دیدار مولاوردی با قربانی اسیدپاشی

کلمه - ۱۶ بهمن ۱۳۹۳

چکیده : شهیندخت مولاوردی، معاون امور زنان و خانواده رئیس جمهور که همراه هیات دولت به اصفهان سفر کرده با "مرضیه ابراهیمی" یکی از قربانیان اسیدپاشی در اصفهان دیدار کرد...

شهیندخت مولاوردی، در دیدار با مرضیه ابراهیمی، یکی از قربانیان اسیدپاشی‌های اصفهان، سلام رییس جمهور را به او و خانواده‌اش رساند.

به گزارش ایسنا و به نقل از پایگاه اطلاع رسانی معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری، تمام حرف‌های او در دو کلمه خلاصه می‌شود؛ امید و ترس، می‌ترسد دیگر زیبا نباشد؛ مرضیه برای بازیابی تنها گوشه‌ای از زیبایی خدادادی خود حاضر است زمین و زمان را زیر پا بگذارد.

مرضیه هنوز هم نگران وضعیت مادران بارداری است که برای حیات بخشیدن به فرزندان خود روزگاری بیمار او بوده‌اند با این همه اما او هنوز میان حق برخورداری از یک زندگی سالم و نگرانی از بابت زندگی توام با رنج و آرزو دست و پا می‌زند.

۲۳ مهر ماه ساعت ۷ شب؛ خیابان مهرداد اصفهان، احساس نیاز یک راننده زن به اندکی هوای تازه و بعد مایعی سوزنده و گزنده که زندگی، روحیه، آینده و فرصت‌های شغلی مرضیه ۲۵ ساله، همسر و خانواده او را یک جا نابود کرده است؛ از ۱۳ عمل جراحی صورت گرفته بر روی او تا امیدهای بر باد رفته‌اش می‌گوید؛ همسرش با کمی فاصله از مهمانان آن طرف‌تر نشسته اما هنوز هم امتداد نگاه هر دو به هم ختم می‌شود.

معاون رییس جمهور در امور زنان با حوصله و افسوس به مشکلات، دغدغه‌ها و وسعت امیدهای مرضیه ابراهیمی گوش می‌کند و از وضعیت گذشته و حالش می‌پرسد. مرضیه اما هنوز شوک‌زده است. آثار سوختگی‌های شدید روی دستانش به روشنی هویداست، دلخور است از آن روزها که این حادثه را برای او رقم زد و با گلایه‌مندی می‌گوید: من هنوز هم جرات تنها بیرون رفتن از خانه را ندارم.

پلک چشم چپ او برای التیام و بازیابی قدرت دید به صلاحدید پزشکان بسته شده و مرضیه تنها برای عدم تخلیه چشم‌هایش از خدا، دولت و پزشکان سپاسگذار است. با این وجود می‌داند که ممکن است این چشم‌ها هرگز مانند روزهای خوش قبل از ۲۳ مهر ماه از دریچه یک میشی زیبا جهان اطراف را نبیند؛ لاغر و تکیده شده اما همچون شیر زنی قوی درباره وضعیت واقعی کنونی خود سخن می‌گوید.

“یک لحظه بود”، “صورت اسید پاش را ندیدم” این تنها خاطره مرضیه از کسی است که به گفته او از حیوان هم بدتر است؛ از داروخانه دکتر قدسی می‌گوید که در میانه برهوت جهنمی اشک و آه و سوزش به دادش رسیده است و دختری به نام الهام که در دقایق نخستین حادثه اسید پاشی صورت و چشم‌هایش را شست و شو داده است، می‌گوید: اگر می دانستم شهر از حضور یک جانی رنج می‌برد به هیچ عنوان تنها از خانه خارج نمی‌شدم یا حداقل شیشه ماشین را پایین نمی‌کشیدم.

از آن سوال نخست ماموران در بیمارستان سوانح و سوختگی اصفهان که “به همسرت مظنون نیستی؟!” رنجیده است؛ با این وجود اما مرضیه از دولت و به خصوص وزیر بهداشت تشکر می‌کند و خطاب به شهیندخت مولاوردی می‌گوید: سلام من را به دکتر حسن روحانی برسانید و به او بگویید که اگر کمک‌های مادی و معنوی بخش دولتی از حادثه دیدگان اسیدپاشی‌های اصفهان نبود مشخص نبود که ما در چه وضعیتی به سر می‌بردیم.

در ادامه عیادت معاون رییس جمهور در امور زنان ریاست جمهوری از مرضیه ابراهیمی، برادر او ضمن بازگویی گوشه‌ای از احتمالات وکیل پرونده می‌گوید: بسیاری بر این عقیده هستند که دیگر امکان شناسایی و دستگیری فرد یا افراد مظنون وجود ندارد چرا که بر اساس تئوری‌های روان شناسی جرم هر گاه فعالیت‌های پلیس آشکارا و فعالیت مجرمان در خفا صورت گیرد، فرآیند دستگیری هیچ گاه به درستی طی نخواهد شد.

وی می‌افزاید: به خواهر من بدون اینکه سلاحی داشته باشد و یا ذره‌ای آموزش دیده باشد در جمع مردم تعرض شده، بنابراین باید او را به عنوان یک مجروح در جامعه قلمداد کرد، مطرح کردن این خواسته به دلیل چشم‌داشت مرضیه و یا خانواده ابراهیمی به موقعیت یا مزایای ایثارگران جامعه نیست، بلکه به خاطر زنده نگه داشته شدن یاد و نام کسانی است که به شکلی بیگناه طعمه افراد فاقد هویت و اخلاق در جامعه شده‌اند.

برادر مرضیه از روزهایی که پلیس خیابان‌ها و کوچه‌ها را پر از گشت و مامور کرد و در نهایت هم به هیچ نتیجه‌ای نرسید می‌گوید: این همه دوربین بانک و چهار راه هیچ کدام نتوانسته‌اند تصویر روشنی از این فرد اسید پاش ثبت کنند؟ این در حالی است که پلیس بارها و بارها از سرعت عمل خود در کشف؛ شناسایی و دستگیری جرائم سخن می‌گوید.

مرضیه گوشه صندلی راحتی نشسته و هنوز شالش را توی صورتش می‌کشد برادرش اما از گرانی خدمات مراکز خصوصی با کیفیت ترمیم پوست و لیزر و عدم توان احتمالی این خانواده برای تأمین مخارج درمان اظهار نگرانی می‌کند؛ مادر مرضیه سکوت کرده و با هر بار نگاه به پوست جمع شده صورت دخترش از روی ناراحتی چادر را محکم‌تر در بر می‌گیرد.

برادر مرضیه خواستار تضمین آینده شغلی او در این جامعه است، جامعه‌ای که به رغم شعار “سیرت بهتر از صورت است” پیش از هر چیز مردم را از روی ظاهر و صورت مورد قضاوت قرار می‌دهند و او که هنوز نگران حال انگشت حلقه خود است با نگرانی از وضعیت نامساعد پوست گردن و عمل ناموفق به کارگیری دستگاه “تیشو” در این ناحیه از بدن خود صحبت می‌کند.

تمام حرف‌های او در دو کلمه خلاصه می‌شود امید و ترس، می‌ترسد دیگر زیبا نباشد؛ در روزگاری که بسیاری از جوانان برای داشتن یک بینی زیباتر یا گونه‌ای برجسته‌تر مطب هزار پزشک متخصص زیبایی را زیر پا می‌گذارند، مرضیه برای بازیابی تنها گوشه‌ای از زیبایی خدادادی خود حاضر است زمین و زمان را زیر پا بگذارد، چرا که هر چه باشد او یک دختر است، دختری عقد کرده که آرزو دارد مانند هر نو عروس دیگری در روزهای خوش نخستین ازدواج با خورسندی عکس‌های زیبای دو نفره خود با داماد را به دیگران نشان دهد.

او که تازه در ابتدای خوشی و راحتی و حس و حال و جوانی خود بود امروز باید با نگرانی به کار، عشق، احساس و امیدهایش نگاه کند؛ می‌گوید همان روزهای نخست به همسرم گفتم که “برو” شاید چهره‌ام تا ابد همین گونه بماند، اما او جوانمردی کرد و در تمام روزهای گذشته با من ماند.

همسر مرضیه خطاب به معاون رییس جمهور در امور زنان می‌گوید: دوستش دارم و تا آخر نیز با او خواهم ماند، با این وجود دولت نیز باید تا سلامت کامل روحی و جسمی او از حمایت‌های خود دست نکشد.

شهیندخت مولاوردی در این دیدار از سلام ویژه رییس جمهور به حادثه دیدگان اسید پاشی اصفهان و احوال پرسی‌های دائم حسن روحانی از این مصدومان می‌گوید و امیدوار است حمایت‌های دولت و به ویژه وزارت بهداشت در این راستا موثر واقع شود.

او که خود را یکی از شرکت کنندگان قطعی مراسم عروسی مرضیه و همسرش می‌داند، اظهار امیدواری می‌کند حمایت روحی همسر مرضیه از او مستدام بماند.

در این دیدار سهیلا اثنی عشران، مشاور استاندار اصفهان در امور زنان نیز معاون رییس جمهوری در امور زنان را همراهی می کرد.

منابع خبر

اخبار مرتبط