورات خود را دارد و به ساده زیستی سفارش می کند؛ اگر این افراد به عنوان کسانی که باید سرمشق جامعه باشند، بخواهند این توصیه ها را مراعات نکنند، به نوعی ناکارآمدی در دین را هم به دنبال خواهد داشت و پیامدهای بسیار بدی دارد. وقتی مضامین و مفاهیم قرآنی برای کسی خوانده می شود، او مصادیقی مانند برخی افراد منتسب به دین را به ذهن می آورد که شاید خلاف این مفاهیم عمل کرده اند و نتیجه گیری می کند دینی که آن را تبلیغ می کنید، ناکارآمد است.

"گاهی ساده انگاری می شود و تصور می کنیم پرهیز از دنیا به این معناست که درویش مسلک و ژولیده باشند و در مکان های محقر زندگی کنند، در حالی که واقعیت مطلب این نیست"در حالی که این تحلیل را ندارند که شاید این مصادیق درست عمل نکرده اند.

در مورد خطرات بازگشت اشرافی گری و برجسته شدن آن صحبت کردیم. نمادهای سبک زندگی اشرافی گری در زندگی روحانیون چه عناصری هستند و چه نمایش بیرونی برای مردم خواهند داشت؟

اغلب رفتارهای اجتماعی آنها بیشتر مورد توجه است و شاید رفتارهای شخصی یک فرد در منزل چندان زیر نگاه مردم نباشد، اما این دسته از افراد از جمله علما، روحانیت، اندیشمندان و مسوولان وقتی وارد اجتماع می شوند، بشدت زیر نگاه مردم هستند. در موارد حضور ایشان در اجتماع توصیه فراوانی به تواضع شده است. یکی از نمادهای اشرافی گری، تبختر و تکبری است که در انسان ها به وجود می آید. به هر میزان که انسان ها متواضع باشند، مردم دسترسی ساده تری به آنها داشته باشند، مشکلات خود را بگویند، بحث مردم را گوش دهند و رفتارهای آنها در جامعه و محل خود، مردمی باشد، وجه مثبت و نشان از توجه به این سفارش ها دارد.

یکی از نتایج سبک زندگی اشرافی در روحانیت، جدایی مسوولان و روحانیت از توده مردم و تافته جدابافته شدن آنهاست. این جدا شدن، دسترسی مردم به آنها را سخت خواهد کرد و سبک زندگی آنها اشرافی خواهد شد. به این دلیل که سایر مردم دسترسی به این اندازه ثروت را ندارند، حقارتی در خود احساس می کنند و از آن قشر دور می شوند. علاوه بر آن نوع زندگی و سلوک آنها نیز در این زمینه دارای اهمیت است و همواره به آنها تاکید شده است که زندگیشان بر مدار متوسط مردم باشد. این توصیه از آن روست که مردم متوسط بتوانند با شما رفت و آمد کنند.

"در زندگی خود ائمه(ع) مشاهده می شود که تفاوت هایی نسبی میان بضاعت مردم با زندگی برخی از آنها وجود دارد"مضامین دینی را در همین تعاملات، مجالس و رفت و آمدها می توان به مردم یاد داد؛ تعاملاتی که در صورت گرایش روحانیت به اشرافی گری و دور شدن مردم از آنها برقرار نخواهد بود و در سوی دیگر نیز برخی از این افراد به دلیل داشتن جایگاه و تفکر اشرافی از توده مردم دوری خواهند کرد. اطرافیان برخی پیامبران، افرادی از جامعه پایین بودند، ثروتمندان از آنها می خواستند که این افراد را از خود دور کنند تا با آنها هم پیمان شوند که با مخالفت پیامبر رو به رو می شدند. اگر مومنان جامعه از قشر روحانی دور شوند، دیگر کسی نیست که از آنها الگو بگیرد و خدای ناکرده مردم را نسبت به خود دین و مفاهیم ناامید می کنند. مظاهر تجمل در نوع سلوک افراد با مردم تعیین می شود. در گذشته علما در دسترس و گروه های مرجع مردم بودند و هر کس مساله و مشکل خود را با آنها مطرح می کرد.

درب بعضی از بیوت علما همیشه باز بوده و اگر کسی دچار مشکلی می شده، به آنجا مراجعه می کرده است. بر فرض اگر در جامعه راه های دسترسی به همه این نهادهای مرجع بسته شود و بنا باشد مردم برای حل همه مسایل خود به کلانتری ها رجوع کنند، اصلا قاعده زندگی به هم می خورد. در حالی که این نهادهای مرجع، امنای جامعه و ستون های محکم آن هستند. این اشرافی گری و فاصله ای که بین مردم و طبقه امامان آنها خواهد افتاد، مانند این است که ستون های جامعه از هم پاشیده شوند.

در ریشه یابی موضوع این پرسش مطرح می شود که چه بستری زمینه ساز تقویت رویکرد اشرافی گری در جامعه ما بویژه در برخی از روحانیون می شود؟

آیه شریفه «لم تقولون مالا تفعلون» همه از جمله علما را توصیه می کند به اینکه «به آنچه می گوییم، عمل کنیم». علما همواره ساده زیستی و زهد را به مردم توصیه کرده اند و هنگامی که خود علما یا روحانیت، ساده زیستی، زهد و دوری از تجمل که به مردم سفارش می کنند را از یاد بردند، دو نتیجه خواهد داشت، یک اینکه این آیه شریفه و این سیره ائمه(ع) را فراموش کرده اند.

"زندگی امام رضا(ع) با زندگی امام مجتبی(ع) و همینطور امیرمومنان(ع) و دیگر ائمه(ع) تفاوت داشته است در نتیجه باید مراقب بود دچار افراط و تفریط نشد"دو اینکه با این رفتار به مردم این پیام را می دهند که حرف های ما هیچ اعتباری ندارد، اما باید توجه کرد که این عدم اعتبار، لطمه شخصی نیست و به دین لطمه وارد می شود. حضرت امام(ره) نیز توصیه فراوانی داشتند که مدارس علمیه و روحانیت رفاه زده نشوند و زی طلبگی داشته باشند، چرا که مزه رفاه کم کم زیر دندان می رود و بعد دور کردن آن سخت است. انسان در یک محیط مرفه به مرور دچار روحیه استکباری می شود و از مردم فاصله می گیرد. مردمی که مومنان جامعه نیز میان آنها پراکنده هستند و باید برای آنها ارزش قایل شد. ارزش قایل نشدن برای مردم و مومنان، آسیب های فکری و فرهنگی بسیار بدی به دنبال دارد که کم کم دچار آن خواهیم شد.

به همین دلیل در گذشته در حوزه های علمیه به این شکل مرسوم بود که حداقل هفته ای یکبار خود را در معرض نصیحت های استاد قرار می دادیم و استاد ما را از غلتیدن در این هواهای دنیا پرهیز می داد. این نکته را نیز باید گفت که دنیای آن زمان با دنیای امروز تفاوت بسیار داشت و تجملات امروز در آن به این شدت دیده نمی شد. در آن زمان مردم عادی هر چندماه یکبار می توانستند برنج بخورند که استادان طلبه ها را از همان نیز پرهیز می دادند و بر حذر می داشتند. غفلت زمینه ساز گرایش و تقویت رویکرد اشرافی گری میان روحانیت و سایرین است و افزایش جلسات اخلاقی که برگزار می شود، می تواند به این موضوع کمک کند.

در صحبت های خود به تاکیدات حضرت امام(ره) بر حفظ زی طلبگی در طلبه ها اشاره کردید؛ با توجه به تصور جامعه مبنی بر اینکه برخی طلبه ها برای رسیدن به پست و مقام این راه را انتخاب کرده اند، نقش حوزه های علمیه بعنوان نهاد و سازمان متولی روحانیت برای جلوگیری از ایجاد چنین تصوراتی هر چند نادرست چیست و با توجه به شأن و حساسیت لباس روحانیت حوزه ها چه اقداماتی می توانند در این راستا انجام دهند؟

اینکه امروز این گونه شده است که طلاب با هدف رسیدن به جاه و مقام وارد حوزه های علمیه می شوند را نه می توان نفی و نه می توان اثبات کرد. چرا که هر دو نوع آن -یعنی چنین طلبه هایی و دیگرانی که هدف آنها خدمت در مسیر دین است- در حوزه های علمیه امروز هم وجود دارند، اما همیشه باید دید که غالب حوزه ها به چه سمتی پیش می روند.

"در مجموع در زمان مراجعه به یک عالم، محشور شدن با وی یا راه یافتن به محضر او باید سکنات، صحبت ها و مجموعه اقداماتش پرهیز، دوری و زهد از دنیا را نشان دهد"در زمانی غالب حوزه ها به سمت تهذیب، دوری از دنیا، زهد و امثال آن در حرکت بود، اساتید بزرگ اخلاق همواره در آن حوزه ها مطرح و مراجع پیشرو سرآمد بوده اند؛ این مدلی بوده که موفقیت حوزه را هم به دنبال داشته است. خود حضرت امام(ره) بعنوان بهترین الگو در این زمینه بود و مردم به این دلیل به ایشان ارادات ویژه ای داشتند، وگرنه مردم که از شأن علمی و جایگاه ایشان اطلاع چندانی نداشتند. فردی دارای چنین روحیاتی می تواند تا اندازه ای زهد داشته باشد که در برابر شاه هم به آن شکل سخن بگوید، اما وقتی رویکرد را تغییر می دهد، دیگر در برابر شاه های کوچک هم نمی تواند صحبتی داشته باشد. بر این اساس انسانی که زاهد، عارف و مومن می شود، می تواند این گونه قیام کند، زیرا زندگی شخصی اش آنقدر ساده است و منافع خود را آنقدر محدود کرده است که می تواند زندان و تبعید و امثال آن را تاب بیاورد. این است که حضرت یوسف، زندان را از وارد شدن به گناه بهتر می داند و حضرت امام(ره) نیز تبعید را برای خود بهتر می خواند.

زندگی زاهدانه است که چنین رفتارهایی را به دنبال می آورد. امروز نیز در میان روحانیت هر دو نوع آن به چشم می خورد؛ هم علمای عاملی هستند که خود زهد را پیشه کرده اند و تکلیف دارند که جامعه را راهنمایی کنند و هم کسانی هستند که متأسفانه از این موقعیت و پست و لباس استفاده هایی نیز می کنند. در ابتدا باید در زمینه علمی قوانینی در حوزه علمیه باشد که افراد عالم و اندیشمند و نه صرفا معمم در اعطای پست ها مورد توجه قرار بگیرند. باید مراتب علمی افراد را مراقبت کرد که پس از عبور از این مراتب علمی در جایگاه ویژه ای قرار بگیرند، چون اگر مراتب علمی افراد هم خوب باشد و درس خود را خوب خوانده باشند، این آفات بسیار کم می شود. معمولا این دسته از افراد در صنف روحانیت که به دنبال پست و مقام هستند، از لحاظ سواد نیز مشکل دارند.

"منظور این نیست که بر فرض در منطقه ای محروم از یک شهر ساکن شوند چراکه به هر حال این افراد، شأنی اجتماعی دارند و باید در جای مناسبی باشند"لازم است که سخت گیری های علمی، مدارس، اساتید و درس ها را تقویت کرد. مراقبت های گفته شده می تواند شامل افزایش جلسات اخلاق شود چرا که این آسیب ها بیشتر نیازمند پیشگیری است. جامعه وقتی افرادی را مشاهده می کند که در حال سوءاستفاده از لباس روحانیت هستند، قضاوت های خود را دارند، اما در کنار آنها علمای عاملی را نیز می بینند که در مدارس و مساجد بخوبی خدمت می کنند. منظور این است که مردم با علما در تماس هستند و هر دو دسته را می بینند و به این شکل نیتس که یکسویه قضاوت کنند.

بله! اما اتفاقاتی زمینه ساز ایجاد این تصور شده است. داشتن هدف دستیابی به جایگاه و مقام در همه اقشار می تواند وجود داشته باشد و تنها برخی طلبه ها در معرض این نگاه قرار ندارند، اما مطابق با ارزش و حساسیت لباس روحانیت، انتظار مردم و حساسیت آنها نیز افزایش می یابد.

روحانیت در طول تاریخ، سرمشق ساده زیستی برای مردم بوده اند، چه اقداماتی می تواند جنبه های مثبت زی طلبگی را حفظ کند؟

همانطور که پیش از این نیز گفته شد تاکید می کنم که توصیه ای که ما می توانیم داشته باشیم این است که روحانیان در زمان جوانی صرفا درس بخوانند چون بخش عمده ای از اتفاقات رخ داده به دلیل تحصیل ناقصی است که بعضی ها دارند و منجر به سوءبرداشت یا بی توجهی آنها می شود. اگر خوب درس بخوانند و اساتید خوبی را داشته باشند، بخش عمده ای از این مسایل حل می شود زیرا آموزه های دین به درستی به دانشجو و طلبه منتقل می شود. در سوی دیگر نیز نه تنها روحانیت و حوزه بلکه همه جامعه باید در زندگی مراقبت کنند از اینکه آن احکام اسلامی و دستورات اسلامی درست عمل شود. خصوصا روحانیتی که در مصدر امور قرار می گیرند و راهنمای مردم می شوند، باید به گونه ای صحبت کنند که کلمات آنها با اعمالشان یکسان باشد، همیشه کلمات راست از آنها بشنوند، امانتدار مردم باشند و مردم را دوست داشته باشند. به این معنا که انسان ها را تکریم کنند و حتی آدم هایی که گنهکار هستند و به آنها مراجعه کنند، حق ندارند با نگاه گنهکار به وی نگاه کنند.

"در عین حال باید این نکته را مورد توجه قرار دهند که از نظر لوازم زندگی نه تجملاتی باشند و نه بسیار محروم"روایت فرموده اند که «بعد از گذشت یک نماز، دیگر حق نداری با آن نگاه به فردی که گناهی مرتکب شده بوده است، نگاه کنید». باید همه انسان ها حتی گناهکاران را تکریم و از آنها دستگیری کرد و در خدمتگزاری مردم سبقت گرفت؛ این موارد، نشانه هایی از آن زندگی زاهدانه و خصوصیاتی است که علما و اساتید بزرگ به ما آموخته اند که باید در جامعه اینگونه باشیم. باید «طبیب دوار بطبه» باشند، نه اینکه درد مردم را افزون کنند. برای طبیب مردم بودن باید پای حرف آنها نشست تا دردهای آنها را شناخت. باید برای مردم وقت گذاشت، آنها را احترام کرد و جوانان را مورد توجه قرار داد.

امروز که زندگی ها متفاوت شده است و جوان ها پوشش ها و حجاب های مختلف دارند، یک روحانی امروزی باید حتما مسلط به تمام تکنولوژی رسانه ای روز هم باشد. به این معنا که اگر یک روحانی بخواهد این گونه رفتارها را داشته باشد، باید حتما به تکنولوژی روز مسلح و به فضای مجازی مسلط باشد. داشتن این رفتارها به معنای زهد و دوری از دنیا است.

وظیفه مراجع، علما و شخصیت های مشهور روحانی برای توصیه به شاگردان و تاثیرگذاری بر آنها در گرایش به ساده زیستی و عدم حرکت به سمت اشرافی گری را چگونه ارزیابی می کنید؟

یکی از رسالت های آنها تربیت همین طلاب است و خود آنها نیز نباید دور از ویژگی هایی باشند که بیان شد. آنها هم نمی توانند با این صحبت هایی که بیان شد، فاصله داشته باشند. زندگی شخصی آنها در منظر مردم است و مردم نوع زندگی و سلوک آنها را می بینند.

"به طور مثال نیاز نیست که قالی آنها حتما درجه یک و از بهترین نوع و تابلو فرش های گرانقیمت روی در و دیوار باشد؛ این چندان زیبنده یک مقام مسوول جمهوری اسلامی یا روحانی نیست"همینطور شاگردان آنها باید در تربیت و درس طلاب بکوشند و این راه ها را -هم نظری و هم عملی- به شاگردان مدارسشان انتقال دهند و مراقبت کنند. این درست نیست که چون این فرد طرفدار من است، اگر خطایی کرد، عیب ندارد، اما اگر از آن طرف خطایی کردند، ما حتما اطلاعیه و بیانیه دهیم. باید مراقبت کرد؛ همه ما در یک کشتی نشسته ایم. کشتی، کشتی اسلام است و همه ما سوار هستیم؛ هر کس خطا کرد، ما باید حتما تذکر دهیم و همه از هم مراقبت کنیم. اگر در جامعه چنین اشتباهاتی توسط روحانیت انجام شد و برای ما روشن شد باید به سرعت به آن برسیم.

یک روحانی متولی قیمت ارز در کشور نیست، بلکه متولی روحانیت و مسوول روحانیتی است که خوب عمل نکرده یا در جایی بحرانی ایجاد کرده است. منظور مراجع و اساتید هستند؛ ایشان باید روی قشر خود مراقبت داشته باشند. اگر انحراف فکری و رفتاری دارد، همه ما باید برآشفته شویم و به سرعت اصلاح کنیم.

جامعه و دولت برای تشویق طلبه ها به ساده زیستی از تجمل و جلوگیری از حرکت برخی افراد منتسب به روحانیت به اشرافی گری چه نقشی می توانند ایفا کنند؟

بهتر است دولت ها حتی الامکان در این حوزه ها وارد نشوند چون خود حوزه های علمیه، نظام خوبی پیدا کرده است و نظام و مدیریتی دارد. دولت ها باید از نهادهای حوزه ای حمایت و پشتیبانی داشته باشند، اما چندان وارد این مقولات نشوند بهتر است. چرا که مراجع، مدیریت و ائمه جمعه(ع) در سطح این مقولات حوزه ها هستند.

"همچنین حتی وسیله نقلیه مورد استفاده آنها بنا نیست یک ژیان و فولکس قدیمی باشد، اما قرار هم نیست که اتومبیل های بسیار لوکس هم مورد استفاده آنها قرار بگیرند چرا که به هر حال زمانه فرق کرده است"اگر آنها مقتدر باشند و کلامی نافذ داشته باشند، بهتر است تا اینکه دولت ها بخواهند دخالت کنند.

البته گاهی ارتباطی که بین دولت و خروجی های حوزه وجود دارد، بستر تقویت این رویکرد بوده است و پرسش من در آن جهت است.

روحانیونی که در نظام های دولتی وارد شده اند -چه آنها که درس می دهند و چه آنها که مدیرند- تابع قوانین و مقررات و آیین نامه های دولت هستند و میان اساتید دانشگاهی که لباس روحانیت دارند یا ندارند، در امور حقوق و دریافتی ها فرقی نیست. این در چارچوب های دولت است و به این شکل نیست که عده ای را به دلیل ملبس بودن مورد تفقد بیشتری قرار دهند. نقش دولت در این حد است که یک مشاور روحانیت دارد، با حوزه های علمیه مرتبط است و می تواند در حوزه آموزش و زیرساخت های حوزه کمک کند. دولت ها همواره این کار را انجام داده اند، اما بیش از این اداره صنف وسیعی است که باید به عهده خود آنها باشد. همانطور که دولت در حوزه پزشکان هم دخالتی نمی کند و وزارت بهداشت یا سازمان نظام پزشکی، خود به مسایل خویش رسیدگی می کند، سازمان نظام روحانیت نیز باید مسایل داخل خود را حل کنند.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط