شیرزاد:چرا موضوع هسته‌ای ناموسی شده؟/پورتر:۹۸ درصد مردم ایران مدافع برنامه هسته‌‌‌ای اند

شیرزاد:چرا موضوع هسته‌ای ناموسی شده؟/پورتر:98 درصد مردم ایران مدافع برنامه هسته‌‌‌ای اند
فردا
فردا - ۳ دی ۱۳۹۳

سرویس سیاسی «فردا»

- ۲۶ آذرماه همایشی  با عنوان «بررسی ۱۰ سال مذاکرات هسته ای میان ایران و کشورهای ۵+1»‌ در دانشگاه تهران برگزار شد که افراد حاضر در آن از جمله آقایان احمد شیرزاد و صادق زیباکلام طی اظهاراتی اساسا فلسفه وجودی برنامه هسته‌ای ایران را زیر سوال برده و نتیجه گیری کردند که همه تلاش‌های انجام گرفته در این حوزه بیهوده بوده است. پاسخ ادعاهای مطرح شده توسط این دو تن،‌ پیشتر و مکررا از سوی کارشناسان و مسئولان سابق و کنونی مرتبط با انرژی اتمی پاسخ داده شده است لکن تاسف‌بارترین نکته در این میان آن است که فردی مانند دکتر گرت پورتر در خاک آمریکا و در مقابل امپراتوری ظلم، هشت سال از عمر خود را وقف تحقیق و مطالعه روی برنامه هسته‌ای ایران کرده و به همه سوالات و شبهات ادعایی پیرامون آن پاسخ می‌گوید؛ اما کسانی در داخل ایران به قول رئیس مجلس ششم-که آقای شیرزاد را خطاب قرار داده بود- حرف‌های اسرائیل را تکرار می‌کنند.

به همین مناسبت، کتاب «بحران ساختگی: داستان ناگفته هراس از ایران هسته‌ای» طی نامه‌ای از سوی معاون پژوهش و آموزش خبرگزاری فارس برای آقایان شیرزاد و زیباکلام ارسال شد تا شاید با مطالعه آن و مواجهه با حقایق مستند و مستدل مذکور در آن، در رویکرد خود تجدید نظر نمایند. هرچند اظهارات خود این آقایان به عنوان دو فرد حقیقی محلی از اعراب ندارد و شهرت آنان به عنوان دو چهره شاخص عضو جریان اصلاحات و حامی دولت کنونی، مواضع آنان را در جایگاه راهبرد یک چریان سیاسی می‌نشاند. به هر صورت، علاوه بر ارسال کتاب برای افراد فوق الذکر، بر آن شدیم تا شبهات مطرح شده از سوی آنان را طی سلسله مطالبی با عنوان مشترک «پاسخ‌های گرت پورتر به شیرزاد و زیباکلام»  منتشر نمائیم که بخش دوم آن از نظر خوانندگان محترم می گذرد.

"شیرزاد سعی کرده در این اظهارات درباره برنامه هسته‌ای یک تفکیک میان مردم و نظام ایجاد کرده و مباحث پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای را صرفا امری در حوزه دغدغه سیاسیون تعریف کند"

شیرزاد: چرا موضوع هسته ای را ناموسی کرده اید؟

ناموسی شدن برنامه هسته‌ای
توسط سیاستمداران ایران و نیز عدم احاطه ایران به علوم هسته‌ای یکی دیگر از سخنان محوری احمد شیرزاد عضو شاخص جریان اصلاحات و نماینده مجلس ششم در همایش ۲۶ آذر بود. وی مدعی شد برنامه هسته‌ای توسط سیاستمداران و مسئولان کشور تبدیل به مسئله‌ای حیثیتی و ناموسی شده در حالی که این اقدام اشتباه بوده و «در حال حاضر شورای عالی امنیت ملی به مسئله هسته‌ای نگاه منافع ملی دارد و دیگر به هیچ وجه به این موضوع نگاه ناموسی ندارد». شیرزاد سعی کرده در این اظهارات درباره برنامه هسته‌ای یک تفکیک میان مردم و نظام ایجاد کرده و مباحث پیرامون فعالیت‌های هسته‌ای را صرفا امری در حوزه دغدغه سیاسیون تعریف کند. و نهایتا نتیجه بگیرد که این کار امری بیهوده و اشتباه بوده است. از دیگر سو، شیرزاد ادعا کرد ایران احاطه ای به علوم هسته‌ای و دانش مرتبط با آن ندارد و تلویحا نتیجه گرفت که گزارشات مرتبط با پیشرفت در دانش هسته‌ای دروغ است!

گرت پوتر که هشت سال از عمر خود را صرف مطالعه و تحقیق پیرامون برنامه هسته‌ای ایران کرده، در کتاب بحران ساختگی پاسخ این تحلیل آقای شیرزاد را در فصل سوم و ذیل عنوان «نقش ملی‌گرایی ایرانی» داده است.



پورتر: مطالبات افکار عمومی اجازه توقف فعالیت‌های هسته‌ای را به سیاستمداران ایران نداد

تا پیش از سال ۲۰۰۳، برنامه هسته‌ای یک مسئله سطح بالای سیاسی در ایران بود که به طور گسترده در میان افکار عمومی این کشور نیز مورد بحث قرار می‌گرفت. اما کارزار مشهودی که کشورهای غربی از سال ۲۰۰۳ برای فشار آوردن به ایران و وادار کردن این کشور به چشم‌پوشی از غنی‌سازی و امتیازدهی گسترده در زمینه نظارت بر برنامه هسته‌ای آغاز کردند، موجب شد حس ناسیونالیستی ایرانی‌ها تحریک شود.

دو اقدامی که ایالات متحده و متحدانش، به واسطه نفوذی که بر آژانس داشتند، انجام دادند، این حس قدرتمند وطن‌پرستی را برانگیخت. اولین اقدام، بیانیه‌ای بود که شورای حکام آژانس روز ۱۹ ژوئن ۲۰۰۳ صادر کرده و در آن از ایران خواست کوتاهی‌های خود در گزارش‌دهی درباره فعالیت‌های هسته‌ای را جبران کرده و پروتکل الحاقی را بدون قید و شرط، بپذیرد. دومین اقدام نیز قطعنامه شورای حکام بود که تابستان ۲۰۰۳ صادر و در آن رسماً از ایران خواسته شد «پروتکل الحاقی را امضا، تصویب و به طور کامل اجرا» کرده، و همچنین مسأله‌ای سخت‌گیرانه‌تر یعنی «تعلیق تمامی فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم» را بپذیرد.

"دو اقدامی که ایالات متحده و متحدانش، به واسطه نفوذی که بر آژانس داشتند، انجام دادند، این حس قدرتمند وطن‌پرستی را برانگیخت"قطعنامه ماه سپتامبر به ایران کمتر از دو ماه فرصت داد تا شورای حکام را متقاعد سازد که در حال اجرای «تمهیدات اصلاحی» است. این قطعنامه همچنین تهدید کرد اگر این کار صورت نگیرد، پرونده ایران به شورای امنیت گزارش می‌شود.

با توجه به اینکه ایالات متحده تنها چند ماه قبل به عراق حمله کرده بود، بسیاری در داخل و خارج از ایران، تصور کردند آمریکا برای مجبور کردن ایران جهت دست کشیدن از برنامه هسته‌ای خود، در حال تهدید این کشور به جنگ است. خواسته‌های مطرح‌شده و تهدیدی که به روشنی در دل آن‌ها نهفته بود، به بروز بحرانی سیاسی در ایران منجر شد و سران این کشور را به دو گروه تقسیم کرد که یکی می‌خواست به غرب اثبات کند ایران هیچ تصمیمی برای دستیابی به تسلیحات اتمی ندارد و گروه دیگر که قطعنامه را تهدیدی برای استقلال ایران می‌دانست و می‌خواست در برابر آن مقاومت کند.

برخی مقامات ایرانی به این نتیجه رسیده بودند که هدف فشارها بر این کشور این است که تهران مجبور شود در برابر خواسته‌هایی تسلیم شود که می‌تواند حاکمیت و استقلال ایران را قربانی کند.

ولایتی مشاور بین‌الملل رهبری و وزیر اسبق خارجه در نشست‌های خصوصی، پروتکل الحاقی را با قرارداد ترکمانچای که بعد از جنگ ایران و روسیه امضا و طی آن بخش‌های بزرگی از اراضی وقت ایران به روسیه واگذار شد، مقایسه کرد. «حسین شریعتمداری» سردبیر روزنامه کیهان و مشاور سیاسی [آیت‌الله]خامنه‌ای هم جزو آن دسته از سیاستمدارانی بود که معتقد بودند ایران باید از معاهده منع گسترش (ان‌پی‌تی) خارج شده و بر حقوق خود در برنامه هسته‌ای پافشاری کند. بحث داغی درگرفته بود که آیا امضای پروتکل الحاقی یک ضرورت است یا اقدامی «خیانت‌بار».

اکتبر ۲۰۰۳ روحانی که در آن زمان مسئولیت مذاکرات هسته‌ای با غرب را بر عهده داشت، با بریتانیا، فرانسه و آلمان بر سر پذیرش پروتکل الحاقی در عین پافشاری بر حقوق هسته‌ای ایران، مصالحه کرد. با این حال، انتقادات جناح تندرو در سال‌های ۲۰۰۴ و ۲۰۰۵ نیز ادامه پیدا کرد.

"قطعنامه ماه سپتامبر به ایران کمتر از دو ماه فرصت داد تا شورای حکام را متقاعد سازد که در حال اجرای «تمهیدات اصلاحی» است"

هواداران دیدگاه تندرو تلاش‌های خود علیه تعظیم در برابر خواسته‌های غرب را به واقعه ملی شدن صنعت نفت که در دهه ۱۹۵۰ به رهبری «محمد مصدق» رخ داد و بزرگترین حمایت ملی‌گرایانه ایرانی‌ها در قرن بیستم را رقم زد، ارتباط می‌دادند. (روز ۲۰ مارس هنوز هم هر سال در ایران تحت عنوان سالگرد ملی شدن صنعت نفت بعد از سال‌ها مبارزه با بریتانیا و فشارهای ایالات متحده که مخالف آن اقدام بود، گرامی داشته می‌شود).

از زمانی که در سال ۲۰۰۳ فشارها بر ایران برای توقف غنی‌سازی آغاز شد، حمایت افکار عمومی ایران از حق غنی‌سازی اورانیوم واقعاً همه‌گیر بود. به عنوان نمونه، نتایج یک نظرسنجی که در سال ۲۰۰۹ صورت گرفت، نشان داد میزان حمایت از این موضوع 98‌درصد است. در آن شرایط که افکار عمومی تقریباً متفق‌القول از حقوق هسته‌ای ایران حمایت می‌کرد، پذیرش درخواست توقف دائم غنی‌سازی، برای هر سیاستمدار ایرانی تقریباً غیرممکن بود. مقامات بلندپایه ایرانی در جریان مذاکرات سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ با اروپایی‌ها، در جلسات خصوصی می‌گفتند اگر با درخواست دست کشیدن از حق غنی‌سازی موافقت کنند، دولت یک‌شبه سقوط می کند.



همین حمایت تقریباً همه‌گیر، بر سیاست‌های انتخاباتی نیز اثری آشکار داشت و فضایی مشابه رقابت‌های انتخاباتی دوران جنگ سرد ایالات متحده ایجاد کرد، که در آن نامزدهای ریاست‌‌ جمهوری، رئیس‌جمهور مستقر را به اتخاذ مواضع سهل‌گیرانه در برابر کمونیسم متهم می‌کردند. در طول رقابت‌های انتخابات ریاست‌ جمهوری سال ۲۰۰۵ «محمود احمدی‌نژاد» رقیب خود و رئیس‌جمهور اسبق یعنی هاشمی رفسنجانی را متهم کرد که می‌خواهد امتیازات گسترده‌ای به غرب داده و از حقوق هسته‌ای ایران چشم‌پوشی کند.

برنامه هسته‌ای نه تنها به نمادی از استقلال و حاکمیت ایران تبدیل شده، بلکه منبعی برای افتخار ملی در عرصه قدرت علمی و فن‌آوری نیز به شمار می‌رود. بخشی از این دیدگاه به این واسطه ایجاد شده که تأسیسات تبدیل اورانیوم، سانتریفیوژها و دیگر تجهیزات تأسیسات غنی‌سازی، به جز برخی طرح‌های اولیه، بدون کمک خارجی طراحی و ساخته شده است. سازمان انرژی اتمی ایران نیز با افتخار اعلام کرد این تأسیسات دستاورد علمی و فناوری ایران است که کشورهای خارجی آن‌ را فراتر از توان دانشمندان و مهندسان ایرانی می‌دانستند. «محمد سعیدی» معاون وقت سازمان انرژی اتمی ایران در مصاحبه‌ای گفته بود: «زمانی که شروع کردیم کسی باور نمی‌کرد بتوانیم فنآوری بومی هسته‌ای را توسعه دهیم» و حتی دانشمندان ایرانی نیز «مطمئن نبودند توان انجام این کار را داشته باشند.»

«علی‌اصغر سلطانیه» نماینده ایران در آژانس که در دوران شاه نیز در برنامه هسته‌ای سمت داشت، طی مصاحبه‌ای در سال ۲۰۰۹ گفت: «انرژی هسته‌ای مزیتی دارد.

"این قطعنامه همچنین تهدید کرد اگر این کار صورت نگیرد، پرونده ایران به شورای امنیت گزارش می‌شود"فن‌آوری هسته‌ای نقطه تلاقی تمامی علوم در عالی‌ترین درجه است. استانداردهای هسته‌ای همواره بهترین‌ها هستند.» به گفته وی، تسلط بر استانداردهای دقیق انرژی هسته‌ای موجب افزایش قابل‌ توجه اعتماد به نفس در کل مجموعه علمی ایران شده است. سلطانیه همچنین گفت: «دانشمندان ما بیش از گذشته به خود ایمان دارند... در بسیاری از عرصه‌های علمی، ایران جزو ۱۰ کشور برتر است.»  برنامه هسته‌ای ایران به واقع یک عامل تعیین‌کننده و حرکت رو به جلو بود که پس از اتخاذ تصمیم دستیابی به ظرفیت مستقل تبدیل اورانیوم و غنی‌سازی، در بخش علمی و فنآوری ایران رخ داد. یک مطالعه جهانی که سال ۲۰۱۰ صورت گرفت، نشان داد میزان تحقیقات علمی و فنآوری ایران، که بر اساس تعداد مقالات علمی و فنی منتشر‌شده ارزیابی می‌شود، در طول یک دهه اخیر با سرعتی بیشتر از هر کشور دیگری افزایش یافته است؛ در این بین مطالعات مربوط به انرژی هسته‌ای نیز بیشترین سرعت را داشته و راه را برای این روند هموار کرده است.

مقامات آمریکایی و اسرائیلی با حذف سیستماتیک وقایع مهم تاریخی و محاسبات واقعی ایرانی‌ها، تصویری کاریکاتوری از رهبری ایران ارائه دادند که شدیداً به دنبال دستیابی به تسلیحات هسته‌ای است.

اینکه این دو دولت به طرزی سیستماتیک نتوانسته‌اند حقایق مربوط به برنامه هسته‌ای ایران را درک کنند، امری تصادفی نیست؛ این رویکرد نتیجه منافع سیاسی و بوروکراتیکی بود که سیاست‌های آمریکا و اسرائیل را در قبال برنامه هسته‌ای ایران پیش میبرد.

منابع خبر

اخبار مرتبط