یادی از شهید مطهری

یادی از شهید مطهری
شفاف
معصومه محمدی  اهل فریمان بود در روستایی در 75 کیلومتری مشهد چشم به جهان گشود. پدرش با اینکه بین مردم و همین طور علمای خراسان ارج و قربی داشت اما از راه کشاورزی زندگی می کرد . وقتی مرتضی در 13 بهمن 1298 به دنیا آمد، چهار برادر و یک خواهر بزرگتر از خود داشت. اجدادش همگی اهل علم بودند و او هم خیلی زود به مکتب خانه ده و در 12 سالگی به شهر رفت و درس طلبگی را شروع کرد و در پیش اساتیدی چون آیت الله بروجردی، امام خمینی و... درس آموخت. کتاب زیاد می خواند حتی کتاب های داستان، رمان و... مشترک روزنامه باختر امروز بود.خونگرم بود، به خاطر شهرت خانواده اش در خراسان حجره اش پاتوق خراسانی هایی بود که به قم می آمدند.  زمانی که در حوزه خیلی خوب پیشرفت کرد و زمانی که همه انتظار داشتند شیخ مرتضی تدریس رسمی در حوزه را شروع کند او یکباره تصمیم به ترک قم و سفر به تهران گرفت و در سال 1331 به تهران آمد. به اتفاق محمد علی بهشتی که او هم مثل خودش روحانی جوانی بود که از حوزه به تهران آمده بود جلسات ماهانه برای بحث های فلسفی داشت. اولین کتابش را در سال 1332 منتشر کرد: اصول فلسفه و روش رئالیسم. این کتاب حسابی سر و صدا کرد و جایزه کتاب سال را گرفت. در زمانی که دانشگاه تهران می خواست دانشیار استخدام کند همین کتاب و نمره بالایش در آزمون ورودی استادیاری باعث جذب او شد و از سال 1333 رسما استاد دانشگاه تهران گشت. مطهری در همین سال کتاب داستان راستان را برای مخاطب کودک نوشت و از طرف یونسکو کتاب برگزیده معرفی شد.مرتضی مطهری حالا سخنران شناخته شده ای بود که در دانشگاه تهران فلسفه و تاریخ فلسفه و عرفان تدریس می کرد. در جریان انقلاب ، یکی از نظریه پردازان جریان انقلابیون بود، می نوشت و سخنرانی می کرد ، راه را نشان می داد و روشنگری می کرد و به همین خاطر بارها زندانی شد و زیر شکنجه های زیادی قرار گرفت. در نجف فرصت یافت با دوست قدیمی اش سید مصطفی خمینی بیشتر همراه شود.مطهری یک فیلسوف بود، یک فیلسوف مسلمان از دکارت و کانت و سایر فلاسفه را خوب می شناخت و در بین همه فیلسوفان عاشق ملاصدرا بود... یک بار هم خواب دیده بود که با امام خمینی رفته اند حج و پیامبر(ص) و امام علی (ع) هم داخل مسجدالحرام و به طرف ایشان آمده اند خودش را کشیده بود کنار که اول استادش با پیامبر روبوسی کند و بعد پیامبر (ص) هم او را بوسیده بود .همسرش  گفته بود حتما آقا از سخنرانی شما خوشش آمده بود ولی او تعبیر خوابش را چیز دیگری می دانست وقتی سه شب بعد موقع برگشتن از خانه مهندس بازرگان ، جوانی صدایش کرده بود که نامه ای به او دهد به جای نامه شلیک کرده بود و گلوله مستقیم خورده بود به مغزی که عمری در تکاپوی اندیشه ها بود و خواب مرتضی هم تعبیر شد.روحش شاد.

منبع خبر: شفاف

اخبار مرتبط: یادی از شهید مطهری