ندیده بود کسی، جامه ء دریده ی برف نشسته زاغ به چشمان آرمیده ی برف! به امتداد نگاهت،چو ابر ها رفتم دوید بر سر راهم ،سحر، سپیده ی برف !

ندیده بود کسی، جامه ء دریده ی برف نشسته زاغ به چشمان آرمیده ی برف! به امتداد نگاهت،چو ابر ها رفتم دوید بر سر راهم ،سحر، سپیده ی برف !
اخبار روز
اخبار روز - ۲۰ آذر ۱۳۹۳

 ندیده بود کسی، جامه ء دریده ی برف
نشسته زاغ به چشمان آرمیده ی برف!

به امتداد نگاهت،چو ابر ها رفتم
دوید بر سر راهم ،سحر، سپیده ی برف !

به جان تو ، شب یلدا زغصه ، آب شدم
کنار باغچه دیدم، قد خمیده ی برف !

نیامدی و گلت روی بالشم خشکید
پرید از لب مرجانی ام، نشیده ی برف !

بهای گوهر اعماق صخره ها ، چند است
کجا رود ، چه کند، شاخه تکیده ی برف!

نوشته ای که زمستان و غربتم، چون است :
پریده رنگ تر از اشک ناچکیده ی برف!

مگر که سلطنت دیو بهمن آخر شد
که قصهء گل سرخ است در قصیده ی برف!

اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط