این «هفت بیمار روانی» چگونه آدم میکشند؟!
آخرین بار که به تماشای یک کمدی-جنایی با مقادیر بالایی خون نشستهاید، در خاطر دارید؟ شاید به یاد نیاوردید چرا که چنین سبک فیلمهایی که دارای استانداردها نیز باشند، بسیار معدود هستند و به همان میزان که ساخت یک کمدی-اکشن سهل الوصول به نظر میرسد، تولید یک کمدی-جنایی که دلهره و کشتار را با خنده همراه نماید، دشوار تلقی میشود و به همین دلیل این هفته یکی از آثار به نمایش درآمده در سال 2012 را پیش رویتان قرار میدهیم که جزو «کمدی-جنایی»های ارزشمند است.
به گزارش «تابناک»، آخرین فیلم «مارتین مک دوناگ» با عنوان «هفت روانی / Seven Psychopaths» برای نخستین بار 12 اکتبر 2012 در سینماهای آمریکا به نمایش درآمد؛ فیلمی در سبک کمدی-جنایی که به زعم برخی منتقدان، تلاش برای عرضه اثری با رویکردهایی شبیه به «داستان های عامه پسند» کوئنتین تارانتینو بوده و البته یک کپی برداری از نوع فیلمسازی تارانتیتو محسوب نمیشود. در این فیلم پر ستاره بازیهای درخشانی را شاهد هستیم و کریستفر والکن، کالین فارل، تام ویتس و ... به سهم خود داستان را پیش میبرند تا آنجایی که کشش فیلم در حال از دست رفتن است، مخاطب همچنان فیلم را دنبال کرد.
فیلم «هفت روانی» تا یک سوم پایانی با ریتمی تند و مناسب موقعیتهای شکل گرفته برای کاراکترها پیش میرود و داستان پیچیده و پیچیده تر میشود اما سلسله وقایعی که اساساً کمکی به بهتر شدن داستان و فیلم نمی کند، در یک سوم پایانی قرار گرفته تا فیلم به 110 دقیقه برسد، حال آنکه با 90 دقیقه نیز میشد فیلم را به پایان رساند و اساساً برخی سکانسهای فیلم همچون دیالوگهای طولانی در میانه بیابان - پیش از سکانس های فینال - فیلم را از ژانر خارج میسازد و به سمت و سوی رویکردهای فلسفی گرایش میدهد که با توجه به ساختار کلی فیلم، یک قده سرطانی در پیکره داستان محسوب میشود و بنابراین امکان حذفش فراهم بود.
این فیلم اما از این جهت به نوعی منحصر به فرد است که قاعده معمول در چنین فیلمهایی را بارها میشکند و من باب مثال در بسیاری از صحنه ها که بر اساس ذهنیت تکرار در فیلمهای اینچنینی پیش بینی میکنید، با اتفاقاتی خلاف مسیر پیشبینیتان مواجه میشوید؛ مسئله ای که شاید به جنبه «روانی» بودن و غیرطبیعی بودنشان نیز تاکید دارد و همین شگفتی های پیاپی است که فیلم را جذاب میکند و باعث میشود نتوانید تماشای این اثر را از دست بدهید؛ فیلمی که در دل خود، روایت کرد فیلمنامه های دیگری نیز هست و نوع جالبی را پردازش را به خصوص برای مخاطب عام عرضه کرده است.
شاید بزرگترین ضعف فیلم نیز در همان یک سوم پایانی و فینال باشد که تا حدودی سردستی است و برای چنین فیلم پرجزئیاتی امکان اندیشیدن بیشتر برای طراحی فینالی تاثیرگذارتر وجود داشت تا این اثر سرگرم کننده بتواند از مخاطب خاص و منتقدین نیز همچون مخاطب عام، امتیاز بالا بگیرد و در هر دو سطح یک فیلم مهم تلقی شود.
بر اساس داستان این فیلم، مارتی (کالین فارل) نویسنده ای الکلی است که به تازگی قصد نوشتن فیلمنامه ای جدید در سبک تریلر را دارد. نامی که او برای فیلمنامه اش برگزیده، «هفت روانی» است اما خودِ مارتی هم دقیقاً نمی داند که چطور باید این هفت شخصیت را خلق کند یا اصلاً آنها به چه دلیل روانی هستند!
از این رو، دوست عجیب و غریبِ مارتی به نام بیلی (سام راکول) تصمیم می گیرد تا به مارتی در راه یافتن سوژه هایش کمک کند. شغل بیلی و همکارش هانس (کریستوفر والکن) این هست که سگهای مردم که خیلی برایشان عزیز است را بدزدند و بعد از چند روز که صاحبان آنها برای یافتن سگهایشان جایزه تعیین می کنند، آنها را نزد صاحبانشان بازگردانند و جایزه نقدی را دریافت کنند! اما در یکی از این "سگ دزدی ها"، آنها سگِ متعلق به یک گنگستر بسیار خطرناک به نام چارلی (وودی هارلسون) را می دزدند که یک دیوانگی محض به حساب می آید.
چارلی دیوانه وار عاشق سگ خودش هست و حتی به نظر می رسد آن را از جان خودش بیشتر دوست دارد و مصمم هست تا هرکس را هم که باعث بوجود آمدن این وضعیت شده از بین ببرد. در عین حال بیلی به منظور پیدا کردن سوژه2 های مارتی برای خلق شخصیت های داستانش، یک آگهی در روزنامه ای محلی با این مضمون به چاپ می رساند که وی به دنبال چند آدم "روانی" می گردد! و... .
دانلود بخش نخست
دانلود بخش دوم
دانلود بخش سوم
به گزارش «تابناک»، آخرین فیلم «مارتین مک دوناگ» با عنوان «هفت روانی / Seven Psychopaths» برای نخستین بار 12 اکتبر 2012 در سینماهای آمریکا به نمایش درآمد؛ فیلمی در سبک کمدی-جنایی که به زعم برخی منتقدان، تلاش برای عرضه اثری با رویکردهایی شبیه به «داستان های عامه پسند» کوئنتین تارانتینو بوده و البته یک کپی برداری از نوع فیلمسازی تارانتیتو محسوب نمیشود. در این فیلم پر ستاره بازیهای درخشانی را شاهد هستیم و کریستفر والکن، کالین فارل، تام ویتس و ... به سهم خود داستان را پیش میبرند تا آنجایی که کشش فیلم در حال از دست رفتن است، مخاطب همچنان فیلم را دنبال کرد.
فیلم «هفت روانی» تا یک سوم پایانی با ریتمی تند و مناسب موقعیتهای شکل گرفته برای کاراکترها پیش میرود و داستان پیچیده و پیچیده تر میشود اما سلسله وقایعی که اساساً کمکی به بهتر شدن داستان و فیلم نمی کند، در یک سوم پایانی قرار گرفته تا فیلم به 110 دقیقه برسد، حال آنکه با 90 دقیقه نیز میشد فیلم را به پایان رساند و اساساً برخی سکانسهای فیلم همچون دیالوگهای طولانی در میانه بیابان - پیش از سکانس های فینال - فیلم را از ژانر خارج میسازد و به سمت و سوی رویکردهای فلسفی گرایش میدهد که با توجه به ساختار کلی فیلم، یک قده سرطانی در پیکره داستان محسوب میشود و بنابراین امکان حذفش فراهم بود.
این فیلم اما از این جهت به نوعی منحصر به فرد است که قاعده معمول در چنین فیلمهایی را بارها میشکند و من باب مثال در بسیاری از صحنه ها که بر اساس ذهنیت تکرار در فیلمهای اینچنینی پیش بینی میکنید، با اتفاقاتی خلاف مسیر پیشبینیتان مواجه میشوید؛ مسئله ای که شاید به جنبه «روانی» بودن و غیرطبیعی بودنشان نیز تاکید دارد و همین شگفتی های پیاپی است که فیلم را جذاب میکند و باعث میشود نتوانید تماشای این اثر را از دست بدهید؛ فیلمی که در دل خود، روایت کرد فیلمنامه های دیگری نیز هست و نوع جالبی را پردازش را به خصوص برای مخاطب عام عرضه کرده است.
شاید بزرگترین ضعف فیلم نیز در همان یک سوم پایانی و فینال باشد که تا حدودی سردستی است و برای چنین فیلم پرجزئیاتی امکان اندیشیدن بیشتر برای طراحی فینالی تاثیرگذارتر وجود داشت تا این اثر سرگرم کننده بتواند از مخاطب خاص و منتقدین نیز همچون مخاطب عام، امتیاز بالا بگیرد و در هر دو سطح یک فیلم مهم تلقی شود.
بر اساس داستان این فیلم، مارتی (کالین فارل) نویسنده ای الکلی است که به تازگی قصد نوشتن فیلمنامه ای جدید در سبک تریلر را دارد. نامی که او برای فیلمنامه اش برگزیده، «هفت روانی» است اما خودِ مارتی هم دقیقاً نمی داند که چطور باید این هفت شخصیت را خلق کند یا اصلاً آنها به چه دلیل روانی هستند!
از این رو، دوست عجیب و غریبِ مارتی به نام بیلی (سام راکول) تصمیم می گیرد تا به مارتی در راه یافتن سوژه هایش کمک کند. شغل بیلی و همکارش هانس (کریستوفر والکن) این هست که سگهای مردم که خیلی برایشان عزیز است را بدزدند و بعد از چند روز که صاحبان آنها برای یافتن سگهایشان جایزه تعیین می کنند، آنها را نزد صاحبانشان بازگردانند و جایزه نقدی را دریافت کنند! اما در یکی از این "سگ دزدی ها"، آنها سگِ متعلق به یک گنگستر بسیار خطرناک به نام چارلی (وودی هارلسون) را می دزدند که یک دیوانگی محض به حساب می آید.
چارلی دیوانه وار عاشق سگ خودش هست و حتی به نظر می رسد آن را از جان خودش بیشتر دوست دارد و مصمم هست تا هرکس را هم که باعث بوجود آمدن این وضعیت شده از بین ببرد. در عین حال بیلی به منظور پیدا کردن سوژه2 های مارتی برای خلق شخصیت های داستانش، یک آگهی در روزنامه ای محلی با این مضمون به چاپ می رساند که وی به دنبال چند آدم "روانی" می گردد! و... .
دانلود بخش نخست
دانلود بخش دوم
دانلود بخش سوم
منبع خبر: تابناک
اخبار مرتبط: این «هفت بیمار روانی» چگونه آدم میکشند؟!
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران