اختتامیه سیزدهمین جشنواره بین المللی امام رضا علیه السلام
به گزارش خدمت به نقل از خبرآنلاین؛ درباره فریدون توللی سخن بسیار است. سابقهای نه چندان مثبت و در عین حال شعری روان و سعدیگونه که زاییده دیار ادب خیز فارس است. سالهایی که در حزب توده بود و بعدها که به جریان سوم خلیل ملکی پیوست و زمانی که در کنار برخی از سران رژیم گذشته قرار گرفت و آب توبه او با سرایش شعر خاکبوس.
توللی در شعرش همزمان با نقد سنت، تجدد را میکوبید و همان هنگام از مظاهر دینی و مذهبی مینالید و به عالمان و زاهدان آن دیار - به ویژه عالم بلند پایه، مرحوم آیت الله سید نورالدین حسینی شیرازی - بد میگفت تا زمانی که سر به سر برخی از وکیل الدولهها و و امیران ولایات و بزرگان میگذاشت و آنگاه که در دایره دوستداران نوکران شاه وارد شد. اینها همه در پرونده او فراوان است. شاهکار او التفاصیل، پردهای از این علائق مختلف است که مع الاسف برخی از صفحات آن بسیار سیاه است و برخی بسیار انسانی و برخی به رنگهای دیگر.
"سابقهای نه چندان مثبت و در عین حال شعری روان و سعدیگونه که زاییده دیار ادب خیز فارس است"نویسنده این سطور پیشتر تصور منفی از او داشت و هنوز هم با توجه به بسیاری از آنچه از وی برجای مانده همچنان میاندیشد. با این همه، من فکر نمیکردم حس مذهبی خاصی در توللی برجای مانده باشد؛ اما با کمال شگفتی قصیده ای بس زیبا با عنوان خاکبوس از وی دیدم که در سفر وی به مشهد مقدس سروده شده و الحق و الانصاف جزو اشعار ناب و زبده ای است که در وصف حضرتش سروده شده است.
آقای شیرازی تبریزی نوشته اند که وی این شعر را در دهه آخر عمر خویش سرود اما سال آن را نیاورده اند. منبع آن هم کتاب «مجموعه بازگشت» صص ۴۷ - ۴۹ ذکر شده است. اکنون که در آستانه ولادت امام رضا ـ علیه السلام ـ هستیم آن شعر را به دوستداران حضرتش تقدیم میکنیم. ان شاء الله که خداوند از سر تقصیرات همه ما بگذرد.
رسول جعفریان
به دیده ، سرمه کند، خاک ِ آستان ِ رضا را
دلی ، که مرکبِ همت کند، سمند ِ قضا را
بزرگوار امامی؛ که فیض ِ رحمت ِ عامش
به زیر ِ چتر ِ عنایت گرفته، شاه و گدا را
مقیم ِ کوی ِ وصالش، گره ز دل بگشاید
چو برگ ِ غنچه ، که بیند به خو، نسیم صبا را
اگر شکسته دلی، مومیای ِ رحمت ِ او جو
که در خزانهی او جستهام، کلید شفا را
ز بوریا، به سریرت نهد ، به دست ِ عنایت
نبوید از تو ، چو با داغ ِ سینه ، بوی ِ ریای را
علی ، جمال ِ خدا دید و ، در نهاد ِ تبارش
توان ، معاینه دیدن ، کمال ِ لطف ِ خدا را
تو ، گر رضای ِ رضاجویی ، از سزای ِ سزابه
که دررضای ِ رضا دیده ام ، سزای ِ سزارا
به ناخدایی او ، هر که دل به موج فنا زد
به خاک ِ تیره فشاند ، سبوی ِ آب ِ بقا را
سخن ، دراز نویم ، که وصف ِ طره ِ لیلی
به گرد ِ گردن ِ مجنون نهد ، کمند بلا را
به کیمیاگریش ، در نهاد ِ تیره ی خود بین
نه برق ِ گنبد زرین و ، بارگاه ِ طلا را !
به یک کرشمه ، هزاران غمت ، ز دل بزداید
دمی ، که بر تو گمارد ، نگاه ِ عقده گشا را
ترا ، به پوزش ِ آن جان ِ پرگناه ِ تو بخشد
به گونه های ِ تو ، گر بنگرد ، سرشک ِ صفا را
درآو ، خاک ِ درش ، توتیای ِ دیده ِ خود کن
به پیش آنکه ، نیوشی به جان ، خروش ِ درارا
تو برگ ِ زردی و ، برسان ِ تند باد ِ خزانی
نقیب ِ مرگ ، به گوشت زند ، صفیر ِ صلا را
دلی ، که قبله گهش ، خاک ِ آستان ِ رضا شد
دگر ،رها نکند ، آستین ِ قبله نما را
سرای ِ عاریت است این جهان و همت ِ پاکان
نهاده پیش تو ، مفتاح ِ گنج ِ هر دو سرا را
خطا بود ، که ضمانش ، به جان و دل نپذیری
کسی که ، ضامن ِ جان گشته ، آهوان ختا را
به استخوان لثامت ، گلوی ِ کس نخراشد
کریم ما ، که به یغما سپرده ، خوان ِ عطا را
تو ، زهر ِ خوشه ی انگور بین و ، حیله ی مأمون
که از زمانه برانداخت ، راه و رسم ِ وفا را
امام ِ ما ، که روانش خجسته باد ، دمادم
زند خروش ، که برکن ، بنای ِ جور و جفا را
زند خروش ، که گر کین ِ من ، به معرکه ، خواهی
به کین ِ هر چه ستمگر ، گشاده دار لوا را
رضا ، نه از پی ِ تسلیم خواندت ، به شهادت
که در عزای ِ شهیدان ، کشی ز مهلکه پا را !
درین زمانه ، هزاران رضاست ، بندی ِ مأمون
تو بر گشاده به ظالم ، زبان ِ مدح و ثنا را
به تیغ تیز ، گرست دست می رسد نپسندد
خدای ِ عز و جل ، از تو ، دست ِ عجز و دعا را !
خیانت است ، خموشانه ، سر به سجده نهادن
به گوش ِ مسلم و ترسا رسان خروش ِ رساسرا
روان ِ عالمی ، از مار ِ سامری ، بگدازد
اگر که موسی ِ عمران ، نهد به گوشه عصا را
کمر ، به خدمت ِ ارباب ِ جور و مفسده بستن
جنایتی است ، قوی پنجگان نیزه ربا را
دلی ، که قصد ِ ستمگر کند ، به جوشن ِ ایمان
دلاورانه ، به خون شوید ، آستین ِ قبا را
لگام ِ خامه نگیرد اگر ، به چامه فریدون
سمند ِ فکرت ِ او ، بشکند حریم ِ ادا را.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران