ما راویان دردیم؛ روایت می کنیم تا حسینی بمانیم

ما راویان دردیم؛ روایت می کنیم تا حسینی بمانیم
کلمه
چکیده : تاریخ یک بار دیگر در عاشورای ۸۸ تکرار شد. این بار نیز کسی فریاد زد: هیهات من الذله. این بار هم خونی که بر زمین ریخت همه چیز و هر چیز را به دو پاره کرد حتی در رنگ. اما این بار سرخ نشانه حسینی بودن نبود. آنان که به فریاد حسین لبیک گفتند میر حسینی شدند و سبز، شد نشان شان تا ابد...


کلمه – نرگس نامدار:

ما راویان دردیم. راویان واقعه ای که تاریخ را به دو نیم تقسیم می کند. روزی شمشیری بر گلوی کسی نشست که هر چیز و همه چیز را در کائنات به دو پاره کرد: هر چه در سوی او، حسینی شد و دیگر سو یزیدی و خونی که از گلوی او تراوید همه چیز و هر چیز را در کائنات به دو پاره کرد: در رنگ! هر چیز یا سرخ شد یا حسینی نبود.*

زمان گذشت. قرن ها. حاکمان آمدند و رفتند اما خصلت قدرت برجا ماند.
تاریخ یک بار دیگر در عاشورای ۸۸ تکرار شد. این بار نیز کسی فریاد زد: هیهات من الذله. این بار هم خونی که بر زمین ریخت همه چیز و هر چیز را به دو پاره کرد حتی در رنگ. اما این بار سرخ نشانه حسینی بودن نبود. آنان که به فریاد حسین لبیک گفتند میر حسینی شدند و سبز، شد نشان شان تا ابد.

عاشورای ۸۸ نقطه عطف تاریخ جمهوری اسلامی است. روزی که جمهوریت و اسلامیت به آزمایش گذاشته و تا مسلخ برده شد.
پس از عاشورای ۸۸ کلمات روضه های عزای امام حسین (ع) رنگ باخت.
اگر غیرتی برای آنان که بر منبر برای رهبر آزادگان جهان بر سر می زدند، باقی مانده بود باید از شرم تا قیامت از ظهر عاشورا نمی خواندند.

ما راویان دردیم. راویان واقعه ای که تاریخ را تکرار کرد.
رسم است عاشورا که به ظهر می رسد علم ها را زمین می گذارند و وضو می گیرند و هر جا که باشند به نماز می ایستند.
اما ظهرعاشورای ۸۸ هنوز قیامت برپا بود. مدعیان دین نماز را فراموش کرده بودند. اسلحه ها همچنان در دستان بود و ماشین ها و موتورها جولان خیابان می دادند.

ظهربود که از روی بدن شبنم سهرابی رد شدند. هنوز روز به نیمه نرسیده بود که به صورت محمدعلی راسخ نیا با گلوله ساچمه ای شلیک کردند.
همان زمان که در عاشورای ۶۱ در میانه دشت نینوا نیزه ها بر بدن لشگریان حسین فرود می آمد، قرن ها بعد در عاشورایی دیگر، گلوله ای بر پشت سیدعلی موسوی خواهر زاده میرحسین موسوی نشست و در حالی که لب تشنه بوده و آب می خواست در راه رسیدن به بیمارستان به شهادت رسید.
عاشورا تکرار شد. روایت می کنند که وقتی بدن های شهدای کربلا بر زمین افتاده بود لشگریان یزید بر پیکرهایشان با اسب تاختند. عاشورای ۸۸ هم بدن امیر ارشد تاجمیر زیر ماشین نظامیان ماند و از روی او سه بار رد شدند.

عاشورای ۸۸ جمهوریت و اسلامیت این نظام به مسلخ رفت و سر بریده شد.
۹ نفر در عاشورایی شهید شدند که قاتلان شان نام حسین را بر زبان می آوردند. به نام آن شهید مظلوم جنایت کردند تا یک بار دیگر ثابت شود “حسین (ع)” فقط در کربلا سر بریده نشد. آنانی که لباس عزاداری می پوشند و با داعیه دین خون مردم را در عاشورای حسینی و ماه حرام خدا بر زمین ریختند منش ای یزیدی دارند، حتی اگر نام حسین را بر زبان بیاورند.
یزید فقط یک نام نیست. آن که برای قدرت دست را آلوده خون می کند کم از یزید ندارد.

اما عصر هر دو عاشورا فقط غم و خون بر زمین ماند. امان از دل زینب. امان از دل مادرانی که چشم به راه ماندند تا فرزندشان از عاشورای ۸۸ برگردد و هیچ وقت در خانه برایشان باز نشد.
زینب (س) می دانست که حسین اش کجاست. می دانست پیکرش جایی میانه آن گودال قتلگاه افتاده است. اما مادران مهدی فرهادی راد، امیر ارشدی، شهرام فرج زاده، جهانبخش پازوکی، مصطفی کریم بیگی، شاهرخ رحمانی و….. چشم به راه فرزندان شان ماندند تا روزها بعد که خبر تایید شد. حتی تعدادی از آنان را شبانه دفن کردند و فقط نشانی قبر را به خانواده ها دادند.

شام غریبان، در هر زمان و مکانی که باشی شب غریبی است. فرقی نمی کند در کدام قرن زیست کنی. به سال شمسی بگیری یا قمری، تفاوتی ندارد. شام غریبان و عاشورا جز درد رنگی ندارد.
و ما راویان دردیم. دردی که پایانی ندارد. حتی فراموشی هم رد این درد را از بین نمی برد.
این درد طعم خون دارد. ننگ این فاجعه رنگ خونی که بر دستان قدرت طلبان روزگار نشانده است را تا قیامت مهر دار می کند تا روزی که در پیشگاه حق پاسخگو باشند.

عاشورای ۸۸ نقطه عطفی برای حاکمیت و جمهوری اسلامی و ما بود. بوته آزمایشی بود برای همه ما که درس تاریخ پس بدهیم.
عاشورای ۶۱ هم با غروب خورشید پایان نیافت. راه کربلا از میانه کاخ یزید، آنجا که زینب (س) ایستاد و کوفیان را خطاب قرار داد، ادامه پیدا کرد تا امروز.

در آن روزگار هم عده ای پس از عاشورا و روایت آنچه بر سر اهل بیت رفت برای توجیه، به دروغ متوسل شدند، همان اتفاقی که برای عاشورای ۸۸ افتاد.
آنانی هم که حسین را شهید کردند فکر می کردند کار خدایی کرده اند. تاریخ برای یزیدیان قرن بیست و یکم و عاشورای ایران هم تکرار مکررات بود. دروغ برای آنان که خون بر دست دارند تنها راه نجات است.
پس از عاشورای ۸۸ هم حاکمان تصاویر دروغینی پخش کردند که نشان می داد آنان که ظهر عاشورا در خیابان های تهران بودند برای هلهله وشادی آمده بودند و تصاویری از دست زدن از سیمای جمهوری اسلامی پخش کردند تا شاید رد خون را بتوانند پاک کنند. اما دروغ گویان حواس نداشتند که عاشورای آن سال ششم دی ماه بود و میانه زمستان و تصاویر، مردمی را نشان می داد که لباس های تابستانی بر تن داشتند.
حتی بیعت نهم دی هم نتوانست ننگ کشتار ظهر عاشورا را پاک کند. این تقلای بیهوده ای بود تحریف واقعیت.
اما غافل از آنکه خون شهدا راه خود را از میانه تاریخ پیدا می کند و پیش می رود و آنان که خون داده این میدان هستند طلبکاران حاکمانند تا همیشه.

ما تنها راویان دردیم. دردی که تا بن وجودمان را پر کرده است. ما راویان عاشورای ۸۸ هستیم، روایت می کنیم تا شاید نام مان را حسینی ثبت کنیم.

* برگرفته از شعر خط خون سروده علی موسوی گرمارودی

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: ما راویان دردیم؛ روایت می کنیم تا حسینی بمانیم