عکس نوشت جبهه ها/ سرنخ تاریخی مردمان این سرزمین

عکس نوشت جبهه ها/ سرنخ تاریخى مردمان این سرزمین
کلمه
کلمه - ۳۰ آبان ۱۳۹۳

چکیده : مردانی که بی‌تردید با چفیه برگردنهای سرکوبگر امروزی که نه سن شان و نه مرام‌ شان به آن دوران و آن گُردان قد نمی‌دهد، در جوهر تفاوت داشتند. در سالهایی که پشت سر نهاده‌ ایم مقدم بر تقدیر از سرداران والامقام و بی‌اعتنا به مدح کلام، استفاده سیاست‌ بازانه از رزم و خونشان رایج بوده است. یاد مردانی که برتر از این جناح و آن جناح به تمامیت جامعه و نه به قدرت چِرک و مُندرس تعلق داشته و دارند، پاس‌ داشتنی است...

از خوزستان غیور که بیرون می‌ زنم، آبادی ها با عطر و روح به پیشوازم می‌آیند، پیشوازی کامل، گاه شگفت‌انگیز و گاه غمبار. خونین شهر با نخلهای سربریده و اعدامی، بوی برتراویده سنتی کارون و روحی مغموم. قبل از رسیدن به مسجد سلیمان در اندیشه اینم که با کدام منظره رخ به رخ می‌شوم و چه عطر و روحی مرا مشحون می‌کند؟ از آخرین پیچ مسیر که عبور می‌کنم تیرآهنهای زنگ‌ زده ساختمانهای رها شده ارتش در دیدگانم فرو می‌رود، بوی تند گاز مشامم را پر می‌کند و روحی افسرده در کنج دلمم منزل می‌گزیند.

"چکیده : مردانی که بی‌تردید با چفیه برگردنهای سرکوبگر امروزی که نه سن شان و نه مرام‌ شان به آن دوران و آن گُردان قد نمی‌دهد، در جوهر تفاوت داشتند"پیشوازی تلخ با زهرخندی تاریخی. منظره و بو و روح چنان نمایان می‌کنند که در آستانه دروازه شهری متروک و غمدار قرار دارم. کلافِ ذهنم، سرنخ تاریخی مردمانی که اینک در “بن‌بست” خوزستان به سر می‌برند را گُم کرده است. هم اینک در شرایط بس کویری و در پلکان واپسینِ افت اخلاق و منش، سنگینی وداع مردان صاحب مَنش و مرام که بخشی از دلشان دریا و بخش دیگر خلوت کده بود، غیر قابل باور است. مردانی که بی‌اعتنا به غوغای قدرت و سهم خواهی از انقلاب به سامان بخشی و پیش‌برندگی این خاک می‌اندیشیدند و در مدار ابتلاء، جان و جوهر را به عنوان یگانه سرمایه حیات وانهادند و سبُک و غزال گونه با هستی وداع گفتند.

مردان سبزی که اگر بودند هم توان اداره این شهر مغرور را دارا بودند و هم با استعانت با جوهر خویش در مقابل سرکوب و قبضه کامل قدرت قد علم کرده و از روند تحول این خاک حمایت می‌ نمودند.

با آغاز جنگ مردانی چون محمد بنکدار، حسین ناجیان، حمید و حسین باکری، حسین خرازی و… میدان نوینی در برابر خود گشوده دیدند. سنگینی وداع در گرماگرم و هنگامه آن دوران آن گونه که باید حس نشد، سوز سینه‌ای و تشییعی و به خاک سپاردنی و داغی بر دل نزدیکان. مردانی که بی‌تردید با چفیه برگردنهای سرکوبگر امروزی که نه سن شان و نه مرام‌ شان به آن دوران و آن گُردان قد نمی‌دهد، در جوهر تفاوت داشتند. در سالهایی که پشت سر نهاده‌ ایم مقدم بر تقدیر از سرداران والامقام و بی‌اعتنا به مدح کلام، استفاده سیاست‌ بازانه از رزم و خونشان رایج بوده است. یاد مردانی که برتر از این جناح و آن جناح به تمامیت جامعه و نه به قدرت چِرک و مُندرس تعلق داشته و دارند، پاس‌ داشتنی است.

دوستتان دارم و برای ایرانتان تا پایِ جان می تَکاپویم.

شهید هدی صابر، ”مسجد سلیمان امروز، ایران فردای بدون نفت“، مجله ایران فردا، تیر۱۳۷۸

منبع: صفحه فیس بوک هدی صابر

.

منابع خبر

اخبار مرتبط