در سوگ یک تاریخ نگار

مرحوم ابوالحسنی در درجه نخست دغدغه دین و مذهب را داشت و اگر در باره برخی از باور های دینی یا پس از آن تاریخی نوشت بیش از هرچیز در صدد بود تا از حریم دین و مذهب دفاع کند. علائق مذهبی وی از خانواده و در کودکی آغاز شده بود و پس از آن که وارد حوزه شد همین احساس و دغدغه را داشت و آن را ادامه داد.

نکته دیگر در مرحوم ابوالحسنی نثر ویژه ای بود که تحت تاثیر فضای انقلابی سالهای 56 – 60 در قلم وی پدید آمده و دستمایه ای وی برای نگارش آثارش شد. وی در ساختن تعابیر زیبا و چینش کلمات خلاقیت خاصی داشت. این مساله را از اسامی کتابهایش می توان دریافت به طوری که می توان برای بعد ادبی نوشته های وی سهمی در کارهایش قائل شد.

مرحوم ابوالحسنی در جوانی از مریدان سرسخت مرحوم شیخ حسین لنکرانی بود و تحت تاثیر وی به تاریخ روی آورد. آن زمان مرحوم لنکرانی خاطرات بیش از پنجاه شصت سال خود را برای وی بازگو می کرد و مرحوم ابوالحسنی عاشق و شیفته وی و برداشت های او بود. البته بسیاری دیگر هم تحت تاثیر مرحوم لنکرانی بودند اما نگاه مرحوم ابوالحسنی نگاهی خاص و تاثیر پذیر بود به طوری که دیدگاه های او را سرلوحه کار خود قرار داد.
مرحوم ابوالحسنی در نگارش کتاب "مطهری افشاگر توطئه " جو سنگینی را که در سال شصت از سوی شماری از عاشقان و دلباختگان شریعتی در بدنه انقلاب و دولت وجود داشت شکست. این کار او البته با مخالفت های فراوانی روبرو شد و نقدهایی نیز بر وی نوشته شد. برخی از مطالب وی البته قابل نقد بود اما اقدام وی سبب شد تا آن جو سنگین شکسته شده و مسیر فکری موجود تا اندازه ای به نفع مرحوم شهید مطهری تغییر کند.

ابوالحسنی شیفته شیخ شهید فضل الله نوری بود و نه تنها هیچ کس به اندازه او در باره شیخ ننوشت بلکه می توان گفت که خود وی تقریبا نیمی از تمامی عمر پژوهشی خود را صرف تحقیق در باره شیخ فضل الله کرد. کتاب "پایداری تا پای دار" تنها یکی از آنها بود. بعد از آن نیز هرچه توانست جمع کرد و نوشت و منتشر کرد. این عشق تا حدود زیادی به خاطر علاقه ای بود که مرحوم لنکرانی به شیخ شهید داشت.
توجه آن مرحوم به جنبه های خاص شیعی با نگارش کتاب "بوسه بر خاک پی حیدر" رنگ و بوی خاصی گرفت. این کتاب در باره تشیع فردوسی بود. وی کوشید اثبات کند اشعاری که از فردوسی در باره تشیع آمده اصالت دارد. برای این کار از هر وسیله ای استفاده کرد و مطالب زیادی نوشت. وی کتابی هم در باره سیاهپوشی در عزای حسین (ع) نوشت و باز هم این مسیر را ادامه داد.
ابوالحسنی به رغم شوری که در سالهای دهه شصت داشت به تدریج آرامتر شد. آرامتر چندان که دیگر جز به کارهای تخصصی در حوزه تاریخ نمی پرداخت و گرچه علایق مذهبی و روحانی خود را داشت اما از نظر ایجاد جریان در جامعه آرام شده بود. بیشتر به ارجاع و مدرک و نقل قول و مصاحبه و کار علمی می اندیشید.

هر چه بود میراثی از مرحوم استاد ابوالحسنی ماند که در تاریخ نگاری ایران جایگاه خود را دارد و هیچ گاه فراموش نخواهد شد. او ابتکارات ویژه خود را داشت. موضوعات نو و جذابی را مطرح کرد. در زمینه های خاصی مانند شیخ پژوهشهای تازه و منحصر به فردی ارائه داد. او سلیقه خاص خود را داشت، سلیقه ای که ممکن بود پسند دیگران نباشد اما از آن روی که در تولیدات فکری – تاریخی او موثر افتاد به هیچ روی قابل چشم پوشی نیست.
ابوالحسنی سالهای اخیر عمر خود را گاه در قم و گاه در تهران در کتابخانه ها سپری کرد. زندگی ساده ای داشت و قلبی پاک و اخلاقی دوست داشتنی. به رغم آنچه از آثار قدیمش تصور می شد اخلاقی نرم و آرام داشت و بر اساس روش خود حرکت می کرد.
خدایش رحمت کند.

منبع خبر: جهان نیوز

اخبار مرتبط: در سوگ یک تاریخ نگار