انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و احتمال رویارویی این کشور با روسیه (بخش دوم و پایانی)، کورش عرفانی

انتخابات ریاست جمهوری آمریکا و احتمال رویارویی این کشور با روسیه (بخش دوم و پایانی)، کورش عرفانی »
» نسخه قابل چاپ
» ارسال به بالاترین
» ارسال به فیس بوک »

[بخش نخست مقاله]

بنیه ی اقتصادی آمریکا و نقش آن در تعیین سیاست خارجی

واقعیت این است که وضعیت اقتصادی-اجتماعی کشورهای سرمایه داری، شامل ایالات متحده ی آمریکا و بسیاری از کشورهای اروپایی شکننده است. برخی کارشناسان تنها نسبت به وجه اقتصادی بحران سیستم سرمایه داری از خود دقت نشان داده و جنبه ی اجتماعی آن را -شاید به واسطه ی انتزاعی بودن آن-، کمتر مورد توجه قرار می دهند. اما اگر جنبش های اعتراضی و دادخواهی های اجتماعی گسترده ای را که هم اکنون در بسیاری از کشورهای غربی خود را نمایانگر می کند، ملاک قرار دهیم۵، و یا شورش های وسیعی که در آمریکا در اعتراض به تبعیض های نژادی همچنان جاری صورت می گیرد؛ آثار یک بحران عظیم اجتماعی در کشورهای سرمایه داری به خوبی عریان میشود. وضعیت داخلی کشورهای سرمایه داری غرب تنش های نژادی، طبقاتی، مذهبی و مهاجرتی را در خود دارد. تحلیلگران بدبین از خطر جنگ داخلی در برخی از این کشورها سخن به میان می آورند.

حال پرسش این جاست که آیا تصمیم گیرندگان پشت پرده در آمریکا، -با توجه به تمامی شاخص های سیاسی-اجتماعی-امنیتی در کشور خود و سایر جوامع سرمایه داری غرب، به خود این جرأت را می دهند که با ورود به یک جنگ و رویارویی جدی با روسیه، به این غول در حال رشد، در همین نقطه ای که امروز هست، ضربه ای چنان کارآمد بزنند تا دیگر به این زودی ها کمر راست نکند؟ و یا محاسبه ی هزینه ای که کل ساختار اقتصادی-سیاسی واجتماعی آمریکا باید در صورت مقابله ی مستقیم با روسیه تحمل کند، لرزه بر اندام اتاق های فکر در خدمت سیستم می اندازد؟ میزان خطر پذیری سیستم سرمایه داری تا چه حد است؟ برای پاسخ به سوال فوق باید همچنین ببینیم که طرف مقابل چه توانایی های دارد و در صورت بروز رویارویی تا چه حد می توان آسیب بزند.

موقعیت روسیه در مقابل آمریکا:

نگاهی به کارت هایی که روسیه در همین یک سال اخیر رو کرده است، جدیت رشد این قدرت نوظهور را برای ما بیشتر روشن خواهد کرد:‌

• وضعیت در اوکراین: ایالات متحده ی آمریکا تلاش بسیار کرد تا با شتافتن به یاری جریان های دست راستی و حتی نئوفاشیست در این کشور -از جمله با فرستادن مهره های جنگ طلبی همچون جان مک کین- بتواند اوکرائین را از زیر نفوذ روسیه خارج سازد و آن را مرکز فشار نظامی و سیاسی به مسکو تبدیل سازد. امید آمریکا بر این بود که با پیوستن این کشور به جبهه ی کشورهای غربی و سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، اوکرائین به یک تهدید جدی ژئواستراتژیک برضد روسیه تبدیل شود. اما این امر می توانست مترادف شود با باز شدن دروازه های اتحادیه ی اروپا به روی موجی از جریان های دست راست افراطی و نئوفاشیت. ترس و وحشتی که کشورهای اروپایی از این خطر اجتماعی داشتند سبب شد تا در تلاش های آمریکا برای کاستن توان ژئواستراتژیکی روسیه در این نقطه ی حساس جهان، هم پیمان خود را آن چنان که واشنگتن انتظار داشت همراهی نکنند.

• اشغال کریمه: به هنگام اشغال و سپس الحاق بخش روس زبان اوکرائین، یا استان کریمه به روسیه، در عمل آمریکا نتوانست مقابله ای جدی از خود نشان دهد. تأسیس پایگاه های نظامی جدید روس در کریمه، از لحاظ استراتژیک خود به خطر بزرگی برای ناتو تبدیل شد. امری که به درستی از آن می توان به عنوان دومین شکست آمریکا از روسیه در این بازی خطرناک یاد کرد.

• حمله ی نظامی به سوریه: پس از نخستین بمباران های شیمیایی مردم بی پناه سوریه به دست ارتش این کشور، اوباما اعلام کرد که بشار اسد از خط قرمزی که وی برای خود کشیده عبور کرده و لذا به فکر اعلام دخالت نظامی در این کشور بود. این امر بلافاصله با واکنش روسیه مواجه شد که با اخطار به آمریکا، این کشور را از حمله ی نظامی به سوریه باز داشت. کمی دیرتر روسیه به این هم بسنده نکرد و با لشکرکشی به سوریه، در عمل هم بساط تداوم قدرت بشار اسد را فراهم کرد و هم جای پای استراتژیک مهمی برای خود در بیخ گوش هم پیمان آمریکا در خاورمیانه یعنی اسرائیل فراهم کرد. این حرکت بر خلاف تمایل ایالات متحده ی آمریکا زمانی صورت می گیرد که هم پیمانان دیگرش مانند عربستان سعودی و قطر و ترکیه، چند سالی بود در امر سرنگونی اسد سرمایه گذاری جدی کرده بودند. این روزها شاهدیم که شهر استراتژیک حلب تا حد زیادی تعیین تکلیف شده، و تصرف آن به دست نیروهای طرفدار اسد در عمل به معنای شکست دیگری برای سیاست های واشنگتن در این زمینه خواهد بود.

علاوه این سه موفقیت ملموس، روسیه همچنان به محاصره ی ناتو درحوزه های نظامی، سیاسی و امنیتی ادامه می دهد. به طور مشخص می توان اشاره کرد به فسخ یک طرفه ی معاهده ی مهار و عدم گسترش سلاح های هسته ای با آمریکا۶ از جانب روسیه، و یا استقرار اخیر موشک های اس ۴۰۰ در پایگاه هوایی طرطوس در سوریه برای بالا بردن توان دفاع تهاجمی خود در قبال ناتو یا اسرائیل که هم پیمان خاورمیانه ای آمریکا ست.

یک نکته روشن است، و آن این که از حیث تاکتیکی همزمان که ایالات متحده ی آمریکا گام به گام در حال عقب نشینی است، بولدوزور پوتین که به خصوص می داند اوباما پیش از ترک کاخ سفید دست به هیچ اقدام جدی بر ضد روسیه نخواهد زد، با ریتمی بسیار سریع تر در حال پیش روی است.

نقش انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در تعیین استراتژی این کشور
بازگردیم به انتخابات آمریکا و نگاهی که هریک از این دو نامزد ریاست جمهوری به این صحنه ی زورآزمایی جهانی دارند. با شناختی که دانلد ترامپ از خود به دست داده است، نگاه او به مسائل نظامی صرفأ یک نگاه اقتصادی و سودجویانه است. وی اعلام داشته است که جهان باید آماده ی پرداخت هزینه لازم برای دفاع از خود به وسیله ی آمریکا باشد و یا بر این باور است که پیمان ناتو قدیمی شده و باقی ماندن در آن، چنانچه مورد بازبینی قرار نگیرد، به نفع آمریکا نیست. در حالی که ناتو ابزار نظامی نخست اتحادیه ی اروپا در برابر تهاجم اروپاست، ترامپ اعلام کرده مشارکت بیشتری در هزینه ی ناتو بر گردن اروپا خواهد گذاشت. امری که با توجه به اقتصاد در مرز بحران بسیاری از کشورهای اروپایی در عمل غیر ممکن است و بسیاری از سردمداران سیاسی در این اتحادیه را نگران پیروزی ترامپ کرده است. مجموعه ی نظرات این کاندایدای «نامتعارف» -که مشابه آن را در قبال ژاپن یا عربستان سعودی هم بیان کرده بود- به ما این نکته را می رساند که وی نخواهد توانست آن رئیس جمهوری باشد که متناسب با تصمیم گیری مبنی بر تقابل نظامی با روسیه است. به عبارت بهتر، اگر تصمیم گیرندگان اصلی سیستم بر آن شده اند که به مقابله با روسیه بروند، دانلد ترامپ کاندیدای مطلوب آنها نیست و از آن سوی، اگر ترامپ به ریاست جمهوری برسد بیانگر این است که تصمیم مهره گردانان سیستم بر مقابله ی فعال با روسیه نمی باشد.

بنابراین می توان گفت که نتایج انتخابات، از این منظر، تابع آن خواهد بود که خط استراتژیک تصمیم گیرندگان و سیاست گذاران واقعی این کشور در مسیر یک برخورد نظامی با روسیه قرار بگیرد یا خیر! این گونه به نظر می رسد که احتمال به قدرت رسیدن ترامپ هر روز کمتر می شود، و خالی کردن پشت ترامپ از جانب سخنگویان اصلی جناح نئوکان در حزب جمهوریخواه و یا نمایندگان صنایع تسلیحاتی در پنتاگون به بهانه ی «افتضاحات اخلاقی» برملا شده در بزنگاه مورد نیاز، نشان می دهد ساختار سیاسی آمریکا در جناح های مختلف آن، به سمت یک تصمیم گیری کلان سوق یافته است. این البته به معنای برخورد قطعی تهاجمی-نظامی با روسیه در صورت به ریاست جمهوری رسیدن خانم کلینتون نیست اما چنانچه تصمیم به آن گرفته شود و با شناختی از خود به دست داده، «مرد» استفاده از نیروی نظامی در یک برخورد احتمالی با روسیه کسی نخواهد بود جز خانم هیلاری کلینتون! به زبان ساده در صورتی که تصمیم بر عدم برخورد با روسیه اتخاذ شده باشد شانس برای دانلد ترامپ هنوز برقرار است، اما اگر خانم کلینتون پیروز انتخابات بود باید احتمال دهیم که برخورد با روسیه می تواند در دستور کار قرار گرفته باشد. برخوردی که می تواند به جنگ بگراید. جنگی که به خودی خود دارای توان بالقوه ی تبدیل شدن به یک برخورد هسته ای است و می تواند سرآغاز جنگ جهانی سوم باشد. به دلیل حجم کلاهک های اتمی انباشته شده نزد طرفین این مجادله می تواند کل کره ی زمین را چندین بار نابود کند.

این خطر جدی رویارویی مستقیم میان دو ابرقدرت، فرضیه ی دیگری را به میان می کشد و آن این که شاید این دو برای پرهیز از نابودسازی خود و کره ی زمین، شیوه ی دیگری را برای زورآزمایی بیابند و آن عبارت است از احاله ی این وظیفه ی مهم به نوچه های خود برای تدارک یک جنگ نیابتی. اگر رویدادها به این سمت میل کند کشور ما با دولتی که برای حفظ خود به زیر چتر مسکو خزیده باید آماده باشد هزینه ی سنگینی را در این نبرد نیابتی پرداخت کند.

جایگاه ایران در یک جنگ «نیابتی» بین روسیه و آمریکا

تاریخ به ما نشان داده که به هنگام جدی شدن تنش ها بین قدرت های بزرگ، آن گونه که در زمان جنگ دوم جهانی در صفوف متحدین و متفقین اتفاق افتاد؛ کشورهای کوچک تر به سرعت مجبور به انتخاب جبهه ی خود و قرار گرفتن در یک طرف دعوا می شوند. حتی آن کشورهای کوچکی که اعلام بی طرفی می کنند از این برخوردها بی نصیب نمی مانند، در جنگِ فیل ها لاجرم پشه ها له خواهند شد! بدیهی است چنانچه تنش بین روسیه و آمریکا تا مرز برخورد نظامی افزایش یابد، خواه ناخواه کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو) در یک جبهه ی مشترک قرار خواهند گرفت، صف بندیی شامل مجموع کشورهای سرمایه داری غربی (کشورهای اروپایی غربی، برخی کشورهای اروپای شرقی عضو ناتو و آمریکا). ترکیه نیز، با وجود آن که پس از کودتای شکست خورده ی اخیر خود، تلاش دارد با استفاده از تضادهای بین روسیه و آمریکا به نفع خود وارد ماجراجویی های کشورگشایانه در سوریه و عراق شود، همچنان عضو ناتو باقی مانده، به این پیمان متعهد است و لاجرم در جبهه ی ناتو-آمریکا قرار خواهد گرفت. کشورهای عرب منطقه همگی به این سوی میل خواهند کرد. پاکستان نیز با قدرت اتمی سهمگین خویش در همین جبهه نقش آفرینی خواهد کرد.



منبع خبر: گویا

اخبار مرتبط: پیام ویدئویی اوباما به مناسبت ازدواج دستیار ایرانی تبارش