بررسی و شناخت سازوکارهای شبکههای اجتماعی
این روزها همه جا در جهان سخن از پایگاههای اینترنتی است چون Facebook(فیسبوک)، My Space(مایاسپیس یا فضای من) و LinkedIn(لینکداین). این چنین پایگاههایی ابزاری است که به شکل دستجمعی به آنها شبکههای اجتماعی میگویند یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم پایگاههای اینترنتی شبکههای اجتماعی. این پایگاههای اینترنتی شبکههای اجتماعی به افراد اجازه میدهند (و گاه به سازمانها) که به صورت Online یا به صورت وصل به شبکه اینترنتی پروندههایی (Profiles) را ایجاد کنند و از طریق ثبت خود در پایگاههای اینترنتی، دیگرانی که علایقی مشابه دارند را بیابند و به تبادل آراء و دانش و اطلاعات بپردازند. حتی از این طریق با هم آشنا شوند و در دنیای غیر مجازی یکدیگر را ببینند. اگر این روزها به پارکهای معروف دنیا سر به زنید (البته در شهرها و مناطقی که پارک رفتن آزاد است، چه فردی و چه جمعی)، دهها مورد از این نوع گروهها را میتوان یافت که در دنیای مجازی عضو یک شبکه اجتماعی اصلی و همینطور چندین شبکه اجتماعی فردی اند و در زمانهای معینی خارج از دنیای مجازی یکدیگر را نیز میبینند و مراوده حضوری میکنند، حتی دوستیابی یا همسریابی هم از طریق شبکههای اجتماعی ممکن است.
"این روزها همه جا در جهان سخن از پایگاههای اینترنتی است چون Facebook(فیسبوک)، My Space(مایاسپیس یا فضای من) و LinkedIn(لینکداین)"در واقع این افراد از طریق وصل شدن آنلاین شبکه های ارتباطی و در گام بعدی شبکه های پشتیبانی و حمایت ایجاد میکنند. اجازه دهید به محیط سرزمین عزیزمان بازگردیم. اکنون نیز در ایران هر آدمی (آقای x و خانم y) پشت کامپیوترش مینشیند و دنیای مجازی را جستجو میکند؛ از انواع موانع میگذرد و دستچینی از مطالب در هر زمینهای (آشپزی، گل، حیوانات اهلی، حتی مسایل روز کشور) را جمعآوری کرده و برخی از آن را حتی برای افرادی که آدرس پست الکترونیک آنان را نیز دارد میفرستد. حال اگر این افرادی که یک طرفه با هم نامه الکترونیکی مبادله میکنند و از طریق این نشانی به هم مربوطاند، سازمانیافتتر شوند، یعنی ۱۰ نفر یا ۱۲ نفر بدون اسم و فامیلی خود، نامی مجازی برای خود نهند و کلمه عبوری انتخاب کنند و این ۱۰، ۲۰ یا ۵۰ نفر(معمولاً ۱۵ نفر بیشتر نباید باشد، البته برای کارهای خاص) به طور مرتب بدون آن که یکدیگر را بشناسند با هم در ارتباط باشند و در زمینهی مورد علاقه خود به مبادله نامه الکترونیک به پردازند یک شبکه اجتماعی را در دنیای مجازی پدید آوردهاند. حال این شبکهها باید از طریق پایگاههای اینترنتی مادر تغذیه شوند و سازماندهی گردند و دایماً تغذیه در آن حیطه مثلاً دوستداران اسب، انواع اسب، نوع تشخیص اسب خوب از اسب نادرست و ...
که البته اینجا باید یک نکته ای را نیز بیان کرد و آنکه خوب خیلیها میتوانند روی این شبکهها بیایند و اطلاعات نادرست درباره اسب ارایه کنند. اینجاست که شبکهها اصولی را برای خود تدوین میکنند؛ مثلاً میدانند که آزار به حیوانات برنامه آنان نیست، پس اگر کسی پیشنهاد سنگ زدن به اسب را کرد معلوم میشود جزیی واقعی از شبکه نیست. این دنیای مجازی جهانی انتها در هر زمینه را در اختیار افراد قرار میدهد. حال که ۱۰-۱۲ یا ۱۵ نفر یک شبکه اجتماعی یکدل و یک صدا مثلاً در زمینه دوست داشتن اسب ایجاد کردند، هر کدام از اعضا میتوانند به شبکه دیگری وصل باشند. اینجاست که شبکه کندوی عسل ایجاد میشود که هر شبکه از طریق یک نفر به یک شبکه دیگر وصل است.
"این چنین پایگاههایی ابزاری است که به شکل دستجمعی به آنها شبکههای اجتماعی میگویند یا اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم پایگاههای اینترنتی شبکههای اجتماعی"این شبکه از چند پایگاه اینترنتی اصلی مثلاً مربوط به انجمن دوست داران اسب جهان یا ایران یا خاورمیانه انواع اطلاعات را دریافت میکنند تا اسب را بهتر بشناسند. این افراد در گروههای ۱۰-۱۵ نفره میتوانند یکدیگر را نبینند(فیلم فارنهایت ۴۵۲ را اگر دیده باشیم هر انسانی نام یک کتاب بود مثلاً آقای بینوایان، ویکتورهوگو، خانم زندگی بر روی می سی سی پی، مارک تواین...) و حتی حضوری هم با نام اینترنتی خود مراوده داشته باشند، به اسب سواری بروند، اسبهای یکدیگر را دیده و با آنها آشنا شوند و هزار و یک مسأله دیگر. تا بدین جا بحث شبکههای اجتماعی در دنیای مجازی مشخص گردید. اجازه دهید تاکید شود که شبکههای اجتماعی در دنیای غیر انتفاعی یعنی مثلاً تشویق مردم به کتابخوانی، یا حفظ محیط زیست، انقلابی باور نکردنی پدید آوردهاند. گام بعدی تخصصیکردن شبکههاست.
یعنی شبکهای اجتماعی که حول موضوع اسب و دوستداشتن اسب با هم آشنا شدهاند و میتوانند بالقوه ۶ میلیارد نفر باشند در سراسر جهان. اینجاست که باید گروههای کاری ایجاد کنند. مثلاً باید فکر کرد موضوع شبکه چیست؟ بعد پرسید چنین شبکهای به چه چیزی نیاز دارد؟ بعد تعدادی گروههای کاری را معرفی کرد. مثلاً گروهکاری سرود، گروه کاری کاریکاتور، گروه کاری اصول سازماندهی، گروه کاری پژوهش، گروه کاری روحیه و اخلاق اسب دوستی و هیچ محدودیتی هم وجود ندارد. البته مهمترین مسأله اصول حفاظتی در مورد ورود نامحرمان است که شاید هیچ کاری نمیتوان کرد.
"در واقع این افراد از طریق وصل شدن آنلاین شبکه های ارتباطی و در گام بعدی شبکه های پشتیبانی و حمایت ایجاد میکنند"افراد میتوانند خود را در این شبکهها جا بزنند. تنها راه تشخیص نحوه سلوک افراد در میان مدت است. مثلاً گروه کاریکاتور خط قرمزهای خود را تعریف میکند و سر لوحه آن پرهیز از توهین به هر شکل و به هر دلیل، برای هر منظور است. این اصل حفاظتی ۸۰ درصد موارد را کنترل می کند. ۲۰ درصد میماند برای گروه روابط عمومی که مرتباً ارتباط آنها با شبکه را تکذیب کند و افراد نامحرم را شناسایی نماید این امر مشابه ویروس است باید شبکه اجتماعی نامحرمیاب خوبی داشته باشد.
بالاخره سوال مهم آن است که مخاطبان یک سازمان یا گروه اجتماعی، خیریه یا هیئت یا هر چه که باشد، بسیار متنوعاند و همه دارای دسترسی به اینترنت نیستند. در این رابطه دو کار میتوان کرد اول آنکه شبکهای اجتماعی موظف شوند تا برنامه روزمره و تحلیل روزمره درباب موضوع مورد علاقه خود مثلاً پرورش اسب را به اطلاع اطرافیان بدون اینترنت و ضمناً مورد اعتماد برسانند و این کار را با نظم و حس وظیفه شناسی انجام دهند. به دیگر سخن شبکه مجازی به شبکای حقیقی وصل شود. راه دوم شاید استفاده از سیدی است. امروزه در اکثر خانه ها دستگاه پرکردن سیدی وجود دارد، شبکه اجتماعی با رساندن سیدی، آخرین اطلاعات را به گروههای محروم و گروههای فاقد دسترسی به دنیای مجازی بر عهده میگیرد.
"حال این شبکهها باید از طریق پایگاههای اینترنتی مادر تغذیه شوند و سازماندهی گردند و دایماً تغذیه در آن حیطه مثلاً دوستداران اسب، انواع اسب، نوع تشخیص اسب خوب از اسب نادرست و .."برای افرادی که امکان استفاده از سیدی را هم ندارند، شبکه مجازی به شبکهای شفاهی تبدیل میشود. امّا بحث اصلی ورود به سازمان مسطح است. با سازمانی مسطح در دنیای مجازی حول محور اینترنت و نامه الکترونیک آشنایی مختصری به دست آمد. اما سازمان مسطح چگونه سازمانی است؟ فرض کنید افراد از طریق پایگاههای اینترنتی مادر مثلاً متعلق به انجمن ایرانی دوستداران اسب، ارتباط با مغز متفکر با سلول اصلی را حفظ کنند. یعنی به صورت روزمره با فشار دکمهای بفهمند موضوع امروز و رفتار امروز با خواست امروز، این هفته این ماه، اصول پایدار همیشگی، تاکنیکهای لحظه به لحظه چیست؟ مرحله بعد پیادهکردن همان شبکه اجتماعی مجازی در دنیای عینی است.
مثلاً ۱۰ یا ۱۵ نفری که کاملاً یکدیگر را میشناسند و به هم اطمینان دارند، یک سلول مسطح را پدید میآورند. این سلول بر اساس تواناییهای خود فعالیتی محوری را تعریف میکند و در کنار فعالیت توان ارتباطاتی خود را نیز مشخص میسازد و تقسیم کار مینماید. با این کار یک سلول واقعی پدید آمده است و سلولها شبکه اجتماعی واقعی یا غیر مجازی را میسازند. باز هم هر فرد یا سلول میتواند به سلول دیگری با رعایت اصول حفاظتی وصل شود و شبکه کندویی که عنوان شد را پدید آورد. اجازه دهید با مثال سادهای از تاریخ ایران این بحث ادامه یابد.
"که البته اینجا باید یک نکته ای را نیز بیان کرد و آنکه خوب خیلیها میتوانند روی این شبکهها بیایند و اطلاعات نادرست درباره اسب ارایه کنند"بهترین مثال سازمانهای مسطح هیئتهای محلهای در تاریخ اجتماعی ایران است. مهم آن است که در شرایط نامساعد، دفتر رئیس و مرئوس و کارت عضویت حذف میشود. همه عضو هستند و هیچ کس عضو نیست. در شهرهای ایران در گذشته، ماههای محرم، صفر، رمضان که میآمد و در مناسبتهای خیریهای مثلاً زغال زمستان، لباس و لوازم و تحریر اول مهر، لباس و وسایل اولیه پذیرایی شب عید، جهاز دختران، کمک برای اعمال جراحی و درمان و دکتر و ... اینها هم توسط شبکههای اجتماعی با سازمانهای مسطح انجام میشد.
علم و کتل در خانهی افراد یا امامزاده یا مسجد نگاهداری میشد. در روزهای منتهی به مراسم کمکم سروکله آدم ها پیدا میشد. رابطه رئیس و مرئوسی نبود، تنها رابطه احترام بزرگ و کوچک و احترام معتمد محل و توده مردم بود. امروزه دنیای مجازی یکی از بهترین شیوههای شکلدهی سلولهای دنیای واقعی یا آدمهای زنده است. شکلدهی این سلولها بسیار ساده است.
"اینجاست که شبکهها اصولی را برای خود تدوین میکنند؛ مثلاً میدانند که آزار به حیوانات برنامه آنان نیست، پس اگر کسی پیشنهاد سنگ زدن به اسب را کرد معلوم میشود جزیی واقعی از شبکه نیست"مهم تداوم آنان و حفظ ارتباط با مدیریت مجازی یا پایگاههای اینترنتی مادر است. به مثال توجه کنید. فرض کنید هدف ایجاد شبکه امانت کتاب در محله یا منطقه شهری یا روستا و ایل است. (باید به یاد داشت که اساساً سلولها باید با کارهای عادی، مجاز، عام المنفعه همگروه و سلولها را حفظ کنند، هم مورد اعتماد مردم شوند و هم سلولهای جدید را شکل دهند) گام اول: یا محور یا موضوع محوری شکلدهی به یک سلول(این سلول میتواند خانوادگی، دوستانی، محلهای، هیئتی، مسجدی، دانشکدهای، مدرسهای و ... باشد) گام دوم: پیش گامی چند نفر برای گروه پیشگامان امانت دادن کتاب و طرح موضوع در بین مردم گام سوم: شکلگیری سلول با رعایت تمامی اصول حفاظتی گام چهارم: تقسیم کار بین اعضاء که برای این کار هدف به فعالیتهای متنوع تقسیم میشود.
مثلاً امانتدادن کتاب متشکل از چند فعالیت (توجه شود هر برنامه متشکل از چند پروژه است، هر پروژه متشکل از چندین فعالیت) مثلاً امانت دادن کتاب یک پروژه است از برنامه آگاه سازی از برنامه سواد آموزی و ... امانت دادن کتاب شامل: ۱. اعلام موضوع در محله، در دانشکده، در روستا ۲. ثبت نام از کتاب داران علاقمند به امانت دادن کتاب ۳. فهرست کردن کتاب های قابل امانت دادن ۴.
"حال که ۱۰-۱۲ یا ۱۵ نفر یک شبکه اجتماعی یکدل و یک صدا مثلاً در زمینه دوست داشتن اسب ایجاد کردند، هر کدام از اعضا میتوانند به شبکه دیگری وصل باشند"اعلام فهرست به مردم ۵. ثبت درخواست مردم ۶. جستجو در فهرست کتابها برای یافتن کتابهای درخواستی ۷. پیکهای گرفتن کتاب از صاحب کتاب، تحویل به متقاضی ۸. پس گرفتن و تحویل مجدد به صاحب کتاب ۹.
گرفتن مجدد و دادن به متقاضی بعدی. اینها فعالیت اصلی است. بعد جلدکردن کتابها، تهیه پلاستیک جلد کردن، تهیه چسب، اقدام به جلد کردن و چسب زدن و شماره گذاری و تمامی اینها فعالیت است. گام پنجم: انجام فعالیتهای ریز شده گام ششم: ثبت اعضاء و کتابها و راهافتادن سلول امانت دادن کتاب با مثال قبلی یک سلول با شبکه اجتماعی حقیقی شکل گرفته است که باز هم اعضای آن هر یک بدون ارتباط با بقیه میتوانند به سلولهای دیگری به عنوان رابط وصل شوند. چشم اسفندیار یا پاشنه آشیل بحث آن است که خوب مردم همکاری کردند و صدها، هزاران سلول اجتماعی مجازی و حقیقی شکل گرفت، شبکه ارتباط CD محور و شبکه ارتباط شفاهی و سینه به سینه هم برای افراد بیسواد و یا فاقد اینترنت متشکل گردید؛ حال در نبود سلسله مراتب، هماهنگی آنها با هم چگونه انجام میشود؟ اینجاست که نقش پایگاههای اینترنتی مادر به عنوان هدایت کننده و جایگزین آن در صورت اختلال در خدماترسانی پایگاههای اینترنتی مادر حیاتی میگردد.
"اینجاست که شبکه کندوی عسل ایجاد میشود که هر شبکه از طریق یک نفر به یک شبکه دیگر وصل است"این کار به عهده ستاد مرکزی و لایههای سایه آن است. اجازه دهید مسأله دقیقتر تشریح شود. سازمانهای سلسله مراتبی امروزه علیرغم کارآیی، با فساد، باندبازی و غیره روبرو هستند. در ایران تشکلهای سیاسی سلسله مراتبی در بسیاری از موارد کماعتبار و ضربهپذیرند و مردم از آنان حال درست یا نادرست، چندان تبعیتی نمیکنند. سازمانهای مسطح، سازمانهایی "شبه سازمان" و پراکنده اند.
لیکن بحث هماهنگی و کنترل در آنها معضلی جدی است. سازمانهای مسطح اخلاق و ایمان محوراند. و دارای چهار بعد می باشند: ۱. بعد ساختاری ۲. بعد فرهنگی ۳.
"این شبکه از چند پایگاه اینترنتی اصلی مثلاً مربوط به انجمن دوست داران اسب جهان یا ایران یا خاورمیانه انواع اطلاعات را دریافت میکنند تا اسب را بهتر بشناسند"بعد ایدهای یا ایدئولوژیک ۴. بعد محیطی. بعد ساختاری، به ساختار درونی مربوط است که متشکل از صدها سلول بهم پیوسته کندوی عسل شکل است. در بعد ساختاری شوراهای هماهنگی اهمیت اساسی دارد، اگر لایه اول را گروه های کاری موضوع محور یا سلولها بنامیم، هر۵۰ تا ۱۰۰ سلول باید به یک شورای هماهنگی وصل شود. لایههای بعدی سلولهای عضوگیریای انشعابهای درون سازماناند.
نه انشعاب به معنای جدایی، انشعاب مانند افزودن انشعاب آب و برق، یعنی اضافه شدن سلول به سلولهای قبلی (Extendnded). بعد فرهنگی در سازمانهای غیر سلسله مراتبی اهمیتی اساسی دارد. زیرا هیچ نظارت سلسله مراتبی، اجبار سازمانی وجود ندارد. ولی در سازمانهای مسطح پر هزینه معمولاً فرهنگ سازمانی بالاست. بعد ایدهای و ایدئولوژیک، نظام ارزشهای سازمان را تعریف میکند، اصول حفاظتی در این بعد قرار میگیرد.
"اجازه دهید تاکید شود که شبکههای اجتماعی در دنیای غیر انتفاعی یعنی مثلاً تشویق مردم به کتابخوانی، یا حفظ محیط زیست، انقلابی باور نکردنی پدید آوردهاند"بالاخره بعد محیطی، به رابطه سازمان شبکهای با دنیای خارج مربوط است که در مورد ایران محیط نامساعد نام دارد. اساساً سازمانهای شبکای مسطح چه مجازی چه حقیقی گروه کار محوراند. لذا شورای تقسیم کار و هماهنگی در سطح میانه و شورای عالی هماهنگی و سایهای آن بسیار مهماند. سازمانهای مسطح را ساختارهای تکثیری یا متکثر پیوندی نیز گفتاند که بر معرفت دستجمعی با آزادی عمل سلولها در محدوده قانون استوارند. به همین دلیل تدوین ضوابط و اصول حفاظتی سخت مهم است.
نکته مهم در سازمان شبکای، همطرازی اعضا استد و رابطه مراد و مریدی به شدت نفی میشود. اعضای بالغ و آگاه باید با جایگزینهای متعدد، مخصوصاً در شورای هماهنگی مرکزی تعریف شوند؛ به شکلی که نبود هر عضو به تنهایی به شبکه صدمهای نمیزند. ساز و کارهای هماهنگی نیز اجتماعیاند. سازمانهای شبکهای یا درونیاند یا پایدار و یا پویا. رابطه شورای هماهنگی مرکزی و شوراهای هماهنگی سطح میانی و گروههای کاری موضوع محور، از طریق منشور جبههای ارگانیک تعریف میشود.
"یعنی شبکهای اجتماعی که حول موضوع اسب و دوستداشتن اسب با هم آشنا شدهاند و میتوانند بالقوه ۶ میلیارد نفر باشند در سراسر جهان"تدوین منشور دستورالعمل فعالیت برای هماهنگی گروه های کاری، امری مستقل است. لذا تحمل اعتراض باید بالا باشد، زیرا سازمان با پراکندگی سیاسی- جغرافیایی-غیرهرمی غیر متمرکز و مسطح روبرو است و هستههای ارائه دهنده خدمات اصلی، تعریف شده بر پهنای جمعیت گستردهاند. خود هستهها با هم در حال تبادل دایمی اطلاعات هستند. سلولها را میتوان خانوادگی - دوست محور، خرده محلهای - محلهای، ناحیه شهری، منطقه شهری-شهری - استانی یا ملی تعریف کرد. هستهای موضوع محور با همان گروههای کاری تخصصی، مکان محور، مجازی، مالی، سایتساز، فیلتر شکن، اطلاعرسان، سازمان ده و نظایر این موارداند که بعد به صدها موضوع بر اساس توان اعضاء تقسیم میشوند.
معمولاً هستهها با رادیکالیسم مختلف تعریف میشوند که در صورت تعطیلی، هستههای معتدلتر به حیات خود ادامه دهند. رهبری سیاسی، غیر ساختاری و درونگروهی و فقط در چارچوب القاء وظیفه انجام میشود. رهبری ارزشی است نه سلسله مراتبی و مجمع یا شورای هماهنگی حساسترین ارگان است که مطالب پایگاههای اینترنتی مرکزی را جهتدهی میکند و اصول کلی را تعریف کرده اما مانع نوآوری نمیشود. اهمیت سازمانهای مسطح، نوآورانه بودن آنهاست
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران