ساموئل خاچیکیان؛ سرگردان میان عشق به سینما و تجارت فیلم..، بخش شانزدهم خاطرات سینمایی تقی مختار

ساموئل خاچيکيان؛ سرگردان ميان عشق به سينما و تجارت فيلم..، بخش شانزدهم خاطرات سینمایی تقی مختار
گویا
گویا - ۱۷ تیر ۱۳۹۴

ساموئل خاچیکیان؛ سرگردان میان عشق به سینما و تجارت فیلم..، بخش شانزدهم خاطرات سینمایی تقی مختار »
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »

تقی مختار

taghimokhtar@yahoo.com

ویژه خبرنامه گویا

بخش پیشین این خاطرات را با نقل قسمت هائی از گفت و گوی «میشا»، سناریست شماری از فیلم های ساموئل خاچیکیان، با یکی از نویسندگان مجله «فیلم» به پایان بردم و این که گفته بود: «عده ای از دست اندرکاران سینما موعد کارشان سر آمده و باید دست از سر سینمای فارسی بردارند و دور را به کسانی بدهند که افکار و استعدادهای نهفته دارند.»

اگر «میشا» فکر می کرد موعد بازنشستگی و کناره گیری «عده ای از دست اندرکاران سینما» رسیده، مرشد و مراد او هم، ساموئل خاچکیان، که اسم و رسمی بزرگ و جای پائی کاملا مشخص در سینمای ایران داشت، در آن مقطع زمانی احساس می کرد همان روز اولی که وارد کار سینما و فیلمسازی شده «آغاز پایان» کارش بوده است!

خاچیکیان، طبق قرار قبلی با من، همراه «میشا»، برای انجام مصاحبه به دفتر مجله آمده بود. پیشتر او را در برخی از محافل سینمائی، دفاتر و استودیوهای فیلمسازی دیده و تا حدودی با عقاید و خلقیاتش آشنا بودم ولی این اولین دیدار رسمی ما برای انجام یک گفت و گوی جدی بود. او خودش داوطلب این کار شده بود چون ظرف همان تقریبا سه ماهی که از انتشار مجله «فیلم» می گذاشت مقالات و مطالب آن را دنبال کرده و به گفته خودش احساس کرده بود که برای اولین بار یک مجله جدی هنری و سینمائی وارد عرصه مطبوعات شده و میدانی گشوده بود برای کسانی که حرف های جدی داشتند ولی گوش شنوائی پیدا نمی کردند.

خاچیکیان که علاوه بر کارگردانی در نویسندگی، آهنگسازی و تدوین فیلم هم دستی و تجربه و سابقه ای داشت، با ساختن شماری از فیلم های جنائی و دلهره آور موفق و پرفروش مثل «طوفان در شهر ما»، «فریاد نیمه شب»، «یک قدم تا مرگ»، «دلهره»، «ضربت» و «سرسام» لقب های «هیچکاک ایران» و «استاد دلهره و وحشت» را گرفته و بی تردید در آن زمان جزو تاثیرگذارترین کارگردان های سینمای ایران بود؛ نام بزرگی که در سیلاب پس از «گنج قارون» و رونق «فیلم آبگوشتی» گرفتار جریان روبنده «ستاره سالاری» شده و در حال رانده شدن به حاشیه و فرو افتادن در جویبار حقارت بود.

او در سال ۱۳۰۲ خورشیدی در تبریز و از پدر و مادری ارمنی به دنیا آمده بود. آن طور که خودش می گفت والدینش اهل ارمنستان بوده اند و پدرش تحصیلات عالی خود را در رشته زبان و ادبیات ارمنی به پایان برده و در نخستین جمهوری ارمنستان نماینده مجلس بوده ولی با رسیدن انقلاب کمونیستی بلشویک ها به آن کشور، همراه همسر و برخی از اقوام و دوستانش، ارمنستان را ترک کرده و با مهاجرت به ایران مقیم تبریز شده و با کنار گذاشتن سیاست به تجارت فرش مشغول بوده است. او می گفت بواسطه وجود کتابخانه بزرگی که پدرش در خانه داشت و نیز عشق و دلبستگی اش به موسیقی، از همان خردسالی به ادبیات، موسیقی و دیگر هنرها علاقه مند و کم کم شروع به تولید آثاری در این زمینه ها کرده بوده است؛ کما این که می گفت در ۹ سالگی اولین شعر خود را به زبان ارمنی و با عنوان «زندان» سروده که در روزنامه «آلیک» تهران چاپ شده بود.

"پیشتر او را در برخی از محافل سینمائی، دفاتر و استودیوهای فیلمسازی دیده و تا حدودی با عقاید و خلقیاتش آشنا بودم ولی این اولین دیدار رسمی ما برای انجام یک گفت و گوی جدی بود"

خاچیکیان در نوجوانی به تئآتر علاقه مند شده و از ۱۴ سالگی تا ۲۰ سالگی که ناگزیر تبریز را ترک و همراه خانواده به تهران آمده بود، از راه بازی در برخی از نمایش ها تجربیاتی نیز در این کار به دست آورده بود. حوادث سیاسی سال های میانی نیمه اول دهه بیست و به قدرت رسیدن فرقه دموکرات در آذربایجان و تلاش جعفر پیشه وری برای جداسازی و اعلام استقلال آن استان، خانواده اش را مجبور کرده بود که یک بار دیگر کفش و کلاه کرده و از دامن کمونیست ها بگریزند.

خاچیکیان در تهران، علاوه بر داستان و مقاله نویسی در روزنامه «آلیک»، به گروهی از جوان های ارمنی مثل آرامائیس آقامالیان (بعدا کارگردان فیلم)، آرمان هوسپیان (بعدا بازیگر موفق و سرشناس فیلم)، ژوزف واعظیان (بعدا تهیه کننده فیلم) و مادام یلنا (نویسنده و بازیگر تئآتر) که در آن دوره سرگرم کار تئآتر بودند پیوسته و در سال ۱۳۳۶ با تشکیل «گروه تئآتری جوانان ارامنه» بطور جدی به کار تئآتر پرداخته بود. در کنار فعالیت در تئآتر، او تحصیلات خودش در رشته های تاریخ، باستان شناسی و علوم اجتماعی را نیز پی گرفته و آن طور که می گفت حدود یک سال هم از طریق مکاتبه با یکی از مدرسه های سینمائی در پاسادنا، آمریکا، با فنون فیلمسازی آشنا شده بود.

خاچیکیان در سال ۱۳۳۰، پس از دیدن یک آگهی پذیرش بازیگر سینما به «استودیو دیانا» رفته و با دو ارمنی دیگر به نام های ساناسار خاچاطوریان و سرژ آزاریان که در آن هنگام به کار فیلمساری مشغول بوده اند آشنا شده و پس از یکی دو سال که آن ها را متوجه تجربیات و مهارت های، بخصوص تکنیکی، خود کرده بود قراردادی با «استودیو دیانا» بسته و اولین فیلم خودش با نام «بازگشت» [با شرکت آرامائیس وارطان یوسفیانس، هایده، عزت الله وثوق، شهین، اکبر خواجوی و رحیم روشنیان، محصول ۱۳۳۲]، را نوشته و کارگردانی کرده بود.

شش ماه پس از نمایش آن فیلم او شروع به ساختن دومین فیلم خودش با نام «دختری از شیراز» [با شرکت فرح پناهی، مهین معاون زاده، آرامائیس وارطان یوسفیانس، ایرج دوستدار، سیروس جراح زاده، پرخیده و سپهرنیا] برای همان استودیو کرده بود که در اردیبهشت سال ۱۳۳۳ به نمایش در آمده بود. این فیلم علاوه بر استقبال فوق العاده تماشاگران، مورد توجه اهل قلم و نقد و نظر هم قرار گرفته و جای پای او را در سینما محکم کرده بود.



او سومین فیلم خودش با نام «چهار راه حوادث» [با شرکت ناصر ملک مطیعی، آرمان، ویدا قهرمانی، مورین، علی کیائی] را در سال ۱۳۳۳، باز هم برای «استودیو دیانا»، ساخته بود. این فیلم که نخستین فیلم ایرانی در ژانر پلیسی و جنائی بود علاوه بر استقبال تماشاگران و فروش خوبی که کرده بود در نخستین فستیوال سینمایی ایران با نام «گلریزان» هم نمایش داده شده و جوایز بهترین کارگردانی و بهترین بازیگر مرد [آرمان] را به دست آورده بود.

موفقیت پی در پی خاچیکیان با ساخت سه فیلم پشت سر هم موجب شده بود که تهیه کنندگان فیلم های او در سال ۱۳۳۴ برای ساخت چهارمین فیلم او سرمایه گذاری بیشتری کرده و اقدام به تهیه یک فیلم حماسی ملی - میهنی با سوژه نبرد و درگیری های نیروهای ژاندارمری با غارتگران روستائی دور افتاده در استان خراسان بکنند. ساناسار خاچاطوریان و شاهرخ رفیع که سرمایه تهیه این فیلم با نام «خون و شرف» [با شرکت آرمان، تهمینه، سیروس جراح زاده، ایرج دوستدار، علی زندی] را تامین کرده و امید زیادی به موفقیت تجاری و هنری آن داشتند تقلائی کرده و دست و پائی نیز زده بودند که محمدرضا شاه پهلوی طی مراسمی ویژه در شب افتتاح آن حضور یابد تا تاکیدی باشد بر اهمیت فوق العاده آن. اما علی رغم همه این امیدها و برنامه ریزی ها نه فقط محمدرضا شاه در شب افتتاح آن حضور نیافته بود بلکه مردم نیز استقبال چندانی از نمایش عمومی «خون و شرف» نکرده و آن را با چنان شکست مالی بزرگی روبرو کرده بودند که موجب ورشکستگی و تعطیل «دیانا فیلم» شده بود.

از هنگام تعطیل «دیانا فیلم» تا تاسیس «آژیر فیلم» در سال ۱۳۳۶، برای حدود دو سال، خاچیکیان تقریبا بیکار شده و در جستجوی راه هائی برای ادامه کارش بوده است.

"این فیلم علاوه بر استقبال فوق العاده تماشاگران، مورد توجه اهل قلم و نقد و نظر هم قرار گرفته و جای پای او را در سینما محکم کرده بود"در فاصله این دو سال، یعنی در سال ۱۳۳۵، مهدی میثاقیه که در حال ساختن فیلم معروف «شب نشینی در جهنم» [با شرکت عزت الله وثوق، ارحام صدر، روفیا، پرخیده، اکبر خواجوی، رحیم روشنیان، مهدی رئیس فیروز، و ابراهیم باقری؛ سناریست حسین مدنی] بوده از او خواسته بود که برای حل مشکلات فنی و تکنیکی فیلم و سر و سامان دادن به آن با او و موشق سروری (یک ارمنی تحصیلکرده دیگر که اولین فیلمش را در سال ۱۳۳۴ با عنوان «مهتاب خونین» برای «استودیو میثاقیه» ساخته بود و در آن زمان کارگردانی فیلم «شب نشینی در جهنم» را بر عهده داشت) همکاری کند.

«شب نشینی در جهنم» موضوعی فانتزی و خیالی داشت که برای آن هزینه زیادی شده و دکورهای عظیم و متعددی ساخته شده بود و همین طور در آن از بدعت های فنی، شماری جلوه های ویژه و ترفندهای سینمائی استفاده شده بود که در زمان خودش بدیع و چشمگیر بود. مجموع این عوامل و استعداد هنری و توانائی های تکنیکی مشترک موشق سروری و ساموئل خاچیکیان موجب شده بود که «شب نشینی در جهنم» در هنگام نمایش عمومی آن در سال ۱۳۳۶ بعنوان شاخص ترین و مهمترین فیلم ایرانی شناخته شده و در تیر ماه سال ۱۳۳۷ در بخش رسمی «جشنواره فیلم برلین» به نمایش در آمده و از پی آن به «جشنواره فیلم کن» نیز راه یابد. تا آنجا که من می دانم، این نخستین حضور سینمای ایران در عرصه جشنواره های مهم بین المللی بوده است.

خاچیکیان توانسته بود در اوائل سال ۱۳۳۶ با همکاری ژوزف واعظیان و دکتر شاهرخ رفیع اقدام به تاسیس استودیوئی بکند به نام «آژیر فیلم» که نخستین تولید سینمائی آن فیلم معروف «طوفان در شهر ما» [با شرکت حسین دانشور، آرمان، روفیا، منصور سپهرنیا، گرشا رئوفی، واهان آقامالیان، اکبر خواجوی، سوسن، محمد متوسلانی، ویدا قهرمانی] بود که توسط خود او نوشته و کارگردانی شده بود. این فیلم که در آن از ترانه های ویگن و الهه، دو خواننده معروف و محبوب آن زمان، نیز استفاده شده بود در فروردین سال ۱۳۳۷ به نمایش عمومی در آمده و مورد استقبال تماشاگران قرار گرفته بود.

اما، علی رغم این موفقیت، معلوم نبود چرا خاچیکیان در فیلم بعدی خودش «قاصد بهشت» [با شرکت نصرت الله وحدت، ایرن، حسین مدنی، منصور سپهرنیا، شمسی فضل الهی، رحیم روشنیان، عباس مصدق، غلامحسین بهمنیار، و حسین امیرفضلی، سناریست: حسین مدنی] که آن را هم برای «آژیر فیلم» ساخته بود، از سبک آشنا و جاافتاده خودش دوری گرفته و اقدام به ساختن فیلمی کرده بود که از لحاظ محتوا و ساختار هیچ سنخیتی با آنچه در آن زمان بعنوان «سینمای خاچیکیان» شناخته شده بود نداشت و به همین جهت هم از لحاظ هنری و هم از لحاظ تجاری شکست خورده بود. با این همه، خاچیکیان این اشتباه را با فیلم بعدی خود به نام «تپه عشق» [با شرکت ویگن، فرانک میرقهاری، گرشا رئوفی، منصور سپهرنیا، محمد متوسلانی، ویولت، و دیانا] هم تکرار کرده و با نمایش آن به اعتبار خودش در نزد دوستدارانش لطمه زده بود.

خود او، البته، معتقد بود که آن دو فیلم را صرفا به این منظور ساخته بوده است که از لحاظ مالی کمکی کرده باشد به «آژیر فیلم» تا بتواند روی پای خودش ایستاده و بعدا قادر به سرمایه گذاری برای فیلم های دلخواه او باشد.

منظور خاچیکیان از «فیلم های دلخواه» خودش دو فیلم جنائی و دلهره آور «فریاد نیمه شب» [با شرکت: آرمان، پروین غفاری، محمدعلی فردین، اکبر خواجوی، ناصر کوره چیان، رضا کریمی، رضا بیک ایمانوردی، اصغر تفکری، محمد متوسلانی، گرشا رئوفی، و منصور سپهرنیا، تهیه کننده: مهدی میثاقیه، محصول «استودیو میثاقیه»] و «یک قدم تا مرگ» [با شرکت عبدالله بوتیمار، سهیلا، رضا بیک ایمانوردی، سیروس لاله زاری، نارملا، دلیله نمازی، تهیه کننده: ژوزف واعظیان، محصول «آژیر فیلم»] بود که هر دو در سال ۱۳۴۰ ساخته شد و علاوه بر استقبال فوق العاده ای که از آن ها به عمل آمد موجب پیدائی جریانی تازه در سینمای ایران و اهداء لقب «هیچکاک ایران» به او شد.

نکته ای که لازم است اینجا اشاره کنم این که محمدعلی فردین، پس از بازی در چند فیلم معمولی، بالاخره و در واقع، با ایفای نقش اول فیلم «فریاد نیمه شب» (که ابتدا قرار بود امین امینی آن را بازی کند ولی به دلایلی نشد و فردین را جایگزین او کردند) بود که به اصطلاح «گل کرده» و به عنوان «جوان اول» سینما جا افتاده بود. نکته دیگر این که ساموئل خاچیکیان و مهدی میثاقیه در طول ساختن فیلم «فریاد نیمه شب» دائما با هم برخورد داشتند زیرا میثاقیه بعنوان تهیه کننده فیلم در امور مربوط به کارگردان هم مداخله می کرد و این امر بر خاچیکیان خیلی گران می آمد. دست آخر بگو مگوها و جنگ و دعواهای آن دو موجب شد که بکلی با هم قهر کردند و میثاقیه تصمیم گرفت فیلم بعدی «استودیو میثاقیه»، یعنی «انسان ها» [با شرکت محمدعلی فردین، مجید محسنی، آرمان، فروزان، اکبر خواجوی، مصطفی تاجیک، و نیکتاج صبری] را خودش بسازد.

این در حالی بود که خاچیکیان با اتکاء به موفقیت خیره کننده فیلم های «فریاد نیمه شب» و به دنبال آن «یک قدم تا مرگ» در سال ۱۳۴۱ با دلگرمی بیشتر فیلم «دلهره» [با شرکت: آرمان، ایرن، عبدالله بوتیمار، رضا بیک ایمانوردی، هاله، واهان آقامالیان، جلال پیشوائیان، شاندرمنی، لی لی، و سیروس لاله زاری، تهیه کننده: ژوزف واعظیان، محصول «آژیر فیلم»] را - که گفته می شد اقتباس و کپی برداری از فیلم فرانسوی «شیاطین» ساخته ژرژ کلوزو است - ساخته و باز هم با اقبال مردم روبرو شده بود.

منابع خبر

اخبار مرتبط