حسین سرشار، صدایی که گم شد
حسین سرشار و بازیگران اپرای تهران
۲۲خرداد مصادف است با هشتادمین سال تولد حسین سرشار، خواننده اپرا، بازیگر و دوبلور سینما که بسیاری او را با صدای باریتون پرطنین و منحصر به فردش و نقشهایی که بر صحنه اپرا و یا بر پرده سینما بازی کرد به یاد دارند.
شاید نسلهای جدید و آنها که سنشان اجازه نمیدهد، هیچ خاطرهای از اپراهایی که حسین سرشار پیش از انقلاب اسلامی اجرا کرده نداشته باشند اما قطعا بازیهای فراموش نشدنی او را در فیلم هایی چون "اجارهنشینها"، "هامون" و "ای ایران" به یاد میآورند و یا سرود حماسی و ملی "ای ایران ای مرز پرگهر" را با صدای او بارها شنیدهاند.
حسین سرشار در سال ۱۳۱۳ در محلهای قدیمی در خیابان فرهنگ تهران چشم به جهان گشود. برخی منابع تاریخ تولد او را ۱۳۱۰ ذکر کردهاند اما همسر حسین سرشار در بیوگرافی او که در کتاب "نامبرده حسین سرشار" ( نوشته ساناز سیداصفهانی) آمده، تاریخ تولد او را ۱۳۱۳ ذکر کرده است.
سرشار از صدایی محکم و رسا برخوردار بود و از سن کودکی به موسیقی علاقه داشت. به خاطر صدای خوبش از همان سنین جوانی وارد کار نمایش شد و شروع به پیش پرده خوانی به هنگام اجرای تئاترها کرد.
امیراشرف آریانپور، موسیقیدان و استاد دانشگاه تهران و همکلاسی دوران نوجوانی سرشار، درباره علاقه او به موسیقی و آواز میگوید: "من سرشار را از وقتی که هنرستان موسیقی بودیم میشناختم. همه جا و همیشه میخواست آواز بخواند."
سرشار در هنرستان، موسیقی و آواز را زیر نظر خانم اِولین باغچه بان و لیلی بارا، معلم اتریشی فرا گرفت.
او در فاصله سالهای ۱۳۳۱ تا ۱۳۳۴ به عنوان خواننده سولو در کنسرتهای ارکستر سمفونیک تهران به رهبری حشمت سنجری شرکت داشته است.
دفتر کار حسین سرشار. در طبقه ششم تالار رودکی
حسین سرشار پس از گذراندن دوره هنرستان عالی موسیقی در سال ۱۳۳۳ و اخذ دیپلم در رشته آواز (اپرا)، برای گذراندن دوره کنسرواتوار موسیقی عازم ایتالیا شد و دورهٔ نهایی کنسرواتوار "سانتاچی چیلیا"ی رم را با درجهٔ اول به پایان رسانید.
"در اپرای "کویرینو" اثر کورت وایل که برداشتی از نمایشنامه "آن که گفت آری آن که گفت نه" برتولت برشت بود و در سال ۱۹۶۰ برای رادیو و تلویزیون ایتالیا اجرا شد ، نقش اصلی را بازی کرد"او همچنین در آزمون بینالمللی اپرای "لافنی چه" در ونیز شرکت کرد و یکی از هفت برندهٔ جایزه آواز آن مسابقه شد.
دوره دانشجویی او در ایتالیا همزمان بود با فعالیتهای دوبلورهای ایرانی از قبیل آلکس آقابابیان، رضا کسایی، بهمن محصص، فهمیه راستکار و نصرت کریمی که در این کشور مشغول به کار دوبله فارسی فیلمهای ایتالیایی بودند. در این زمان مرتضی حنانه و نصرت کریمی که مسئولیت دوبله این آثار را به عهده داشتند از صدای توانای سرشار به جای بازیگران مطرح سینمای ایتالیا مثل ویتوریو دسیکا و آلبرتو سوردی استفاده کردند.
سرشار در ایتالیا، علاوه بر کار دوبله، به اجرای نقش در برخی اپراهای شهر ونیز و ناپل پرداخت. در اپرای "کویرینو" اثر کورت وایل که برداشتی از نمایشنامه "آن که گفت آری آن که گفت نه" برتولت برشت بود و در سال ۱۹۶۰ برای رادیو و تلویزیون ایتالیا اجرا شد ، نقش اصلی را بازی کرد. او همچنین در سال ۱۹۶۳ اپرای ریگولتو را برای رادیوتلویزیون ایتالیا اجرا کرده است.
حسین سرشار پس از پایان تحصیلات خود در ایتالیا عزم وطن کرد. بازگشت او به تهران مصادف بود با افتتاح تالار رودکی که به عنوان سالنی برای اجرای هنرهای فاخری چون باله، اپرا و موسیقی سمفونیک بنا شده بود.
سرشار بهعنوان سولیست اول در تالار رودکی تهران مشغول به کار شد و به همکاری با موسیقی دانان و رهبران ارکستری چون حشمت سنجری و فرهاد مشکوه پرداخت و در کنسرتهایی که آنها رهبری اش را به عهده داشتند، شرکت کرد.
بر صحنه اپرای تهران، خواننده (بازیگر)ی نبود که بتواند با حسین سرشار رقابت کند. در سالهای دهههای چهل و پنجاه که مصادف بود با سالهای اوج شکوفایی هنرهایی مثل باله، رقص و اپرا در تهران، حسین سرشار به خاطر صدای باریتون ویژهاش، جایگاه منحصر به فردی داشت.
حسین سرشار علاوه بر اجرای اپراهای کلاسیک غربی، در اپراهای ساخته آهنگسازان سرشناس ایرانی نیز شرکت کرد که از میان آنها باید به اپراهای "خسرو و شیرین" ساخته حسین دهلوی در نقش خسرو(۱۳۴۹)، "سمندر" ساخته احمد پژمان، "دلاور سهند" ساخته احمد پژمان در نقش بابک خرمدین(۱۳۴۷)، "آتوسا" ساخته کریستین داوید در نقش داریوش (۱۳۴۷) و "جشن دهقان" ساخته احمدپژمان اشاره کرد. او همچنین در جشن هنر شیراز، با ارکستر سمفونیک تهران برنامه اجرا کرده است.
اپرا هنری است که با موسیقی، شعر، آواز و حرکت عجین است و سرشار به اعتراف همکارانش، تسلط کم نظیری در این زمینهها داشت که او را از بقیه اپراخوانهای ایرانی متمایز می کرد.
پری ثمر، خواننده اپرا و پارتنر سرشار در اپرای "کارمن" در این باره میگوید: "یک خواننده اپرای خوب، خوانندهای است که بتواند خوب بازی کند، خوب کلمات را ادا کند، خوب بخواند و گوش موسیقایی خوبی هم داشته باشد. آقای سرشار یکی از همان کسانی بود که وقتی رُلی را بازی میکرد، آن رُل را حفظ میکرد. ما با هم چندین کار کردیم، نه فقط کارمن را بلکه خیلی کارها را با هم خواندیم."٭
اجرای نقش اول اپراهای باشکوه "کوزی فانتوته"، "فلوت سحرآمیز"، "عروسی فیگارو" و "دون ژوان" اثر موتسارت، "کارمن" اثر ژرژ بیزه، "کاوالریاروستیکانا" اثر ماسکانیو، "دن کارلوس"، "ریگولتو"، "لاتراویاتا"، " فالستاف" اثر جوزپه وردی، "توسکا"، "لابوهم" و "مادام باترفلای" از پوچینی، "آرایشگر شهر سویل" اثر روسینی، از جمله اپراهای مهمی است که حسین سرشار در آنها نقش محوری را بازی کرد.
شاهین فرهت، آهنگساز که سرشار با او در اجرای "سمفونی خیام" همکاری داشت، در مورد ویژگی صدای سرشار میگوید: "سرشار تُن صدای خاصی داشت، کاراکتری بود که او را شدیداً متمایز می کرد، از جهت تُن صدایی قابل تشخیص بود..سلفژ بسیار قوی ای داشت و خوب یاد می گرفت و خوب حفظ می شد.
"شکوه بر صحنه اپراهای تهران حسین سرشار پس از پایان تحصیلات خود در ایتالیا عزم وطن کرد"در ایران واقعا یک صدا و شخصیت منحصر به فرد بود و جانشینی برایش نداریم."٭
انقلاب و برچیده شدن بساط اپرا سرشار در سینما"جعفرخان از فرنگ برگشته" (۱۳۶۳) ساخته علی حاتمی، نخستین بازی حسین سرشار در سینما بود، در نقش مردی که ظاهر و رفتارش با جامعهاش بیگانه بود.
بعد از آن داریوش مهرجویی، سرشار را در نقش آقای سعدی، خواننده منزوی اپرا در فیلم کمدی "اجاره نشینها" به بازی گرفت. نقش سرشار در این فیلم و تمرین اپرا بر بام آپارتمانی فکسنی در تهران، تصویری نمادین و طنز تلخی بود بر وضعیت اسفناک و غمانگیز هنر اپرا و هنرمندانی چون حسین سرشار بعد از انقلاب.
مهرجویی بار دیگر سرشار را در فیلم "هامون" (۱۹۶۸) در نقش خواننده اپرا در فضایی غریب و سورئال قرار داد.
سرشار در فیلم کمدی "ای ایران" به کارگردانی ناصر تقوایی نیز در نقش معلم موسیقی مدرسه ای روستایی در شمال ایران، ظاهر شد که با انقلاب همراهی می کرد.
"رنو تهران ۲۹" (۱۳۶۹) و "راه و بیراه" از فیلمهای دیگری است که سرشار در آنها بازی کرده است.
با وقوع انقلاب اسلامی و به محاق رفتن هنرهایی چون باله و اپرا به عنوان هنرهایی "اشرافی" و "مبتذل"، هنرمندانی چون سرشار، عملا از فعالیت در حرفه اصلی خود یعنی خوانندگی اپرا محروم شدند و به کار در زمینههای دیگر مثل سرودخوانی و بازیگری در سینما پرداختند.
سرشار برخلاف بسیاری از همکاران سابقش در رشته اپرا، ایران را ترک نکرد و سعی کرد خود را با شرایط انقلابی جدید تطبیق داده و فعالیت کند. دیگر هنر سرشار خریداری نداشت و سرودخوانی برای انقلاب و جنگ، تنها عرصهای بود که او میتوانست در این دوران، هنر و استعداد خود را در آن به کار بندد.
رشید وطن دوست، خواننده سولیست اپرا و همکار سرشار در تالار رودکی، آن روزها را چنین به یاد می آورد:
" در اول انقلاب، که اپرا و باله منحل شد و فقط یک ارکستر سمفونیک مانده بود؛ از سولیستهای اپرا سه نفر باقی مانده بودند: یکی من بودم، یکی آقای سرشار و دیگری آقای احمد پارسی. در آن زمان آقای خاتمی وزیر ارشاد وقت بودند. به ما گفتند شما برای ما سرود بخوانید.
ما هم گفتیم ما بلد نیستیم، ما سرودخوان نیستیم. اما آنها خواستند و ما گفتیم چه کار کنیم. چاره ای نبود، گفتیم باشه و قبول کردیم. گفتند سربازهایی که از جبهه بر میگردند به پادگانها، شما برایشان سرود بخوانید. ما با ارکستر سمفونیک تهران و به رهبری نادر مرتضی پور رفتیم که ایشان را الان آوردهاند و رهبر ارکستر سمفونیک کردهاند! بعد آقای سرشار و من و آقای پارسی برای سربازهایی که از جبهه میآمدند سرود میخواندیم."
آگهی مفقود شدن حسین سرشار در ماهنامه فیلم و روزنامه کیهان
قطعهٔ "فروغ عشق" ساخته حسین دهلوی، "ایوان مدائن" ساخته آقای عالمی، "عالم قدوس" ساخته دکتر ریاحی، "سرود میلاد" ساخته آقایان ریاحی و کلهر، "شوریده دل" ساخته ارسلان کامکار و "ایران" ساخته ارسلان کامکار از جمله کارهای موسیقایی حسین سرشار در سالهای بعد از انقلاب است.
آخرین کار هنری سرشار، اجرای حماسی و پرطنین سرود میهنی "ای ایران" است که در تیرماه سال ۱۳۶۷ در تالار وحدت تهران اجرا گردید.
پایان زندگی حسین سرشار تراژیک و دردناک بود.
"بازگشت او به تهران مصادف بود با افتتاح تالار رودکی که به عنوان سالنی برای اجرای هنرهای فاخری چون باله، اپرا و موسیقی سمفونیک بنا شده بود"درباره مرگ او روایتهای متعددی وجود دارد. منابع رسمی دولتی، مرگ سرشار را بر اثر بیماری آلزایمر و تصادف با اتومبیل اعلام کردند.
او مدتی ناپدید شد و خانوادهاش، آگهی مفقود شدنش را در روزنامهها منتشر کردند تا اینکه در سال ۱۳۷۴ خبر مرگ او بر اثر تصادف با اتومبیل در روزنامههای ایران منتشر شد. در آن زمان سرشار ۶۱ سال داشت.
محمد علی کشاورز، در مورد بیماری سرشار و مرگ او می گوید: "حسین بی نهایت به اپرا عشق می ورزید، و وقتی اپرا تعطیل شد این حالت روانیاش به هم خورد و این طور شد. توی اهواز توی بیمارستان روانی نگه اش داشتند و بعد برش گرداندند این جا و یک مراقب برایش گذاشتند، او هر روز صبح ساعت ۹ میرفت دم تالار رودکی و اشک میریخت. یک روز دیگر مواظبش نبودند رفت زیر ماشین.
هیچ بزرگداشتی برایش نگرفتند."٭
'نامبرده حسین سرشار'، انتشارات اچ اند اس مدیا
برخی از مخالفان حکومت، مرگ سرشار را به جریان قتلهای زنجیرهای در ایران مرتبط دانسته و ادعا کردهاند که او به وسیله ماموران امنیتی جمهوری اسلامی به قتل رسیده است اما مدارک مستدل و قانع کنندهای در این زمینه وجود ندارد.
٭ نقل قولها برگرفته از کتاب "نامبرده حسین سرشار" نوشته ساناز سیداصفهانی از انتشارات اچ اند اس میدیا در لندن است که مجموعهای از گفتگو با موسیقیدانان، خوانندگان اپرا، بازیگران و سینماگرانی است که با حسین سرشار همکاری یا آشنایی نزدیک داشتهاند.
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران