آغاز دیکتاتوری: هجمه به آنها که با رای مستقیم مردم انتخاب شده‌اند از سوی آنهایی که منصوبند

آغاز دیکتاتوری: هجمه به آنها که با رای مستقیم مردم انتخاب شده‌اند از سوی آنهایی که منصوبند
کلمه
کلمه - ۵ آذر ۱۳۹۵

چکیده :برخی از افرادی که بی‌محابا می‌تازند و انقلابیون را مورد هتک قرار می‌دهند و دستور زندان و محدودیت و حصر و حتی اعدام صادر می‌کنند نقشی در انقلاب نداشته‌اند و در بعضی از مقاطع قبل از انقلاب مخالفتهایی هم کرده اند و در زمان امام به گوشه ایی خزیده بودند. ورای همه اینها آنهایی که با رای مستقیم مردم انتخاب شده اند از سوی آنهایی که منصوبند مورد هجمه واقع می شوند و این خطری است که عاقبتی خوش ندارد و راهی است بسوی دیکتاتوری....

کلمه – علیرضا کفایی:

به نام خدا

روزهای پر تلاطمی که در میان غوغای سیاسیون و حکومتیان سپری می شوند و هر کس و جناحی به زعم و ظن خود به تعبیر و تفسیر آن پرداخته تاسف بار و دردناکتر از آن است که بتوان به سادگی از آن عبور نمود. قصه پر غصه آزادی و آزادگی است که رنجهای فراوان و مرارت بسیار در تاریخ همه ملتها برای آن می توان سراغ گرفت.

آنچه که پیش آمد و آقای مطهری را به دستور دادستانی از سخن گفتن باز داشتند پشت پرده هایی دارد و اهدافی را دنبال می کند که هیچ خیری در آن مشهود نیست و مسلماً باید پیگیری و ابعاد ماجرا روشن شود. این که عده ای داستان را به آقای علم الهدی ربط می دهند یا خواستار استیضاح وزیر کشور هستند و یا می خواهند که با استاندار برخورد شود و یا پیشنهاد مناظره بین آقای مطهری و علم الهدی می دهند بیراهه رفتن است و اصل موضوع فراموش می شود.

اتفاقی که افتاده و سالهاست به همین نحو و سریالی در حال رخ دادن است بر پایه تفکری استوار است که خشونت و سخت گیری و عصبیت را محور اندیشه خود قرار داده و با جایگاهی که در حاکمیت دارد جز خود را حق نمی پندارد و یک جریان خاص و خام فکری است.

آقای علم‌الهدی را علم کردن آدرس اشتباهی دادن است زیرا ایشان هر چند موقعیتی دارند اما تئوری‌پرداز این جریان خاص نیستند، هر چند از این جریان حمایت می‌کنند و به سبب همان موقعیتی که دارند می‌توانند دستوراتی هم دهند و عده‌ای را بسیج کنند و به مقابله با سیاستهای دولت بپردازند اما ظرفیت وی در نظریه پردازی و پی ریزی فکری به هیچ روی در حد مثلاً آقای مصباح نیست و بیشتر تابع هستند تا اندیشه ورز و در ماجرای آقای مطهری هم اگر نقشی داشته باشند در حد اجرا است نه نظریه دادن. گیریم که ایشان هم در این موضوع دخالتی داشته باشند و برملا هم شود مگر چه اتفاقی می افتد؟ باید آب را سرچشمه بست که مقتضای عقل و تدبیر این است که سرچشمه شاید گرفتن به بیل * چو پر شد نتوان گذشتن به پیل

و از میان همه نظریات و تحلیلهایی که داده شده است سخیف تر از این نیست که مناظره بین آقای مطهری و آقای علم الهدای برگزار شود.

با مناظره مثلاً چه اتفاقی می افتد و چه کسی محکوم میشود؟ ماجرا چیز دیگری است که متاسفانه برخی عمدی یا سهوی آن را به دعوای شخصی و یا تفاوت دیدگاه دو نفر ربط می دهند.

مسلم است که دیدگاه آقایان مطهری و علم الهدی متفاوت است و مناظره کجای خبط و خطایی که صورت پذیرفته و از آزادی بیان به وضوح جلوگیری کرده است را مشخص می کند؟ و یا از کیان مجلس دفاع می کند؟ و بدتر سخن آقای موحدی است که خواستار بستن دهانها شده و نیاز به توضیح نیست که این سخن در حاق خود نسنجیده و خطاست.

مسئله ای که برای جناب مطهری پیش آمد و ایشان در کسوت نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی و نایب رئیسی مجلس اجازه سخنرانی نیافتند حتی با مجوزهای لازم و حق آزادی بیان از ایشان سلب شده است از نظر حقوقی و قضایی باید بررسی گردد و با عاملین به شدت برخورد شود اما این بخش کوچکی از موضوع است که می بایست مسئولین مربوطه با صداقت بررسی و به اطلاع عموم برسانند. مهمتر آن است که منشاء فکری اینگونه اعمال ناشایست و نامبارک شناسایی و ریشه این کج فکریها و کج رویها خشکانده شود و اسلام عزیز از دست تئوری پردازان خشونت رهایی یافته و مردم بتوانند آزادی را با تمام وجود لمس کرده و نفس راحتی بکشند.

اگر در اتفاقاتی که رخ می دهد پیش و پس آنها را دقت کنیم و به این اصل که رخدادها به هم پیوسته هستند باور داشته باشیم می توانیم حقایق و واقعیتهایی را بدست آوریم که در تحلیل یک اتفاق خاص حائز اهمیت است و در این اتفاق اخیر یعنی ممانعت از سخنرانی نایب رئیس مجلس که به دعوت اصلاح طلبان قرار بود انجام شود به دستور دادستان، مواردی وجود دارد که باید مورد توجه قرار گیرد از جمله اینکه چند روز قبل از این حکایت، آقای مصباح در جلسه درس اخلاق گفتند: “…. اگر شناخت درستی وجود نداشته باشد در مصلحت و مفسده ها اختلاف پیش می آید، در بسیاری از موارد اوضاع برعکس می شود یعنی آن چه که از نظر قرآن افساد و فساد است به عنوان مصحلت انجام می شود.

قرآن باید صریحا به جنگ این‌ها برود، خود این‌ها مفسد هستند اما می‌گویند می‌خواهیم اوضاع آرام باشد و جنگ و دعوا نشود…” و نیز حرف و حدیث‌هایی از حساب‌های بانکی رئیس قوه قضیائیه در مجلس و مطبوعات زده شد و نیز سالگرد قتلهای زنجیره ای که در همین ایام می باشد و نقش سعید امامی و افشاگری اصلاح طلبان و موضوع نظارت بر نمایندگان مجلس و قدرتی که اصلاح طلبان برای بسیج مردم در انتخابات ریاست جمهوری دارند و شانس بالای دکتر روحانی برای انتخاب مجدد و همراهی بخشی از اصولگرایان با وی و …. و موارد دیگری که اگر به همه آنها نیم نگاهی بیندازیم یک طرف اصلاح طلبان هستند و گروهی که خود را مقهور می بینند امروز می خواهند به هر نحو ممکن به خاطر این مسائل و موضوعات مهم که ذکر شد هم انتقام بگیرند و هم ذهن جامعه را بسوی دیگری منحرف نمایند و سعی دارند صدایی را بلند کنند که همگان متوجه آن باشند و از موضوعات دیگر غافل گردند.

عمل انجام شده وجهه نظام را در میان دیگر ملل و دول خدشه دار نموده و در محافل سیاسی و در تفسیر و تحلیلها آنچه که پر رنگتر است تهاجم علیه آزادی است لذا توجیه کردن و یا پاک کردن افرادی که در این داستان نقش داشته اند بر اساس اینکه شخصیتی دارند و یا اشتباهی کرده اند و پاک کردن صورت مسئله به صلاح نیست و نباید بر اعمال افراد فرصت طلب و بهانه جو سرپوش گذاشت و اعمال ناروای آنها را با استثناها و تبصره های من در آوردی توجیه نمود و مانند هارون نشود که “میخوارگی می کرد و برای توجیه آن می گفتند هارون فقط نبیذ خرما می نوشد و بنا بر فتاوای فقهای عراق نوشیدن نبیذ حرام نیست!”

نباید از نظر دور بماند که چند سال پیش در قم بسوی رئیس مجلس سنگ پرانی شد و حوادث مشابهی بطور مکرر در این سالها بر علیه یک جناح فکری طراحی و از متینگها و همایشهای آنها جلوگیری شده است و همه اینها از سوی یک جریان خاص هدایت می شود و ظاهراً آنها طوری بیمه هستند که کسی جرات ندارد معترض شود و اگر هم صدای اعتراضی بلند شد فی الفور مارک ضد انقلاب آماده است.

همه ی سخن این است که باید ابعاد تفکر خام و تعصبی و خشونت گرای جاهلی را شناسایی و معرفی نمود تا ایچنین هر از گاهی ضربات سهمگین بر پیکر انقلاب وارد نیاید. برخی از افرادی که بی محابا می تازند و انقلابیون را مورد هتک قرار می دهند و دستور زندان و محدودیت و حصر و حتی اعدام صادر می کنند نقشی در انقلاب نداشته اند و در بعضی از مقاطع قبل از انقلاب مخالفتهایی هم کرده اند و در زمان امام به گوشه ایی خزیده بودند اما هم اکنون مدافع انقلاب شده و دستاوردهای انقلاب را به نفع خود مصادره می کنند.

و در پایان چند نکته در اطراف قضیه ممانعت از سخنرانی نایب رئیس مجلس مهم است:

۱- یکی از ارکان دموکراسی مورد هجوم قرار گرفته است، آقای مطهری به عنوان نماینده پارلمان و نایب رئیس آن اجازه ندارد سخن خود را به سمع و نظر موکلین خود و مسئولین برساند.

۲- دادستانی بعنوان جزئی از دستگاه قضایی دستور ممانعت از سخنرانی یک نماینده مجلس و آنهم نایب رئیسش را بعنوان جرئی از دستگاه قانونگذاری صادر نموده و مشخص است که تهاجمی از سوی قوه قضا علیه قوه مقننه صورت پذیرفته است.

۳- دستور صادر شده اقتدار و اتوریته نظام را هدف قرار داده است.

۴- مجلس باید با قدرت وجود و حضور خود را اثبات نموده و نشان دهد در راس امور است.

۵- دولت و شخص رئیس جمهور باید در اجرای بی چون چرای قانون اساسی تردید ننماید و به سرعت و با جدیت اقدام کرده و مردم را در جریان امور قرار دهد.

۶- تا پیش از این می گفتند خودسرها عامل اصلی هستند اما اکنون بطور علنی و فضاحت باری دادستان دستور داده است و دیگر سخن از خودسرها نیست.

۷- به اصطلاح خودسرهای قبلی محاکمه شوند و مشخص شود از کجا دستور می گرفته اند.

۸- هزینه هایی که اینگونه اعمال و دستورات بر نظام تحمیل می کند را چه کسی باید جواب دهد.

نکته دیگری که ورای همه اینها وجود دارد این است که آنهایی که با رای مستقیم مردم انتخاب شده اند از سوی آنهایی که منصوبند مورد هجمه واقع می شوند و این خطری است که عاقبتی خوش ندارد و راهی است بسوی دیکتاتوری.

.

منابع خبر

اخبار مرتبط