"تولد بز خبر است؛تولد شعر خبر نیست؟"

تولد یک بز یا تغییر تیپ فوتبالیست‌ها خبر است؛ تولد شعر خبر نیست؟
خبرگزاری مهر
شفاف - ۱۱ شهریور ۱۳۹۰

مهر: در بخش دیگری از نشست تحلیلی «رویش‌های شعر معاصر» حاضران در نشست، ضمن نقد عملکرد رسانه‌ها در برخورد با فرهنگ و شعر اهم توجه رسانه‌ها را به مسائل سیاسی و تفننی دانستند. بخش چهارم از نشست تحلیلی خبرگزاری مهر درباره «رویش‌های شعر معاصر» به بحث تکثر در جریان‌های ادبی از گذشته تا امروز و همچنین نقش رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی در مسائل فرهنگی گذشت. در بحث رسانه‌ها و شعر، حاضران در نشست ضمن نقد عملکرد رسانه ملی در حوزه ادبی به غالب بودن تففن و سرگرمی در تلویزیون اشاره کرده و تاکید داشتند با وجود تاکیدات رهبر انقلاب مبنی بر لزوم توجه رسانه‌های به امر کتاب و کتابخوانی این رسانه‌ها همچنان رویکرد مشخصی برای رفع دغدغه‌های ایشان ندارند. در بخش پایانی نشست، ضمن ادامه دادن بحث رسانه و فرهنگ، به مسائلی چون کم‌رنگ شدن فرهنگ در التهابات سیاسی، لزوم انتقال گفتمان انقلاب از طریق شعر و ادبیات، نقش جشنواره‌ها و کنگره‌های شعری و در نهایت پاتوق‌ها و انجمن‌های شعری می‌پردازیم. مهر: در بحث لزوم توجه به دغدغه‌های رهبری در زمینه کتاب و کتابخوانی، خبرگزاری مهر چندین یادداشت خطاب به رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی منتشر کرد که در آن ضمن طرح پرسش‌هایی که هنوز بی‌پاسخ مانده است، پیشنهادهایی نیز مبنی بر تشکیل شوراهای تخصصی برای رسیدگی به سرفصل‌های بیانات رهبر انقلاب در زمینه رسانه ملی و کتاب مطرح شده بود که آنها نیز مورد بی توجهی قرار گرفت.

"مهر: در بخش دیگری از نشست تحلیلی «رویش‌های شعر معاصر» حاضران در نشست، ضمن نقد عملکرد رسانه‌ها در برخورد با فرهنگ و شعر اهم توجه رسانه‌ها را به مسائل سیاسی و تفننی دانستند"در حالیکه اهالی فرهنگ و ادب و همچنین رسانه‌های مکتوب و دیجیتال با گفتگوها و نقد و تحلیل‌هایی نسبت به صحبت‌های اخیر رهبری واکنش نشان داده‌اند، ولی مدیران رسانه ملی در سکوت به سر می‌برند. امینی: همین رسانه‌های مکتوب و دیجیتال هم در بین زنگ تفریح بین دو التهاب سیاسی می‌توانند کار فرهنگی انجام دهند؛ وگرنه وقتی یک التهاب سیاسی پیش می‌آید همه چیز به نفع آن ماجرای سیاسی کنار می‌رود. زنده‌یاد نادر ابراهیمی خاطره‌ای از روزهای انقلاب نوشته بود که وقتی او و دوستانش می‌خواستند اعلامیه روی دیوار بچسبانند منتظر می‌ماندند تا یک پاسبان از پستش برود که او هم غالبا زودتر می‌رفت و پاسبان بعدی هم که معمولا دیرتر می‌آمد و در این فاصله ۲۰ دقیقه‌ای که پاسبان در محل نبود، می‌شد اعلامیه‌ها را بچسبانند. حال، امروز برخی از مدیران رسانه‌ها به دنبال این هستند که از آن در التهاب سیاسی استفاده کند و وقتی آن التهاب سیاسی تمام می‌شود، می‌توان کار فرهنگی کرد. رسانه‌ها فکر می‌کنند این خوب است؛ در حالی که این خیلی بد است.

التهابات سیاسی به ضرر اخلاق، دین و فرهنگ است، ولی چون هیجان می‌آورد، همه امکانات هم برای آن بسیج می‌شود؛ در حالی که جامعه در نهایت با فرهنگ و هنر زندگی می‌کند نه با التهاب. بیابانکی: اگر می‌خواهیم واقعا برای شعر کاری انجام دهیم، پیشنهاد می‌دهم اتفاقات ادبی و شعری را جدی‌تر بگیریم. خیلی از چیزها که شاید ارزش هم نداشته باشد، برای ما خبر محسوب می‌شود، مثلا فلان بز یک‌جایی سه قلو زاییده است! خبری است که صبح و شب نشانش می‌دهند. آخر این خبر به چه درد ما می‌خورد؟ اینکه فقط تففن است. ولی در این کشور تولد یک شعر خبر نیست؛ در حالی که تولد یک بز خبر است.

"بخش چهارم از نشست تحلیلی خبرگزاری مهر درباره «رویش‌های شعر معاصر» به بحث تکثر در جریان‌های ادبی از گذشته تا امروز و همچنین نقش رسانه‌ها به ویژه رسانه ملی در مسائل فرهنگی گذشت"اگر قرار است نهضتی ایجاد شود، به رسانه‌ها پیشنهاد می‌دهم اتفاقات ادبی را خیلی جدی‌تر بگیرند. تولد یک شعر خیلی مهم‌تر از تولد یک بز عجیب‌الخلقه است یا حیوانی است که ۳ قلو زاییده. به کما رفتن یک شاعر خیلی مهم‌تر از واژگون شدن یک خودرو از پل است. آقای آشفته و پریش شهررضایی دو شاعر بزرگ ما فوت می‌کنند، ولی خبرشان جایی در رسانه‌ها ندارد. این ۲ شاعر اگر تهران بودند، خیلی از شاعران بزرگ باید صبح به صبح محضر آنها می‌رفتند.

در تشییع ایشان در شهر خودشان گویی یک علامه فوت کرده بود ولی کجاست این خبر در رسانه‌های ما؟ امینی: ولی تغییر مدل ریش مهدی امیرآبادی خبر است. همه رسانه‌ها خبرش را زده بودند. مهر: امروز شرایطی بر رسانه‌ها حاکم شده که مخاطب برای رسانه تصمیم می‌گیرد. گویا اهمیت یک خبر و یا حوزه خبری را به اصطلاح رسانه‌های دیجیتال، کلیک مخاطب است که تعیین می‌کند. بیابانکی: ولی این انتخاب مخاطب و کلیک شدن بدین معنا نیست که این مهم است و آن دیگری مهم نیست.

"در حالیکه اهالی فرهنگ و ادب و همچنین رسانه‌های مکتوب و دیجیتال با گفتگوها و نقد و تحلیل‌هایی نسبت به صحبت‌های اخیر رهبری واکنش نشان داده‌اند، ولی مدیران رسانه ملی در سکوت به سر می‌برند"شکارسری: نکته اساسی این است که آیا رسانه‌ها واقعیت‌ها را منعکس می‌کنند یا می‌سازند؟ ماهیت رسانه‌ها این است که با برجسته کردن بخشی از واقعیت و نادیده گرفتن بخش دیگری از آن، واقعیت‌های جوامع را در تمام عرصه‌ها اصولا منعکس نمی‌کنند، بلکه می‌سازند. رسانه واقعیت‌ساز است؛ نه منعکس‌کننده آنچه وجود دارد. همین است که دید نادرست به مخاطب می‌دهد و مطلبی را کلیک‌خور می‌کند و یا از کلیک می‌اندازد، چون می‌گوید واقعیت این است و مخاطب به سمت آنچه رسانه واقعیت می‌داند نه آنچه واقعیت است، منحرف می‌شود. امروزه با توجه به گستردگی جوامع دیگر برای مخاطب این امکان نیست که با رجوع مستقیم از واقعیت یک اتفاق مطلع شود. جامعه روستایی که نیست که برای باخبر شدن از جزئیات یک خبر بلافاصله بتوانیم برویم چند کیلومتر آنورتر و از اصل آن مطلع شویم.

امروز این رسانه‌ها هستند که واقعیت‌سازی می‌کنند و می‌توانند دید نادرست بدهند. در زمینه بحث خودمان یعنی ادبیات، رسانه‌هایی چون رادیو و تلویزیون رسانه گرم هستند. اینها اطلاعات می‌دهند، واقعیت را می‌سازند و می‌دهند؛ حال آنکه شعر، یک رسانه سرد است؛ یعنی در بده ـ بستان فرهنگی با مخاطب ساخته می‌شود. شعر نمی‌خواهد اطلاعات را صریح بدهد، نمی‌خواهد اطلاعات را منعکس کند، می‌خواهد اطلاعات را بازآفرینی کند و این مخاطب است که در بده بستان ذهنی و فرهنگی با شعر و شاعر واقعیت‌ها را استخراج می‌کند، ولی در التهابات سیاسی عکس این اتفاق می‌افتد؛ یعنی جریان اطلاعات بین شعر، ادبیات و مخاطب یک سویه می‌شود و شعر هم مثل بقیه رسانه‌ها بخشی از واقعیت را بزرگ می‌کند و بخشی را نمی‌بیند؛ چون عصبی و ژورنالیستی است، اما در بین دو التهاب، شعر همان خاصیت سرد بودن را دارد و نمی‌خواهد اطلاعات را کامل به مخاطب بدهد، بلکه بخشی از اطلاعات را نمی‌دهد و از مخاطب می‌خواهد آنها را کشف کند. حال سه سئوال پیش می‌آید که تقابل بین این رسانه سرد و یک رسانه گرم چون رادیو و تلویزیون چگونه رخ می‌دهد.

"حال، امروز برخی از مدیران رسانه‌ها به دنبال این هستند که از آن در التهاب سیاسی استفاده کند و وقتی آن التهاب سیاسی تمام می‌شود، می‌توان کار فرهنگی کرد"یک، آیا رسانه ما تخصصی هست یا نیست؟ چون اگر تخصصی نباشد، با چیزی مانند شعر همخوان نیست. پس به نظر من چندان هم بیراه نیست اتفاقی که در حال حاضر در رسانه ملی رخ می‌دهد. اینکه از مسئولان، تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌ها انتظار داشته باشیم، چیزی را در برنامه‌شان منعکس کنند که به شدت سرد است، انتظار زیادی است. پیشنهاد من برای رفع مشکل این است که شبکه تخصصی ادبیات داشته باشیم. اگر شبکه‌های موجود تخصصی نیست، دلیلش این است که کلا رسانه‌اش تخصصی نیست.

در دهه ۷۰ نشریات تخصصی ادبی وجود داشتند که از نیمه دهه ۸۰ کم کم این‌ها از بین می‌رود، ولی رسانه ملی اصولا شبکه تخصصی ادبیات نداشته است. اگر شبکه ۳ برای ورزش است و یا شبکه‌ای برای آموزش داریم، چرا نباید یک شبکه تخصصی برای ادبیات و شعر داشته باشیم؟ مطمئن هستم وقتی شبکه تخصصی داشته باشیم، مخاطب خودش را دارد. اصلاً جهان ما، جهان تخصصی است و همه آگاهی‌های انسانی شاخه شاخه شده و دیگر نمی‌شود انتظار داشت یک شبکه کار همه را انجام دهد. دوم اینکه آیا همین رسانه غیرتخصصی برخوردش با موضوع شعر کافی هست؟ همین برخورد غیرتخصصی و تفننی با شعر هم به لحاظ زمانی کفایت نمی‌کند. در مقایسه بین حجم برنامه‌های ادبی حتی در شکل غیرجدی آن با حجم بقیه برنامه‌ها می‌بینیم که این میزان هم کم است.

"التهابات سیاسی به ضرر اخلاق، دین و فرهنگ است، ولی چون هیجان می‌آورد، همه امکانات هم برای آن بسیج می‌شود؛ در حالی که جامعه در نهایت با فرهنگ و هنر زندگی می‌کند نه با التهاب"البته این را هم گناه رسانه نمی‌دانم، چون آن فضای تفننی کلیلک‌خورتر است. سوم اینکه؛ آیا فضای این رسانه غیرتخصصی که ناکافی به شعر می‌پردازد، دموکراتیک هست؟ یعنی در همین برخورد غیرتخصصی و غیرکافی با شعر، دموکراتیک با جریان‌های شعری برخورد می‌کنیم؟ وقتی که ملاحظات سیاسی فرهنگی و اجتماعی خط و خطوطی را به وجود آورده پس نمی‌توانیم دموکراتیک باشیم. ولی وقتی شبکه تخصصی داشته باشیم، آنگاه با فرض بر اینکه مخاطبان جدی هستند، می‌توان از این حد و حدود فراتر رفت و در نتیجه دموکرات‌تر برخورد کند. امروزه برنامه‌هایی در رادیو داریم که چهره‌ها و نحله‌هایی در آنها نام برده می‌شود و شعرهایی خوانده می‌شود که در تلویزیون امکان طرحشان نیست. پس توجه به این سه مساله که آیا توجه رسانه به ادبیات تخصصی هست، کافی هست و دموکراتیک هست، ما را به این نتیجه می‌رساند که با توجه به خصویات ذاتی رسانه، داشتن یک شبکه تخصصی ادبیات لازم است.

اما نکته دوم، رسانه‌های مجازی و پسامدرن هستند. این رسانه‌ها امکان رویارویی مستقیم، همزمان، بی‌واسطه و دوطرفه را می‌دهد. این رسانه‌های پسامدرن در مقابله با نخبه‌گرایی هستند؛ در حالی که در رسانه ملی وقتی قرار است کارشناسی را دعوت کنیم، باید کسانی باشند که شناخته شده باشند تا از وقت اندکی که در اختیارشان قرار می‌گیرد، درست استفاده شود؛ در نتیجه رسانه‌ای چون رسانه ملی نخبه‌گراست، اما رسانه‌های پسامدرن نخبه‌گرا نیستند، هر کسی با کوچکترین اطلاعات با یک نخبه رابطه برقرار می‌کند از او اطلاعات می‌گیرد و به او اطلاع می‌دهد. رسانه‌های مجازی تمرکززدا هستند؛ یعنی به جای اینکه توجه را به یک نقطه خاص متمرکز کنند، این اختیار و توانایی را می‌دهند که از تمرکزگرایی جدا شویم.این رسانه‌ها باعث توفق جریان‌های کوتاه و هنرهای کوتاه و موجز می‌شوند. چون این فضاها، فضاهایی نیست که بتوان قلم‌فرسایی کرد.

"بیابانکی: اگر می‌خواهیم واقعا برای شعر کاری انجام دهیم، پیشنهاد می‌دهم اتفاقات ادبی و شعری را جدی‌تر بگیریم"در بازدیدهای توریستی که نوعی سرزدن است و نه جای اقامت، باید موجز بود. مهر: آیا نمی‌توان در همین ایجاز عمیق بود؟ شکارسری: لزوما نمی‌شود گفت که نمی‌توان عمیق بود، ولی غالبا عمیق نیست. و اما از دیگر خصوصیات رسانه‌های مجازی؛ خطوط قرمز رسانه ملی است که گاهی ملاحظاتش هم درست است و من کلا ممیزی را نفی نمی‌کنم.چون ماهیتش چیز دیگری است و چون لزوما مخاطب عام ندارد، می‌تواند با خط و خطوط هم مقابله کند. با بحران مخاطب مبارزه می‌کند. اگر فضای نشر، مشکلات و موانع خودش را دارد، ولی فضای مجازی با این مسائل دست به گریبان نیست.

مسأله دیگر، رونق شعر زن است. به دلایل و ملاحظات مختلف رسانه‌ها، خصوصا در شرایط فکری و فرهنگی امروز خیلی نمی‌توانند منعکس‌کننده هنر و شعر زن باشند، ولی این فضاها کمک بیشتری می‌کنند که ادبیات زن‌ها هم رونق پیدا کند. پیشنهاد دوم بنده برای کمک کردن به رسانه‌های پسامدرن مثل اینترنت این است که من وقتی کلیک می‌کنم یک ساعت طول نکشد تا یک صفحه باز شود و یا وقتی کلیک می‌کنم بلافاصله با این صفحه روبه‌رو نشوم که این محیط غیرمجاز است لطفا وارد نشوید! مهر: آقای شکارسری! چرا تجربیاتی چون شبکه ۴ و رادیو فرهنگ هم آنطور که باید و شاید و مبتنی بر اهداف اولیه‌شان موفق نشدند. گرچه می‌خواستند تخصصی باشند، ولی در ادامه و برای جلب مخاطب به یک شبکه معمولی تبدیل شدند. شکارسری: این شبکه‌ها عملا با نیت خودشان همخوان نبودند.

"خیلی از چیزها که شاید ارزش هم نداشته باشد، برای ما خبر محسوب می‌شود، مثلا فلان بز یک‌جایی سه قلو زاییده است! خبری است که صبح و شب نشانش می‌دهند"مدیریت‌های آنها همچنان مدیریت‌های تفننی است که آنها هم همان نیت شبکه‌های دیگر را داشتند. شاید در روساخت، قدری جدی‌تر به نظر برسند، ولی در ژرف‌ساخت و خصوصا در برخورد با ادبیات این نیت‌ها عملی نشد. تلویزیون از جنس دیدن است. چیزی است که از قوه باصره کمک می‌گیرد و باید جذابیت‌های بصری در آن وجود داشته باشد؛ بنابراین آن شبکه‌های تخصصی که پیشنهاد می‌شود با مخاطبی روبه‌رو است که به این اختلاف‌های ذاتی اشراف دارد. از سوی دیگر، صبر و تحمل سیاستگذاران هم خیلی مهم است.

اینکه یک شبکه ایجاد کردیم لزوما به این معنا نیست که به سرعت نتیجه می‌دهد؛ بلکه شاید در درازمدت جواب بدهد. در این شبکه‌ها مدیریتی باید حاکم باشد که متخصص، دموکرات و صبور باشد. بیابانکی: دو محور دیگر برای ادامه بحث مطرح می‌کنم. یکی درباره این است که در ۱۰ سال اخیر چیزی که خیلی در کشور ما زیاد شده جشنواره‌ها و کنگره‌های شعر است که به نظر می‌رسد خیلی هم متولی مشخصی ندارد. به طور مثال سازمان بهزیستی، وزارت امور اقتصاد و دارایی، سایپا و هرجایی می‌تواند برگزارکننده آنها باشد.

"اگر قرار است نهضتی ایجاد شود، به رسانه‌ها پیشنهاد می‌دهم اتفاقات ادبی را خیلی جدی‌تر بگیرند"آیا این جشنواره‌ها در یک راستا حرکت می‌کنند و یا برآیند آنها صفر است؟ مساله دیگر این است که شعر در کشور ما هیچگاه یک برنامه جامع، مهم و تاثیرگذار نداشته. سینما یک اتفاق بزرگ مانند جشنواره فجر دارد که بالاخره در حوزه شعر هم پیشنهادها روی هم جمع شد تا جشنواره شعر فجر افتتاح شود، ولی همین هم اتفاق بزرگی به حساب نمی‌آید تا این لحظه. امینی: برای چه کسی اتفاق بزرگی به حساب نمی‌آید؟ برای شاعران یا برگزارکنندگان؟ بیابانکی: برای شعر و شاعران. امینی: ولی برای برگزارکنندگان اتفاق بزرگی است و آنها وضعشان بهتر می‌شود. در ارشاد اتفاق بزرگی می‌افتد و کیف می‌کنند.

پاداش می‌گیرند و تبلیغ می‌کنند! بیابانکی: آیا برای شاعران انگیزه‌ای ایجاد می کند و یا اصلا انگیزه‌ای برای شرکت دارند؟ امینی: روز اول که می‌خواستند جشنواره شعر فجر را راه‌اندازی کنند، گفتم این جشنواره برای کارمندان و مدیران است که تشویق‌نامه و پاداش بگیرند و بیلان کاری بدهند یا برای شاعران؟ بیابانکی: ولی اتفاق بزرگی برای شاعران نیست. امینی: اگر یک سال شاعران بگویند نمی‌آییم، ارشاد از آنها بازخواست می کند که برای چی نمی‌آیید؟ در همان بحث رسانه‌ها هم باید اضافه کنم آنها هم که غیرسیاست چیزی را جدی نمی‌گیرند، برایشان مهم نیست که یک کتاب شعر چاپ شود، ولی صندلی‌های مجلس برایش مهم است که سیصدتایش به کی برسد؟ کتاب شعرهای منتشرنشده قیصر و سیدحسن منتشر شود که برایشان مهم نیست. یک روز مبعث رسول اکرم (ص) از صبح تا شب این بیت را در تلویزیون خواندند که «نگار من که به مکتب نرفت و مشق ننوشت ... ». یعنی در تلویزیون به آن بزرگی، یک نفر نیست این شعر را بلد باشد یا یک دیوان حافظ نیست؟ ولی اگر همان مجری در یک مساله سیاسی مطلبی را اشتباه بگوید، ۱۰ دقیقه بعد او را بیرون می‌کنند و تصحیحش می‌کنند، چون اصلا نگرانی‌اش از جنس این نیست که مشق ننوشت یعنی چی؟ بیابانکی: خطاهای ادبی در رسانه هیچ تنبیهی ندارد.

"تولد یک شعر خیلی مهم‌تر از تولد یک بز عجیب‌الخلقه است یا حیوانی است که ۳ قلو زاییده"امینی: برایشان مهم نیست. می‌گویند چه فرقی دارد بین «مشق» و «خط». ولی یک اصطلاح سیاسی برایش فرق دارد که اشتباه گفته شود. آن برایش موضوع است، ولی تربیت، صحیح سخن گفتن، ادبیات و ... برایش مهم نیست.

بیابانکی: برگردیم به بحث کنگره و جشنواره. آیا شعر اصولا یک پدیده جشنواره‌پذیر است یا بهتر است بساط این رقابت‌ها جمع شود و تاریخ و گذشت زمان برای شعر معیار باشد؟ امینی: جشنواره باشد هیچ اشکالی ندارد و حتی مراکز صنعتی و اقتصادی اگر کانون ادبی داشته باشند، ایرادی ندارد. مثلا من در ترکیه تعدادی کتاب شعر گرفتم که پشتش نوشته شده بود این کتاب با حمایت یک بانک منتشر شده است. کتاب شعر جدی شعرای برجسته آنها هم بود. چطور از فوتبال حمایت می‌شود، چرا از شعر نشود؟ ولی مساله این است کسی که دارد از شعر حمایت می‌کند خودش را خادم بداند، نه ارباب.

"آقای آشفته و پریش شهررضایی دو شاعر بزرگ ما فوت می‌کنند، ولی خبرشان جایی در رسانه‌ها ندارد"وقتی جشنواره ایجاد می‌کند نظرش این باشد که شرایطی فراهم کند تا شاعر شعرش را عرضه کند و یا اگر حقوقی برای شاعر در نظر می‌گیرد، برای این باشد که او بدون دغدغه شعرش را بگویید. برخی شاعران برجسته ما در گذشته در برخی مراکز صنعتی و یا بانکی استخدام تشریفاتی می‌شدند که یک حقوقی داشته باشند و با خیال راحت شعر بگویند. آن مراکز دیگر ارباب شاعر نبودند که هر روز بروند بالای سرش بگویند اینطوری شعر بگو، حالا او هم افتخاری چند شعر در وصف آن بانک یا شرکت می‌گفت. این هیچ ایرادی ندارد ولی با این مشکل روبه‌رو هستیم که جشنواره برگزار می‌کنند و می‌گویند هرچه من می‌خواهم و یا در داوری می‌گویم باید رعایت کنی. این عیب دارد، بلا می‌آورد سر شعر.

به گفته مولانا «آب در کشتی هلاک کشتی است / آب اندر زیر کشتی پشتی است.» اینجا می‌گویند چون من جشنواره برگزار می‌کنم آنچه من می‌خواهم بگو. حتی در این موضوع که من می‌گویم تو شعر بگو تا بعد من بتوانم از آن شعرها کتاب منتشر کنم. چندتا از این کتاب‌ها از جشنواره‌ها درآمده که خواندنی بوده و حتی در این حد است که شاعر افتخار کند شعرش در این کتاب است؟ شاعر حتی سعی می‌کند انکار کند که شعرش در این کتاب است و چون به پول و سفرش علاقه داشته شرکت کرده، ولی به این کتاب علاقه ندارد. به نظر من ایرادی ندارد که مراکز مختلف از شعر حمایت کنند ولی حمایت بکنند؛ دخالت و راهبری نکنند. مهر: این نقد را که چرا برخی شاعران برای کارهای تبلیغاتی شعر می‌گویند، چگونه می‌بینید؟ امینی: به نظر من عیبی ندارد.

"در تشییع ایشان در شهر خودشان گویی یک علامه فوت کرده بود ولی کجاست این خبر در رسانه‌های ما؟ امینی: ولی تغییر مدل ریش مهدی امیرآبادی خبر است"حتی طراحان بزرگ برای کالاهای صنعتی و تجاری طراحی می‌کنند؛ حال چه به دلیل غم نان باشد چه نباشد. یک خوشنویس هم ممکن است تابلوی تجاری بنویسد. این دیگر کار هنریش نیست، بلکه کار حرفه‌ای اوست. مگر نقاشان تابلوهایشان را نمی‌فروشند؟ در شعر هم ایرادی ندارد، ولی اینکه بگویند آنطور که من می گویم بیندیش و بنویس این بد است. ولی وقتی مثلا من برای یک اتومبیل شعر گفته‌ام، معلوم است که این شعر اندیشه من نیست و فقط تکنیک و تبحر من در آنجا به کار رفته است، اما اگر از منِ شاعر خواستند در التهابات سیاسی به نفع فلان جریان شعر بگو، خیلی فرق می‌کند.

به من بگویند چون آدم خوشنام و شناخته‌شده‌ای هستی بیا برای من خرج شو خوب نیست. آنها خیال می‌کنند این کار خوب است در حالی که اینطور نیست و «یک نفر بر سر شاخ و بن می‌برید». مخاطب از من شعر عاشورایی و انقلابی شنیده و یک دفعه شعری می‌شنود در دفاع از فلان کاندیدای مجلس و آن وقت فکر می‌کند من هیچ چیزی برایم مهم نیست و آنها هم بازی بوده و این وحشتناک است. اگر بار دیگر برای ائمه (ع) شعر بخوانم، دیگر اعتماد نمی کند. اعتماد او سلب می‌شود و فکر می‌کند در پاکت به من چه داده‌اند که این شعرها را گفته‌ام.

"گویا اهمیت یک خبر و یا حوزه خبری را به اصطلاح رسانه‌های دیجیتال، کلیک مخاطب است که تعیین می‌کند"بیابانکی: در یک کلمه فکر می‌کند این چه آدم مزوّری است. امینی: این اتفاق، برای فرهنگ عمومی ما بسیار بد است

منابع خبر

اخبار مرتبط