توضیح آموزش‌وپرورش درباره چاقوکشی یک دانش‌آموز

تابناک - ۶ دی ۱۳۹۲

فهیمه‌سادات طباطبایی در روزنامه «شرق» نوشت: «چاقوکشی‌ای که بین  دو دانش‌آموز ابتدایی رخ داده در حیاط مدرسه نبوده، چند کوچه آنطرف‌تر مدرسه بوده؛ در ساعت مدرسه نبوده، بعد از نواخته‌شدن زنگ آخر رخ داده؛ دانش‌آموز به کما نرفته، رهسپار بیمارستان شده است.» اینها توضیحاتی است که «مسعود ثقفی» رییس اداره روابط‌عمومی و اطلاع‌رسانی آموزش‌وپرورش شهر تهران از روی برگه پشت تلفن برایم می‌خواند.

ثقفی می‌گوید: «دانش‌آموزان این صحنه را دیده‌اند و چون موضوع حاد بوده، به مدرسه برگشته‌اند و به مسوولان خبر داده‌اند. آنها هم تا برسند گویا کار تمام شده و دانش‌آموز کلاس چهارمی بالاخره، ضربه چاقوی خود را روانه پهلوی دانش‌آموز کلاس ششم کرده و تمام. البته مسوولان مدرسه هر دو دانش‌آموز را به مدرسه می‌برند، با پلیس ۱۱۰، اورژانس و خانواده هر دو هم تماس می‌گیرند. دانش‌آموز مضروب رهسپار بیمارستان می‌شود اما پلیس دانش‌آموز ضارب را نمی‌برد و حالا والدین دانش‌آموز مجروح از طریق مراجع قضایی از او شکایت کرده‌اند و پیگیر اتفاقی که برای فرزندشان افتاده، هستند.»

طبق آخرین اطلاعات مدیر روابط‌عمومی و اطلاع‌رسانی آموزش‌وپرورش، دانش‌آموز مضروب از بیمارستان مرخص شده و قرار بوده از روز سه‌شنبه به مدرسه برود که خب مدرسه تعطیل بود. دانش‌آموز ضارب هم پس از آن روز خودش به مدرسه نیامده است.

این تمام اتفاقی است که ۱۶آذر یعنی نزدیک به دوهفته گذشته، بین دو دانش‌آموز مدرسه ابتدایی شهید چنگیزی منطقه۱۶ تهران رخ داده و روزنامه «شرق» نیز روز یکشنبه خبر آن را منتشر کرد.
آقای ثقفی می‌گوید که بروز این حادثه ربطی به مدرسه و مسوولان آن ندارد و حتی باید از مسوولان مدرسه بابت رسیدگی به این اتفاق تشکر کرد.

"آنها هم تا برسند گویا کار تمام شده و دانش‌آموز کلاس چهارمی بالاخره، ضربه چاقوی خود را روانه پهلوی دانش‌آموز کلاس ششم کرده و تمام"بروز این اتفاق در منطقه‌ای مانند منطقه۱۶ خیلی عجیب نیست و به بافت آنجا برمی‌گردد.

دانش‌آموزی که در ۹سالگی چاقو می‌کشد، ۲۰سالگی چه می‌کند؟

اما آیا این اتفاق به همین نقطه ختم می‌شود؟ کامنت‌های بی‌شماری که از سوی کاربران اینترنتی زیر این خبر «شرق» که در سایت‌های خبری در روز یکشنبه نقل شده بود، منتشر شده، بیانگر ده‌ها پرسش است. «چطور یک کودک ۱۰-۹ با خودش چاقو حمل کرده؟ چگونه توانسته وسط یک دعوای کودکانه، چاقو را در بیاورد و دوستش را تهدید کند؟ اصلا با چه دل و جراتی توانسته چاقو را در پهلوی دیگری فرو کند؟ کسی که در این سن چاقو می‌کشد ۱۰سال دیگر چه خلافی می‌کند و...؟»

البته اینها پرسش‌های معمولی‌ای است که در ذهن همه ایجاد می‌شود که در کنار آن ده‌ها پرسش عمیق‌تر هم شکل می‌گیرد که چه فرآیندی طی شده که یک دانش‌آموز، یک کودک ۱۰ساله چاقوکشی ‌کند؟ چه علل یا عواملی در او این منطق خشونت‌بار را نهادینه کرده‌اند؟ والدین این کودک و خانواده‌اش در این فرآیند چقدر موثرند؟ نقش آموزش‌وپرورش به‌عنوان مهم‌ترین نهاد تربیتی و آموزشی چقدر است؟ نقش جامعه مدنی در شکل‌گیری چنین شخصیتی به چه میزان است و ده‌ها پرسش دیگر. داخل حیاط مدرسه یا پشت دیوارهای آن، چقدر توفیر می‌کند؟ آنچه که مهم است نفس اتفاقی است که رخ داده؛ اینکه دانش‌آموز پایه چهارم توانسته با ضربات چاقو، دانش‌آموز دوسال بزرگ‌تر از خود را دوقدم پایین‌تر از مدرسه از پای دربیاورد. همین و بس.

دانش‌آموز از والدین، معلم و... الگوبرداری کرده است

لیلا بهنام، آسیب‌شناس خانواده در گفت‌وگو با «شرق» با بیان اینکه در واکاوی این اتفاق باید دو الگوی یادگیری اجتماعی و کنترل خشم را مورد توجه قرار داد، گفت: پایه الگوی یادگیری اجتماعی سه‌کلیدواژه مشاهده، سرمشق‌گیری و مشاهده، پیامدهای رفتاری است.

بهنام توضیح داد که مهم‌ترین پایه الگوی یادگیری اجتماعی خانواده، همسالان و مربیان آموزشی هستند که خیلی سریع رفتارهای آنها را مشاهده می‌کنند و در مرحله بعد، از روی آن، الگو یا سرمشق برمی‌دارند. در بسیاری از موارد نیاز نیست به کودک بگوییم چه رفتاری داشته باش یا نداشته باش. او طبق رفتارهای ما، الگو را خودش پیدا می‌کند.

این آسیب‌شناس خانواده ادامه داد: پس از الگوبرداری، کودک به پیامدهای رفتار نیز توجه می‌کند. او می‌بیند که والدین، دوستان یا مربیانش رفتاری داشته‌اند و به‌دنبال آن پیامد خاصی برای آنها رخ نداده است. یک بزرگتر در خانه وسیله‌ای پرتاب کرده، به روی دیگری چاقو کشیده، پرخاش و دادوبیداد کرده و اتفاقا همه از او حساب برده‌اند و کارش هم پیش رفته است.

"البته مسوولان مدرسه هر دو دانش‌آموز را به مدرسه می‌برند، با پلیس ۱۱۰، اورژانس و خانواده هر دو هم تماس می‌گیرند"کودک توانایی این تحلیل را ندارد که این حساب‌بردن ناشی از ترس است و به عوامل دیگری مثل احترام برنمی‌گردد. او فقط پیامد ظاهری را می‌بیند.

بهنام گفت: حالا طبق این الگو، باید رفتار کودک ضارب را تحلیل کرد. اگر منطقه‌ای که کودک در آن زندگی می‌کند را در نظر بگیریم، قطعا می‌توانیم بگوییم که او قبلا این رفتار را مشاهده کرده و از آن سرمشق برداشته است و یک‌قدم جلوتر، مشاهده کرده که این رفتار پیامد بدی برای فرد موردنظر نداشته و تازه به او قدرت هم داده و حرفش هم به کرسی نشسته یا شاید نیازش برآورده شده است؛ پس آن را عینا اجرا کرده است.

کودکان ما مدیریت هیجان نیاموخته‌اند

وی به مدیریت هیجان به‌عنوان دومین عامل نیز اشاره کرد و افزود: این موضوع از بزرگ‌ترین مشکلات شهروندان ماست که تنها مربوط به خشم نیست و شامل شادی، لذت، غم و... هم می‌شود. ما به فرزندان خود نیاموخته‌ایم هیجان‌هایشان را بشناسند چه برسد که به آنها یاد دهیم در موقع بروز هیجان‌شان باید چه رفتاری داشته باشند.

این می‌شود که در عادی‌ترین مرحله، دادوفریاد می‌کنیم، در مرحله بعد وسیله‌ای را پرتاب می‌کنیم و در یک قدم جلوتر زدوخورد به وجود می‌آوریم و این مخصوص والدین نیست، در محیط مدرسه مربی این کار را می‌کند، در گروه همسال، دوست همکلاسی آن را تکرار می‌کند و همین‌طور در همه‌جا مشاهده می‌شود.

او درباره نقش آموزش‌وپرورش به عنوان نهاد تعلیم و تربیت هم افزود: متاسفانه در آموزش‌وپرورش این نکته جاافتاده که در مدارس جنوب‌شهر، می‌توان با دانش‌آموز بدترین برخورد را داشت، به او فحاشی کرد، او را تنبیه کرد و... با این تفاوت که آنها کمی شیک‌تر چاقو به‌دست نمی‌گیرند. به همین دلیل می‌بینیم معلم برای برخورد با دانش‌آموز، محکم به روی میز می‌کوبد، ناظم داد و فریاد می‌کند، مدیر به‌گونه‌ای دیگر و دانش‌آموز در نتیجه همه این موارد، کنترل هیجان‌های خود را به این شکل از خانه و مدرسه می‌آموزد. این آسیب‌شناس خانواده اضافه کرد: واقعا چقدر مسوولان مدارس و معلمان آموزش‌های روانشناسی طرز برخورد با کودک را فراگرفته‌اند؟ اصلا چقدر درباره تنبیه بدنی دانش‌آموزان می‌دانند؟ در واقع باید بگویم که رفتار این دانش‌آموز مصداق این ضرب‌المثل است: «از ماست که برماست.»

بهنام گفت که در بروز این اتفاق و موارد مشابه آن، باید بوم‌شناختی کرد، قطعا خانواده، مدرسه و نهادهای اجتماعی دیگر موثر هستند. این سیکل معیوب باید در مناطق محروم مثل جنوب‌ تهران یک جایی قطع شود، نباید بعد از این‌همه سال همچنان یک محله خطرناک باشد، به نظر من باید به آموزش‌های پیش از ازدواج برگردیم، آنجا که یک خانواده قرار است شکل بگیرد و قرار است مأمنی باشد برای فرزندپروری و در این راه تمام نهادهای آموزشی به‌ویژه مدرسه دخیل است.

آموزش‌وپرورشی‌ها عنوان می‌کنند ما مقصر نیستیم و از این ماجرا تبری می‌جویند، آنها معتقدند که مسایل خارج از ساعت آموزشی و مدرسه به آنها ربطی ندارد.

"او طبق رفتارهای ما، الگو را خودش پیدا می‌کند.این آسیب‌شناس خانواده ادامه داد: پس از الگوبرداری، کودک به پیامدهای رفتار نیز توجه می‌کند"یعنی اگر دفعات بعد، کودکی در این مرزوبوم روی دیگری «تیزی» بکشد، کسی جز خانواده که خود نقیصه‌های بزرگ تربیتی دارند، مقصر نیست و نهادهای آموزشی در آن نقشی ندارند.

احمدرضا ایزددوست، کارشناس‌ارشد علوم‌تربیتی و مدرس آموزش‌وپرورش گفت: واقعا آموزش‌وپرورش نمی‌تواند بگوید مقصر نیست. اگر اینطور است نام پرورش را از سردر این وزارتخانه بردارد.
او ادامه داد: اینکه دانش‌آموز در خانه درست تربیت نشده درست است، اما معلم به‌عنوان مهم‌ترین رکن تربیتی نتوانسته روی رفتار این دانش‌آموز تاثیر بگذارد و این تربیت غلط را از ذهن او پاک کند. این دانش‌آموز بیشتر از پنج‌ساعت در روز در مدرسه است و تربیتش بین خانه و مدرسه تقسیم شده، پس چطور می‌توان گفت به آموزش‌وپرورش ربطی ندارد.

این کارشناس علوم تربیتی افزود: بهتر است آموزش‌وپرورش به زیرساخت‌های پرورشی و تربیتی خود توجه بیشتری داشته باشد و به جای پاک‌کردن صورت مساله، به فکر حل آن باشد.
دانش‌آموز ضارب به مدرسه نرفته و اولین پرونده اتهامش در مراجع قضایی در حال پیگیری است، دانش‌آموز مضروب از شنبه به مدرسه می‌رود و این خاطره تلخ را برای دوستانش تعریف می‌کند و در این ماجرا، هیچ نهادی خود را مقصر این ماجرا و ماجراهای تلخ دیگر نمی‌داند.

منابع خبر

اخبار مرتبط