زنان ایرانی با وجود حکومتی که سی و پنج سال است مذهب را بر خصوصی ترین زوایای زندگی افراد بخصوص بر زنان تحمیل کرده است، گام های بلندی در باز کردن این غل و زنجیرها برداشته اند. "آزادی های یواشکی" همیشه در جامعه بعنوان حرکتی اعتراضی وجود داشته است ولی امروز به همت مسیح علینژاد تبدیل به یک سوژه شده. سوژه ای که به جنب و جوش و حرکت انجامیده و بیشتر هم خواهد انجامید

زنان ایرانی با وجود حکومتی که سی و پنج سال است مذهب را بر خصوصی ترین زوایای زندگی افراد بخصوص بر زنان تحمیل کرده است، گام های بلندی در باز کردن این غل و زنجیرها برداشته اند. "آزادی های یواشکی" همیشه در جامعه بعنوان حرکتی اعتراضی وجود داشته است ولی امروز به همت مسیح علینژاد تبدیل به یک سوژه شده. سوژه ای که به جنب و جوش و حرکت انجامیده و بیشتر هم خواهد انجامید
اخبار روز
اخبار روز - ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۳



عده ای می گویند حجاب دغدغه نیست! من می گویم : چرا! اتفاقا حجاب دغدغه است . حجاب اجباری دغدغه است. "یا روسری یا توسری" دغدغه است. همچنان که بی حجابی اجباری هم دغدغه است. پوشش و لباس امری فردی است.

"در جامعه ای که آزادی پوشش برای انسانها چه زن و چه مرد وجود نداشته باشد، همین ها تبدیل به دغدغه می شود"در جامعه ای که آزادی پوشش برای انسانها چه زن و چه مرد وجود نداشته باشد، همین ها تبدیل به دغدغه می شود. اینها ساده ترین اصول آزادی است. اینکه زنان باید فلان فرم لباس را بپوشند وگرنه به جرم بدحجابی دستگیر می شوند و شلاق می خورند! اینکه روسری و چادر باید جزو یونیفورم زنان باشد! اینکه مرد حق ندارد در جامعه، بلوز آستین کوتاه بپوشد... محدود کردن آزادی های فردی در جامعه یعنی همین. اگر همین دغدغه های کوچک را دست کم نگیریم از دغدغه های بزرگتر نیز بسادگی عبور نخواهیم کرد.

در زمانی که دین مردم به سیاست آلوده شده و حداقل آزادی های فردیشان را از آنها سلب کرده اند. دین سیاسی و یا سیاست دینی دغدغه من و ما می شود. وقتی سلب آزادی های فردی در جامعه به جایی میرسد که رئیس اتحادیه آرایشگران مردانه اعلام میکند " اگر هر یک از آرایشگران اقدام به آرایشی خارج از شئون نظام کنند، اتحادیه آرایشگران حمایتی از آنان نخواهد کرد."!! ...وقتی فروش کراوات و پاپیون در ایران حتی برای مانکن های چوبی پشت ویترین مغازه ها ممنوع می شود!..........همه ی اینها دغدغه است... آزادی یعنی همین...اینکه اجباری برای انتخاب های فردی وجود نداشته باشد..... به همین سادگی....

"اینکه زنان باید فلان فرم لباس را بپوشند وگرنه به جرم بدحجابی دستگیر می شوند و شلاق می خورند! اینکه روسری و چادر باید جزو یونیفورم زنان باشد! اینکه مرد حق ندارد در جامعه، بلوز آستین کوتاه بپوشد.."
آزادی های یواشکی حرکتی زیباست به آن بپیوندیم و با یاری هم آنرا تبدیل به یک جنبش کنیم. ابتکارهای این چنینی را ارج نهیم. و شرط حمایت از آنرا تبدیل به جناح بندی های گروهی و فردی نکنیم. قادر باشیم فراتر از هر جناح بندی حرکت کرده و از هر کس که حرکتی در جهت دستیابی به آزادی انجام می دهد، حمایت کنیم. این حرکت ها زیباست .

این عکسها زیباست. آزادی های یواشکی زیبا است.
"آزادی های یواشکی" در دل اختناقی که در کشورمان حاکم است در ذات خود حرکتی جسورانه است. همانطور که مسیح علینژاد روزنامه نگار بخوبی نوشته است، بند و بست هایی که در دست و پاهایمان وجود دارد، همیشه فقط از طرف گشت ارشاد و پاسداران جمهوری اسلامی نیست. اجبارها گاهی بخاطر مصالح و دل نگرانی هایی است که در ما شکل گرفته است. گاهی هراس از نگاه دیگران نقش اصلی را بازی می کند.

"اگر همین دغدغه های کوچک را دست کم نگیریم از دغدغه های بزرگتر نیز بسادگی عبور نخواهیم کرد"گاهی مصالح شغلی و آنچه که حرمت خانواده می نامیم، مانع می شود. من در این نکته که " اکثریت زنان ایرانی اجبار را باور ندارند و لذت آزادی های یواشکی را چشیده اند" با خانم علینژاد هم نظر نیستم. به نظر من زنان ایرانی را نباید در آن نسلی که به فیس بوک و دنیای مجازی دسترسی دارد خلاصه کرد. زن ایرانی در دهات دور و شهرستانهای کوچک و حتی در تهران و شهرهای بزرگ هنوز بسیار غل و زنجیر بر ذهن خود دارد. زنجیر مذهب، زنجیر نابرابری جنسیتی، زنجیر "زن بودن" نه به معنای جنسیتی آن بلکه به معنای آنچه که فرهنگ اجتماعی آنرا از قدیم الایام معنی کرده است : یعنی ضعیف بودن، در معرض تجاوز بودن، .......اما با اینحال زنان ایرانی با وجود حکومتی که سی و پنج سال است مذهب را بر خصوصی ترین زوایای زندگی افراد بخصوص بر زنان تحمیل کرده است، گام های بلندی در باز کردن این غل و زنجیرها برداشته اند.

آزادی های یواشکی همیشه در جامعه بعنوان حرکتی اعتراضی وجود داشته است ولی امروز به همت مسیح علینژاد تبدیل به یک سوژه شده. سوژه ای که به جنب و جوش و حرکت انجامیده و بیشتر هم خواهد انجامید. این حرکت فقط مختص زنان نیست بلکه مردان نیز با همراهیشان می توانند دست در دست زنان این حرکت را هر چه پربارتر کنند. بسیاری از دوستان جوان امروزه جشن ازدواجشان را بدون هراس از اجبارها برگزار می کنند. چندی پیش دوستی برایم عکس ازدواج خود را دست در دست همسرش بدون حجاب و با لباس سپید عروس در ماشین، در اتوبانهای تهران ارسال کرده بود.

"در زمانی که دین مردم به سیاست آلوده شده و حداقل آزادی های فردیشان را از آنها سلب کرده اند"انتشار اینگونه عکسها به همگانی شدن این ایده های جسورانه و اعتراضی خواهد انجامید.
امیدوارم علنی شدن "آزادی های یواشکی" به "آزادی های جسورانه" تری برای شکستن دیوار اختناق و اجبار راه ببرد و زنان و مردان ما دست در دست هم زیر بار هیچگونه توسری و روسری اجباری از طرف هیچ کس و تحت هیچ بهانه ای نروند. من از این حرکت حمایت میکنم و به مسیح علینژاد برای راه اندازی و به کسانی که برای گسترش این حرکت تلاش میکنند صمیمانه تبریک می گویم.

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط