محمدرضا جلایی پور، بعد از تحمل ۳ ماه زندان، آزاد شد، نوروز

دکتر حميدرضا جلايی‌پور، عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت و استاد جامعه شناسی دانشگاه تهران، در توصيف اين نود روز چشم انتظاری به نوروز گفت: من تجربه رنج های زيادی را داشته ام. مثلا در دهه اول انقلاب، برادر بزرگ مرا که پس از ۸ ماه از جبهه وارد تهران شده بود، منافقين در تهران ترور کردند. دو برادر جوانم در عمليات بيت المقدس و کربلای چهار به دست عمال صدام شهيد شدند و پدر و مادرم با غصه برادرانم در سنين ميانسالی بيمار شدند و فوت کردند. همين سال گذشته هم برادر جوان ۳۶ ساله‌ام را که در واقع زير بار اندوه برادران و پدر و مادرم له شد و سکته قلبی کرد را از دست دادم. لذا تجربه درد زياد دارم. اما هيچ يک از اين غم‌ها به اندازه انتظار برای آزادی پسرم که يک جوان نخبه علمی اين مملکت است، مذهبی است، دروغ نمی‌گويد، غيبت نمی‌کند و فقط و فقط تنها جرمش دفاع از مهندس موسوی بوده است، برايم سنگين نبود. در اين مدت اين تنها فرزند من نبود که حبس شد، همسرش در تنهايی سرزمين غريب دچار بيماری و کمبود شديد وزن شد، خواهرش و مادرش و برادرش تحت فشارهای عميق روحی بودند، خانواده همسرش که هر دو از حقوقدانان مستقل و باسابقه اين مملکت هستند هم همين‌طور، و خود من نيز در مدت اين سه ماه جايی نبود که برای آزادی او نرفته باشم و کسی نبود که از او درخواست آزادی‌اش را نکرده باشم. اما هيچ مرجعی پاسخگوی دلايل اين حبس نبود. به گزارش نوروز، دکتر حميدرضا جلايی‌پور که خود نزديک به ده سال در سال های دفاع مقدس در مناطق جنگی غرب خدمت کرده بود، در توصيف اين ۹۰ روز به نوروز گفت: باعث تاسف است که دستاورد انقلاب بعد از ۳۰ سال حبس يک جوان نخبه ۲۷ ساله است که رتبه يک کنکور، دانشجوی ممتاز دانشگاه تهران، طلای المپياد و دانشجوی ممتاز دانشگاه آکسفورد و مولف و مترجم چند کتاب جامعه شناسی دين و دبير چندين سمينار علمی بود. دکتر جلايی‌پور در حالی که شعف آزادی فرزندش و نيز اندوهی عميق در صدايش موج می زد و در حالی‌که برای تحويل گرفتن فرزندش راهی زندان اوين بود، حرفش را چنين تمام کرد: در اين سه ماه، سه جمعه صبح زود، سر خاک برادران شهيدم حاضر شدم، به طور خاص سر قبر برادر کوچکترم حسين، که شهيد آخر خانواده بود رفتم و نشستم و از او خواستم که برخيزد و ببيند که برادرش چطور دارد تاوان زحمات و هزينه هايی که آن‌ها در راه اين انقلاب داده بودند را با حبس فرزند مومن و جوانش پس می‌دهد. اين عضو شورای مرکزی جبهه مشارکت با بغضی در گلو چنين گفت: سر خاک برادرم حسين با او درددل کردم و گفتم: حسين جان! يادت هست يک روز بعد از شهادت تو، آقای خامنه‌ای به خانه پدر و مادرمان برای عرض تسليت آمده بودند؟ آن وقت محمدرضا تنها ۴ سالش بود، او کودکانه دويد و روی پای ايشان نشست و ايشان هم به رسم معمول، دستی به سر محمدرضا کشيد و او را نوازش کرد. حالا نيستی که ببينی بعد از نزديک به ۳۰ سال چگونه او را ۳ ماه در زندان اوين و همسر و پدر و مادر و خانواده‌اش را هم در بيرون زندان نوازش کردند! دکتر جلايی پور همچنين گفت : فرزندم با اينکه به بازداشت انفرادی معترض است و هيچ اتهامی را هم نپذيرفته است، به لحاظ روانی و فيزيکی در وضعيت مطلوبی است و از رفتار کارشناسان پرونده ابراز رضايت می کند.

منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: محمدرضا جلایی‌پور آزاد شد