فاشیست‌ها به خودی خود فاشیست نشدند

ایلنا - ۶ اسفند ۱۳۸۹

ات وود با تاکید بر اینکه امروز بزرگترین مشکلات بشر، منابع انرژی و غذایی است، می‌پرسد: اگر در قایقی گیر افتاده بودید و تنها حق انتخاب‌تان این بود که بمیرید یا همسرتان را بخورید، کدامیک را انتخاب می‌کردید؟! بعدهم می‌گوید: خیلی از فاشیست‌ها به خودی خود فاشیست نشدند. ایلنا: «مارگارت اِلینِر ات وود» رمان نویس، شاعر، منتقد ادبی، مقاله نویس و فعال محیط زیست از کشور کانادا است. ات وود ۷۱ ساله تاکنون پنج بار نامزد جایزه معتیر «بوکر» شده که یک بار در سال ۲۰۰۰ برای نوشتن رمان «آدمکش کور» آن را به دست آورده است. این نویسنده مدتی در کشور ما ایران نیز زندگی کرده است. بعضی از رمان‌ها و داستان‌های ات وود، مثل آدمکش کور و عروس فراری، به فارسی ترجمه و منتشر شده است.

"ایلنا: «مارگارت اِلینِر ات وود» رمان نویس، شاعر، منتقد ادبی، مقاله نویس و فعال محیط زیست از کشور کانادا است"* متییو راث شیلد: کتاب جدید شما به نام «سال سیلاب» درباره محیط زیست است. چرا این موضوع را انتخاب کردید؟ ــ مارگارت ات وود: من اصلا در درون این موضوع به دنیا آمدم. پدر من متخصص حشرات جنگلی بود، به این معنی که می‌دانست سم پاشی جنگل‌ها برای از بین بردن کرم درخت صنوبر دارای نتیجه منفی و معکوس است چون به هیچ وجه مؤثر نیست، علاوه بر اینکه این سم پاشی باعث مرگ تمام جاندارهای توی جنگل‌ها می‌شود، و برای آدم‌هایی که درمعرض آن هستند نیز خطرناک است. پدر من از اولین مخالفان سم پاشی جنگل‌ها بود، ولی گوش هیچ کس به حرف‌های او بدهکار نبود. والدین من خودشان باغبان بودند، به همین دلیل ناگزیر از فنون محیط زیستی استفاده می‌کردند، چون دوره جنگ بود و از مواد شیمیایی جدید خبری نبود.

خانواده من به علم و دانش گرایش داشتند؛ برادرم عصب‌شناس شد، و خودم هم چیزی نمانده بود که دانشمند بشوم. می‌توانستم در این زمینه فعالیت کنم. * ما در ارتباط با محیط زیست الان با چه وضعیتی رو به رو هستیم؟ ــ ما الان با تغییرات آب و هوایی، سیلاب‌های بیشتر، خشکسالی‌ها، و بحران‌های بیشتر بر روی سیاره زمین رو به رو هستیم، و سیستم‌هایی که در قرن بیستم برای بهبود اوضاع محیط زیست به کار می‌بریم، هیچ فایده‌ای ندارند. دیگر دست‌هایمان در این زمینه خالی شده است. بزرگترین مشکلات بشر، منابع انرژی و منابع غذایی خواهد بود.

"ات وود ۷۱ ساله تاکنون پنج بار نامزد جایزه معتیر «بوکر» شده که یک بار در سال ۲۰۰۰ برای نوشتن رمان «آدمکش کور» آن را به دست آورده است"این یک مسأله چپ و راستی نیست؛ این مسأله مردم است، و در هیچ طبقه‌بندی‌ای قرار نمی‌گیرد. مشکل خیلی بزرگی است. ما تعداد هفتاد و پنج میلیون نفر به جمعیت جهان که همینجوری‌اش زیاد بوده و همیشه هم دچار سوء تغذیه هستند و گشنگی می‌کشند، اضافه کرده‌ایم. * شما می‌گویید کتاب جدیدتان اثر علمی- تخیلی نیست، بلکه اثر حدسی- تخیلی است. شما چه تمایزی بین این دو قائل شده‌اید؟ ــ این تمایز در «تبار» کتاب‌ها هست و آبا اجداد آنها سر و کار دارد، و اینکه یک کتاب به کدام خانواده تعلق دارد، چون کتاب‌ها برای خودشان خانواده دارند.

جد داستان‌های علمی-تخیلی «اچ. جی. ولز» است که کتاب‌های علمی- تخیلی‌ای مثل «ماشین زمان» و «جنگ دنیاها» را نوشته است. این کتاب‌ها از چیزهایی حرف می‌زنند که اتفاق افتادنشان بسیار غیرمحتمل و در واقع غیرممکن است، ولی در هر حال راه و شیوه‌ای برای کند و کاو امکان‌ها و سرشت بشر و واکنش آدم‌ها به یک سری چیزهای خاص است. تبار داستان‌های حدسی- تخیلی به «ژول ورن» برمی‌گردد.

"بعضی از رمان‌ها و داستان‌های ات وود، مثل آدمکش کور و عروس فراری، به فارسی ترجمه و منتشر شده است"ژول ورن درباره چیزهایی می‌نوشت که امکان اتفاق افتادنشان روی کره زمین وجود داشت؛ موضوعات تخیلی‌ای که او در موردشان می‌نوشت درباره فضا یا حمله موجودات فضایی نبود؛ بلکه از چیزهایی می‌نوشت که ما درواقع قادر به انجامشان هستیم. در قرن نوزدهم کلی اتوپا(مدینه فاضله) وجود داشت؛ یعنی، جوامع شگفت‌انگیزی که امکان ساختن‌شان برایمان وجود داشت. ولی فکر اتوپیا بعداز جنگ جهانی اول از مد افتاد. و تقریبا بلافاصله یکی از اتوپیاهایی که مردم سعی در ساختنش داشتند؛ یعنی، اتحاد جماهیر شوروی، نویسنده‌ای به نام «زامیاتین» بیرون داد که یک کتاب اثرگذار به نام «ما» نوشت؛ این کتاب حاوی ثمرات «اوروِل» و «هاکسلی» است. ما پس از آن که تأثیرات تلاش برای ساخت اتوپیا را دیدیم، نویسندگان صحبت از «دیستوپیا» (کابوس آباد) را شروع کردند؛ ساخت اتوپا نیازمند این بود که پیش از رسیدن به نقطه کمال، بسیاری از مردم نابود شوند که البته این نقطه کمال هرگز به وجود نیامد.

* بنابراین هرگز نمی‌توانید خودتان را تصور کنید که دارید درباره یک اتوپیا می‌نویسید؟ ــ من به دنیای بی‌نقص اعتقادی ندارم. اعتقاد ندارم که چنین دنیایی قابل دسترسی است، و به‌نظر من کسانی که سعی می‌کنند به چنین دنیایی دست پیدا کنند درنهایت آن را به چیزی شبیه «کامبوج» یا چیزی خیلی شبیه کامبوج تبدیل می‌کنند چون پای آزمون‌های خلوص وسط کشیده می‌شود. آیا شما ازنظر ایدئولوژیکی آنقدر خلوص دارید که اجازه زندگی کردن داشته باشید؟ خب، عملا مشخص می‌شود که فقط تعداد کمی از مردم دارای این خلوص هستند، بنابراین چیزی که درنهایت گیرتان می‌آید یک درگیری بزرگ و شدید و کشتار دسته جمعی است. * در کابوس آبادهای شما، خیلی از مردم به سرعت دولت دیکتاتور و تمامیت‌خواه حاکم بر خود را به‌عنوان یک دولت عادی و طبیعی می‌پذیرند. علت چیست؟ ــ مگر حق انتخاب دیگری هم دارند؟ من پس از آن که رمان «قصه ندیمه» را نوشتم، خوانندگان از من می‌پرسیدند چرا در این داستان از اعتراض هیچ خبری نیست؟ من هم در جواب می‌گفتم: "شما هیچ درکی از حکومت دیکتاتوری ندارید." یک حکومت دیکتاتوری واقعی نمی‌آید دست به حماقت بزند و اجازه اعتراضات خیابانی را بدهد.

"چرا این موضوع را انتخاب کردید؟ ــ مارگارت ات وود: من اصلا در درون این موضوع به دنیا آمدم"*جایی خواندم که نوشته بودید: "من کتاب‌های قشنگ نمی‌نویسم." ــ متأسفانه، همین طور است. نمی‌دانم اصلا رمان‌های قشنگ وجود دارد یا نه. رمان‌هایی هستند که پایان‌های خوش دارند، ولی در هر حال آدم‌هایی هستند که مثل آدم رفتار می‌کنند؛ ولی آدم‌ها کامل و بی‌عیب نیستند. تمام انگیزه‌هایی که یک انسان ممکن است داشته باشد؛ انگیزه‌هایی که متناقض و مبهم هستند، مواد خام کار یک رمان‌نویس را تشکیل می‌دهند. نویسنده‌ها سراغ همین انگیزه‌ها می‌روند، و خیلی از این انگیزه‌ها هم انگیزه‌های قشنگی نیستند.

ما دوست داریم خودمان را آدم‌های خیلی خیلی خوبی بدانیم. ولی خودتان را در آینه نگاه کنید؛ واقعا نگاه کنید. به انگیزه‌های متنقاض و مبهم خودتان نگاه کنید. و آن وقت این انگیزه‌ها را تکثیر کنید. * آیا به نظر شما همه آدم‌ها به طور بالقوه می‌توانند یک فاشیست باشند؟ ــ خب، این از آن سؤال‌هاست.

"پدر من از اولین مخالفان سم پاشی جنگل‌ها بود، ولی گوش هیچ کس به حرف‌های او بدهکار نبود""آیا همه آدم‌ها به طور بالقوه آدمخوار هستند؟؛ اگر شما در یک قایق نجات گیر افتاده بودید و تنها حق انتخاب‌تان این بود که یا بمیرید و یا همسرتان را بخورید، کدام یک را انتخاب می‌کردید؟" معلوم نیست اگر در چنین شرایطی قرار می‌گرفتیم چگونه رفتار می‌کردیم. ولی خیلی از فاشیست‌ها به خودی خود فاشیست نشدند. اعتقاد ندارم که همه ما آدم‌ها دیو هستیم. * با این حال دوست دارید که از آن موقعیت‌های قایق نجاتی در نوشته‌هایتان ایجاد کنید. ــ به نظر من ما همین الان در قایق‌های نجات هستیم.

نه تنها در ایالات متحده، بلکه خیلی از مردم در این دنیا در وضعیتی به سر می‌برند که انگار در قایق نجات هستند. مجله پروگرِسیو/ ژانویه ۲۰۱۱ / متییو راث شیلد/ مترجم: فرشید عطایی پایان پیام

منابع خبر

اخبار مرتبط