انتخابات ریاست جمهوری آمریکا دکترین اوباما
اوباما نتوانست نامش را به عنوان یک تغییر طلب در تاریخ ثبت کند.
به گزارش جریده اینترنتی «خبرگزاری دانشجو»، سایت سیاستما نوشت: درحالیکه باراک اوباما از رقیب جمهوری خواهش میت رامنی، در زمینههایی مانند سیاست خارجی جلوتر است، اما روند کند رشد اقتصادی و میزان بالای بیکاری کاملا به زیان اوباما و به سود رامنی است. حتی در سیاست خارجی هم مخالفان و منتقدان اوباما گلایه میکنند که او نتوانسته ابتکارات اولیه مبتنی بر تغییر و دگرگونی را که وعده دادهبود، محقق کند. آیا آنها درست میگویند؟
اوباما وقتی به قدرت رسید که اقتصاد آمریکا و دنیا هر دو بحران زده بود و بزرگترین بحران مالی از زمان رکود بزرگ را تجربه میکرد. همچنین بعضی مشاوران اقتصادی اوباما به او توصیه میکردند که اگر اقدامات فوری برای تحریک اقتصاد صورت نگیرد، ۳۰ درصد احتمال ورود به رکود بزرگ وجود دارد.
از سوی دیگر اگر چه اوباما میراثدار دو جنگ و همچنین ادامه مشکلات ناشی از القاعده و تروریسم بود، اما ماههای اولیه حضور او در قدرت به حل بحران اقتصادی در داخل و خارج گذشت.
"حتی در سیاست خارجی هم مخالفان و منتقدان اوباما گلایه میکنند که او نتوانسته ابتکارات اولیه مبتنی بر تغییر و دگرگونی را که وعده دادهبود، محقق کند"تلاشهای او موفقیت کاملی در بر نداشت اما او توانست از وقوع بدترین سناریو جلوگیری کند.
لحن کلام اوباما در تبلیغات انتخاباتی سال ۲۰۰۸ و نخستین ماههای ریاستجمهوریاش از نظر سبک الهامبخش و برانگیزاننده و از نظر هدف و نتیجه، دگرگونکننده و مبتنی بر تغییر بود. او در نخستین سال ریاستجمهوریاش در پراگ سخنرانی کرد و در آن از هدف ایجاد جهانی عاری از سلاح هستهای سخن گفت. در قاهره سخنرانی کرد و قول داد که رویکردی جدید در قبال جهان اسلام داشتهباشد. در سخنرانی دریافت جایزه صلح نوبل وعده داد تاریخ را به سمت عدالت برگرداند.
این سخنرانیها تا حدی تاکتیکی بود. اوباما از یک سو به این وعدهها نیاز داشت تا مسیری جدید در سیاست خارجیاش ایجاد کند و همزمان بتواند به مسائل باقی مانده از دولت بوش هم رسیدگی کند. اگر هر کدام از این مسائل به جا مانده از قبل کنار گذاشتهمیشد، میتوانست برای ریاستجمهوری او دردسر ایجاد کند. جهانبینی او با این حقیقت شکل گرفتهبود که بخشی از جوانیاش را در اندونزی گذرانده و پدری آفریقایی داشت.
همانطور که در کتاب اخیر منتشر شده توسط موسسه بروکینگز آمدهاست، اوباما درباره نقشش در تاریخ، نگاهی فعالانه داشت و میخواست تصویر آمریکا را در جهان به ویژه در جهان اسلام بازسازی کند، به حضور آمریکا در دو جنگ خاتمه دهد، نسبت به ایران دست دوستی دراز کند، روابط با روسیه را تغییر دهد و جهان را یک گام به عاری شدن از سلاح هستهای نزدیک کند، روابط خوبی با چین داشتهباشد و در خاورمیانه صلح ایجادکند . اما سابقه دستاوردهایی که در در این مدت داشته چیز دیگری را نشان میدهد.
"آیا آنها درست میگویند؟ اوباما وقتی به قدرت رسید که اقتصاد آمریکا و دنیا هر دو بحران زده بود و بزرگترین بحران مالی از زمان رکود بزرگ را تجربه میکرد"
شرایط و اتفاقاتی که پیش آمد باعث شد که او از معمار آینده نظم جدید جهانی، به رهبری تبدیل شود که تنها بر ترمیم روابط و واکنش به بحرانهابه ویژه بحران جهانی اقتصاد متمرکز است. اگر چه او اسامهبنلادن را حذف کرد و القاعده را تضعیف نمود، اما بعضی سیاستهای ضدتروریستی او باعث شد که جایگاه آمریکا در خاورمیانه و پاکستان تضعیف شود.
بعضی از این ناکامیها نتیجه اتفاقات بود و بعضی محصول بیتجربگی او. از جمله این موضوعات، رویکرد اولیه او نسبت به اسرائیل، چین و افغانستان بود. اما اوباما خیلی زود برای جبران اشتباهاتش دست به کار شد.
همانطور که یکی از طرفدارانش گفتهاست، او یک ایدهآلگرای عملگراست.
با این حال او هنوز از سخنان و امیدها و اهدافش درباره مسائلی چون تغییرات آبوهوا یا تسلیحات هستهای عقبنشینی نکردهاست. این عملگرایی او یادآور رئیسجمهورهایی چون دوایت آیزنهاور یا جورج بوش است. اوباما با وجود بیتجربگی نسبی در امور بینالملل، در واکنش به مسائل پیچیده و چالشهای سیاستخارجی مهارت نشان دادهاست.
البته اوباما تغییراتی را هم ایجاد کردهاست.
"همچنین بعضی مشاوران اقتصادی اوباما به او توصیه میکردند که اگر اقدامات فوری برای تحریک اقتصاد صورت نگیرد، ۳۰ درصد احتمال ورود به رکود بزرگ وجود دارد"مثلا سیاست منفور آمریکا در عراق و افغانستان را تغییر داد، قدرت نرم آمریکا را تقویت کرد و کانون توجه و نفوذ استراتژیک آمریکا را به سمت آسیا تغییر داد که پرشتابترین نرخ رشد اقتصادی در جهان را دارد. در واکنش به بهار عربی، اگرچه دولت اوباما در ابتدای این روند غافلگیر شد اما خیلی زود سعی کرد بر اوضاع مسلط شود.
دیوید سانجر در کتاب جدیدش با عنوان رویارویی و پنهانکاری ، دکترین اوباما را اینچنین توضیح میدهد: استفاده کمتر از قوای نظامی در کنار تمایل به استفاده از زور به صورت یکجانبه هر جا منافع آمریکا مستقیما اقتضا کند، وابستگی به ائتلافها برای مقابله با مشکلات جهانی که مستقیما امنیت آمریکا را تهدید نمیکند و فاصله گرفتن از باتلاق خاورمیانه و متمرکز شدن بر آسیا جایی که آینده جهان در آنجا نهفته است.
مقایسه میان کشتن بن لادن و مداخله نظامی در لیبی، دکترین اوباما را نشان میدهد. در مورد کشتن بنلادن، اوباما شخصا به صورت یکجانبه از قوانی نظامی استفاده کرد که شامل حمله به خاک پاکستان میشد.
اما در لیبی، جایی که منافع ملی آمریکا مستقیما در معرض تهدید نبود، او صبر کرد تا اتحادیه عرب و سازمان ملل قطعنامه صادر کنند و مشروعیت این عملیات را تایید کنند و بعد به طور مشترک رهبری عملیات را به عهده گرفت.
برای ارزیابی تاثیر بلندمدت دکترین اوباما به زمان نیاز است اما هر چه به انتخابات ماه نوامبر نزدیک میشویم، اوباما در زمینه سیاست خارجی بیشتر با مخالفانش فاصله میگیرد. او نتوانست نامش را به عنوان یک تغییر طلب در تاریخ ثبت کند. اما تمایلش به سمت عملگرایی ممکن است برای وجهاش در تاریخ خوب باشد.
انتهای خبر / خبرگزاری دانشجو / کد خبر : ۱۳۹۱۰۶۱۶۰۸۱
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران