آقای رئیسجمهور موسوی، حرف دارم؛ مجتبی سمیع نژاد
جمعه، ۱۰ مهر، ۱۳۸۸ گر دیروز روز بت نمیساختیم امروز مجبور نمیشدیم که برای شکستنش جوان جوان قربانی بر دوش بگیریم و خونهای خیابانی بدهی. ------------------------------------------------------------------------------------------------------ آقای میرحسین موسوی قبول ریاستجمهوری شما و اینکه رای اول و انتخاب اول اکثریت مردم ایران هستید، کار دشواری نیست، امری آنقدر بدیهی است که انکارش تنها از «مالیخولیازده»هایی بر میآید که به قول شما برای مردم مصیبت دارند. سه ماه و اندکی بیشتر از روزهای قبل از انتخابات نگذشته است، آن روزها من و امثال من که کروبی را به عنوان فردی «شجاع» برگزیده بودیم، خرده میگرفتیم که چرا آمدهاید و انتخاب شما، انتخابی صحیح نیست. اینکه کروبی فردی شجاع بود و آنچه که از رفتارش در بعد از انتخابات دیدیم مهر تاییدی بود بر حقانیت گفتار ما و اینکه انتخاب صحیحی داشتهایم، هنوز هم به انتخاب کروبی به عنوان انتخاب اول دلخوش دارم و او را در انتخاباتی آنچنانی و با قواعد بازی جمهوری اسلامی انتخاب اول و اصلح میدانم. اما اعتراف میکنم که آن همه خرده گرفتن بر شما در بسیاری از مواردش نادرست و ناصحیح بود و عملکرد بعد از انتخابات شما نیز ردی بر آن گفتههای ما بود.
"جمعه، ۱۰ مهر، ۱۳۸۸ گر دیروز روز بت نمیساختیم امروز مجبور نمیشدیم که برای شکستنش جوان جوان قربانی بر دوش بگیریم و خونهای خیابانی بدهی"گر چه همچنان انتخاب اول من و امثال من نیستید، اما قبول ریاستجمهوری شما یک واقعیت کتمانناپذیر است که بنابر قواعد دموکراسی آن را پذیرفتهام. چرا که برگزیدهی اکثریت مردم ایران هستید. مردمی که جنبش سبز را پدید آوردند، روزهای بعد از انتخابات به حمایت شما به خیابانها آمدند و خونها دادند، دولت کودتاچی آنها را در خیابانها به تیغ سرکوب سپرد و در زندانها به تخت شکنجه. همان دولتی که قبل از انتخابات رئیساش را «پدیدهی دروغ» نامیدید و نسبت به این پدیده که صاف در دوربین نگاه میکند و به مردم دروغ میگوید «هشدار» دادید. هر روز که از کودتای ۲۲ خرداد گذشت خشم مردم از توهینی که به آنها شده بود با سرکوبهای کمنظیر دولت مالیخولیازده بیشتر شد، اما این خشم، خشونت نیافرید.
در مقابله گلولهها و باتونها و خشونتهای نظامیان دولت کودتاچی این سکوت مردم بود که زایش واژهی آزادی را در جنبش سبز نوید میداد. مردم به خیابانها میآمدند. روزها در خیابان فریاد «یاحسین، میرحسین» سر میدادند و شبها روی بامها «الله اکبر»شان کمر دیکتاتوری را میشکست. آنقدر این جنبش سبز مردمی عظیم و باشکوه پیش میرفت که هر تحسینی لایقاش میشد؛ آنقدر که شما نیز خود را«قسمتی» از دریای بیکران ملت ایران خواندید و گفتید «این جنبش سبز است که مرا همراه خود کرده است» و من «قسمتی از این جنبش هستم». کم نبود این حرف؛ بزرگ بود.
"اما اعتراف میکنم که آن همه خرده گرفتن بر شما در بسیاری از مواردش نادرست و ناصحیح بود و عملکرد بعد از انتخابات شما نیز ردی بر آن گفتههای ما بود"حرفی از بزرگی یک شخص. اینکه کسی نقش رهبری را داشته باشد و رهبریاش را بر پایهی خواستههای هواداراناش قرار داد، شیوهی بزرگان است. بیانیههای راهبردی شما و بیانیههای شجاعانه و افشاگرانهی کروبی هر هفته منتشر میشد و میشود. بسیاری از آنها را دوست داشتم و دوست داشتیم و قسمتهایی از آنها را نپسندیدیم. مجال گفتن نبود بر اساس همان فسلسفهی معروف که «الان وقت گفتنن این مسائل نیست».
بیاینهی شماره ۱۳ میرحسین موسوی رئیسجمهوری ایران بیانیهیی جدید دیگری بود که «راه سبز زندهگی کردن» را نشان میداد و در بسیاری از آن نکاتی بود که هر خوانندهیی را به وجد میآورد. آنجا که «مشتهای گره کرده» را در روز قدس دیده بودید و وقتی «سیمایشان را مرور» کردید، باز هم آنها را «دوست» داشتید، حکایتی بود از عشق و انسانیت و بزرگی یک مرد. کم نبود این عشق در جای جای این نامه و نامههایی دیگر، اما اما گفته بودید که این جنبش سبز است که مرا با خود میبرد، اگر این است و اینگونه پس چرا «جمهوری اسلامی نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر»؟ مگر همین جنبش سبز نبود که در خیابانها شعار میداد «استقلال، آزادی، جمهوری ایرانی»؟ واقعیت این است که جمهوری اسلامی از یک کلمه بسیار بیشتر کم دارد و از یک کلمه بیشتر هم زیاد دارد. جمهوری اسلامی کلمههای افزودهی زیادی دارد که افزون کنندهگانش همچون فقیه عالیقدرمان آیتالله منتظری با گذشت سالها بابت اضافه کردن آنها از مردم ایران عذرخواهی میکنند. جمهوری اسلامی کلمه زیاد کم دارد، «آزادی» را که در زندان اوین محبوس شده است، لذت «قلم زدن» را که در محاق توقیف روزنامهها میسوزد، لذت «خواندن» را که در ممیزی وزارت ارشاد از دست میرود، غوغای «عدالت» را که در محضر دستگاه قضایی کشور سوزانده میشود،«آزادی بیان» را که بعد از زایش هر کلمهیی به دست نظامیان و شبه نظامیان به صلیب کشیده میشود،«برابری» را که در سایهی سرد ولایت فقیه سراب میشود، «حق و حقیقت» را که در پای مصلحت نظام قربانی میشود، «امنیت» را که در سینهی نداها و سهرابها به ترس و خون مبدل میشود و کلمه زیاد دارد؛«دروغ» را که پدیدهیی شگرف در جمهوری اسلامی است، «زندان» را که بیشمار وسعت دارد و بیشمار زندانی، «اعدام» را که خط اول خشونت است، «کودکان کار و زنان بدون حق زندهگی کردن» را… آری جمهوری اسلامی کلمه کم و زیاد بسیار دارد و این میدانید و میدانید که همه هم میدانند، پس چرا جمهوری اسلامی نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کمتر؟ پس چرا به اینجای کار که میرسیم شما را جنبش سبز با خود نمیبرد؟ آقای موسوی قصد از این نوشتار فراتر قدم گذاشتن از خواستههای جنبش سبز نیست، قصد رادیکالتر شدن و تندتر رفتن نیست.
"گر چه همچنان انتخاب اول من و امثال من نیستید، اما قبول ریاستجمهوری شما یک واقعیت کتمانناپذیر است که بنابر قواعد دموکراسی آن را پذیرفتهام"قصد یادآوری آنچه که گفته شده از سوی شما و خواسته شده از سوی جنبش مردمی ایران است. شاید بگویند مثل همیشه که «الان وقت طرح این مسائل نیست»، اما میگویم که همین امروز و همینجا که ایستادهایم فرصت گفتن این ناگفتهها است که گفتنش بعدها شاید دردسرآفرین باشد. آقای موسوی اگر دیروزها فرصت وقت را غنیمت میدانستید و از آیتالله خمینیها انتقاد میکردید، امروز مجبور نبودید هم شما و هم کروبی و هم دیگرانتان در هر نامه از بود و نبود روشهایشان بنویسید و برای اثبات حقانیت مطالبات مردم ایران، از ناحقها و نادرستها وام بگیرید. اگر فرصت وقت در آن روزها غنیمت شمرده میشد امروز یک انتقاد ساده از کلمههای زیادی جمهوری اسلامی سرانجاماش رنج شکنجه و تحمل زندان و غم از دست دادن یاران نبود. اگر دیروز روز بت نمیساختیم امروز مجبور نمیشدیم که برای شکستنش جوان جوان قربانی بر دوش بگیریم و خونهای خیابانی بدهیم.
آقای موسوی، رئیسجمهوری ایران، همراه جنبش سبز باشید، همانطور که گفتید، بگذارید این جنبش سبز شما را با خود ببرد و همراه کند، نه یک کلمه کم و نه یک کلمه بیشتر…
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران