آیتالله صانعی: راه هاشمی یعنی اینکه مردم همه کارهاند/ با مردم با شکنجه و زندان رفتار نکنیم
چکیده :آیتالله العظمی صانعی در پایان درس خارج فقه پیرامون شخصیت آیتالله هاشمی با هشدار این موضوع که «این طور نیست که حالا او مرده باشد، ما برگردیم به استعمارها و عوامفریبیهای سابق، که بعضی از افراد داشتند» تصریح کرد: راه هاشمی یعنی اینکه مردم همه کارهاند، همان که امام امت فرمود: «میزان، رأی ملت است». اگر تخلف بشود از رأی ملت در هر کاری، این هم تخلّفی است از یک اصل اسلامی و هم تخلّفی است از فرمان امام و هم تخلّفی است از نیتهای هاشمی. ...
آیتالله العظمی صانعی در پایان درس خارج فقه پیرامون شخصیت علمی و سیاسی آیتالله هاشمی رفسنجانی با هشدار این موضوع که «این طور نیست که حالا او مرده باشد، ما برگردیم به استعمارها و عوامفریبیهای سابق، که بعضی از افراد داشتند» تصریح کرد: راه هاشمی یعنی اینکه مردم همه کارهاند، همان که امام امت فرمود: «میزان، رأی ملت است». اگر تخلف بشود از رأی ملت در هر کاری، این هم تخلّفی است از یک اصل اسلامی و هم تخلّفی است از فرمان امام و هم تخلّفی است از نیتهای هاشمی.
به گزارش کلمه، آیتالله صانعی در سخنرانی خود با تاکید بر اینکه «ما اگر به هاشمی علاقه داریم، به این است که تلاش کنیم مردم در صحنهها حضور داشته باشند»، گفت: تلاش کنیم با منطق و بیان با مردم رفتار کنیم، نه با اسلحه و شکنجه و زندان، شما میبینید که چه دشمنیهایی که نشده است.
به گفته وی اگر امام امروز بعد از فوت هاشمی بود میفرمود، کجاست خادمی و طاهری اصفهانی، کجاست هاشمینژاد و بهشتی و مطهریها، کجاست هاشمی رفسنجانی که احکام اسلام را هم فهمیدند و هم برای مردم بیان کردند و هم دین را دین سرنیزه ندانستند، بلکه دین را دین دعوت و موعظه حسنه و منطق و برهان دانستند.
مشروح سخنان این مرجع تقلید شیعیان مقیم قم را با هم میخوانیم:
بر خود لازمه اخلاقی و حق اخلاقی دانستم که در این بحثمان در آخر بحث، یکی چند جمله از صدیق باوفای متدین و روشنفکرمان، فقیه بزرگوار- چه فقیه اصطلاحی یعنی علم به احکام شرعیه عن ادلته التفصیلیه، و چه فقیه به معنای لغوی یعنی «الفقه هو الفهم»، که همه اینها را مرحوم آیتالله حاج شیخ اکبر هاشمی رفسنجانی داشته، یکی دو سه جملهای راجع به ایشان عرض کنم به طور کوتاه. حرفها را بزرگان زدهاند و در اطلاعیهها، برخی از بزرگان خیلی خوب مسائل را بیان کردند ولی هر چه بیان کنیم، باز نسبت به خدمات ایشان کم است و بنده هم نمیتوانم حق بزرگواریاش را نسبت به خودم و صفا و وفایش را حفظ کنم.
"اگر تخلف بشود از رأی ملت در هر کاری، این هم تخلّفی است از یک اصل اسلامی و هم تخلّفی است از فرمان امام و هم تخلّفی است از نیتهای هاشمی"بنده وقتی در بیمارستان بودم تنها کسی که از صاحبان قدرت ظاهری آمدند، جناب ایشان بودند، در مشهد که بودم تنها کسی که به دیدن من آمد جناب ایشان بود. اخیراً هم بنا بود بیاید قم، به شخصی که واسطه بود فرموده بود من منزل فلانی باید بروم و نمیشود من قم بیایم و منزل فلانی نروم. به هر حال او یک انسان باوفا و یک عالمی بود.
من یکی، دو، سه نکته عرض میکنم، شاید یک از صدهزار، از یک میلیارد از حقوقی که بر سر بنده داشته اداء کرده باشم.
۱٫ ایشان شباهتهایی به امامش داشت: «أَلَا وَ إِنَّ لِکُلِّ مَأْمُومٍ إِمَاماً یَقْتَدِی بِهِ»، او به امام امت (س) شباهتهای فراوانی داشت. یکی از شباهتهایش این بود که امام، وقتی مبارزه را شروع کرد که از نظر فقه حوزوی و اصول حوزوی و امور حوزوی مثل فلسفه و عرفان به سرحدی رسیده بود که سرحد کمال بود، یعنی اینطور نبود که یک آدم ناآگاه نسبت به حوزه علمیه یا کم اطلاع نسبت به فقه و اصول مبارزه را شروع کند، مبارزه را شروع کرد، بر حسب همان موازینی را که از حوزه گرفته بود و از فقه و اصول و فلسفه حوزه گرفته بود. آیت الله حاج شیخ اکبر هاشمی (قدس سره) هم بعد از آنکه حدود نه سال درس امام (س) را درک کرده بود، شاید هم بیش از نه سال آن وقت رفت تهران و کمر بست برای مبارزه، با دوستانش گرفتار زندان و شکنجه ها شد، یعنی آن وقتی که در حوزه بود سنه ۴۱ و ۴۲ آیت الله بود.
آیت الله حوزوی، نه آیت الله قانونی، نه آیت الله رسانه ای، آیت الله حوزوی بود. چون حدود ده سال تقریباً درس امام را حاضر شده بود و با آن استعداد سرشارش و با آن هوش و ذکاوتش و با آن سوابقی را که داشت، از درس امام استفاده کرده بود و بعد دروس حوزوی را هم مقیّد بود نزد کسانی برود که به آنها ایمان دارد. من یاد دارم اولین جایی که با ایشان آشنا شدم در مجلس درس، در درس سیوطی مرحوم آیت الله شب زنده دار جهرمی بود که از متقین حوزه بود و از علمای حوزه بود همراه با تقوا و هم آن روز اول ایشان به مرحوم آیت الله شب زنده دار اشکال کردند و ایراد کردند، حساب شده درس می رفت، نه اینکه هرکجایی باشد او درس برود، بعد هم بیع مکاسب را بنده و ایشان خدمت فقیه بزرگوار مرحوم آیت الله العظمی منتظری خواندیم. منظومه حکمت را، الهیاتاتش را با ایشان و با دو رفیق دیگرش مرحوم ربانی و اخوی، باز خدمت آیت الله العظمی منتظری خواندیم. کفایتین را خدمت مرحوم آیت الله العظمی سلطانی و مجاهدی می خواند که همه اینها افراد شایسته ای بودند و آن وقت در حوزه آیت الله بود، یعنی در حوزه نشسته بود و پشت جبهه مبارزه را نگه می داشت و مطالعه می کرد.
"بنده وقتی در بیمارستان بودم تنها کسی که از صاحبان قدرت ظاهری آمدند، جناب ایشان بودند، در مشهد که بودم تنها کسی که به دیدن من آمد جناب ایشان بود"مأخذ رساله عملیه او به قدر عروه الوثقی آسید محمد کاظم یزدی (که از اجداد خانواده اش بوده) می شد، منتها رفت تهران و مبارزه را بر مراجعه به مأخذ و استنباط احکام مقدم داشت و رفت سراغ مبارزات. این جهت شبیه به امام امت بود. پس یادتان باشد او از نظر علوم حوزوی آن وقت آیت الله حوزوی بود، نه آیت الله تشریفاتی و غیره.
۲٫ جهت دوم که شباهت داشت به امام امت (س) همیشه امیدوار بود. در فیضیه طلبه ها را زدند و از طبقه دوم پرت کردند، روز شهادت امام صادق(ع) و بعد امام امت اطلاعیه تندی در اربعین آنها نوشتند، ما وقتی که از فیضیه، از در فیضیه رفتیم خدمت امام، امام در اتاق نشسته بود بنده و دیگران آمدند گفتند آقا طلبه ها را کوبیدند، له کردند، کشتند، چنین و چنان کردند. ایشان فرمود که نابودی نظام شاهنشاهی نزدیک است، پیروزی نزدیک است، حالا این نزدیکی چند سال کشید، این نزدیکی، حدود ۱۵ سال تقریباً کشید، امام می فرمود نزدیک است، اینها تمام شدند، اینها خاتمه پیدا کردند، چون هر وقت دیدید هر حاکمی به زور و به دروغ متمسک می شود، این حاکم رو به زوال است، خودمان هم می دانیم آنهایی هم که ظلم می کنند می دانند، می خواهند کمر را با شمشیر ببندند، نه «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدّاً»، ایشان هم این طور بود.
مرحوم آیت الله هاشمی هم همیشه دلداری می داد می گفت امیدواریم خوب می شود. من یکی، دو، سه بار مشکلات را برایش پیغام دادم، فرمود صبر کنید خوب می شود، بعد یک موقع پیغام داد، فرمود نگفتم صبر کن دیگر الآن به چه مرحله ای رسیده ایم. بعد از صبر کردن این هم یک شباهتش به امام امت (س) که دلداری و امیدواری می داد، یعنی اهل مدارات بود. شما «کافی» را نگاه کنید، یک باب دارد به نام باب مداراه الناس، «جامع احادیث شیعه» را نگاه کنید در آنجا بیست و سه روایت راجع به مداراه آمده است و «وسائل» در کتاب العشره ده روایت آمده، آنجا بیست و سه روایت آمده راجع به مداراه که جامع الحادیث شیعه جمع کرده، این هم شباهت دوم به امام امت (س).
۳٫ شباهت سوم به امام امت(س) صریح بودن، صریح گفتن و صریح عمل کردن، بدون اینکه در اعمال و در گفتار و رفتارش صراحت را نادیده بگیرد، حتی وقتی که مقابل امام امت(س) قرار میگرفت. یک موقع خدمت ایشان رفتیم روز عید غدیر بود، ظاهراً محضر امام برسیم، بحث شد که امام وقتی عرفان و فلسفه را نزد مرحوم شاهآبادی میخوانده که در حاشیههایش دارد که (روحیفداء) چند تا شاگرد بودند در یک مسجد کوچک بود در گذرخان طرف چهارمردان چه کسی از امام سؤال کند، آقای هاشمی گفت من سؤال میکنم، نشسته و ننشسته گفت شما چند نفر بودید پای درس مرحوم شاهآبادی؟ ایشان فرمود اول ده، بیست نفر بودیم، بعد کم شد تا سه چهار نفر، آنجا مرحوم شاهآبادی برای ما فلسفه و عرفان میگفت و ما هم به فلسفه و عرفانش گوش میدادیم.
مدارات با مردم، سهل گرفتن دین را نسبت به مردم، اینکه قوانین اسلام را منتشر کنیم این جمعیتی که برای تشییع جنازه ایشان آمدند چه در تهران در حدود چهار میلیون از طبقات مختلف، چه انسانهایی که در مجلس ترحیم شرکت کردند در همین شهر قم، وقتی مسجد اعظم دو شب قبل جلسه گرفتند از یکی از بزرگان نقل شده که او فرمود جلسه این نحوه بعد از امام در مسجد اعظم برقرار نشده شبستانها پر از جمعیت حتی جمعیت داخل صحن هم رفتند، در رفسنجان جلسه گرفتند، جمعیت چنین و چنان، در روستاها اگر برای ایشان جلسهای برگزار شده مردم شرکت کردند.
"اخیراً هم بنا بود بیاید قم، به شخصی که واسطه بود فرموده بود من منزل فلانی باید بروم و نمیشود من قم بیایم و منزل فلانی نروم"این تشییع جنازه که به فرموده امام امت «شهادت است بر خوبی میت»، «شهادت عملی بر اینکه این میت آدم خوبی بوده»، و بر همه ما است که راههای او و راههای امام را در حد توانمان ادامه بدهیم و جایی نرسد که این راهها بین همه راهها گم شود و فریاد واقربتای اسلام از مسلمین بلند شود، در حد توان، در حد حرکت، در حد نشر، در حد حضور در اجتماعات سیاسی، ببینیم چه کسانی راه هاشمی را می روند.
«أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَی أَعْقَابِکُمْ»، این طور نیست که حالا او مرده باشد، ما برگردیم به استعمارهای سابق، برگردیم به عوامفریبیهای سابق، که بعضی از افراد داشتند، برگردیم به گناهان سابقی که داشتهایم، راه هاشمی یعنی اینکه مردم همه کارهاند، همان که امام امت فرمود: «میزان، رأی ملت است». اگر تخلف بشود از رأی ملت در هر کاری، این هم تخلّفی است از یک اصل اسلامی و هم تخلّفی است از فرمان امام و هم تخلّفی است از نیتهای هاشمی، ما اگر به هاشمی علاقه داریم، هاشمی را دوستش میداریم، به این است تلاش کنیم مردم ناراحت نشوند، تلاش کنیم مردم در صحنهها حضور داشته باشند، تلاش کنیم با منطق و بیان با مردم رفتار کنیم، نه با اسلحه و شکنجه و زندان، شما میبینید که چه دشمنیهایی که نشده است، اگر امروز امام امت زنده بود آن خطبهای که امیرالمؤمنین (سلام الله علیه) دارد، میخواند، خطبهای که امیرالمؤمنین دوستانش را « أَوِّهِ عَلَی إِخْوَانِیَ الَّذِینَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْکَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ .. أَیْنَ عَمَّارٌ .. أَیْنَ ذُو الشَّهَادَتَیْنِ»، کجایند آنهایی که قرآن خواندند و پای قرآن ایستادند، کجایند آنهایی که سنت را زنده کردند، اگر امام امروز بعد از فوت هاشمی (قدس سره الشریف) بود میفرمود، کجاست خادمی و طاهری اصفهانی، کجاست هاشمینژاد و بهشتی و مطهریها، کجاست هاشمی رفسنجانی که احکام اسلام را هم فهمیدند و هم برای مردم بیان کردند و هم دین را دین سرنیزه ندانستند، بلکه دین را دین دعوت و موعظه حسنه و منطق و برهان دانستند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران