گزارش کامل همایش "‌سبزها و جامعه" در دانشگاه تهران‌: جامعه‌شناسان، از جنبش سبز می‌گویند

پس از برگزاری همایش "سبزها و دین" در دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران که به همت انجمن اسلامی این دانشکده سه شنبه هفته گذشته برگزار شد، امروز، سوم آذر پانل دوم این سمینار در دانشکده پزشکی دانشگاه تهران برگزار شد. سخنرانی 10 جامعه‌شناس برجسته ایرانی در این دو هفته و تحلیل مهمترین مسائل جامعه ایران توسط آنان، نشان می‌دهد که جامعه‌شناسان به سخن درآمده‌اند و به صورت علمی در حال تئوری‌پردازی در باب ابعاد مختلف جنبش سبز اعم از دین و جامعه و ... هستند. برگزاری این همایش‌ها و سخنرانی اساتید و جامعه‌شناسانی چون حسین سراج‌زاده، حمیدرضا جلایی‌پور، سعید معید‌فر، ناصر فکوهی، سارا شریعتی، جوادغلامرضا کاشی، عمادالدین باقی، محمد امین قانعی‌راد، حسن محدثی و عباس کاظمی، نشان داد که جامعه‌شناسی ایرانی علی‌رغم همه حملاتی که در این چند ماهه از سوی بنیادگرایان و حامیان کودتا روانه این علم مدرن شده زنده است و حرف‌های زیادی برای گفتن دارد. مقامات دولتی امروز کم کم باید حس کنند که خواه‌ناخواه جامعه‌شناسی ایرانی را باید جدی بگیرند و حرف‌های آن را بشنوند. امری که زودتر از مقامات، دانشجویان فهمیدند و استقبال گسترده آنها از این مراسم نشان دهنده این فهم است. به گزارش موج سبز آزادی گزارش کامل همایش "‌سبزها و جامعه" به این شرح است: دکتر جلایی پور‌: رهبری جنبش سبز، یک رهبری نجیب است، در فضای بی حیایی سیاسی دکتر جلایی‌پور سخنران اول این مراسم بود. وی گفت‌: اولین خصیصه جامعه ایران بعد از انتخابات این است که دولت در ایران با چهار معضل روبروست که به ترتیب این معضلات تبدیل به بحران می شود، دومین خصیصه ظهور و شکل گیری یک جنبش فراگیر اجتماعی، مدنی، مسالمت آمیز و پیش برنده است. در ارتباط با خصیصه اول باید گفت که اولین معضل عدم مشروعیت سیاسی است. در دولت هایی که مشروع باشند، اکثریت مردم حکمرانی دولت را بدون ترس قبول می کنند و خودشان در ساختن دولت سهیم می شوند." از این نظر، دولت در ایران مشروع نیست، قبلا هم با مشکل مشروعیت رو برو بوده است ولی این مساله بعد از انتخابات شدیدتر شده است. دو نشانه برای مشکل مشروعیت وجود دارد که اولین نشانه اینکه دولت های مشروع از برگزاری انتخابات آزاد و سالم نمی ترسند و دومین نشانه اینکه نیروهای نخبه جامعه باید به طور اکثریت از یک دولت مشروع حمایت کنند و در ایران بر این اساس نیز دولت با مشکل مشروعیت روبروست. دومین معضل، معضل کارایی است. همه می دانند که دولت در ایران حجیم ترین و وسیع ترین نهاد موجود است. دولت کارا باید سازمان ها را به سمت اهداف خودش ببرد و شاخص های عمده اقتصادی و اجماعی که به زندگی اکثر مردم مربوط است را کنترل کند. شاخصهایی چون بیکاری و رکود. دولت هایی که نتوانند این شاخص ها را پایین بیاورند با معضل کارایی روبرو هستند. ماشین دولت باید مشکلات ناشی از آسیب های اجتماعی مثل اعتیاد و جرم و جنایت و حاشیه نشینی را از بین ببرد. ماشین دولت به طور کلی باید یکی از موتورهای پیش برنده توسعه اقتصادی و اجتماعی باشد. معضل سوم معضل مشارکت سیاسی است. در همه کشورها دولت عنصری است که مشارکت سیاسی مردم را سازمان یافته کرده و سامان می دهد. هیچ کشور توسعه یافته ای وجود ندارد که دولت زمینه مشارکت مردم اش را در سیاست، اجتماع و اقتصاد فراهم نکرده باشد. در حالی که اکنون تمام اقشار متوسط که وسیع هم هستند نسبت به نهاد دولت در ایران بی اعتماد و حتی معترض اند. معضل چهارم معضل روابط خارجی است. هیچ کشوری نمی تواند توسعه را در خود انجام دهد. باید با تمام دنیا همکاری و بده بستان داشت. در کشورهایی که توسعه یافته هستند در فرودگاه شهرهای بزرگ شان افراد کشورهای زیادی رفت و آمد می کنند که خود نشانه ای از توسعه یافتگی است. اگر این رفت و آمد نباشد شاخص های توسعه کم میشوند. دولت فعلی در روابط خارجی با معضل روبروست و نتوانسته است که با دنیا آنطور که باید روابط برقرار کند. در زمان آقای هاشمی، دولت شروع به تشنج زدایی کرد و در زمان آقای خاتمی دولت اعتماد سازی را اصل قرار داد. در حالی که این فرایندها اکنون متوقف شده است. کشورهایی نظیر برزیل و هند که اکنون در توسعه یافتگی کارنامه قابل ارائه ای دارند به صورت مرتب تیتر جنجالی روزنامه و خبرگزاری های بزرگ دنیا نیستند، ولی ما با این مشکل روبرو هستیم. ایران امروز بی دلیل تیتر اول دنیا است و تهدید های حقوقی علیه کشور ادامه دارد و متوقف نشده است. ایران با نامطمئن ترین دولت منطقه یعنی روسیه رابطه دارد که هیچ کدام از قول هایی که داده است را عملی نکرده است. ویژگی دوم جامعه ایران به راه افتادن یک جنبش فراگیر اجتماعی و مسالمت آمیز است. این چیزی که در جامعه ایران به راه افتاده است با اغتشاش تفاوت دارد و معنای اصطلاحی آن social movment است. این شورش نیست، بلکه جنبشی است که باید به آن توجه کرد. ادعای اکثر جامعه شناسان این است که این جنبش نشانه توانایی جامعه ایران است و شورش و اعتراض کورنیست. در این جنبش چهار ویزگی تراکم نارضایتی ، گفتمان آن و تشکل هایی که این نارضایتی را پیگیری می کنند و عده ای هم که این وضع را پیگیری می کنند وجود دارند. این جنبش خوشبختانه دارای یک رهبری اخلاقی در این زمان بی حیایی سیاسی در ایران است. بی حیایی سیاسی یعنی اینکه در کشوری که سی سال قبل انقلاب کرده است و هم اکنون انقلابیون آن زنده هستند، همان انقلابیون مورد بی مهری دولت قرار می گیرند. بی حیایی سیاسی یعنی اینکه میلیون ها نفر از مردم را آشوبگر خواندند. باتوم را را باید علیه کسی بکار برد که آگاهانه سعی در به هم زدن نظم ملی دارد نه بر علیه فرهیختگان و این یعنی بی حیایی سیاسی. افراد آشوبگر و به اصطلاح لات را باید زندانی کرد نه فرهیختگان یک کشور را. روزنامه حکومتی در ایران فهیم ترین شخصیت انقلاب را یعنی مهندس موسوی را خائن معرفی کرده است. کسی که امام خمینی کوچکترین حرفی بر علیه ایشان نزد و هر چه گفت تشویق ایشان بود. همه این انقلاب مرهون خون شهید بهشتی است و بی حیایی سیاسی یعنی دستگیری فرزند شهید بهشتی. بی حیایی سیاسی یعنی هجوم به دعای کمیل و زندانی کردن کسانی که به دعا رفتند که هنوز هم آزاد نشدند و دادستان تهران هم از این هجوم اظهار بی اطلاعی می کند و بی حیایی سیاسی یعنی حادثه کهریزیک و احکام چند ساله ای که به زندانیان فرهیخته می دهند. اما در مقابل رهبر جنبش سبز یک فرد با اخلاق است که اصلا بی حیایی سیاسی نمی کند. هدف جنبش هم یک هدف حداقلی است یعنی بدنبال تغییر قانون اساسی نیستند . دنبال تغییر نظام نیستند . ولی به دنبال تضمین قانون اساسی است. در قانون اساسی همه مردم و به اصطلاح آنها خس و خاشاک حقوق تعیین شده است و این باید به رسمیت شناخته شود. این جنبش به دنبال آرمان های تحقق نیافته انقلاب اسلامی است. این جنبش به ویژگی های جامعه اطلاعاتی آگاه است و از آن بهره برداری می کند . این جنبش ضد ضربه است یعنی پس از 5 ماه معلوم شده است که مولفه های اصلی اش را نمی شود از بین برد. مهمترین مولفه در جنبش شبکه های اجتماعی است که برای جنبش کار می کنند. شبکه های جنبش سبز احزاب سیاسی نیستند که همه را تعطیل کرده اند و حتی شخصیت های مهم نیستند که انها را هم محدود کردند و لذا شبکه های اجتماعی در ایران متکی به افراد آگاه و خانواده ها هستند و در جامعه شناسی این شبکه ها می توانند تبدیل به فرقه و جزیره های دور از هم شوند ولی به خاطر ارتباطات این ها با هم رابطه دارند و تبدیل به یک جامعه قوی در زیر این جامعه شدند و بر عکس احزاب و افراد مهم کاری با این جنبش نمیتوانند انجام دهند. دومین ویژگی این جنبش رهبر است که رهبری معنوی دارد و به خاطر این روحانی بودن، مردم می دانند که باید چکار کنند. این رهبران را نمی توانند دستگیر کنند چون وضع بدتر می شود و بهترین کار این است که با انها مذاکره کنند که البته نمی کنند. سومین عنصر جنبش اهداف واقع بینانه است. هدف این جنبش حداقلی است. حال اگر کسی بپرسد چرا آنچه ذکر شد برای این دولت معضل است پایخ این است که باید امکان نظرسنجی و گردش اطلاعات و بحث و گفتگو شود تا همه اینها را فهمید ولی حالا که نیست من فقط علائم را می گویم. استقبال کم از دولت در سفرهای استانی و همچنین روز سیزده آبان از آن نشانه ها است. دولت کارایی ندارد. آسیب های اجتماعی روز به روز بیشتر می شود. در جامعه امروز مصرف مواد مخدر از مواد طبیعی به سمت مواد افیونی و کشنده می رود و این علامتی برای عدم کارایی است. نماد توسعه یافتگی در زمان رفسنجانی این بود که سدها زیادی ساخته شد و در زمان خاتمی این بود که عسلویه ساخته شد ولی نماد توسعه یافتگی این دولت چیست؟ این دولت به جای کار فقط حرف میزند. در این دولت حتی کار مترو با مشکل روبروست. در روابط خارجی هم همه انرزی دیپلماتهای ما در امریکای لاتین و کشورهای دو رفته است. در حالی که منافع ملی در ارتباط با کشورهای همسایه و همچنین کشورهای صنعتی نهفته است. اگر مشروعیت بخواهند باید به اقای موسوی اجازه دهند که یک ربع صحبت کند. خودشان هرچه می خواهند بگویند ولی به دیگران هم اجازه دهند. به عقده من این جنبش مثل ماه است یعنی میرود و میاید و همه به آن اعتقاد دارند و کسی نمی تواند ان را انکار کند. من با توجه به اینکه دولت در ایران مشروع نیست و در ایران هم جنبش شکل گرفته است نتیجه می گیرم که در ایران یک مثلث وجود دارد که یک ضلع دولت است که در ان معضلات دارند تبدیل به بحران میشوند ضلع دیگر یک جنبش اجتماعی است که ضد ضربه است. باید به ان پاسخ داد. در ضلع دیگر هم افراد بدبختی هستند که چشمشان به یک دولت کارا است. این مثلث وضعیت جامعه سیاسی دولت ماست. در این وضعیت این است که بیاییم مطالبات این جنبش را تحلیل کنیم. ولی به جای ان همه ابعاد جامعه را نظامی می کنند و تهمت و افترا می زنند و دولت در صورت ادامه این کار یعنی خرج انرژی بجای دشمن خارجی در مورد مردم خویش باعث می شود که دولت با سوظن مردم روبرو شود و بدین ترتیب همه ضرر می کنند. این جنبش با همه مشکلات و موانع به راه خود ادامه می دهد تا مطالبات حداقلی اش پاسخ بیابد و این چیز مهمی است که این جنبش دارد و این اریابی من است. دکتر سراج زاده‌: اصلاحگری همواره پاسخی معقول و به هنگام به ضرورت های اجتماعی و تاریخی است دکتر سراج زاده در سخنانی با عنوان "اصلاحگری و ماندگاری" گفت: تحلیل رویدادهای سیاسی اخیر از منظر مسائل اجتماعی" به این شرح است: از روزهای پر التهاب انتخابات در خرداد ماه تا به امروز جامعه ایران شاهد رویدادهابی بوده است که در دهه های اخیر کم سابقه یا بی سابقه بوده است. پیش از انتخابات، گردهم آیی های بزرگ انتخاباتی، مباحث داغ تلویزیونی، کارناوال های پرشکوه و نسبتا آرام روزانه و شبانه انتخاباتی همراه با نوعی احساس رهایی و سرخوشی، اقبال کم سابقه دانشگاهیان به رقابت های انتخاباتی، و ... همگی حکایت از یک بسیج عمومی کم سابقه انتخاباتی داشت. و پس از انتخابات، اعتراض گسترده به نتایج اعلام شده با حضور متوالی و مکرر و انبوه گروه هایی از مردم در خیابان و پشت بام و تداوم آن در مناسبت های خاص از یک سو و بسیج همه ظرفیت های انتظامی و اطلاعاتی و تبلیغاتی حکومت برای کنترل، مهار و سرکوب این اعتراض ها از سوی دیگر حکایت از شکل گیری یک جنبش اجتماعی - سیاسی پردامنه دارد. این پدیده ها در سپهر سیاست جریان دارد و در بادی امر پدیده هایی سیاسی به حساب می آیند. با وجود این، رویدادهای سیاسی را می توان با ارجاع به زمینه ها و شرایط اجتماعی تبیین حامعه شناختی کرد. در این صورت، ناآرامی های و جنبش های سیاسی دیگر مسائلی صرفا سیاسی و نتیجه رقابت معطوف به قدرت نیروهای داخلی و خارجی نیستند بلکه مسائلی اجتماعی هستند که بازنما و معرف تضادهای اجتماعی سیاسی و فرهنگی و عدم تعادل های ساختار سیاسی اجتماعی می باشند. طبیعتا چنین رویکردی به ناآرامی های سیاسی، عرصه را برای تحلیل های همه جانبه تر آنها مهیا می کند و زمینه را برای ارائه راه حل های اجتماعی و نه صرفا سیاسی هموار می کند. در این بحث تلاش می شود تا رویدادهای سیاسی بعد از انتخابات به عنوان یک مسئله اجتماعی معرفی شود و بر اساس رویکردهای بی سازمانی اجتماعی و تضاد ارزشی تحلیل شود. فرض رویکر بی سازمانی اجتماعی این است که جامعه به طور معمول دارای نوعی سازمان یافتگی است و اجزا و عناصر آن در یک هماهنگی و تعادل نسبی و پویا هستند. هر نوع تغییری در یک بخش یا بخش هایی از نظام اجتماعی تعادل و هماهنگی را از بین می برد و این ناهماهنگی منشاء بروز مسائل و مشکلاتی می شود که تنها با ایجاد تغییرات مناسب در اجزای دیگر قابل حل هستند. این تغییرات اگر به هنگام صورت نگیرند زمینه ساز بحران در نظام اجتماعی و سیاسی و نهایتا فروپاشی خواهند بود. در عین حال، بر اساس رویکرد تضادی، جامعه متشکل از گروه های اجتماعی متفاوتی است که دارای علایق و منافع مختلف و متضادی هستند. هر تغییر و تحول اجتماعی عملا در راستای منافع و ارزش های گروه هایی خاص و برعلیه منافع و ارزش های گروه هایی دیگر است. در نتیجه جامعه همواره صحنه تعامل، رقابت و ستیز گروه های مختلفی است که هم عامل برخی تغیییرات اجتماعی و به هم خوردن تعادل های پیشین هستند و هم در مقابل برخی تغییرات ایستادگی می کنند. رویدادها و تحولات اجتماعی و سیاسی نتیجه این تعامل ها رقابت ها و ستیزهاست. پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 را می توان نتیجه بی توجهی نظام سیاسی پیشین به تغییرات بنیادین اقتصادی-اجتماعی و عدم ارائه پاسخ مناسب و به هنگام اصلاحی به عدم تعادل های ایجاد شده در جامعه و در نظام جهانی دانست. این پیروزی سرآغاز یک تعادل جدید برای استقرار آرمان های تاریخی مردم ایران بود. در طی سه دهه گذشته تحولات اجتماعی گسترده و ژرف مثل افزایش نسبت شهرنشینی، گسترش آموزش عمومی و تحصیلات دانشگاهی، گسترش حضور زنان در عرصه اقتصاد و اجتماع، دسترسی گسترده به رسانه های مدرن، مشکلات مزمن اقتصادی مثل نرخ تورم و بیکاری دورقمی، افول ایدئولوژی های انقلابی در سطح داخلی و خارجی، و ... ناسازه ها و عدم تعادل های جدیدی در جامعه ایران ایجاد کرده است که رویدادها و صف آرایی های سیاسی دهه 70 به این سو را می توان نتیجه این تحولات دانست. در درون نظام سیاسی برآمده از انقلاب، اصلاح گرایی و اصول گرایی یا بنیاد گرایی دو پاسخ متفاوت به این تحولات هستند. آنچه که در سپهر سیاست و سپهر عمومی در ایران امروز جریان دارد و معادله جنبش اصلاحی و ضدجنبش را ایجاد کرده است بازنمای عدم تعادل های ایجاد شده و صف آرایی های دو جریان فوق است. اگر از منظر رویکرد بی سازمانی اجتماعی به موضوع بنگریم، اصلاحگری همواره پاسخی معقول و به هنگام به ضرورت های اجتماعی و تاریخی است. در نتیجه اصلاحگران در پی ایجاد تغییرات لازم در جهت رسیدن به یک تعادل و هماهنگی جدید در نظام اجتماعی سیاسی و حفط کارآیی، وجاهت، و ماندگاری نظام هستند. از طرف دیگر، از منظر تضاد ارزشی، اصلاحگری بازنمای تفکری عقلانی برای عقب نشینی های به هنگام و فدا کردن ارزش ها و منافع کهتر برای حفط ارزش ها و منافع برتر است. این راه ماندگاری نظام سیاسی برخاسته از انقلاب را تضمین می کند و پویایی لازم برای سازگاری با شرایط جدید را در آن ایجاد می نماید. عدم تعادل های ایجاد شده گسترده تر و عمیق تر از آن است که نظام سیاسی بتواند نا آرامی های سیاسی برآمده از آنها را با توسل به قدرت تمام عیار به صورت موثر و بلند مدت مهار کند. مکن است بتوان این جنبش را با توسل به زور مهار کرد و اوضاع را به ظاهر متعادل نشان داد اما این تعادل به دلیل پاسخ ندادن به مطالبات اجتماعی و سیاسی ناشی از تحولات فوق الذکر ناپایدار و شکننده خواهد بود و حکومت را فاقد کارایی و وجاهت اخلاقی و مردمی خواهد ساخت. از این رو پاسخ اصلاحگرایان پاسخ موثرتری برای ماندگاری نظام سیاسی و مصلحت جامعه ایران است. دکتر سعید معبدفر‌: عده ای می خواهند ارزش‌هایشان را بر همه جامعه تحمیل کنند دکتر سعید معبد‌فر، در سخنان خود با عنوان "شكاف‌هاي اجتماعي و جنبش سبز" اظهار داشت: از نقطه نظر جامعه شناسي، مسائل اجتماعي عموما به شرايطي در يك جامعه اطلاق مي‌شود كه از حالتي عادي خارج شده باشد يا در عملكرد معمول جامعه اختلالي جدي ايجاد شده باشد. امروز به نظر مي‌رسد هم از نظر موافقان وضع موجود و هم از نظر مخالفان، ما در رابطه با جنبش سبز در چنين شرايطي قرار داريم. اما در تحليل علل بروز چنين شرايطي در جامعه اختلافي جدي وجود دارد. عده‌اي با تاسي به رويكرد نظم و انسجام اجتماعي، ارزشها و هنجارهاي خودساخته را به جامعه تعميم داده و با فرض آنكه مردم ايران ملتي يكپارچه هستند و در اين ارزشها و هنجارها اختلافي ندارند، وضعيت بوجود آمده را ناشي از توطئه بيگانگان، و مسببين و هواداران را يا عامل خارجي و يا فريب‌خورده فرض مي‌كنند كه مي‌خواهند در نظم و انسجام اجتماعي اختلال ايجاد كنند. اما عده‌اي ديگر، اين فرض را زير سوال برده و با رويكردي تضادي، اصل تنوع و تكثر جامعه ايراني را در نظر مي‌گيرند. بر اساس اين فرض جامعه ايراني بجز در مقاطعي كوتاه مانند جنگ و تهديد بين‌المللي، يك جامعه چند فرهنگي و متكثر است. در ايران اقوام و ملل مختلفي از گذشته‌هاي دور همزيست بوده اند. اين تنوع جامعه ايراني امروز از جهات ديگر نيز بيشتر شده است. اگر اين تنوع در گذشته شايد عمدتا محلي و منطقه‌اي بود، امروز حتي از نظر سني، جنسي، طبقاتي، سياسي، فكري و فرهنگي نيز گسترش يافته است و هر كدام ارزشها و هنجارهاي متفاوتي دارند. با اين وصف جامعه ايراني در شرايط معمول، نه يك گروه با ارزشها و هنجاهايي واحد، بلكه متشكل از گروههاي متعدد با ارزشها و هنجارهاي متفاوت است. عدم توجه به اين ويژگي جامعه ايراني طي سالهاي متمادي موجب شده است تا گروهي كه كنترل اوضاع را در دست دارند با فرض تعميم ارزشهاي خود بر كل جامعه، مانع از تجلي و جريان يافتن ارزشها و هنجارهاي گروههاي كثيري از مردم شوند و در نتيجه آن شكافهاي اجتماعي موجود در مقطع فعلي سر برآورند و با انباشتگي در كنار يكديگر، جنبشي فراگير را موجب شوند. دکتر ناصر فکوهی‌: این موقعیت، شکننده و پر خطر است دکتر ناصر فکوهی در صحبت‌های خود با عنوان "تحلیلی بر دلایل «موقعیت کنونی» به مثابه یک آنومی اجتماعی سیستمیک" گفت: انتخابات خرداد 1388 و رویدادهای پیش و پس از آن ، ابتدا در قالب هایی اتوپیایی و سپس در چشم انداز هایی اعتراضی و مطالباتی ، از ابعاد گوناگون (از جمله وبه ویژه بعد ژئوپلتیک منطقه ای ، سیاسی ،نهادی و غیره) قابل درک و تحلیل است. و "موقعیت کنونی " را نیز می توان به صورت های متفاوت تعریف کرد. اما در این نوشتار رویکرد ما، رویکردی تحلیلی از بعد اجتماعی است که در آن، پدیده ای که اغلب یک "بحران" نامیده شده و در لایه های مقطعی تحلیل شده است، عمدتا به مثابه ی یک" آنومی اجتماعی سیستمیک" در نظر گرفته ایم. این آنومی (در معنایی در آن واحد کارکردی و ساختاری ) هرچند در ابعاد اتوپیایی، مطالباتی و اعتراضی به بیان در آمده ، اما به باور ما بیش از هر چیز در بعد دراز مدت آن و به دلایلی که سیستم اجتماعی کشورمان باز می گردد ، قابل تحلیل بوده و ارزش تحلیل در این زمینه نیز که اغلب کمتر به آن توجه شده، به عقیده ما می تواند در خروج از این موقعیت شکننده ، و پر خطر مفید واقع شود. در تحلیل ما‌، پیش از هر چیز نفی دیدگاههای مقطعی و تقابلی که وضعیت را به مسائل ایدئولوژیک و سیاه و سفید کردن های ساده انگارانه تقلیل می دهند، مورد تاکید است در حالی که بر عکس سیستمیک و آنومیک بودن به مثابه وضعیت های ریشه دار و پایدار و دراز مدت در نظر گرفته شده اند که فرایند های کلی و جزئی و سازوکار های پیچیده حرکات اجتماعی یا سیاسی بتواند دخالتی در آنها به صورت تعیین کننده داشته باشند، به وجود آورده اند. در یک کلام، تغییر سیستم اجتماعی ایران در طول دو دهه ی اخیر، با افزایش شتاب زده اعتبار متما یز کننده سرمایه های فرهنگی و یا باز تعریف گسترده عرف، زبان و سیستم های شناختی کنشگران، با تغییر اساسی نقش زنان در جامعه و "زنانه شدن" جامعه و گسترش خارق العاده شبکه ای شدن یا سیبرنتیکی شدن جامعه (فراتر از روندی که می توانست "طبیعی" قلمداد شود) ، دلایلی هستند که نوعی "ضرورت" را بدون آنکه از هیچ گونه "جبرگرایی" دفاع کنیم، به مجموعه کنشگران اجتماعی و نهادی تحمیل می کنند. این ضرورت را می توان در خلاصه ترین شکل آن ضرورت یک الگوی "بازی دموکراتیک" نامید، که ضرورت نزدیک شدن عقلانی، معتدلانه و به دور از هرگونه رادیکالیسم به آن از شدت آنومی کاسته و دور شدن غیر عقلانی، تند روانه و خشونت آمیز از آن بر شدت آنومی می افزاید به باور ما، موقعیت آنومیک کنونی به دلایل در آن واحد درونی، ژئوپلیتیک منطقه ای و جهانی، قابلیت بسیار اندکی برای تبدیل شدن به اشکال گسترده تنش را دارد و تنها می تواند ظرفیت های منفعلانه خشونت و از کار افتادن سیستم های اجتماعی جبران کننده و تعادل دهنده را ایجاد می کند که این امر به شدت در چرخه های دراز مدت، خطرناک و زیان بار است. بنابراین مهم ترین مسئله در حال حاضر از نظر ما، درک کنشگران اجتماعی، و به ویژه نخبگان و دست اندر کاران از روند پیچیده کنونی (از لحاظ درونی و از لحاظ جهانی ) و تلاش برای یافتن راهکار های کوتاه مدت و راهبردهای دراز مدت برای کاهش رادیکالیسم در جهت تغییر وضعیت یا تحمیل اراده خود به آن در یک جهت و یا اعمال اراده گرایی و خشونت برای بازگشت به موقعیت "تعادل شکننده" پیش از "واقعه ی انتخابات" در جهت دیگر است.

منبع خبر: نوروز

اخبار مرتبط: گزارش کامل همایش "‌سبزها و جامعه" در دانشگاه تهران‌: جامعه‌شناسان، از جنبش سبز می‌گویند