مردم یا باید در چنین انتخاباتی شرکت نکنند و یا با شرکت خود در آن عمر دیکتاتورها را طولانی تر و رنج خویش را فزون بخشند! حذف اکثریت مردم یک جامعه در انتخاب شدن و تفویض حق آنان به افراد و احزاب که درصد ناچیزی از مردم را شامل می شوند، ربودن حق آنان از طریق احزاب و قانون می باشد که خود نیز در تدوین آن نقشی نداشته اند

مردم یا باید در چنین انتخاباتی شرکت نکنند و یا با شرکت خود در آن عمر دیکتاتورها را طولانی تر و رنج خویش را فزون بخشند! حذف اکثریت مردم یک جامعه در انتخاب شدن و تفویض حق آنان به افراد و احزاب که درصد ناچیزی از مردم را شامل می شوند، ربودن حق آنان از طریق احزاب و قانون می باشد که خود نیز در تدوین آن نقشی نداشته اند
اخبار روز
اخبار روز - ۳۰ فروردین ۱۳۹۶

فرد به پای صندوق کشانده می شود تا با نشاندن علامت ضربدر در کنار اسم شخصی یا حزبی، امر انتخاب را بجا بیاورد و این نوع انتخاب در جهان کنونی، دمکراسی خوانده می شود. افراد عادی که در حزبی عضویت ندارند، به فکرشان هم نمی رسد که خود را برای پذیرفتن مسئولیت پارلمانی و اداری کاندید کنند، چرا که این افراد چنین می پندارند،که مسئولیت اداری، پارلمانی و اداره امور شهر و کشور کار آنان نیست و این امری است مربوط به از آنان بهتران. این نوع از باور، همان تفکری است که از دیرباز آریستوکراتها، بروکراتها، متمولین، ملاکین و رهبران مذهبی و دینی در ذهن مردم کاشته اند. بدین ترتیب اکثریت قریب به اتفاق مردم جامعه از گردونه انتخاب شدن، خارج می شوند. این باور بازتابی از اندیشه آیین های ابراهیمی است که قشر خاصی نقش حائل میان خدا و مردم را به خود اختصاص داده و مردم نیز آنرا پدیرفته اند!

در غرب بعداز شکست انقلاب فرانسه و آمریکا با استفاده از این شیوه، حضور آریستوکراتها در سیاست و حکومت، حفظ شد و امر انتخابات که بهترین اهرم را در اختیار طبقات حاکمه برای ادامه حیات می گذاشت، گسترش دموکراسی قلمداد گردید.

"فرد به پای صندوق کشانده می شود تا با نشاندن علامت ضربدر در کنار اسم شخصی یا حزبی، امر انتخاب را بجا بیاورد و این نوع انتخاب در جهان کنونی، دمکراسی خوانده می شود"بعداز این پیروزی بزرگ، سرمایه داران، ملاکین، آریستوکراتها و مونارشیستها در تمامی قاره ها از طریق انتخابات بقای خویش را ادامه دادند. اینک تمامی کشورهای عضو سازمان ملل که درمیانشان هر نوع دیکتاتوری بچشم می خورد، از سیستم انتخابات و پارلمان استفاده کرده و انتخابات را سقل وجود دموکراسی در کشورهای خویش می پندارند و این همان دروغ بزرگی است که وجوهات مختلف فلسفی، تئوریک، علمی و حقوقی برای آن تراشیده شده است.

منادیان این نوع از "دمکراسی"، نشاندن علامت ضربدر در کنار اسم شخص، سازمان، گروه و حزب را وجود "دمکراسی" و ارج گذاشتن به رای مردم ترجمه می کنند و مردم نیز این باور را بدون اندیشیدن، در عمل پذیرفته اند. در تمامی کشورهای جهان و در تمامی قاره ها اندک کسانی هستند که بدانند به چه کسانی، چه برنامه ای و چه حزب و گروهی رای می دهند و چرا رای می دهند. بسیاری از مردم جهان به آرزوهای خود رای می دهند، بدون اینکه بدانند، شخص و حزب مورد انتخاب آنها، چقدر از آرزوهای آنان خبر دارند و چقدر به آنچه در جریان انتخابات می گویند، پایبند هستند و یا پایبند می مانند! بر طبق تحقیقات، مردم کره خاکی ما، عمدتا" بر طبق عادت، بزور قانون، تبلیغات رسانه ها و این اواخر سوسیال میدیا به پای صندوق های رای می روند. در کشورهائی نظیر ایران که دین در همه نهادها نقش محرک را ایفا می کند، مردم بنام خدا، دین و بنام مراجع دینی در رفراندوم و انتخابات شرکت می کنند، همان رفراندومی که همین امروز (یکشنبه ١٦ آپریل) در کشور ترکیه در جریان است.


دیکتاتوری پهلوی و اسلامی در طول صد سال اخیر از راه انتخابات و وجود مجلس، شرعی خوانده شده اند. ملاها که هیچ قرابتی با دمکراسی ندارند و حق انتخاب را از بنیاد برای بندگان خدا قبول ندارند، حدود چهل سال است از طریق انتخابات حکومت می کنند و "فوکولی ها"ی چپ و ناسیونالیست را هم در چپاول خویش شریک کرده اند، که امر جاانداختن تئوری انتخابات بجای دمکراسی را برایشان بجا می آورند. تمامی دیکتاتوری های صد سال اخیر در این کره خاکی اعم از شرق و غرب از طریق انتخابات حفظ شده اند، که همه عضو سازمان ملل نیز هستند که همین سازمان نیز نمادی از ضد دمکراتیک بودن را عیان می کند!

اگر در قرن هیجدهم میلادی احزاب هنوز جایگاه قدرتمندی در سیستم حکومتی و جامعه نداشتند، امروز در کنار اولترا رسانه ها و صاحبان سرمایه، یکی از ارکانهای حفظ سیستم بشمار می روند، که بر طبق تحقیاتی که صورت گرفته، جزو فاسدترین ارکانهای قدرت، چپاول و اختلاس در سراسر جهان بشمار می روند، فرقی نیز نمی کند که این احزاب بنام کدام ایدئولوژی، طبقه، مذهب و گروه در انتخابات شرکت می کنند. این احزاب اعم از کمونیستهای سابق بلوک سوسیالیستی، سوسیال دمکرات، سبز، سوسیال مسیحی، جمهوریخواه، دمکرات، سوسیالیست و ناسیونالیست همه امر انتخابات را بعنوان اهرم دموکراسی بکار گرفته اند و درکی از دموکراسی ارائه داده اند که انطباقی با دمکراسی و نقش مردم در سرنوشت آنها نداشته و امروز هم ندارد.

افرادی که در این احزاب بعنوان کاندید به مردم معرفی می شوند، کسانی هستند که از طریق بندوبستهای درون این سازمانها به عرصه مبارزات انتخاباتی فرستاده می شوند و امر انتخاب در این سازمانها نیز هیچ قرابتی با دموکراسی که انعکاسی از اراده و درک آنها باشد، ندارد.

"این نوع از باور، همان تفکری است که از دیرباز آریستوکراتها، بروکراتها، متمولین، ملاکین و رهبران مذهبی و دینی در ذهن مردم کاشته اند"در این اواخر مارتین شولتز که متعلق به جناح راست حزب سوسیال دمکرات آلمان بود و سالها در پارلمان اروپا نقش راستروانه ای در جهت مانفع بانکها ایفا می کرد، بناگاه در چرخشی ١٨٠ درجه به مدافع کارگران، زحمتکشان و اقشار متوسط بدل گردید و در کنگره این حزب با آرای اکثریت مطلق شرکت کننده گان، بعنوان رئیس این حزب و کاندید برای پست صدراعظمی آلمان انتخاب شد، که نشان از بندوبستهای جناحی دارد تا دمکراسی. او و انجلا مرکل که او هم به همین شیوه در حزب دمکرات مسیحی CDU و حزب ایالت باواریا CSU برای بار سوم به عرصه انتخابات فرستاده میشود، می بایست بازتابی از وجود دمکراسی در این احزاب و این کشور و انتخاب مردم تلقی شود، در صورتیکه مردم هیچ نقشی در انتخاب این دو شخص در این احزاب نداشته اند و می بایست به یکی از این دو نفر رای بدهند و یا در انتخابات شرکت نکنند. در این بازی انتخابات آنانکه تصمیم گرفته اند نه توده مردم، بلکه افراد و گروه کوچکی در درون این احزاب می باشند و این در حالتی است که کل اعضای این دو حزب کمتر از یک درصد مردم آلمان را تشکیل می دهند. این نوع از "انتخابات" هیچ سنخیتی با آن نوع از دمکراسی ندارد که در آتن و رم قدیم وجود داشت؟

در آن نوع از دمکراسی مردم بطور مستقیم و بدور از هر نوع فیلتری برای حضور در مجلس و اداره شهر و کشور قدرت مردم را نمایندگی می کردند و هیچ کسی هم نمی دانست چه کسانی انتخاب و برگزیده می شوند، چرا که اتفاق امر انتخاب را تعیین می کرد و همه مردم کاندید می شدند نه افراد برگزیده.
بر اساس این اتفاق امکان داشت شخص ساده ای در کنار فیلسوف، بروکرات، آریستوکرات انتخاب شود و امور مجلس و اداره کشور را در دست گیرد.

هیچ فردی هم بر اساس این اتفاق مادالعمر بر مسند قدرت باقی نمی ماند و هر سال فرد صندلی خود را به کس دیگری واگذار می کرد، که هیچ کسی نمی دانست آن شخص کیست. نه حزبی، نه گروهی و نه هیچ قدرت مادی و معنوی امکان دخالت در تعیین و تغییر این اتفاق را پیدا نمی کرد. هدف انقلابات فرانسه و آمریکا هم در قرن هیجدهم میلادی همین شیوه از دمکراسی بود، که هر دو انقلاب بعداز قتل و عام دهها هزار نفر، به بیراهه برده شدند، درست به مانند تمامی انقلاباتی که در اقصا نقاط جهان، چنین نوع از دمکراسی را طالب بودند.

آنچه بعداز شکست این دو انقلاب بعنوان دمکراسی در قالب انتخابات در جهان گسترش یافت، چیزی نبود جز حفظ قدرت سرمایه و ادامه فساد، اختلاس و دیکتاتوری که در زرورق دمکراسی تا به امروز به مردم این جهان تحمیل شده است. در تمامی جهان کنونی در هیچ کشوری سراغی از دمکراسی که مظهر اراده مردم باشد دیده نمی شود.

"بعداز این پیروزی بزرگ، سرمایه داران، ملاکین، آریستوکراتها و مونارشیستها در تمامی قاره ها از طریق انتخابات بقای خویش را ادامه دادند"این امر را بخشی از مردم جهان درک کرده اند و بهمین جهت خودداری از شرکت در انتخابات در جهان امروز در حال گسترش است و آلترناتیوهای متفاوتی تا بازگشت به دوران آتن و رم قدیم در محافل اروپائی و دانشگاهی مورد بحث و گفتگو است.

انتخاب و انتخابات در دو رژیم شاهنشاهی و جمهوری اسلامی،که عاریه گرفتن از سیستم های غرب بوده و هست در تضاد کامل با جوهر فکری و فرهنگی و تاریخی سیستم حکومت شاهنشاهی و جوهر تفکر مذهبی و از جمله دین اسلام و مذهب شیعی می باشد. سیستم شاهنشاهی ایران بر بستر اعتقاد به خدا، شاه و میهن که جوهر اساسی آن وجود اتوریته از آسمان بر زمین و بر روی زمین اتوریته شاه بر زیردستان می باشد، تناسبی با امر انتخاب زیردستان که بخواهند قدرت شاه را محدود کنند، ندارد، همچنانکه ایده محدودکردن قدرت شاه که به محمد مصدق نسبت داده می شود، توفیقی نیافت.

هرچند در طول حکومت ٥٠ ساله پهلوی انتخابات و مجلس جزو ارکان این سیستم حکومتی بودند، دمکراسی در این کشور محلی از اعراب پیدا نکرد و در نهایت وجود احزاب کمتر مخالف هم تحمل نشد و شخص شاه حزب رستاخیز را برای همه "ملت ایران" برپا کرد و سرانجام کل سیستم فرو ریخت و گروهی مسلمان شیعه اثنی عشری بر اریکه قدرت سوار شدند و سیستم انتخابات و پارلمان را عیلرغم تضاد کامل آن با اعتقادات دینیشان به خدمت گرفتند. سیستمی که تا به امروز ابقا آنها را میسر کرده است. سیستمی که باعث حذف کامل حقوق شهروندان در این کشور و همه ملتهای این سرزمین شده است.

حال باید از تمامی کسانیکه امر انتخابات را برابر با حق رای مردم و دمکراسی می دانند، پرسید، که سهم مردمان این سرزمین از دمکراسی در طول حکومت اسلامی ایران و حکومت پهلوی ها چه بوده؟

از طریق انتخابات هیچ وقت یک انسان عادی، یک انسان بدون حزب و یک انسان بدور از سرمایه کلان به هیچ مجلسی راه نخواهد یافت و به عبارتی، توده مردم هیچگاه شانس شرکت در تعیین سرنوشت خویش را نخواهند یافت، آنها یا باید در چنین انتخاباتی شرکت نکنند و یا با شرکت خود در آن عمر دیکتاتورها را طولانی تر و رنج خویش را فزون بخشند! حذف اکثریت مردم یک جامعه در انتخاب شدن و تفویض حق آنان به افراد و احزاب که درصد ناچیزی از مردم را شامل می شوند، نه تنها دمکراسی (حکومت مردم بر مردم) نیست بلکه ربودن حق آنان از طریق احزاب و قانون می باشد که خود نیز در تدوین آن نقشی نداشته اند.

شانزدهم اپریل ٢٠١٧
ابراهیم فرشی

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط

دیگر اخبار این روز