چرخش سیاسی آنکارا در قبال بغداد؛ از تحولات میدانی تا انزوای سیاسی

خبرگزاری فارس - ۲۲ دی ۱۳۹۵

رفسنجانی پس از اتمام جنگ و با مرگ خمینی، رهبر را خود انتخاب کرد، با ریاست ده ساله بر مجلس، آنجا را مطلوب نظر خود آراست و از آنجا که در سال‌های جنگ به‌عنوان جانشین فرمانده کل قوا در نیروهای مسلح رفت‌وآمد می‌کرد، نفوذ زیادی در میان فرماندهان سپاه داشت. او از این فرصت استفاده کرد و به‌عنوان رییس‌جمهور کشور، موافقت هر سه را برای جذب دویست میلیارد دلار (به اظهار خودش در گفت‌وگوی تلویزیونی با مجری‌ای به‌نام فرزاد حسنی در سال ۱۳۸۵ ) جلب کرد تا رویای خود را برای ساختن مدرن‌ترین کشوراسلامی جهان محقق سازد.
او که شهرداری تهران را با مدیریت غلام‌حسین کرباسچی به‌عنوان چشمه‌ی پول‌ساز نیز در خدمت داشت با گردهم‌آوردن جمعی از خویشاوندان، کرمانی‌ها و اصفهانی‌های نزدیک به خود، حزب کارگزاران سازندگی را تاسیس کرد و تحصیل‌کرده‌های قسم‌خورده به نظام جمهوری‌اسلامی را به‌کار گرفت تا علاوه‌بر غلبه بر گلوگاه‌های درآمدزایی کشور، پیچیده‌ترین ماشین پروپاگاندای تاریخ سیاسی ایران را طراحی کنند. بودجه‌های هنگفتی که در اختیار این نیروها قرار گرفت، غالبا صرف تاسیس موسسات و سازمان‌های اطلاع‌رسانی-پژوهشی و راه‌اندازی نشریات و روزنامه‌ها شد. غلامحسین کرباسچی، محمد عطریان‌فر، عباس عبدی، سعید حجاریان، مصطفا تاج‌زاده، حمیدرضا جلای‌پور، ماشاالله شمس‌الواعظین، محسن میردامادی، علی‌رضا علوی تبار، محسن آرمین، هاشم آغاجریَ حسین بشیریه، کریم ارغنده‌پور از جمله کسانی بودند که ماشین تبلیغات سیاسی جمهوری‌اسلامی را با نام اصلاح‌طلبی به‌راه‌انداختند تا بی‌بدیل‌ترین جریان کلاه‌برداری در قالبی روشن‌فکرانه در ایران آغاز شود.(حجاریان معاون سیاسی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست‌جمهوری بود و پس از مرگ خمینی پروژه‌ی دموکراتیزاسیون کشور(به زبانی دیگر تبدیل مخالف حکومت به موافق) به همراه بهزاد نبوی، محسن آرمین، هاشم آغاجری، عباس عبدی، علی‌رضا علوی‌تبار و حسین بشیریه را آغاز کرد)
هدف اصلی این کلاه‌برداری در قالب روشنفکری، اگرچه از جانب حجاریان، «تثبیت جمهوریته حکومت اسلامی» عنوان شد ولی ماهیتی جز واژه‌بازی سیاسی نداشت.

"بودجه‌های هنگفتی که در اختیار این نیروها قرار گرفت، غالبا صرف تاسیس موسسات و سازمان‌های اطلاع‌رسانی-پژوهشی و راه‌اندازی نشریات و روزنامه‌ها شد"«سلام»، نشریه‌ای بود که بازی با واژه‌های سیاسی را با هدف مجهول «روشنفکری دینی» آغاز کرد و از ۱۳۷۶ نشریات بسیاری این واژه‌بازی سیاسی را در ابعادی بسیار گسترده دنبال کردند. راه‌اندازی این نشریات پس از ۱۳۷۶، زیر نظر افرادی که پیش‌تر نام‌شان آورده شد، روزنامه‌نگاری در ایران را با تمام معنا به یک حرکت تبلیغاتی برای نظام زیر نام «اصلاحات» محدود کرد. روزنامه‌نگاران به ابزار تبلیغاتی وابستگان رفسنجانی تبدیل‌شدند و دانسته و ندانسته،‌ جریانی را دامن‌زدند که جز کلاه‌برداری سیاسی و بازی با گسترش واژهای سیاسی نامفهوم و جعلی نتیجه‌ای در پی نداشت. تبلیغات سیاسی رفسنجانی و افرادش، بسیاری از این روزنامه‌نگاران را چنان دچاراستحاله(مانیپولاسیون) کرد که با وجود اعتراف طراحان اصلاح‌طلبی به شکست سیاسی این جریان و با وجود خروج از کشور و فعالیت در رسانه‌های بین‌المللی، خود به قطعه‌ای از ماشین واژه‌سازی سیاسی اصلاح‌طلبان پیرو رفسنجانی تبدیل شدند و در بسیاری موارد به شکلی باورناکردنی و علیرغم ادعای مخالفت با حکومت اسلامی به تبلیغات سیاسی علنی برای سران حکومتی دست‌زدند و پر واضح است که رفسنجانی و افراد پیرو او، اهداف اصلی این تبلیغات بوده و هست.
حضور میلیون‌ها ایرانی در خیابان‌ها برای تشییع جنازه‌ی رفسنجانی، چندان شگفت‌انگیز نیست؛ وقتی با وجود محدودیت‌های اطلاع‌رسانی در داخل، روزنامه‌نگارانی که با بودجه‌های اطلاح‌طلب‌ها شیدایی ‌شده‌اند، سال‌هاست که در رسانه‌های خارج از کشور، رفسنجانی را به عنوان تنها امید تغییرات در ایران معرفی می‌کنند و با قلب واژه‌ها، رفسنجانی اهل معامله(پراگماتیک) را به‌عنوان فردی اصلاح‌طلب(رفورمیست) به عوام غالب می‌کنند.

تلاشی خطرناک که به اخته‌شدن نوآوری سیاسی در ایران انجامیده و جز ناامیدی در داخل و خارج نتیجه‌ای درپی نداشته است.
حالا سوال اینجاست که آیا با مرگ رفسنجانی، توهمی به نام «رفسنجانی» هم به پایان رسیده است یا تبلیغات‌چی‌ها، روح او را در قالب بازی‌گردانی جدید حلول خواهند داد. آیا سرانجام، رسانه‌هایی که وظیفه‌ی اطلاع‌رسانی دارند و نه مانیپولاسیون، به افزایش آگاهی فارسی‌خوانان کمک خواهند کرد و به‌جای استحاله‌ی آنان با واژه‌‌بازی، تقدیس و دیگرگونه‌جلوه‌دادن شخصیت‌های سیاسی، آنان را برای رشد سیاسی یاری خواهند داد. پاسخ به این سوالات نیاز به زمان دارد اما یک نکته واضح است و آن این است که با مرگ رفسنجانی، توهمی به نام اصلاحات در فضای سیاسی حاکم بر ایران دیگر به‌طورقطع پایان یافته که اگر ماهیتی واقعی داشت، رفسنجانی بیش از همه قدرت داشت تا حداقل تغییر و اصلاح سیاسی را به حاکمیت تحمیل کند؛ چیزی که هرگز اتفاق نیفتاد.
بسیاری از کسانی که خصلت معامله‌گری رفسنجانی و زدوبند حکومتی او را در رشد سیاسی ایران موثر می‌پنداشتند، حالا فرصتی خواهند داشت تا به اصلاح‌ناپذیر بودن حکومت ایران پی ببرند، از آمیزش ناممکن مدرنیته و حکومت اسلامی دست بردارند و به جعلی بودن ترکیب «روشن‌فکری دینی» پی ببرند تا بدین‌طریق شاید، پیچیده‌ترین ماشین تبلیغات سیاسی تاریخ ایران از کار بیفتد؛ ماشینی که کشور را به ناامیدکننده‌ترین نقطه‌ی جهان برای بهبود شرایط سیاسی تبدیل کرده است.



اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منابع خبر

اخبار مرتبط