توجیه شمر برای کشتن امام حسین (ع)

عمر‌بن سعد هم بر حسین(ع) گریه می‌کرد ولی دستور کشتن او را هم داد/ یک سخنرانی خواندنی از امام موسی صدر
کلمه
عصر ایران - ۵ آذر ۱۳۹۱

 
رسول جعفریان در خبر نوشت:شمر چه توجیهی برای کشتن امام حسین (ع) داشت؟ آیا در این باره، یعنی دفاعش از این که چرا دست به این کار زده، نکته ای از او نقل شده است؟

هنوز هم جستجو در منابع کهن تاریخ عاشورا، آدمی را با عبارات شگفتی آشنا می‌کند که در تحلیل این ماجرای هولناک تاریخی کارساز است. تصور این که چرا چنین اتفاقی افتاد، همچنان نیازمند تحلیل مستند است؟ امت محمد (ص) که مدعی پیروی از آن حضرت و به ظاهر مقید به شریعت بودند، چرا و با چه توجیهی دست به این جنایت زدند ؟‌ قومی که اسلام را در دنیا منتشر ساختند و آن همه جانبازی در فتوحات کردند، و اسلام را تا اقصا نقاط افریقا و خراسان بردند، چرا پسر پیامبر خود  را با این وضع فجیع کشتند؟ آیا این جماعت، آدم های نامتعادلی شده بودند یا آن که استنادی دینی یا سیاسی برای اقدام خود داشتند؟ به خصوص افرادی مثل شمر که از اشراف کوفه و با سابقه شرکت در جنگ صفین بود، وقتی با آن شدت و حدت علیه امام حسین و اصحابش جنگید و حرف می زد و امام را به جهنم بشارت می داد و هر سخن زشت و ناهنجاری از دهانش در می‌آمد، چه فکری می‌کرد؟ چگونه عمل خود را توجیه می نمود؟
روشن است که چنین اقدامی نمی توانست بدون توجیه باشد، توجیهی که شمر را راضی کرده باشد یا دست کم سعی کند تا راضی کند یا دست کم برای ساکت کردن دیگران آن را مطرح کرده باشد.
این بود تا به عبارتی برخوردم که مربوط به سالی یا چند سالی پس از کربلا می‌شد.
ابواسحاق سبیعی گوید:
شمر همراه ما نماز می‌خواند. پس از نماز دستان خود را به آسمان بلند کرده می گفت: خدایا! تو آگاهی که من شریف هستم.

"به او گفتم: چگونه خداوند تو را ببخشاید در حالی که در قتل پسر پیامبر (ص) همراهی و معاونت کرده‌ای؟ گفت: وای بر تو! چه باید می کردیم؟ این ها [حکام] دستوری به ما دادند و ما با آن مخالفت نورزیدیم"مرا ببخش.
به او گفتم: چگونه خداوند تو را ببخشاید در حالی که در قتل پسر پیامبر (ص) همراهی و معاونت کرده‌ای؟
گفت: وای بر تو! چه باید می کردیم؟ این ها [حکام] دستوری به ما دادند و ما با آن مخالفت نورزیدیم. اگر با آنها مخالفت می کردیم، از شتران آبکش بدتر بودیم.
گفتم: این عذر زشتی است. اطاعت تنها در کارهای معروف است.

[لسان المیزان: ۳/504].
این توجیه که شمر در مقام یک فرمانده مطیع خلیفه و امیر کوفه مطرح کرده است و گفته است که حکومت به او دستور داده و او بر طبق آن عمل کرده، پدیده تازه‌ای نبود. اصل یاد شده از زمان رسول الله (ص) مطرح شد زمانی که فرماندهی به شوخی، از سربازانش خواست وارد آتش شوند. وقتی این خبر به رسول الله رسید، فرمود:‌ لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق. در اموری که معصیت خالق در آن است، اطاعت از دستور معنا و مفهومی ندارد.

"این توجیه که شمر در مقام یک فرمانده مطیع خلیفه و امیر کوفه مطرح کرده است و گفته است که حکومت به او دستور داده و او بر طبق آن عمل کرده، پدیده تازه‌ای نبود"
شمر با نادیده گرفتن این اصل، و شاید هم برای توجیه اقدام زشت خود، اطاعت از امیران و حکام را بهانه کرد و انتظار داشت خداوند او را ببخشاید.

عبارت عربی در لسان المیزان این است:
کان شمر یُصلّی معنا ثمّ یقول: اللهم إنّک تعلم أنّی شریف فَاغفرلی! قلت: کیف یغفرالله لک و قد أعَنْتَ علی قتل ابنْ رسول الله(صلی الله علیه وآله)قال: ویحک! فکیف نصنع، إنّ هؤلاء أمرونا بأمر فلم نخالفهم، و لو خالفناهم کنّا شَرًّا من هذه الحُمُر السقاة. قلت: إنّ هذا لعذرٌ قبیح فإنّما الطاعة فی المعروف.
همین نقل در طبقات ابن سعد چنین آمده است:
کان شمر بن ذی الجوشن الضبابی لایکاد اولا یحضر الصلوة معنا، فیجیء بعد الصلوة فیصلّی ثم یقول: اللهم اغفر لی، فانّی کریم لم تَلِدین اللئام. قال: فقلت له: إنّک لسیّء الرأی یوم تُسارع الی قَتْل ابن بنت رسول الله(صلی الله علیه وآله)قال: دعنا منک یا أبا اسحاق فلو کنا کما تقول و اصحابک کنّا شرًّا من الحمیر السقّاءات.



اما شوخی آن فرمانده مورد نظر مربوط به زمان پیامبر (ص) و اظهار نظر حضرت در روایت ابن عبدالبر این است:

و من دعابة عبد الله بن حذافة أن رسول الله صلی الله علیه و سلّم أمّره علی سریة، فأمرهم أن یجمعوا حطبا و یوقدوا نارا، فلما أوقدوها، أمرهم بالتقحم فیها، فأبوا، فقال لهم: أ لم یأمرکم رسول الله صلی الله علیه و سلّم بطاعتی؟ و قال: من أطاع أمیری فقد أطاعنی؟ فقالوا: ما آمنا باللَّه و اتبعنا رسول الله إلا لننجو من النار. فصوّب رسول الله صلی الله علیه و سلّم فعلهم و قال: لا طاعة لمخلوق فی معصیة الخالق‏ (امتاع الاسماع: ۱۰، ص ۶۳)

از شوخی های عبدالله بن حذافه این بود که رسول خدا (ص) او را بر سریه ای گماشت. او دستور داد هیزم جمع کرده آتشی بر پا کردند. وقتی گر گرفت به آنان گفت وارد آتش شوند. آنها خودداری کردند.

"اصل یاد شده از زمان رسول الله (ص) مطرح شد زمانی که فرماندهی به شوخی، از سربازانش خواست وارد آتش شوند"وی گفت: مگر رسول خدا نفرمود که از من اطاعت کنید. هر کس از  امیر من اطاعت کند از من اطاعت کرده است؟ گفتند ما به خدا و رسول ایمان آوردیم تا از آتش جهنم نجات یابیم (نه این که وارد آتش شویم). رسول خدا سخن آنان را تصدیق کرد و فرمود: لاطاعه لمخلوق فی معصیه الخالق.


منابع خبر

اخبار مرتبط