تقدیر یک نماینده از سیاستهای اشتغال زایی ربیعی

دفتر سیاسی حزب بلشویک که در سال های ۱۹۲۸ – ۱۹۲۳ از سیاست های رشد حداقلی بوخارین پی روی کرده بود، طی یک چرخش سریع از آن سوی بام افتاد و به این نتیجه رسید که باید جنون را با سرعت صنعتی شدن بیامیزد تا به اهداف عظمت طلبانه ی ناسیونالیسم روسی که در هیبت استالین به جای سوسیالیسم نشسته بود، جامه ی عمل بپوشد. موفقیت های کوچک و استثنایی به شکل قاعده و پایه درآمد
اخبار روز
تابناک - ۱۳ مرداد ۱۳۹۶

پدیده ی پیچیده یی به نام موژیک!
مستقل از خصلت دوگانه ی خرده بورژوازی و نوسان آن میان انقلاب و ضد انقلاب، موژیک روسی – به عنوان نماینده ی خرده بورژوازی روس- نقش بسیار مخربی در مسیر تحکیم انقلاب اکتبر بازی کرد. با توجه به جایگاه خرده بورژوازی در مناسبات اجتماعی تولید؛ هنگام پیروزی سیاسی یک انقلاب سوسیالیستی، علی القاعده این قشر گسترده ی اجتماعی به ویژه بخش های تحتانی آن باید به پرولتاریا ملحق شوند. حتا درک کاسبکارانه ی خرده بورژوایی نیز به آنان القا می کند که منافع طبقاتی و گروهی شان در پیوستن به پرولتاریای انقلابی متحقق می شود. اما خرده بورژوازی به لحاظ تاریخی و ماهیت اقتصادی و سیاسی در نظام اجتماعی تولید به سختی می تواند خود را در قالب یک طبقه سازمان دهی کند. خرده بورژوازی خبیث و مرموز روس که در قامت موژیک ها ظاهر شده بود، از همه سو در مقابل طبقه ی کارگر انقلابی صف بست.

"با توجه به جایگاه خرده بورژوازی در مناسبات اجتماعی تولید؛ هنگام پیروزی سیاسی یک انقلاب سوسیالیستی، علی القاعده این قشر گسترده ی اجتماعی به ویژه بخش های تحتانی آن باید به پرولتاریا ملحق شوند"واضح است که این مولفه را باید فراتر از ویژه گی های سایکولوژیک خرده بورژوازی روس،در چارچوب مناسبات اجتماعی تولید و در متن عدم توازن مبادلات میان شهر و روستا تعلیل کرد.از یک سو موژیک ها به لحاظ کمی در اکثریت بودند و از سوی دیگر عدم انکشاف اقتصاد سرمایه داری در بخش های وسیعی از روسیه سبب شده بود که نان کارگران در دستان طماع، فرصت طلب و بقال مآب خرده بورژواها به گروگان گرفته شود. دوران سخت کمونیسم جنگی،انقلاب اکتبر را در بزنگاه تاریخ از کادرهای برجسته ی پرولتری محروم کرده بود. بی هوده نیست که شخصیت هایِ شاخصِ رهبریِ انقلاب که به نحو عجیبی در میان کادرهای انقلابی پرولتر محبوب و شناخته شده بودند، یکی پس از دیگری و در میان سکوت وانفعال طبقه ی کارگر شوروی دستگیر، تیرباران و تبعید شدند. تنها در چنین بستری تصور تصفیه و تبعید و ترور کمیسر خلق در روابط خارجی و فرمانده ی ارتش سرخ متصور است. نبرد میان خرده بورژوازی روس و حزبِ پرولتر زدایی شده یی که به تسخیر جناح راست در آمده بود، در چنین شرایطی در زمینه ی مالکیتِ زمین و "پولدار شدن" اوج گرفت و از درون آن بورژوازی موقتا خلع ید شده ی روس عروج کرد.

بحث خود را بر پایه ی ارزیابی چیستی این کش مکش طبقاتی ادامه می دهیم تا نمایی روشن از روند چه سانی شکست انقلاب اکتبر ترسیم کرده باشیم!

موژیک های روس پول دار شوید!

این واقعیت انکارناپذیر است که عقب ‌مانده گی ذهنی و عینی موژیک های روسی ضایعات سختی به انقلاب وارد آورد.این جماعت روستایی بنا به ماهیت طبقاتی‌شان اساساً تفاوت انقلاب ارضی و دموکراتیکی را که از سوی بلشویک ها عملیاتی شده و در راستای پی‌ریزی بنیادهای سوسیالیسم بود،درک نمی کردند. هر چند مصادره ی زمین فئودال ها سالانه نزدیک به نیم میلیارد روبل طلا به دارایی موژیک ها افزوده بود، اما باید پذیرفت که آنان برای تامین محصولات مورد نیاز دولت مبلغ به مراتب بیشتری پس می دادند.در نتیجه روستاییان حاصل تلفیق دو انقلاب دموکراتیک و سوسیالیستی را - به "درست" و عیناً - مساوی از دست دادن میلیون ها روبل می دیدند و به همین سبب نیز حاضر نبودند در کنار طبقه ی کارگر بایستند.در بخش یازدهم از همین مجموعه به نقل از لنین نوشتیم که "دهقانان نه آگاهانه بل که به طور غریزی روحیه ی علیه ما [بلشویک ها و طبقه ی کارگر] داشتند..." لنین می دانست که روحیه ی خرده بورژوایی مقاومت موژیکی مطلقاً "غریزی" نبوده است. اشاره ی بلاواسطه ی لنین به "تعرض اقتصادی" علیه روستا، موید هوشمندی اوست. روستاییان برای مقابله با مصادره ی محصولات خود - اعم از مازاد یا عادی - توسط شهر، یا سطح کشت را پائین می‌آوردند و یا محصولات را چال می کردند. به جز این مناسبات اقتصادی معیوب، موضع دهقانان نسبت به انقلاب سوسیالیستی خصمانه بود.

"حتا درک کاسبکارانه ی خرده بورژوایی نیز به آنان القا می کند که منافع طبقاتی و گروهی شان در پیوستن به پرولتاریای انقلابی متحقق می شود"سیاست حذف مصادره ی محصول مازاد و برقراری مالیات جنسی دهقانان را مجاز ساخت تا هم سطح کشت خود را افزایش دهند و هم از طریق فروش آزاد محصول شان "پول‌دار" شوند! این قضیه ی "پول دار" شدن موژیک ها به تدریج به یک اختلاف جدی و تصفیه حساب های خونین در حزب کمونیست انجامید. به نظر تروتسکی تئوریسین و قربانی اصلی این برنامه شخص بوخارین بود:
«خصلت پراکنده ی اقتصاد روستایی که از گذشته به ارث رسیده بود بر اثر نتایج انقلاب اکتبر تشدید شد. تعداد مزارع مستقل در طول دهه های بعدی از ۱۶ میلیون به ۲۵ میلیون افزایش یافت و این افزایش طبیعتاً سبب شد که خصلت صرفاً مصرفی اکثریت واحدهای روستایی تقویت گردد. این نکته یکی از علل کمبود محصولات زراعی بود. یک اقتصاد کالایی کوچک ناگزیر موجب پیدایش استثمارگران می شود.

به همان نسبتی که وضع روستاها بهبود می یافت، جریان تفکیک در میان توده ی روستایی نیز رو به گسترش می‌نهاد. این واقعه مسیر آشنای دیرینه را پیش گرفت. رشد کولاک، رشد کشاورزی را با فاصله ی زیادی پشت سر گذاشت. سیاست حکومت که زیر شعار "رو به سوی روستاها" اجرا می شد در حقیقت به معنای روی آوردن حکومت به سوی کولاک بود. وزنه ی مالیات های کشاورزی به مراتب بیشتر بر شانه ی تهی دستان سنگینی می کرد تا روستاییان مرفهی که در عین حال سهم چرب و نرم اعتبارات دولتی را هم به خود اختصاص می‌دادند.

"اما خرده بورژوازی به لحاظ تاریخی و ماهیت اقتصادی و سیاسی در نظام اجتماعی تولید به سختی می تواند خود را در قالب یک طبقه سازمان دهی کند"مازاد غله که عمدتاً در دست قشر فوقانی روستا بود، به مصرف انقیاد تنگ دستان و فروش سوداگرانه به عناصر بورژوازی شهر می رسید. بوخارین که در آن زمان نظریه‌پرداز جناح حاکم حزب بود، شعار مشهورش (پول-دار شوید!) را جلوی روستاییان انداخت. به زبان نظری قرار بود این شعار به معنای رشد تدریجی کولاک ها به سوی سوسیالیسم باشد. لیکن در عمل معنای این شعار ثروت مند شدن اقلیت به قیمت [فقر]اکثریت قریب به اتفاق بود. حکومت که به اسارت سیاست خویش درآمده بود، مجبور شد در برابر خواست های خرده بورژوازی روستایی قدم به قدم عقب بنشیند.

در سال ۱۹۲۵ اجیرکردن نیروی کار و اجاره دادن زمین قانونی شد. توده ی روستایی داشت به دو قطب متضاد، یعنی سرمایه دار کوچک از یک‌سو و کارگر اجیر از سوی دیگر تقسیم می-شد. در عین حال دولت که کالاهای صنعتی در اختیار نداشت از بازار روستا بیرون رانده می‌شد. در این میان دلال هم انگار از زیر زمین، بین کولاک و صنعت گر دستی خرده پا سر درآورد. واحدهای اقتصادی دولتی که خود به دنبال موادخام می گشتند، بیشتر و بیشتر مجبور شدند با تاجر خصوصی معامله کنند.

"خرده بورژوازی خبیث و مرموز روس که در قامت موژیک ها ظاهر شده بود، از همه سو در مقابل طبقه ی کارگر انقلابی صف بست"موج سرکش سرمایه داری، در همه جا مشهود بود. انسان هایی که شعور داشتند به وضوح این را دیدند که انقلاب در اشکال مالکیت مساله ی سوسیالیسم را حل نمی کند، بل که فقط این مساله را پیش می کشد. در سال ۱۹۲۵ وقتی که خط مشی رو به سوی کولاک در اوج خود بود، استالین زمینه چینی برای غیر ملی ساختن زمین را آغاز کرد. در پاسخ به یک روزنامه نگار روسی که بنا به توصیه ی خود استالین از او پرسید: "آیا از لحاظ مصالح کشاورزی مقرون به صرفه نیست که زمینی را که هر روستایی کشت می کند به مدت ده سال به او واگذار کنیم؟" استالین گفت: "بله و حتا به مدت چهل سال." طرح قانون غیر ملی ساختن زمین، بنا به ابتکار استالین و توسط کمیسر ملی کشاورزی گرجستان عرضه شد. هدف این بود که کشاورز نسبت به آینده ی خود اطمینان پیدا کند.

در بهار سال ۱۹۲۶ در حالی که این وضع ادامه داشت، تقریباً ۶۰ درصد از غلاتی که قرار بود فروش برود، در دست ۶ درصد از روستاییان صاحب مال متمرکز شده بود! دولت نه تنها برای تجارت خارجی بل‌که حتا برای تامین نیازهای داخلی غله نداشت. ناچیزی صادرات باعث شد که از وارد کردن آلات مصنوع چشم‌پوشی شود و ورود ماشین آلات و موادخام تا حداقل ممکن کاهش پیدا کند. این سیاست اتکا به کشاورزان مرفه که صنعتی کردن را به تعویق انداخته و ضربه یی به توده ی عمومی روستاییان زده بود در طول دو سال (۱۹۲۶ – ۱۹۲۴) عواقب سیاسی خود را صریحاً بروز داد. این سیاست موجبات زیر را فراهم کرد:
• افزایش فوق‌العاده ی خودآگاهی هم در خرده بورژوازی شهر و هم در خرده بورژوازی روستا و تسخیر شوراهای پائین تر توسط ایشان.
• افزایش قدرت و اعتماد به نفس بوروکراسی.
• فشار روزافزون بر کارگران و سرکوب کامل دموکراسی حزبی و دموکراسی شوراها.
رشد کولاک ها سبب گردید که زینوویف و کامنوف (دو تن از اعضای برجسته ی گروه حاکم) گوش به زنگ شوند. این نکته از آن رو مهم بود که این افراد روسای شوراهای لنینگراد و مسکو - دو مرکز عمده ی پرولتاریا - بودند.

"دوران سخت کمونیسم جنگی،انقلاب اکتبر را در بزنگاه تاریخ از کادرهای برجسته ی پرولتری محروم کرده بود"لیکن شهرها از استالین حمایت می کردند. مهم تر این که بوروکراسی نیز تحت پشتیبان او بود. خط ‌مشی روی کرد به کشاورزان مرفه سرانجام پیروز شد. در سال ۱۹۲۶ زینوویف و کامنوف همراه با طرف‌داران شان به اپوزیسیون ۱۹۲۲ ملحق شدند.» (تروتسکی، پیشین، صص:٣۲-٣۱)

کولاک ها و اشتراکی کردن مزارع!

موضوع کولاک ها و اشتراکی کردن مزارع در طرح نپ نه فقط حل نشد، بل که به یک منازعه ی تمام عیار حزبی میان جناح های مختلف بلشویک ها مبدل گردید. جناحی که از مالکیت، تجارت آزاد و مالیات جنسی دفاع می کرد اگرچه در اصول، اشتراکی کردن مزارع را مردود نمی دانست اما اجرای آن را به آینده یی نامعلوم حواله می داد.

یاکف لیف - کمیسر ملی کشاورزی در زمان استالین - بر این باور بود هر چند تجدید بنای سوسیالیستی روستا صرفاً به واسطه ی اشتراکی‌سازی ممکن است اما چنین برنامه یی در ده سال آینده (یعنی تا اواخر سال ۱۹۴۰) امکان‌پذیر نیست. او استدلال می کرد که چگونه می توان مزارع و کمون های اشتراکی کوچکی را که در میان دریای املاک خصوصی روستاییان محاصره شده و تنها ٨ درصد از کل زراعت شوروی را شکل داده است، بر مالکیت خصوصی غالب کرد؟ جناح چپ حزب بلشویک به رهبری تروتسکی و زینوویف و کامنوف در سال ۱۹۲۶ طی بیانیه یی از ضرورت سرعت بخشیدن به اشتراکی‌سازی مزارع و مقابله با زراعت فردی سخن گفتند و یادآور شدند که دولت می‌باید ضمن یاری رسانی به روستاییان فقیری که در مزارع اشتراکی محاصره شده اند، تعاونی ها را نیز ملزم کند که تولید کوچک را به تولید اشتراکی شده ی بزرگ مبدل سازد. در مقابل موضع چپ، رهبرانی از قبیل مولوتوف (رئیس شورای کمیسرهای ملی در دولت استالین) اشتراکی کردن مزارع را نه فقط ناممکن می دانست بل که آن را زاییده ی اوهام روستاییان فقیر جا می زد. رایکوف در ژوئیه ی ۱۹۲٨ به صراحت گفت "گسترش مزارع اختصاصی وظیفه ی اصلی حزب است" و از سوی استالین تشویق شد. جناح چپ سرعت بخشیدن به روند صنعتی‌سازی کشور را به هزینه ی ناشی از درآمد مبتنی بر افزایش میزان مالیات کولاک ها عملی می دانست و این سیاست را در راستای تقلیل قیمت ها و به سود طبقه ی کارگر و اکثریت روستاییان می خواند.

"تنها در چنین بستری تصور تصفیه و تبعید و ترور کمیسر خلق در روابط خارجی و فرمانده ی ارتش سرخ متصور است"اما جناح راست و حاکم بر آن بود که تندروی صنعت موجب گسست از کشاورزی و شکست آهنگ انباشت خواهد شد. استالین به چند آسیب اساسی به مصداق موریانه یی که اساس انقلاب را می جوید بی توجه بود:
• مماشات با کولاک ها و مقاومت در برابر اشتراکی سازی مزارع.
• دفاع از آهنگ حداقل رشد.
بدین ترتیب در طرح رسمی برنامه ی پنج ساله ی مصوب به سال ۱۹۲۷ مقرر شده بود، آهنگ رشد تولید صنعتی سالانه از ۹ درصد به ۴ درصد کاهش یابد و در عین حال مصرف سرانه در سراسر آن دوره ی پنج ساله ۱۲ درصد زیاد شود. در حالی که بودجه ی دولت روسیه تزاری ۱٨ درصد از درآمد ملی را در برمی گرفت، بودجه ی دولتی که درصدد تحقق بنای اقتصاد سوسیالیستی بود کلاً ۱۶ درصد از درآمد ملی را تشکیل می داد.

عوارض سیاسی نپ در حزب کمونیست!

در سال ۱۹۲٨ اما واقعیت های جدیدی خود را به جناح راست و دولت تحمیل کرد و جهت گیری های برنامه را به کل تغییر داد. اشتباهات تئوریسین های دوره ی قبل - که استالین را رشد و پرورش داده بودند - ناگهان با انواع ترفندهای حزبی و امنیتی و ایده‌ئولوژیک، به خیانت تعبیر و ترجمه شد. آنان به جرم خیانت به "میهن کبیر سوسیالیستی" یکی پس از دیگری در ردیف مجازات حذف ایستادند.

در همین سال طبقه ی کارگر با یک قحطی جدید - که این بار یک سر آن به کولاک ها وصل بود - مواجه شد. در این برهه جناح چپ حزب کاملاً کنار رفته و مبارزه ی نظری و برنامه یی دیگری در عرصه ی دو جناح راست و چپ آغاز شده بود. در اواخر اکتبر وقتی استالین به وضوح می گفت "وقت آن رسیده است که به شایعات بی اساس پیرامون وجود یک گرایش انحراف راست در دفتر سیاسی و کمیته ی مرکزی و برخورد سازش‌کارانه با آن پایان داده شود" به واقع از طریق همین انکار، بر موجودیت واقعی گرایش راست مُهر تائید می زد. اشتباهات و سیاست های غلطی که طرح نپ را به بستری برای عروج بورژوازی جدید روسیه تبدیل کرده بود، باید روی سر تئوریسین ها خراب می شد و چند نفر از اعضای شاخص حزب به مجازات می رسیدند. مقدمات این خون ریزی ها به منظور تطهیر رهبران جناح راست و اعلام تغییر سیاست ها از طریق مطبوعات دولتی آماده شد.

"روستاییان برای مقابله با مصادره ی محصولات خود - اعم از مازاد یا عادی - توسط شهر، یا سطح کشت را پائین می‌آوردند و یا محصولات را چال می کردند"پروسه ی تبدیل دیکتاتوری پرولتاریای تحقق نیافته به دیکتاتوری حزب و دیکتاتوری بر پرولتاریا با پروژه‌ی تصفیه ی خونین رهبران انقلاب کلید خورد. رایکوف (رئیس حکومت) بر صندلی اتهامی نشست که روی سینه اش این جمله ی تلخ نقش بسته بود: "معامله بر سر مشکلات اقتصادی قدرت شوروی!" بعد نوبت به بوخارین (رهبر بین‌الملل کمونیستی) رسید. روی پلاک اتهام سینه ی او نوشتند: "محمل و بسترساز نفوذ بورژوازی لیبرال!" تامسکی (رئیس شورای مرکزی سندیکای کارگری سراسری) متهم شد که که فقط سندیکاچی دست و پا چلفته بوده است. سه عضو ارشد دفتر سیاسی حزب در معرض اتهام خیانت قرار گرفتند. هم زمان با حذف این چهره های شاخص، شعارهای غط "پول دار شوید" بوخارین و طرح و برنامه هایی که حرکت از کولاک به سوی سوسیالیسم را تبلیغ می کرد مغضوب واقع شدند.

جناح راست به نظریه ی مستقل از برنامه ی مبتنی بر سیاست پول باثبات و نظام قیمت گذاری منعطف و کارآمد روی آورد. هدف لنین از اجرای طرح نپ به هیچ وجه کومک به "پول دار شدن" موژیک ها، تقویت کولاک و پشت گوش انداختن طرح اشتراکی‌سازی مزارع نبود. لنین برای تقویت بنیه ی صنعتی روسیه - به ویژه پس از شکست جنبش سوسیال دموکراسی آلمان - به اتخاذ این سیاست-ها روی کرده بود. لنین می دانست که وجود صنایع سنگین برای تحکیم موقعیت دولت سوسیالیستی شوروی حیاتی است. به همین سبب نیز برای رشد صنایع بزرگ به طور موقت مالیات جنسی را برقرار کرد تا از طریق جمع آوری اعانه و سرمایه به ارتقای صنایع سنگین کومک کند.

"به جز این مناسبات اقتصادی معیوب، موضع دهقانان نسبت به انقلاب سوسیالیستی خصمانه بود"
دفتر سیاسی حزب بلشویک که در سال های ۱۹۲٨ – ۱۹۲٣ از سیاست های رشد حداقلی بوخارین پی روی کرده بود، طی یک چرخش سریع از آن سوی بام افتاد و به این نتیجه رسید که باید جنون را با سرعت صنعتی شدن بیامیزد تا به اهداف عظمت طلبانه ی ناسیونالیسم روسی که در هیبت استالین به جای سوسیالیسم نشسته بود، جامه ی عمل بپوشد. موفقیت های کوچک و استثنایی به شکل قاعده و پایه درآمد. هدف رشد۲۰ درصدی به٣۰ درصد افزایش یافت و هزینه ی چنین رشد ناموزونی از طریق چاپ اسکناس تامین گردید. در جریان نخستین سال های برنامه‌ی اول مبلغ اسکناس در گردش از ۱.۷ میلیارد روبل تا ۵.۵ میلیارد بالا رفت و در ابتدای برنامه ی دوم پنج ساله به ٨.۴ میلیارد روبل رسید. حالا دیگر صنعتی کردن اجباری شده بود و بار هزینه های سنگین آن بر دوش طبقه ی کارگر افتاده بود.

نظام پولی که با تمهیدات و هوشمندی لنین در ابتدای اجرای طرح نپ به یک اساس منسجم رسیده بود، توسط دولت استالین متلاشی شد.
این واقعیت انکارناپذیر است که رهبران انقلاب بلشویکی در دوران کمونیسم جنگی برنامه ی اقتصاد بدون پول را پی می گرفتند. اما چنان که گفتیم اقتصاد روسیه و شرایط سیاسی داخلی و بین المللی آنان را ناگزیر از تجدید نظر کرد. در نتیجه به سال ۱۹۲۲ واحد پولی چروونتس (معادل فرضی ۵ دلار) با پشتوانه ی طلا منتشر شد. در همین سال بودجه‌ی کشور بر پایه ی روبل پیش از جنگ نوشته شده بود.

"به نظر تروتسکی تئوریسین و قربانی اصلی این برنامه شخص بوخارین بود: «خصلت پراکنده ی اقتصاد روستایی که از گذشته به ارث رسیده بود بر اثر نتایج انقلاب اکتبر تشدید شد"حال آن که حجم روبل موجود تا ۶۰ هزار برابر افزایش یافته و به تبع آن میان هدف پول باثبات و عملی شدن آن شکاف افتاده بود. با انتشار دوگانه ی چروونتس و روبل کاغذی، طبیعی بود که تقاضا از روبل به سوی دریافت چروونتس به شدت تغییر کند. لاجرم برای تثبیت ارزش پول، در فوریه ۱۹۲٣ هر چروونتس به صورت تنها پول رایج و معادل ۱۰ روبل تثبیت شده‌ی رایج، ارزش گزاری شد.
رئیس دانا در "بازخوانی طرح نپ" این مهم را مدنظر قرار داده است:
«هر روبل جدید معادل ۷۵۰۰۰۰ روبل یا ژتون شوروی منتشر شده در ۱۹۲٣ به جای خود برابر بود با یک میلیون روبل یا ژتون شوروی در سال ۱۹۲۱. هنگامی که روبل قدیم یا ژتون شوروی از جریان افتاد حجم آن ٨۰۹۶۲۵۲۱۷ میلیارد روبل بود.

این تورم پولی وحشت ناک در جهان دومین رکود (پس از آلمان در فاصله ی دو جنگ جهانی) را دارد. بانک دولتی - که در اکتبر ۱۹۲۱ تاسیس شد - و کمیساریاهای خلقی امور دارایی، به رهبری سوکول نیکف عهده دار تثبیت ارزش پول بودند. آنان به تثبیت ارزش پول و برگشتن به ارزش های سر راست بین پولی پرداختند و هر چند در مقابل منتقدان، محافظه‌کار محسوب می شدند اما این کار را با لیاقت و کارآمدی اعجاب‌انگیری انجام دادند.
چند بانک دیگر برای تامین اعتبارات صنعتی و کشاورزی در فاصله ی ۱۹۲٣ -۱۹۲۱ تاسیس شدند. توازن بودجه جدا از تثبیت ارزش پول از راه های وضع مالیات های غیر مستقیم تبدیل مالیات جنسی و مالیات به صورت کار بدون دریافتی به مالیات پولی، اخد مالیات از واحدهای صنعتی دولتی و خصوصی، مالیات بر درآمد و ثروت، توسعه ی پس‌اندازهای اختیاری، فروش اوراق قرضه - تقریباً اجباری - به صاحبان سرمایه و واحدهای خصوصی به دست آمد. بودجه در سال ۴-۱۹۲٣ متوازن شد و در سال بعد مازاد داشت.

"تعداد مزارع مستقل در طول دهه های بعدی از ۱۶ میلیون به ۲۵ میلیون افزایش یافت و این افزایش طبیعتاً سبب شد که خصلت صرفاً مصرفی اکثریت واحدهای روستایی تقویت گردد"سال های ۱۹۲۴ و ۱۹۲۵ سال های اوج شکوفایی نپ به حساب می آیند.»
(پیشین، بخش ششم)
نظر به آن چه گفته شد، آیا می توان نپ را یکی از دلایل اصلی ظهور بورژوازی جدید شوروی دانست؟

چند فرضیه – پرسش!

آیا ترور لنین و کم رنگ شدن نقش خط لنینی در پیشبرد سیاست های کلی حزب از یک‌‌سو و عروج جناح راست به رهبری استالین منشااولیه ی شکست تجربه ی شوروی به شمار تواند رفت؟
• آیا اشتباه استالین، فقط بی توجهی به رشد کولاک ها و ظهور تدریجی بورژوازی روسیه از میان دهقانان پول دار بود؟
• آیا کم بها دادن به اشتراکی کردن مزارع در این شکست نقش داشت؟
• آیا راست روی استالین درخصوص به رسمیت شناختن نامحدود حق مالکیت کولاک‌ها و سپس تغییر سیاست ناگهانی در کنار سرعت بخشیدن به صنعتی‌سازی های همه جانبه و البته نظامی‌گری انقلاب بلشویکی را از مسیر خود منحرف کرد؟
• آیا عظمت طلبی ناسیونالیستی جناح استالین، وارد شدن اجباری در جنگ جهانی دوم و سپس ورود شوروی به پروژه ی مستهلک کننده ی جنگ سرد عامل فروپاشی بود؟
• توافقات امپریالیستی متعاقب جنگ جهانی دوم و انحلال کمینترن تا چه حد در تضعیف انترناسیونال سوسیالیستی و تحدید موضع سوسیالیسم چپ داخلی موثر بود؟
• آیا صدور انقلاب "سوسیالیستی" به ضرب و زور تانک و سر نیزه و شکل‌بندی "اردوگاه" و "پیمان ورشو" و تحمیل سوسیالیسم از بالا به موضع سیاسی و دموکراتیک انقلاب بلشویکی، علی‌الخصوص در اروپای غربی لطمه زد؟
• آیا بوروکراسی حزبی و خالی شدن حزب بلشویک از کادرهای با تجربه ی کارگری زمینه‌ساز انحراف اصلی بود؟
• آیا ایده ئولوژیک کردن جامعه ی شوروی، تحدید آزادی های فردی و جمعی و تحمیل سیاست های سکتاریستی حزب به مردم، زمینه های تلاشی را گسترش داد؟
اهمیت بی چون و چرای ماجرای سقوط و فروپاشی "سوسیالیسم واقعاً موجود" ما را به ادامه ی این بحث ترغیب می کند.

ادامه دارد....

Qhq.mm۲۲@gmail.com
جمعه. ۱٣ مرداد ۱٣۹۶ // ۴ اگوست ۲۰۱۷

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط