غزل مولانا برای شب قدر

فارس: مولانا جلال‌الدين بلخي، شاعر و عارف پارسي زبان قرن هفتم، اشعار بسياري درباره شب‌قدر و قدر دانستن اين شب سروده است. امشب عجبست اي جان گر خواب رهي يابد وان چشم كجا خسپد كو چون تو شهي يابد اي عاشق خوش مذهب زنهار مخسب امشب كان يار بهانه جو بر تو گنهي يابد من بنده آن عاشق كو نر بود و صادق كز چستي و شبخيزي از مه كلهي يابد در خدمت شه باشد شب همره مه باشد تا از ملاء اعلا چون مه سپهي يابد بر زلف شب آن غازي چون دلو رسن بازي آموخت كه يوسف را در قعر چهي يابد آن اشتر بيچاره نوميد شدست از جو مي‌گردد در خرمن تا مشت كهي يابد بالش چو نمي‌يابد از اطلس روي تو باشد ز شب قدرت شال سيهي يابد زان نعل تو در آتش كردند در اين سودا تا هر دل سودايي در خود شرهي يابد امشب شب قدر آمد خامش شو و خدمت كن تا هر دل اللهي ز الله ولهي يابد اندر پي خورشيدش شب رو پي اميدش تا ماه بلند تو با مه شبهي يابد

منبع خبر: عصر ایران

اخبار مرتبط: غزل مولانا براي شب قدر