سوئد چگونه در صف اول 'جهاد' قرار گرفت؟

سوئد چگونه در صف اول 'جهاد' قرار گرفت؟
پیک ایران
پیک ایران - ۱۶ مهر ۱۳۹۵


سارا صورتش را پوشانده تا هویتش محفوظ بماند

بی بی سی، یلدا حکیم : سوئد کشوری آرام و دموکراتیک است که سال‌ها مقصد کسانی بوده که از جنگ و درگیری فرار می‌کنند. ولی خیلی از جوانانی که خانواده‌هایشان سال‌ها پیش به این کشور پناه آورده بودند حالا دارند به آن پشت می‌کنند. بیش از ۳۰۰ نفر از این کشور برای جنگیدن به سوریه و عراق رفته‌اند. اگر جمعیت نسبتا کم سوئد را در نظر بگیریم، این کشور یکی از بزرگترین صاردکنندگان سربازان افراط‌گرای اسلامی در اروپا است.

من با سارا، ۲۳ ساله، در زیرزمین ساختمانی در گوتنبرگ، دومین شهر بزرگ سوئد، دیدار کردم. او در ظاهر فرقی با دیگر زنان جوان غربی ندارد: لباس‌های تنگ پوشیده، آرایش کرده و روی دست‌ها و گردنش خال‌کوبی دیده می‌شود.

" سارا صورتش را پوشانده تا هویتش محفوظ بماندبی بی سی، یلدا حکیم : سوئد کشوری آرام و دموکراتیک است که سال‌ها مقصد کسانی بوده که از جنگ و درگیری فرار می‌کنند"ولی او اخیرا از شهر رقه در سوریه بازگشته، جایی که شوهرش برای گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) جنگید و کشته شد.

او از تجربیات مخوفش برایم می‌گوید. صدای تجاوز به زنان ایزدی در اتاق بغلی؛ شلاق خوردن مجرمان و اعدام آن‌ها؛ بمباران‌ها و حمله‌های هوایی مداوم - همه این‌ها بخشی از زندگی روزمره یک عروس جهادی است.

البته اوضاع در ابتدا جذابتر به نظر رسیده بود - او از بودنش در رقه خوشحال بود. ولی بعد از مرگ شوهرش متوجه چیزهایی شد که ربطی به تربیت‌های دینی خانواده‌اش نداشت.

"وقتی خلبان اردنی را آتش زدند از آن‌ها پرسیدم چرا یک انسان را سوزاندند. آیا این کار در اسلام درست است؟ تا جایی که من می‌دانم شما حق ندارید کسی را آتش بزنید."

او توانست با کمک یکی از سربازهای داعش قاچاقی از سوریه خارج شود با عبور از مرز به ترکیه برود و سپس با هواپیما به سوئد برگردد. او عکس‌هایی را که از کلاشنیکف و دخترش گرفته به من نشان می‌دهد.

صورت بچه از بالا تا پایین پر از زخم ترکش بود.

"وقتی قدم در این راه می‌گذارید دیگر به زندگی دنیوی فکر نمی‌کنید. دیگر داشتن تخت خوب برایتان مهم نیست. به این چیزها اهمیت نمی‌دهید. تنها مشغله ذهنی این است که چطور می‌توانم زودتر بمیرم و به بهشت بروم."

بعد از پایان مصاحبه او را به نقطه‌ای در حومه شهر می‌رسانم. پس از جدا شدن ازاو دیدم که دارد با یک گربه ولگرد بازی می‌کند - هیچ فرقی با بقیه دخترهای جوان خجالتی نداشت.

اینجا گوتنبرگ مرکز اصلی عضوگیری گروه‌های افراط‌گراس اسلامی است.

"ولی خیلی از جوانانی که خانواده‌هایشان سال‌ها پیش به این کشور پناه آورده بودند حالا دارند به آن پشت می‌کنند"حداقل ۱۰۰ مرد و زن تا به امروز این شهر بندری و قطب سابق صنعتی را که نیم میلیون جمعیت دارد ترک کرده‌اند و به جنگجویان داعش پیوسته‌اند.

اینجا یکی از پرتنوعترین شهرهای سوئد است. یک‌سوم جمعیت این شهر مهاجرتبارند و خیلی از آن‌ها مسلمان. نسبت مهاجرتباران در محله انگرید در شمال شرقی این شهر به حدود ۷۰٪ می‌رسد.

کمبود شدید مسکن و صف‌های طولانی برای دسترسی به آپارتمان‌هایی که مبلغ اجاره‌شان از طرف دولت کنترل می‌شود در مرکز شهر به این معنی است که خیلی از تازه‌واردها به این محله می‌آیند و اینجا می‌مانند. این شامل بخشی از ۱۶۰ هزار نفری می‌شود که در سال گذشته از دولت سوئد پناهندگی گرفته‌اند.

انگرید برای پلیس دردسرزا شده.

بعضی از قسمت‌های آن به عنوان "آسیب‌پذیر" طبقه‌بندی شده‌اند که در ادبیات پلیس سوئد شامل بی‌قانونی و از بین رفتن نظم عمومی می‌شود و به ظهور یک جامعه موازی اشاره دارد.

گفته می‌شود که ناظمان مذهبی در خیابان‌ها می‌گردند تا کسی قوانین شریعت را زیر پا نگذارد. ادعاهایی وجود دارد که این افراد مزاحم مردم - بیشتر زنان - می‌شوند و آن‌ها را بابت لباس‌هایی که پوشیده‌اند و یا به خاطر انجام کارهای "حرامی" چون گوش کردن به موسیقی و رقصیدن در مهمانی‌ها تهدید می‌کنند.

تنها یک‌سوم بچه‌ها بعد از سن ۱۵ سالگی به تحصیل ادامه می‌دهند و ۱۱٪ جمعیت بیکار است - رقمی بالا با استانداردهای سوئد.

افراطی‌ها دقیقا همین جوانان آسیب‌پذیر را هدف می‌گیرند.

مرد جوانی که لحن ملایمی داشت و من او را با نام عمران می‌شناسم گفت که افراطی‌ها روی جوانانی که راه خود را گم کرده‌اند کار می‌کنند و آن‌ها را تشویق می‌کنند تا به داعش بپیوندند.

"آن‌ها از همان دری وارد می‌شوند که ممکن است پدر یا برادر بزرگ شما وارد شود. می‌گویند مواد مخدر را ول کن و دست از دعوا در خیابان بردار. بیا با ما برای خدا بجنگ. برای الله مبارزه کن. برای آزادی مسلمان‌ها مبارزه کن.

"او در ظاهر فرقی با دیگر زنان جوان غربی ندارد: لباس‌های تنگ پوشیده، آرایش کرده و روی دست‌ها و گردنش خال‌کوبی دیده می‌شود"این‌ها دارند مسلمان‌ها را می‌کشند و به آن‌ها تجاوز می‌کنند. اینجا داری زندگی خود را هدر می‌دهی. مردم سوئد هیچ چیزی به تو نمی‌دهند."

"این آدم مثل خود من خلافکار است و کارهای بد زیادی کرده. ولی حالا آمده به من می‌گوید باید عوض شوم."

عمران در ابتدا دوست داشت به خاورمیانه سفر کند و به داعش بپیوندد. ولی می‌گوید بعد از مشاهده تصاویر وحشیگری‌های آن‌ها ترسیده و حالا می‌خواهد عوضش در سوئد برای خود زندگی مهیا کند.

محله‌هایی چون انگرید به بمب نارضایتی تبدیل شده‌اند.

این میزان خشم اغلب در میان افرادی دیده می‌شود که در اینجا به عنوان "سوئدی‌های غیربومی" نسل دوم شناخته می‌شوند.

والدین خیلی از آن‌ها برای فرار از کشورهای جنگ‌زده خود و یافتن محلی امن به سوئد آمده بودند و به نظر می‌رسد که قدردان امکاناتی‌اند که در اختیارشان گذاشته شده.

اما بچه‌هایشان اغلب احساس می‌کنند که مورد تبعیض قرار گرفته‌اند و همه مسیرهای پیشرفت به رویشان بسته شده. خیلی از جوانانی که با من صحبت کردند می‌گفتند که هیچ ارتباطی با کشور زادگاه والدینشان حس نمی‌کنند - ولی در عین حال احساس سوئدی بودن هم ندارند.

ورود ناگهانی پناهندگان سوری و عراقی که از جنگ فرار کرده‌اند باعث پیچیدگی بیشتر مسائل شده. پذیرش پناهندگان بخشی از هویت سوئدی است. سوئد تنها در سال گذشته بیش از هر کشور دیگری در اروپا به نسبت جمعیتش پناهنده پذیرفت.

اولف بوستروم، افسر کهنه‌کار پلیس گوتنبرگ که حالا تنها "افسر ادغام" در سوئد است، بخشی از مشکلات فعلی این شهر را نتیجه کاهش بودجه پلیس می‌داند.

او می‌گوید "ما بیش از ۵۰٪ درصد ماموران پلیس را در محله‌های مختلف از دست داده‌ایم - ۵۰٪. خودت حتما متوجه شده‌ای.

"ولی او اخیرا از شهر رقه در سوریه بازگشته، جایی که شوهرش برای گروه موسوم به دولت اسلامی (داعش) جنگید و کشته شد.او از تجربیات مخوفش برایم می‌گوید"این مدتی که اینجا بوده‌ای و در محله‌ها گشته‌ای چند تا پلیس دیده‌ای؟ آیا اصلا پلیس دیده‌ای؟"

جوابم منفی بود.

البته آقای بوستروم در محله‌های حومه گوتنبرگ خیلی خوب شناخته‌شده است و بیشتر وقت خود را صرف ایجاد اعتماد و رابطه با مهاجران و گروه‌های مذهبی مختلف می‌کند.

او من را به مسجد بلویو در حومه گوتنبرگ برد. بنا بر گزارش‌ها، عده‌ای در این مسجد با سازمان‌های اسلام‌گرای افراطی مختلف ارتباط دارند. خیلی از کسانی که به سوریه و عراق رفته‌اند با این مسجد ارتباط داشته‌اند، و حسن حسین، رهبر معنوی گروه الشباب، در سال ۲۰۰۹ از آن بازدید کرد.

بعد از آن برای نماز جمعه به بزرگترین مسجد انگرید می‌روم که با شرکت ۵۰۰ نمازگزار برگزار می‌شود. امام مسجد که سه سال پیش از سوریه به سوئد آمده بود، از نمازگزاران می‌خواهد که به قوانین و رسوم سوئد احترام بگذارند و تا جایی که می‌توانند جذب جامعه میزبان شوند. ولی شنیدم که یک بار دو نفر بلند شده بودند و به خاطر محکوم کردن افراطی‌گری به او حمله لفظی کرده بودند.

این نشان می‌دهد که در این جوامع تا چه حد اختلاف نظر وجود دارد.

ز آقای بوستروم می‌پرسم که سرنوشت سوئدی‌هایی که به عراق و سوریه رفته‌اند چه بوده.

در پاسخ می‌گوید "حدود ۳۱۱ نفر می‌شوند ولی هیچکدام از آن‌هایی که بازگشته‌اند دستگیر نشده‌اند. راستش فکر می‌کنم قوانینی که برای مبارزه با تروریسم داریم خوب کار نمی‌کنند."

ماه آوریل امسال بود که قانون بالاخره تغییر کرد و حالا سفر به خارج با هدف دست زدن به اعمال تروریستی جرم محسوب می‌شود.

کلس فریبرگ، فرمانده پلیس منطقه و رئیس آقای بوستروم، می‌گوید مقامات به خوبی با مشکلات آشنایی دارند و می‌دانند که تمهیدات امنیتی باید در محله‌هایی که شاهد بروز جوامع موازی بوده‌اند بیشتر شود.

اما واقعیت این است که در حال حاضر جوانان مهاجرتبار دارند جذب عقاید افراطی می‌شوند.

چرا کسی که در گوتنبرگ بزرگ شده باید بخواهد یکی از آرامترین و پیشروترین کشورهای توسعه‌یافته را ترک کند و به گروهی افراطی و خشن در خاور میانه بپیوندد؟

خیلی از آن‌ها می‌گویند حس سوئدی بودن نمی‌کنند. پس شاید سوال مهمتر این باشد: آیا برنامه‌های ادغامی و تلاش سوئد برای ایجاد یک جامعه چندفرهنگی شکست خورده؟

منابع خبر

اخبار مرتبط