نبوی: لاریجانی احمدی‌نژاد را قبول نداشت

الف - ۲۹ آذر ۱۳۹۰

سید مرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از اعضای با سابقه جامعه اسلامی مهندسین است که هم اکنون قائم مقام این تشکل هم به شمار می رود. وی از اعضای کابینه اول دولت میر حسین موسوی نیز بوده کابینه ای که بعدها نبوی و طیفی از همفکرانش در اعتراض به عملکرد موسوی از آن خارج شدند.وی در سالهای اخیر و بعد از وقوع فتنه ۸۸ با درک عمق پیام رهبر انقلاب در مورد روشنگری و بصیرت افزایی به مردم از هیچ فرصتی برای افشاگری در مورد سران فتنه و عملکرد آنها دریغ نکرد و طی سخنرانی در شهرهای مختلف به واکاوی عملکرد جریان فتنه پرداخت.ویژگی برجسته دیگر نبوی شناسایی سریع و هشدار نسبت به شکل گیری گروهی انحرافی در نزدیکی دولت بود. گروهی که نبوی اصرار دارد به دلیل فقدان پایگاه اجتماعی نباید آن را یک "جریان" خواند.نبوی به دلیل همین سوابق و عملکردها به ندرت مورد انتقاد اضلاع اصولگرایی واقع شده و تقریبا همه بر شخصیت وی وفاق نظر دارند. همین مقبولیت موجب شد تا بعد از تشکیل سازوکار انتخاباتی جبهه متحد اصولگرایان در آستانه انتخابات مجلس نهم مرتضی نبوی عهده دار مسئولیت یکی از مهمترین کمیته های جبهه متحد یعنی کمیته سیاسی شود و این بهانه ای خوب بود تا از وی دعوت کنیم در یکی از روزهای پاییزی آذرماه مهمان خبرگزاری مهر باشد.در این گفتگو با مرتضی نبوی در خصوص انتقاد ها به عملکرد بعضی از اعضای شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان، برنامه های انتخاباتی اصلاح طلبان و وضعیت فعلی گروه انحرافی و هم چنین شورای حل اختلافات قوا به گفتگو پرداختیم.خبرنگار مهر: در آستانه سالروز ۹ دی هستیم، یکی از موضوعاتی که طرف مقابل انقلاب همواره علاقه دارد تا آن را برجسته کند و آن را یکی از ریشه های حماسه ۹ دی بداند اختلافات دو طیف سیاسی کشور در دهه ۶۰ است. در حقیقت می گویند همان اختلاف رئیس جمهور و نخست وزیر وقت یعنی موسوی و رهبری عامل و ریشه این حوادث بوده است.

"سید مرتضی نبوی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام و از اعضای با سابقه جامعه اسلامی مهندسین است که هم اکنون قائم مقام این تشکل هم به شمار می رود"جنابعالی به عنوان کسی که از همان ابتدای شروع این اختلافات در کابینه موسوی حضور داشتید چقدر با این موضوض موافقید؟ اگر یک تحلیل و آنالیز از گفتمان و رفتار رهبر معظم انقلاب صورت بگیرد نشان می دهد رفتار ایشان از جایگاه امامت و پدرانه است یعنی همواره ناصحانه خواسته اند افراد تا آخرین لحظه به آغوش انقلاب برگردند همانطور که امام وقتی بنی صدر آن اقدامات را انجام داد نصیحتشان کرد، رهبری هم همین رفتار را دارند و کاملا روشن است. اتفاقاتی که در روز قدس سال ۸۸ افتاد و شعارهایی که علیه فلسطین به عنوان آرمان قطعی امام خمینی و انقلاب اسلامی سر داده شد چه ربطی به دعواهای داخل کشور داشت؟ یا روزه خواری در روز قدس و شعارهای انحرافی که مطرح می کردند و اتفاقات روز عاشورا و جنایت هایی که انجام دادند چه ربطی به دعواهای جناحی داشت؟ بعد هم حمایتی که به یکباره از سوی هیلاری کلینتون وزیرخارجه آمریکا و اوباما انجام می شد و نقش آنها در ایجاد فتنه و فراهم کردن بستر کار. شاهد بودیم بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و شبکه اجتماعی فیس بوک در ایام فتنه با کمک رسانی ویژه و تامین کامل امنیت در خدمت فتنه گران قرار گرفتند. این نشان می داد که فتنه توطئه ای کاملا گسترده بود و همانطور که رهبری تبیین فرمودند سر فتنه ۸۸ در آمریکا، انگلیس و برخی کشورهای غربی بود. همانطور که بعدها نقش سفارت انگلستان در فتنه بیشتر مشخص شد.

البته در داخل کشور هم فتنه سرانی داشت اما اصل آن از خارج هدایت می شد. اینها هیچ ربطی به اختلافات داخلی ندارد. بحث از فردای انتخابات موضوع مقابله با نظام ولایت فقیه و جمهوری اسلامی بود و نپذیرفتن ساختارهای اصلی قانون اساسی یعنی بر خلاف اینکه رقیب خود را متهم می کردند که قانون را زیر پا گذاشته است خودشان به بزرگترین قانون شکنان تبدیل شدند و این منطق انقلاب های رنگی است یعنی کسانی که شعار دموکراسی لیبرال می دهند اصالت را به رای مردم می دهند هنگامی که در انتخابات از طریق رای مردم به اهداف خود نمی رسند علیه دموکراسی و انتخابات کودتا می کنند. در طیف مقابل اصولگرایان هم اکنون با چند نوع موضع گیری مواجه هستیم. گروهی از آنها که از افراد اصلی حاضر در فتنه ۸۸ بوده اند، تکلیفشان مشخص است.

"در حقیقت می گویند همان اختلاف رئیس جمهور و نخست وزیر وقت یعنی موسوی و رهبری عامل و ریشه این حوادث بوده است"اما طیف های دیگر موضع گیری های متفاوتی انجام داده‌اند. شورای هماهنگی جبهه اصلاحات طی موضع گیری رسمی اعلام کرد که به صورت فعال در انتخابات شرکت نخواهند کرد و یا اینکه سیدمحمد خاتمی طی چند ماه گذشته بارها شرایطی را برای حضور اصلاح طلبان در انتخابات اعلام کرده است. تحلیل جنابعالی از این موضع گیری ها چیست؟ شاید در یک دسته بندی می شود جریان چپ سابق و اصلاح طلبان را به سه دسته تقسیم کرد. یک دسته سران مشهور و معروف آنها هستند که چندین بار ثابت کرده اند به ساختار نظام پایبند نیستند که بعضی از آنها به دلیل همین رفتارهایشان گرفتار محدودیت های اجتماعی هستند. این طیف یک بار شانس خود را در ۱۸ تیر ۷۸ امتحان کرد، در آن زمان فتنه ای برپا کردند و به دنبال تغییر نظام بودند و می خواستند از نظام جمهوری اسلامی را به نظام جمهوری تغییر دهند.

به طوریکه صحبت از رفراندوم قانون اساسی می کردند. این طیف بار دیگر در سال ۸۸ با رمز تقلب شانس خود را امتحان کرد. آنها کاملا اثبات کردند که ساختارشکن هستند و ساختار نظام را قبول ندارند و حتی در مقام براندازی جمهوری اسلامی هستند. طیف دیگر اصلاح طلبان نیز وجود دارند که مواضعشان مانند افرادی که گرفتار زندان و حذف شدند هم نیست، اما اینها در حقیقت کمک کننده همان افراد هستند، به طور مشخص آقای خاتمی هم زمانیکه رئیس جمهور بود و زمانیکه از این پست فارغ شد همواره به دنبال سخنان دو پهلو بوده است که این سخنان و رفتار همیشه موید همان جریان ساختار شکن است، یعنی مثلاً اینکه شرط بگذارند که افرادی که براندازی و ساختار شکنی کردند باید آزاد شوند، این شرطها به هیچ وجه مورد تأیید نظام جمهوری اسلامی نیست و به نوعی آب ریختن به آسیاب دشمن است. بدشانسی اصلاح طلبان رادیکال بودن لیدرهای این جریان است البته بدنه اصلاح طلبان گسترده هستند و خیلی از آنها به این گونه سخنان کاری ندارند، متأسفانه بدنه جریان اصلاحات این بدشانسی را داشت که رهبری آن به طیفی از افراد رادیکال سپرده شد.

"شاهد بودیم بی بی سی فارسی و صدای آمریکا و شبکه اجتماعی فیس بوک در ایام فتنه با کمک رسانی ویژه و تامین کامل امنیت در خدمت فتنه گران قرار گرفتند"یعنی افرادی که در جهت ساختار شکنی با سرعت تاختند و توانست بدنه جریان اصلاحات را سرخورده کند. در حال حاضر می توان گفت که این بدنه اجتماعی گسترده بدون سر هستند، عده زیادی از آنها در ۹ دی حضور داشتند و این ها مقابل آرمان های امام خمینی (ره)، مقام معظم رهبری و نظام نایستادند، البته آنها تشکل های پراکنده ای دارند. معتقدم مدتی طول می کشد تا آنها خود را بازیابی کنند، ولی آنها در انتخابات شرکت می کنند، متأسفانه این طیف این بدشانسی را دارد که رهبران معتدل و برخوردار از عقل سیاسی نداشتند که این مجموعه را حفظ کنند. اصلاح طلبان و کارگزاران در انتخابات مجلس ائتلاف می کنند معتقدم بدنه اجتماعی اصلاح طلبان در انتخابات شرکت خواهند کرد و حتی چهره هایی که سابقه ساختارشکنی ندارند بدون عنوان اصلاح طلبی در انتخابات شرکت می کنند. به نظرم می آید این بار همانند مجلس پنجم ائتلافی میان چهره های قابل قبول و درون ساختار اصلاح طلبان و کارگزاران پدید می آید و اینها در انتخابات شرکت خواهند کرد.

یعنی ممکن است که لیست آنها عنوان اصلاح طلبان یا کارگزاران را نداشته باشد اما لیست پررنگی از چهره هایی خواهد بود که در دولت کارگزاران و اصلاحات مسئولیت هایی داشته اند. اگر به یاد داشته باشید در مجلس پنجم هم مجمع روحانیون آن زمان در انتخابات مجلس پنجم شرکت نکردند، اما در آن زمان کارگزاران تشکیل شد و از دل این حزب چهره های اصلاح طلب بیرون آمدند. پیش بینی شما از این رقابت چیست؟ معتقدم آنها رقابتی جدی با جبهه متحد اصولگرایان شکل می دهند اما فکر می کنم در تهران لیست متنوعی را مطرح می کنند و حتی احتمال رأی آوردن آنها وجود دارد. همانطور که آنها توانستند در شوراهای شهر سوم ۳ نفر را به داخل این شورا بفرستند. جنابعالی اشاره ای هم به خواص مردود و ساکت کردید.

"این نشان می داد که فتنه توطئه ای کاملا گسترده بود و همانطور که رهبری تبیین فرمودند سر فتنه ۸۸ در آمریکا، انگلیس و برخی کشورهای غربی بود"به نظر می رسد، مشکلی که جبهه متحد با آن مواجه است، انتقاداتی است که از سوی یکی از اضلاع به چند تن از اعضای شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان وارد می شود و شاید انتقاد اصلی در موضوع ساکتین فتنه به یکی از هم حزبی های شما باز می گردد. از سوی دیگر می بینیم که یک وفاق کلی در مورد شخص جنابعالی وجود دارد، حتی آنهایی که خیلی تیغ تیز انتقاد را در موضوع ساکتین مطرح می کنند هر وقت می خواهند الگوی مناسبی را از کسانی که در پاسخ به درخواست رهبری روشنگری کردند مثال بزنند، چهره هایی مانند شما را مطرح می کنند. چرا این تدبیر انجام نشد که جنابعالی و شخصیت های نظیر شما در شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان حضور داشته باشند تا تنش میان اصولگرایان کمتر شود. امیدوارم خداوند کمک کند که بتوانم این مسئله را به خوبی توضیح دهم. به طور مشخص سئوال جنابعالی در مورد مهندس باهنر است .

در جریان تبلیغات انتخابات دهم متوجه شدیم که آقای باهنر اعتقادی به آقای احمدی نژاد ندارد. البته این به این معنی نیست که طرفدار میرحسین موسوی بوده باشد. چرا که خودش اعلام کرد که من به آقای رضایی رای دادم. در شورای مرکزی هم این موضوع برای ما مشخص بود. اما هنگامی که آقای باهنر دید که اکثریت قالب در جامعه اسلامی مهندسین متمایل به کاندیداتوری آقای احمدی نژاد هستند نتیجه تصمیم جمعی را پذیرفت و هیچگاه مخالف این تصمیم اقدام نکرد.

"تحلیل جنابعالی از این موضع گیری ها چیست؟ شاید در یک دسته بندی می شود جریان چپ سابق و اصلاح طلبان را به سه دسته تقسیم کرد"شاید در بعضی مواقع از این تصمیم دفاع هم کرد. یعنی از تصمیم تشکیلاتی جامعه اسلامی مهندسین مبنی بر اینکه در انتخاب میان احمدی نژاد و موسوی وقتی اکثریت به این نتیجه رسیدند که از آقای احمدی نژاد حمایت کنند ایشان هم این تصمیم را پیگیری کرد و هیچگاه هم موضع مخالفی نگرفت. باید بگویم که ایشان رعایت اصول تشکیلاتی را تا آخر انتخابات انجام داد. خود جنابعالی هم به آقای احمدی نژاد رای دادید؟ بله، به آقای احمدی نژاد رای دادم. البته انتقادات نسبت به آقای باهنر بیشتر ناظر به عملکرد ایشان بعد از انتخابات ۸۸ و وقوع فتنه و سکوت در برابر مطالبه جامعه و رهبری است؟ آقای مهندس باهنر بعد از انتخابات خیلی صریح وارد موضع گیری نشد.

شاید در آن زمان فکر می کرد در رایزنی هایی بتواند اقدامی انجام دهد تا جریان فتنه خاموش شود. در آن ایام هم دیدارهایی از سوی جبهه پیروان با حضور آقای باهنر و عسگراولادی و برخی دیگر از اعضا با برخی از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری دهم از جمله مهندس موسوی انجام شد و می خواستند آنها را متقاعد کنند که از خر شیطان پائین بیایند. هنگامی که این اتفاق نیفتاد و روشن شد که آنها مقابل نظام جمهوری ایستاده اند و تقاضای غیر قانونی دارند موضع باهنر هم شفاف شد. باید بگویم که آقای دکتر لاریجانی هم چنین وضعیتی دارا بود. ایشان هم بعد از مقطعی که معتقد بود می توان این افراد را متقاعد کرد و وقتی ناامید شد مواضعش شفاف تر شد.

"یک دسته سران مشهور و معروف آنها هستند که چندین بار ثابت کرده اند به ساختار نظام پایبند نیستند که بعضی از آنها به دلیل همین رفتارهایشان گرفتار محدودیت های اجتماعی هستند"لاریجانی و باهنر در مقطع انتخابات ریاست جمهوری احمدی نژاد را قبول نداشتند اما برادر ایشان آقای محمدجواد لاریجانی طی مصاحبه ای اعلام کرده بود که علی لاریجانی در ابتدا حوادث بعد از انتخابات را تنها نزاع احمدی نژاد و موسوی می دید. آیا آقای باهنر هم همین اعتقاد داشت؟ آقای علی لاریجانی و باهنر در مقطع انتخابات ریاست جمهوری احمدی نژاد را قبول نداشتند و بعد هم تلاش کردند در اوایل حوادث بعد از انتخابات از فتنه انگیزی های معترضان به انتخابات جلوگیری کنند ولی بعد از اینکه موفق به این کار نشدند مواضع شان شفاف شد. همین داستان در مورد محمد باقر قالیباف هم صدق می کند. مواضع ایشان هم بعد از مدتی از شروع فتنه تغییر کرد و به طور صریح مقابل فتنه گران موضع گرفت. معتقدم ما می توانیم به این افراد انتقاد داشته باشیم که شما در فتنه سکوت کردید یا پیشتاز نبودید.

اما اینکه بخواهیم به آنها مهر باطل بزنیم درست نیست و واقعیت این است این افراد ازمقطعی که چهره واقعی فتنه گران روشن شد مواضع شان به سرعت عوض شد. از این مقطع به بعد باید با مسامحه برخورد کرد. برخی اصولگرایان مطلق انگار هستند اما در برابر کسانی که بر حذف این افراد اصرار دارند و معتقدند فقط ما ضد فتنه و انحراف هستیم و لا غیر. این نوعی مطلق گرایی است که با سیاست جذب حداکثری و دفع حداقلی نظام و رهبر معظم انقلاب سازگاری ندارد چه دلیلی دارد افرادی که در مقطعی در تشخیص خود اشتباه کردند، اما در مقاطع بعدی مواضع خود را اصلاح کردند بگوییم شما دیگر در اصولگرایی و تصمیم گیری های آن جایی ندارید. نظام جمهوری اسلامی هم با این افراد برخوردی ندارد.

"این طیف یک بار شانس خود را در ۱۸ تیر ۷۸ امتحان کرد، در آن زمان فتنه ای برپا کردند و به دنبال تغییر نظام بودند و می خواستند از نظام جمهوری اسلامی را به نظام جمهوری تغییر دهند"یعنی درحال حاضر نظام، لاریجانی، باهنر و قالیباف را جزو اصولگرایان می داند. افرادی که این گونه ادعاها دارند آیا در گذشته خود هیچ اشتباهی نکردند؟ بعضی از این شخصیت ها در زمان دوم خرداد آن جریان را تایید نکردند؟ و بعد هم با فاصله چند ماه به اشتباه فاحش خود پی نبردند و علیه آن جریان موضع نگرفتند؟ پس شما هم در سابقه خود همه اینها را دارید. روزی برخی از چهره های اصلاح طلب را تایید می کردید و یک روز دیگر هم متوجه شدید که آنها اشتباه کردند و مقابل آنها موضع گرفتید. ما می پذیریم که شما آدم حری هستید. روزی آن طوری تشخیص دادید و روزی دیگر که موضع را فهمیدید خود را اصلاح کردید پس ما شما را به عنوان یک چهره اصولگرا قبول داریم.

برخی که در واکنش به تصمیم رهبری استعفا داده بودند، اشتباه دیگران را به سادگی نمی بخشند به طور مثال رهبر معظم انقلاب تصمیمی می گیرند و آنها در واکنش به آن استعفا می دهند بعدها هم به اشتباه خود پی می برند و به سرعت بر می گردند اگر قرار باشد ما هم مثل آنها رفتار کنیم باید بگوییم چون شما این رفتار را انجام دادید مردود هستید و دیگر حق بازگشت ندارید. این گونه اعمال دچار تناقض است یعنی کدام انسان است که هیچ خطایی نداشته باشد. انسان یعنی آدم فراموشکار و همیشه ممکن است خطا انجام دهد. خداوند هم راه توبه را باز گذاشته است باید به این نکته مهم اشاره کنم که رفتار رهبر معظم انقلاب هم همواره مبتنی بر این است که تا جایی که امکان دارد که هیچ کسی از گردونه انقلاب خارج نشود و جذب حداکثری باشد. پس این گونه حرفها و سخنان مطلق گرایانه هم با استراتژی نظام مغایرت دارد و گروه گرایانه است که ما شخصیت هایی را ترد کنیم و بگوییم فقط ما ضد فتنه و انحراف هستیم.

"آنها کاملا اثبات کردند که ساختارشکن هستند و ساختار نظام را قبول ندارند و حتی در مقام براندازی جمهوری اسلامی هستند"اخیرا حتی مشاهده کردم بعضی ها نسبت به آقای حداد عادل که صریح ترین مواضع را داشت تند رفتند و انتقاد کردند به ایشان. استناد کردند به موضع ایشان در مجلس ششم و هفتم و به ایشان هم حمله کردند. به آقای حداد با آن مواضع و سوابق روشن و صریح. اگر بخواهیم اینگونه رفتار کنیم دیگر کسی برای انقلاب باقی نمی ماند. اگر بخواهیم به گذشته مراجعه کنیم خود این افراد هم اشتباهاتی دارند.

اینگونه دیگر چهره اصولگرایی باقی نمی ماند که مردم بخواهند اعتماد کنند در حالی که در جریان اصولگرایی همه در جای خودشان خدمت کرده اند. اگر دومینوی مطلق گرایی آغاز شود همه نیروهای انقلاب حذف می شوند با همه این مسائلی که گفتید و من اعتراضی هم به آن ندارم آیا بهتر نبود در موضع درون حزبی چهره کم حاشیه تری معرفی می شد؟ آیا به مصلحت کلیت جریان اصولگرا نبود که شخص شما که کم حاشیه تر هستنید معرفی می شدید؟ من می خواهم اصل موضوع را واکاوی کنم. فرض کنید من به جای مهندس باهنر انتخاب می شدم. مگر من در گذشته خود اشتباه نداشته ام؟ اگر بخواهند برگردند از من هم می توانند اشتباه پیدا کنند و آن را علم کنند. فرقی میان من و باهنر نمی کند.

"یعنی افرادی که در جهت ساختار شکنی با سرعت تاختند و توانست بدنه جریان اصلاحات را سرخورده کند"اگر بخواهند من را هم خراب می کنند، منتها مسأله به نحو دیگری بود. در جبهه پیروان خط امام و رهبری شورایی وجود دارد و من در آن شورا مشارکت ندارم. بلکه آقای باهنر به نمایندگی از ما در آن حضور پیدا می کند. پس انتخاب آقای باهنر و متکی براساس نظر شورای مرکزی جبهه پیروان خط امام و رهبری انجام شده است. در عین حال فکر می کنم بعضی جاها هم تأیید برخی مواضع مطلق گرایانه خودش اشکال داشته باشد.

یعنی با تایید همراهی مطلق گریان دومینوی حذف افراد درست می شود که اگر این دومینو ادامه پیدا کند تمام چهره های انقلاب حتی همین افرادی که چنین مواضع رادیکالی هم دارند حذف می شوند. به بحث مهمی رسیدیم. الان جبهه متحد مواجه است با اینکه یکی از این اضلاع علی رغم همه بحث ها حاضر نشده است که به جبهه متحد بپیوندد. شروطی را هم برای پیوستن گذاشته اند که به گفته برخی سیاسیون شرط هایی برای نپیوستن است. شبیه شرط حضور پر قدرت اصلاح طلبان یا حذف چند چهره شاخص از جبهه متحد و یا افزایش نفرات یکی از اضلاع.

"به نظرم می آید این بار همانند مجلس پنجم ائتلافی میان چهره های قابل قبول و درون ساختار اصلاح طلبان و کارگزاران پدید می آید و اینها در انتخابات شرکت خواهند کرد"جبهه متحد برنامه اش در قبال این خواسته ها و در کل این ضلع غایب چیست؟ من به هیچ وجه سخنگوی جبهه متحد اصولگرایان نیستم اما آن چیزی که من می فهمم آیت الله مهدوی کنی که جنبه هدایت این جریان را به عهده گرفته اند و احساس مسئولیت کردند همواره گفته اند که راه باز است و جای جبهه پایداری محفوظ است و در هر جای مسیر بپیوندند ما استقبال می کنیم در بالاترین جایگاه در جبهه متحد اصولگرایان بنا بر دعوت است که چندین بار در مصاحبه های مختلف ایشان عنوان شده است. من هم این موضوع را معقول می دانم چرا که تقریبا همه چهره های جبهه پایداری را جزو دوستان خوب انقلاب می دانم الا اینکه یک نقد نسبت به مطلق انگاری آنها دارم. نکته دیگر این است که اعضای جبهه پایداری مواضع یکسانی ندارند و در هر کدام نظرات مختلفی وجود دارد. مثلاً یکی مانند دکتر لنکرانی موضع معتدل تری دارد و بعضی دیگر موضع رادیکال تری دارند اما در مجموع من برداشتم این نیست که با جبهه متحد اصولگنرایان رقابت کنند. همچنان فکر می کنم که این دوستان کمک می کنند که جریان اصولگرایی بتواند موفقیت داشته باشد یعنی من این خطر را در شهرهایی مثل تهران احساس نمی کنم که آنها بخواهند آرای اصولگرایان را بشکنند.

یعنی اگر بخواهند در مقابل دولیست پررنگ اصولگرایان و اصلاح طلبان که رقیب هم هستند اگر بخواهند لیست سوم بیاورند این منجر به شکسته شدن آرای اصولگرایان خواهد شد که این را بعید می دانم انجام شود. ممکن است جبهه پایداری در تهران با جبهه متحد اصولگرایان تعامل کند پس برای شما قطعی شده که این ضلع غایب به جبهه متحد نمی پیوندند اما رقابتی هم با اصولگرایان نمی کنند؟ ممکن است ارتباطات خود را حفظ کنند و به نوعی سهمی برای خود در فهرست اصلی اصولگرایان دست و پا کنند. البته ممکن است رسماً هم نپیوندند و ممکن است در شهرهایی مانند تهران وارد تعامل با جبهه متحد شوند. با توجه اینکه در مجالس هفتم و هشتم اصولگرایان پیروز شدند برداشتتان از ترکیب مجلس نهم چیست؟ برداشتم من بر اساس تجربه ام این است که مجلس نهم اکثریت اصولگرا خواهد داشت منتها ممکن است اکثریت به اندازه مجلس هفتم و هشتم پررنگ نباشد. جریان انحرافی را در عرصه انتخابات چگونه ارزیابی می کنید چرا که در تحلیل تان جایی برای آنها در نظر نگرفتید؟ بله، درست است.من اعتقاد ندارم که اینها به عنوان یک جریان مطرح شوند.

"یعنی ممکن است که لیست آنها عنوان اصلاح طلبان یا کارگزاران را نداشته باشد اما لیست پررنگی از چهره هایی خواهد بود که در دولت کارگزاران و اصلاحات مسئولیت هایی داشته اند"این طیف نه پایگاه اجتماعی دارد و نه حیثیت اجتماعی که فعالیت خاصی در عرصه انتخابات انجام دهد. البته بعضی نگران هستند که این افراد از موقعیت خود استفاده کنند و در شهرهای کوچک تعدادی نماینده مجلس دست و پا کنند که این هم به نظر نمی رسد کار ساده ای باشد. همچنان در کشور ما اینگونه نیست که موقعیت ناشی از قدرت و امکانات حرف اول را در رأی آوردی یک گروه بزند. گفته می شود در تهران قرار است چهره های هنری و ورزشی را در فهرست خود قرار دهند. تحلیل شما از این موضوع چیست؟ شاید بتوان لیستی درست کرد که تعدادی از هنرمندان و ورزشکاران باشند اما بعید می دانم که پیروز شوند و آنها را به عنوان یک قطب رقیب جبهه متحد اصولگرایان نمی بینم.

فکر می کنید گروه انحرافی تعاملی هم با اصلاح طلبان داشته باشند؟ در جامعه ما طیفی از بروکرات ها بعد از پیروزی انقلاب به یک طبقه تبدیل شده اند و به تدریج در بروکراسی اداری کشورمان جا خوش کردند واینها تا مدتی هم در جاهای مختلف بودند. آقای احمدی نژاد که آمد چهره آنها و سیستمی که مدیران را تکرار می کرد به هم می زد. یعنی در دولت های موسوی، هاشمی و خاتمی چهره هایی را می دیدیم که تنها موقعیت هایشان جابه جا می شد. آقای احمدی نژاد اینها را به هم زد اما متأسفانه در دوره دوم ایشان هم دوباره گروه جدیدی شکل گرفت که مانند اسلافشان علاقه دارند در بروکراسی جا خوش کنند و از مزیت های قدرت و ثروت استفاده کنند طبعا اینها به آن گروه سابق ملحق می شوند. بعضی مشاهدات هم این موضوع را تأیید می کند که این افراد در بعضی موارد در حال جذب همان گروه بروکرات و اشرافی سابق هستند چرا که سلیقه آنها یکی شده است و هر دوی آنها به دنبال ماندگاری در قدرت به دلیل امکانات و موقعیت هستند.

"اگر به یاد داشته باشید در مجلس پنجم هم مجمع روحانیون آن زمان در انتخابات مجلس پنجم شرکت نکردند، اما در آن زمان کارگزاران تشکیل شد و از دل این حزب چهره های اصلاح طلب بیرون آمدند"به سراغ کمیته جدیدالتاسیی حل اختلاف قوا برویم. جلسات این کمیته در چه فاصله زمانی تشکیل می شود؟ هریک هفته در میان جلسه با آیت الله شاهرودی داریم و هر هفته جلسات دبیرخانه تشکیل می شود. موضوعات مهمی که تا به حال اختلاف بود فهرست شده و در میان آن اولویت ها مشخص شده است. بیشترین دلایل اختلاف که در بررسی های کارشناسی به آن رسیدید چه بوده است؟ بعضی برداشت های متفاوت از قانون اساسی وجود دارد و یا برخی جاها قانون اساسی ابهاماتی دارد که موجب این برداشت ها می شود. در برخی موارد عدم تمکین به قانون و اختلاف نظر در خصوص اختیارات قوا وجود دارد مثلا قوه قضاییه نسبت به حدود و اختیارات مجلس و مجلس نسبت به حدود و اختیارات دولت حرف دارد.

این اختلاف برداشت است. برای مثال ما در بررسی هایمان به این نتیجه رسیدیم که یکی از موضوعاتی که بیشترین مورد اختلاف در آن وجود دارد بودجه سالانه است. در بودجه بررسی های مفصل تری کردیم که ان شاالله به نتیجه برسد. نتایج این بررسی ها را به رهبری منعکس می کنیم چرا که این هیئت تنها مشاور رهبری است و کار کارشناسی انجام می دهد. این هیئت در خصوص مطالعات تغییر نظام ریاستی به پارلمانی چه اقداماتی انجام داده است؟ اگر در مطالعات خوب به این نتیجه برسیم که خیلی از این مشکلات بر می گردد به ابهامات قانون اساسی به رهبری پیشنهاد می دهیم اما تاکنون به این نکته نرسیدیم.

"پیش بینی شما از این رقابت چیست؟ معتقدم آنها رقابتی جدی با جبهه متحد اصولگرایان شکل می دهند اما فکر می کنم در تهران لیست متنوعی را مطرح می کنند و حتی احتمال رأی آوردن آنها وجود دارد"امیدوارم روزی موضع هاشمی در خصوص فتنه شفاف شود با توجه به اینکه جنابعالی از شخصیت های با سابقه در نظام جمهوری اسلامی از حیث حضور در امور اجرایی و مجمع تشخیص مصلحت نظام هستید من چند اسم می گویم و شما نظر خود را بفرمایید؟ آیت الله هاشمی رفسنجانی؛ یکی از وزنه های قدیمی نظام هستند که آرزو دارم روزی مواضعشان در مورد فتنه شفاف شود. خاتمی؛ بی شک شخصیتی که همیشه سعی می کند مواضعش دو پهلو باشد. آقای انبارلویی همواره می گوید خاتمی وقتی صحبت می کند یک سری سوتی برای روزنامه های اصولگرا و سوتی برای روزنامه های اصلاح طلب درست می کند. محمود احمدی نژاد؛ آقای احمدی نژاد خوش درخشید ولی دولت مستأجل بود آدمی زحمت کشی است اما متأسفانه ... میرحسین موسوی؛ آقای موسوی آدم یک دنده ای است که وقتی اشتباه می کند حاضر نیست خود را اصلاح کند.

زمان امام(ره) هم همینطور بود. علی لاریجانی؛ یک مدیر قوی و پر تحرک و پر تلاش که گاهی هم تشخیص هایش درست نیست. روح الله حسینیان؛ شخصیتی شجاع و مطلق انگار است. اشتباه خود را زود می بخشد اما حاضر نیست اشتباهات دیگران را ببخشد. محمدرضا باهنر؛ اهل کار شبانه روزی از اول انقلاب است از پرکاری شاید بی نظیر باشد.

"چرا این تدبیر انجام نشد که جنابعالی و شخصیت های نظیر شما در شورای مرکزی جبهه متحد اصولگرایان حضور داشته باشند تا تنش میان اصولگرایان کمتر شود"ادعایی هم ندارد. کاملا تشکیلاتی است. گرچه در مقطعی یک اختلاف سلیقه هایی با ایشان پیدا کردیم. منوچهر متکی؛ برادر خوب و پرکاری است. احمد توکلی؛ یک شخصیت تیز است و سریع به نتیجه می رسد و در این نتیجه گیری سریع معمولا دیگران را جا می گذارد.

در کار جمعی توفیق زیادی ندارد و سریع پیش می رود. اما هنگامی که متوجه شد به سرعت مسیر را باز می گردد. محمد علی رجایی؛ فکر می کنم جنبه استادی بر ما داشت و معلم ما بود ایشان را شخصیت قرآنی یافتم شخصیتی که قرآن در زندگی اش متبلور بود. پر استقامت، متواضع و کم حرف، کتوم و دارای عمل صالح. امام جمله ای در رابطه با ایشان داشتند به این مضممون که عقل شهید رجایی بیشتراز علمش بود.

منابع خبر

اخبار مرتبط