مراتب معنایی آیات و مفاهیم قرآنی
مراتب معنایی آیات و مفاهیم قرآنی
علاّمه معتقد است علیرغم اینکه قرآن از اصطلاحات رایج میان عرب بهره گرفته، ولی آن را طبق عرف خاصّ خود بهکار برده است و افزون بر این، آیات قرآن لایههای معنایی مختلفی دارند.
۳ـ مراتب معنایی آیات و مفاهیم قرآنی
ریشههای اعتقاد به وجود لایههای معنایی در آیات قرآن را میتوان در صدر اسلام پیدا کرد. پیامبر(ص) صریحاً به ظهر و بطن قرآن اشاره فرمودهاند: «أنزل القرآن علی سبعه أحرف لکلّ حرف منها ظهر و بطن و لکلّ حرف حدّ و لکلّ حدّ مطلع: خداوند قرآن را بر هفت حرف نازل کرد. برای هر حرف، ظهر و بطنی است و برای هر حرفی، حدّی و برای هر حدّی، مطلعی است» (ر.ک؛ طبری، ۱۴۱۲ق.، ج ۱: ۹ـ ۲۵). همچنین «روی عن النّبی(ص) أنّه قال: ما نزل مِنَ القرآن مِن آیه إلاّ و لها ظهر و بطن: آیهای از قرآن وجود ندارد، مگر اینکه برای آن، ظهر و بطنی باشد» (طوسی، بیتا، ج ۱: ۹). نمونه بارز آن را میتوان در کلام امام علی(ع) یافت.
آن زمان که امام علی(ع) ابنعبّاس را برای مناظره با خوارج فرستاد، به او توصیه میکند که با آنان با قرآن احتجاج نکند، با این استدلال که قرآن پذیرنده وجوه گوناگون و برخوردار از معانی احتمالی چندگانه است، بلکه راهکار احتجاج به سنّت را فراروی ابنعبّاس مینهد (ر.ک؛ صبحی صالح، بیتا: ۴۶۵).
علاّمه ذیل آیه﴿...
"پیامبر(ص) صریحاً به ظهر و بطن قرآن اشاره فرمودهاند: «أنزل القرآن علی سبعه أحرف لکلّ حرف منها ظهر و بطن و لکلّ حرف حدّ و لکلّ حدّ مطلع: خداوند قرآن را بر هفت حرف نازل کرد"وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا سَأُرِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ﴾ (الأعراف/۱۴۵)، علّت اختلاف احکام یا آیات را با هم از دو جهت میداند. نخست برخی از آنها مهمتر و شریفتر از دیگری هستند؛ مانند نسبت بین واجب و مندوب و نسبت بین نماز و غیر آن. دیگر اینکه قائل به وجود مراتب برای هر یک از این مفاهیم است؛ مثلاً مراتب ایمان، مراتب تقوا و مراتب خلوص (طباطبائی، ۱۴۱۷ق.، ج ۴: ۳۱۴). در این راستا، گاه وجود لایههای معنایی را مربوط به حکم کلّی آیه میداند و گاه آن را به مفاهیم قرآنی وارد در آیات تسرّی میدهد. همچنین ایشان ریشه وجود لایههای معنایی در آیات را در روش تفسیری ائمّه(ع) میداند (ر.ک؛ طباطبائی، ۱۴۲۷ق.، ج ۱: ۱۷۷ـ۱۷۸) و به کمک این ویژگی آیات، تفاوتهای تفسیری ائمّه(ع) در مورد قرآن را حل میکند.
علاّمه معتقد است که روش تفسیری ائمّه(ع) درباره قرآن روشی خاصّ است.
وی یکی از علّتهای تفاوت تفسیری ائمّه(ع) را ناشی از وجود لایهها و مراتب معنایی در آیات و مفاهیم قرآنی میداند؛ به عنوان مثال، در بیان علّت نبود اختلاف بین سه روایت منقول از امام سجاد(ع) و امام صادق(ع) در معنای صراط مستقیم، این تفاوت را به بیان مراتب مفاهیم حمل میکند. الف) روایت نخست: امام سجّاد(ع) صراط را به ائمّه(ع) تفسیر میکند (ر.ک؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۵ق.، ج ۱: ۸۵). ب) روایت دوم: امام صادق(ع) منظور از صراط را امام علی(ع) میداند (ر.ک؛ ابنبابویه، بیتا: ۲۷). ج) روایت سوم: امام صادق (ع) منظور از صراط را «امام مفترض الطّاعه» میداند (ر.ک؛ همان: ۳۲).
علاّمه درباره این تفاوت تفسیری میگوید: «هرگاه شما در معنی آیه ﴿أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَسَالَتْ أَوْدِیَه بِقَدَرِهَا فَاحْتَمَلَ السَّیْلُ زَبَدًا رَّابِیًا وَمِمَّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النَّارِ ابْتِغَاءَ حِلْیَه أَوْ مَتَاعٍ زَبَدٌ مِّثْلُهُ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الْحَقَّ وَالْبَاطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفَاءً وَأَمَّا مَا یَنفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الأَرْضِ کَذَلِکَ یَضْرِبُ اللّهُ الأَمْثَالَ﴾ (الرّعد/۱۷) تفکّر کنی، معنی این روایات سهگانه را درک میکنی و دیگر نیازی نیست که آنها را از باب مجاز و کنایه حمل کنیم؛ چراکه این معانی برحسب تحقّق خود مراتبی دارند؛ مثل کفر و ایمان...» (طباطبائی، ۱۴۲۷ق.، ج ۱: ۶۴).
بر اساس برخی از روایات، منظور از «طهارت» در آیه ﴿إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَیُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ﴾ (البقره/۲۲۲) و آیه ﴿وَأَنِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُواْ﴾ (هود/۳) طهارت ظاهری است. امّا امام باقر(ع) آن را به معنای رجوع به خدا از معاصی و پاک ساختن نفس از پلیدیِ گناه تفسیر کرده است (ر.ک؛ کلینی، ۱۴۲۹ ق.، ج ۴: ۲۱۲)که غیر از طهارت ظاهری است.
"برای هر حرف، ظهر و بطنی است و برای هر حرفی، حدّی و برای هر حدّی، مطلعی است» (ر.ک؛ طبری، ۱۴۱۲ق.، ج ۱: ۹ـ ۲۵)"علاّمه در تبیین این اختلاف از عبارت «هذا مِن استفاده مراتب الحکم من الحکم بعض المراتب» استفاده میکند؛ بدین معنا که هر حکم یا مفهومی مراتبی دارد و هر مرتبهای از آن نیز دارای احکام خاصّ خود است.
حکم یا مفهوم
علاّمه نظیر مورد فوق را در آیه ﴿لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ﴾ (الواقعه/۷۹) میداند؛ بدین صورت که دو حکم از آیه برداشت میشود. نخست اینکه علم کتاب نزد «مطهّرین» از اهل بیت قرار دارد. دوم، حرمت مَسّ خطّ قرآن برای کسی که طهارت ندارد (ر.ک؛ طباطبائی، ۱۴۲۷ق.، ج ۲: ۶۱).همچنین درباره امّی بودن پیامبر(ص) از امام باقر(ع) نقل میکند که چون پیامبر(ص) منسوب به مکّه بود، به او امّی گفته شد و این در آیه ﴿وَلِتُنذِرَ أُمَّ الْقُرَی وَمَنْ حَوْلَهَا﴾ (الأنعام/۹۲) آمده است (ر.ک؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۵ ق.، ج ۲: ۲۴۲). علاّمه ابتدا سخن امام را تبیین می کند و میگوید: «این کلام امام(ع) مؤید آن است که غایت نزول قرآن، انذار دادن به مکّه و مدینه است که با جهانی بودن انذار قرآن سازگار نیست. وی در رفع این تعارض، هدف آیه را از باب بیان مراتب معنایی میداند که یکی از مراتب آن، انذار مکّه و مدینه است» (طباطبائی، ۱۴۲۷، ج ۴: ۱۱۱).
در قرآن کریم، مفاهیم و آیاتی هستند که بر اساس قاعده جری و «حَمَّالٌ ذُو وُجُوه» بودن قرآن میتوانند بر مصادیق مختلفی انطباق داشته باشند.
علاّمه در مورد برخی از مفاهیم قرآن معتقد است که این مفاهیم بهصورت مطلق در قرآن ذکر نشدهاند، بلکه میتوانند جامع معانی زیادی باشند؛ مثلاً در باب مفهوم «ضلالت و هدایت» میگوید: «و الهدایه و الإضلال کلمتان جامعتان لجمیع أنواع الکرامه و الخذلان الّتی تردّ منه سبحانه لعباده السّعداء و الأشقیاء:هدایت و ضلالت دو کلمه جامع برای همه انواع کرامت و پستی است که خداوند آن را درباره بندگان سعید و شقی بهکار برده است» (همان، ج ۱: ۹۰).
واژه«ذکر» از دیگر مفاهیم قرآنی است که علاّمه برای آن مراتب معنایی قائل است. وی ذیل آیه ﴿فَاذْکُرُونِی أَذْکُرْکُمْ وَاشْکُرُواْ لِی وَلاَ تَکْفُرُونِ﴾ (البقره/۱۵۲) میگوید: «اگر ذکر لفظی حقیقتاً ذکر باشد، معنایی ذومراتب دارد که ذکر لفظی مرتبهای از آن است و ذکر قلبی مرتبهای دیگر، امّا اطلاق ذکر الله بر اذکار قلبی را از سَرِ مسامحه میداند، نه حقیقت، و تفصیل آن را به ذیل آیات مؤمنون ارجاع میدهد. البتّه علاّمه ﴿فَاذْکُرُونِی﴾را در آیه۱۵۲ سوره بقره از باب مجاز میداند و میگوید: «اگر منظور از ذکر در اینجا حقیقت باشد، باید بگوییم انسان نوعی علم غیر از این علم معهود نزدِ انسان (همان حضور صورت مُدرَک نزد مُدرِک) دارد؛ زیرا هر آنچه در این تعریف بگنجد، توصیف معلوم (مُدرَک = خداوند) است که خدای سبحان از آن منزّه است(همان: ۲۶۳).
علاّمه معتقد است که «صلاه» نیز دارای مراتب معنایی است. در این راستا، میگوید: «صلاه به اقتضای اینکه به چه چیزی اضافه شود، تغییر میکند؛ مثلاً صلاه از جانب خداوند، اعطای آمادگی برای پذیرش سعادت و رحمت خاصّه است، صلاه از ملائکه، واسطه بودن آنها در رساندن رحمت به محلّ آن و صلاه درباره مؤمنین، رسیدن به رحمت بهوسیله دعاست» (همان: ۲۸۳).
علاّمه در باب برخی از آیات معتقد است که قابلیّت انطباق بر موارد مختلفی را دارند۶؛ مثلاً در تفسیر آیه ﴿وَلِکُلٍّ وِجْهَه هُوَ مُوَلِّیهَا فَاسْتَبِقُواْ الْخَیْرَاتِ أَیْنَ مَا تَکُونُواْ یَأْتِ بِکُمُ اللّهُ جَمِیعًا إِنَّ اللّهَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ﴾ (البقره/ ۱۴۸)، میگوید: «این آیه قابلیّت انطباق بر حال اقوام صالح و طالح را دارد. همچنین قابلیّت انطباق بر تشریع قبله به مناسبت حال آنها و نیز قابلیّت انطباق بر تکوین را دارد» (طباطبائی، ۱۴۲۷ق.، ج ۱: ۲۵۷ـ ۲۵۸).
نتیجهگیری
حاصل پژوهش حاضر در بررسی معناداری زبان قرآن از دیدگاه علاّمه طباطبائی به قرار زیر است:
۱ـ به طورکلّی، علاّمه طباطبائی عرفی بودن زبان قرآن را قبول دارد.
"همچنین «روی عن النّبی(ص) أنّه قال: ما نزل مِنَ القرآن مِن آیه إلاّ و لها ظهر و بطن: آیهای از قرآن وجود ندارد، مگر اینکه برای آن، ظهر و بطنی باشد» (طوسی، بیتا، ج ۱: ۹)"در این راستا، وی معتقد است که قرآن از اسلوبهای کلامی رایج میان اعراب بهره گرفته است. برای اثبات این امر به مقابله زبان قرآن با زبان عرب و آوردن مثالهایی در باب بهرهگیری قرآن از شیوههای رایج زبانی میان عرب کمک میگیرد.
۲ـ علاّمه از میان دو دیدگاه عرف عام و عرف خاص، قائل به عرف خاص داشتن زبان قرآن است. به همین منظور، اعتقاد دارد که قرآن در معنای واژگان، بسط و تضییق ایجاد کرده، آنها را طبق عرف خود تغییر داده است. علاّمه این مسئله را خاصّ قرآن میداند که در آن فراوان رخ داده است. دلیل دیگری که علاّمه درباره عرف خاص داشتن قرآن، به آن پرداخته است و تفاوت خطاب قرآنی با خطاب دیگران (پیامبر(ص)، ائمّه(ع)، پیامبران(ع) و احادیث قدسی) است.
۳ـ علاّمه ریشه تفاوت تفسیری ائمّه(ع) را در مسئله زبان قرآن میداند.
وی معتقد است که وجود لایهها و مراتب معنایی در آیات و مفاهیم قرآنی باعث این تفاوت تفسیری است؛ بدین صورت که ائمّه(ع) با توجّه به شرایط صدور روایت تفسیری، مرتبهای از مراتب معنایی آیات را ذکر کردهاند.
پینوشت:
۶ـ این بحث مربوط به روایاتی است که علاّمه آنهارا از باب جری یا مصداق دانسته است.
مراجع
قرآن کریم.
ابنفارس، ابوالحسین احمد. (بیتا). الصّاحبی فی فقه اللّغه سنن العرب فی کلامها. بیروت: دارالکتب العلمیّه.
ابنمنظور، محمّدبن مکرم. (بیتا).
"وَأْمُرْ قَوْمَکَ یَأْخُذُواْ بِأَحْسَنِهَا سَأُرِیکُمْ دَارَ الْفَاسِقِینَ﴾ (الأعراف/۱۴۵)، علّت اختلاف احکام یا آیات را با هم از دو جهت میداند"لسانالعرب. بیروت: دارالصّادر.
ابنبابویه، محمّدبن علی. (بیتا). معانی الأخبار. قم: مؤسّسه نشر اسلامی.
ــــــــــــــــــــــ .
(۱۴۰۷ق.). تهذیب الأحکام. تهران: دارالکتب الإسلامیّه.
ــــــــــــــــــــــ . (۱۴۰۴ق.). من لا یحضر الفقیه.
"نخست برخی از آنها مهمتر و شریفتر از دیگری هستند؛ مانند نسبت بین واجب و مندوب و نسبت بین نماز و غیر آن"قم: جامعه مدرّسین.
اسعدی، محمّد و همکاران. (۱۳۹۰). آسیبشناسی جریانهای تفسیری. قم: حوزه و دانشگاه.
اندلسی، ابوحیّان. (۱۴۲۰ق.).
بحرالمحیط. صدقی محمّد جمیل. بیروت: دارالفکر.
بلاغی، محمّدجواد. (بیتا). آلاء الرّحمن فی تفسیر القرآن.
"دیگر اینکه قائل به وجود مراتب برای هر یک از این مفاهیم است؛ مثلاً مراتب ایمان، مراتب تقوا و مراتب خلوص (طباطبائی، ۱۴۱۷ق.، ج ۴: ۳۱۴)"قم: بنیاد بعثت.
دامنپاک مقدّم، ناهید. (۱۳۸۰). بررسی نظریّه عرفی بودن زبان قرآن. تهران: نشر تاریخ و فرهنگ.
راغب اصفهانی، حسینبن محمّد. (بیتا).
مفردات الفاظ القرآن. بیروت: دارالقلم.
سالاری راد، معصومه و رسول رسولیپور. (۱۳۸۶). «بررسی و تحلیل کارکرد زبان قرآن از دیدگاه علاّمه طباطبائی». فصلنامه اندیشه نوین.
"در این راستا، گاه وجود لایههای معنایی را مربوط به حکم کلّی آیه میداند و گاه آن را به مفاهیم قرآنی وارد در آیات تسرّی میدهد"سال سوم. صص ۵۵ـ۸۱.
سعیدی روشن، محمّدباقر. (۱۳۸۳). تحلیل زبان قرآن و روششناسی فهم. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
شاکر، محمّدکاظم.
(۱۳۸۲). مبانی و روشهای تفسیری. قم: انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی.
صالح، صبحی. (بیتا). شرح نهجالبلاغه.
"الف) روایت نخست: امام سجّاد(ع) صراط را به ائمّه(ع) تفسیر میکند (ر.ک؛ فیض کاشانی، ۱۴۱۵ق.، ج ۱: ۸۵)"قم: دارالهجره.
طباطبائی، محمّدحسین. (۱۴۲۷ق.). البیان فی الموافقه بین الحدیث و القرآن. بیروت: دارالتّعارف للمطبوعات.
ــــــــــــــــــــــ . (۱۴۱۷ق.).
المیزان فی تفسیر القرآن. قم: جامعه مدرّسین حوزه قم.
طبرسی، فضلبن حسن. (۱۳۷۲). مجمعالبیان فی تفسیر القرآن. تهران: انتشارات ناصرخسرو.
طبری، ابوجعفر محمّدبن جریر.
"ب) روایت دوم: امام صادق(ع) منظور از صراط را امام علی(ع) میداند (ر.ک؛ ابنبابویه، بیتا: ۲۷)"(۱۴۱۲ق.). جامع البیان فی تفسیر القرآن. بیروت: دار المعرفه.
طوسی، محمّدبن حسن. (بیتا). التّبیان فی تفسیر القرآن.
بیروت: دار احیاء التّراث العربی.
عیّاشی، محمّدبن مسعود. (۱۳۸۰ق.). تفسیر عیّاشی. تهران: مکتبه العلمیّه الإسلامیّه.
فیض کاشانی، محمّدبن شاه مرتضی. (۱۴۱۵ق.).
"امّا امام باقر(ع) آن را به معنای رجوع به خدا از معاصی و پاک ساختن نفس از پلیدیِ گناه تفسیر کرده است (ر.ک؛ کلینی، ۱۴۲۹ ق.، ج ۴: ۲۱۲)که غیر از طهارت ظاهری است"الصّافی. تهران: مکتبه الصّدر.
قدردان قراملکی، محمّدحسن. (۱۳۸۱). «زبان قرآن از دیدگاه علاّمه طباطبائی». قبسات.
شماره ۲۵. صص ۶۵ـ ۷۸.
قمی، علیّبن ابراهیم. (۱۳۶۷). تفسیر قمی. قم: دارالکتاب.
کلینی، محمّدبن یعقوب.
"علاّمه ابتدا سخن امام را تبیین می کند و میگوید: «این کلام امام(ع) مؤید آن است که غایت نزول قرآن، انذار دادن به مکّه و مدینه است که با جهانی بودن انذار قرآن سازگار نیست"(۱۴۲۹ق.). الکافی. قم: دار الحدیث.
محمّدرضایی، محمّد و دیگران. (۱۳۹۳). «علاّمه طباطبائی و زبان نمادین و انشایی در قرآن».
دوفصلنامهپژوهشنامهتفسیروزبانقرآن. سال چهارم. صص ۹۳ـ ۱۱۵.
مصطفوی، حسن. (بیتا). التّحقیق فی کلمات القرآن.
"در این راستا، وی معتقد است که قرآن از اسلوبهای کلامی رایج میان اعراب بهره گرفته است"بیروت ـ قاهره ـ لندن: دارالکتب العلمیّه ـ مرکز نشر آثار علاّمه مصطفوی.
مؤدّب، سیّدرضا. (۱۳۸۸). مبانی تفسیر قرآن. قم: دانشگاه قم.
نکونام، جعفر. (۱۳۷۸).
«عرفی بودن زبان قرآن». صحیفه مبین. شماره ۴۲. صص ۶۴ـ۷۹.
نویسندگان:
نصرت نیلساز: استادیار دانشگاه تربیت مدرّس، تهران
علی حاجی خانی: استادیار دانشگاه تربیت مدرّس، تهران
سعید جلیلیان: دانشآموخته کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث دانشگاه تربیت مدرّس،تهران
فصلنامه معارف قرآنی شماره ۲۱
انتهای متن/
اخبار مرتبط
دیگر اخبار این روز
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران