اقسام «قانون» در نظام تعلیم و تربیت/ از قانون «آمادگی» تا قانون «یادگیری»
به گزارش خبرنگار آموزش و پرورش خبرگزاری فارس، در واژهشناسی (ترمینولوژی) آموزش و پرورش در تعریف واژه قانون/Law/Act/Canon/Rules آمده است: مجموعه قواعد، اصول و مقرّرات الزامآور و نظاماتی که بر پایه عقل و منطق و تجربه عملی بشر استوار، بر طبیعت عالم تمدن متّکی و با طبیعت انسان متناسب است و بدون استثنا شامل همه افراد مردم آن مملکت میشود، اغراض مستبدانه اشخاص در آن دخالتی ندارد و منظور از آن، جلب منافع و رفع و دفع مفاسد از مردم در این دنیاست و توسط نهاد یا مقامات ذیصلاحیتی که اختیار قانونگذاری دارد (قوه مقننه، یک قدرت حاکم یا دولت) وضع، تصویب و ابلاغ میشود و حقوق مردم و تکالیف آنان را در برابر دولت و مقرّرات اداری مشخّص میکند و سلسله مراتب را برای اعتبار و قدرت بیان مقرّرات حقوق نوشته (معنی عام قانون) میشود.
این اعتبار قانون را میتوان به شرح زیر تقسیم کرد: قانون اساسی، قوانین عادی، قوانین آزمایشی مصوب کمیسیونها، عهدنامههای بینالمللی، مصوبات قوه مجریه که آییننامهها، مرامنامهها، اساسنامهها و دستورالعملها و دیگر مقرّرات اداری نباید مغایر با آن باشد و همه آنها باید در چارچوب قانون، تهیه و تدوین شود.
اصل اثبات شده در یک علم یا رابطه ثابتی که بین اشیا وجود دارد. در علم حقوق، قانون گاهی بهمعنی عامّ و گاهی بهمعنی خاصّ بهکار گرفته میشود.
بهمعنی عام: هر قاعده یا دستور کلّی که از طرف قدرت حاکمه کشور وضع و اطاعت از آن اجباری است؛ مثل قانون اساسی، قانونهای مصوب مجلس، و مصوبات هیئت دولت.
بهمعنی خاص را قوه مقنّنه وضع میکند که بهعنوان نمونه میتوان در ایران به قانون انتخابات ریاست جمهوری، قانون انتخابات مجلس شورای اسلامی و قوانین مربوط به شرایط قضات و ارکان قوّه قضائیه اشاره کرد.
در اصل کلمهای یونانی، بهمعنی قاعده یا از واژه لاتین «کانن» یعنی خط کش، گرفته شده است که وارد زبان عربی شده، معرّب گردیده و از عربی به فارسی راه یافته است. گروهی اعتقاد دارند که «قانون» لفظاً و در اصل عربی و اصل آن «قن» بوده است، اصل و مقیاس چیزی، دستورها و مقررات و احکامیکه از طرف دولت و مجلس برای حفظ انتظامات و اداره کردن امور جامعه وضع شود، مقررات و احکام دولتی، قاعده، روش، آیین، اصل اثبات شده در یک علم.
قانوناثر/Principle of Effect: اصل یا قاعده پذیرش و تکرار تجارب مطلوب و رضایتبخش در امر آموزش، برای اجتناب از کارهایی که اثر ناخوشایندی دارند، که مهمترین عامل یادگیری و موجب رضایت خاطر دانشآموز میشود و فهمیدن و یاد گرفتن درس را تسهیل میکند.
اصلی که بر مبنای آن، رفتاری احتمال رخ دادن رفتاری دیگر را در آینده تعیین میکند.
قانون اساسی/Constitutional Law/Constitution: مجموعه قواعد، مقرّرات و اصول کلّی مربوط به تشکیلات و ساختار سیاسی کشور، حدود و ثغور فعالیتها، تحرکات و حتّی اعتراضات و انتقادهای قابل طرح در مقابل حاکمیت و دیگر اشخاص حقوقی و حقیقی، تقسیم قدرت میان آنها، اصول حقوق ملت، حقوق و آزادیهای افراد و گروههای جامعه را در قبال دولت مشخص و روابط کلی دولت و مردم که شکل و محتوای حکومت را ترسیم و ساختار حاکمیت و مرزهای بین اقتدار و حوزه اختیارات سه قوّه (مقننه، مجریه، قضائیه) را تعیین میکند.
اینکه شکل حکومت جمهوری است یا سلطنتی، پارلمان از یک مجلس تشکیل شود یا دو مجلس و اینکه وضع قانون به چه ترتیب صورت گیرد یا اینکه در نظام جمهوری، رئیس جمهور بر اساس رأی مستقیم ملّت انتخاب گردد یا با رأی نمایندگان و بالاخره اینکه تفکیک قوا نسبی است یا مطلق و مسائلی از این قبیل در اصول قانون اساسی مطرح میشود.
قانون اساسی هر کشور نمادی از هویت فرهنگی مردم آن است که تمام مناسبات، گرایشها و دیدگاههای بومیان آن سرزمین را نمودار میسازد. اهمیت آن موقعی فزونی پیدا میکند که آحاد جامعه و نیز نهادهای مردمی و دولتی سخت بر آن پای بفشارند و از حدود آن فراتر نروند.
قانونی که پایه و اساس همه قانونهای مملکت و حکومت است، قانون جامعی که حاوی یک سلسله قواعد اساسی است و شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه کشور و امتیازات و تکالیف افراد را نسبت به دولت بیان میکند.
قانون اسلام/Islam Rules: آن قسمت از آیات قرآن (آیات الاحکام) و احادیث صحیح که متضمن اوامر یا نواهی و بهطور کلى متضمن مقرّرات الزامى و مربوط به دین مبین اسلام است.
قاعده، دستور یا اصول دین مبین اسلام
قانون الزامى/Mandatory: قانونی که متضمن امر یا نهى یا الزام مشترک بین امر و نهى در مورد موضوعی خاص است، از طرف مقام یا مرجع ذیصلاحی تدوین و به معرض اجرا گذاشته میشود. ترجمه اصطلاح لاتینى بالا به قانون امرى که مرسوم شده ترجمه نارسایى است که حکایت از عدم اطلاع مترجمان از اصطلاح «قانون الزامى» مىکند. میتوان به جاى اصطلاح قانون الزامى «قانون تکلیفى» هم بهکار برد. مصداق مشتبه قانون الزامى و غیر الزامى ملحق به غیر الزامى است و در مقابل قوانین طبیعى استعمال میشود.
قانون الزامآور، تعهدآور، لازم، وضعی، اجباری.
قانون آمادگی/Readiness Principle: توانایی و قدرت جسمی، عاطفی، ذهنی و عقلی برای پذیرش یک مسئولیت یا انجام کاری.
بهموجب این قانون، یادگیرنده باید از حیث جسمی، عاطفی، ذهنی و عقلی به اندازه کافی رشد کرده باشد تا بتواند آموختنیهای معین را فرا گیرد. بهعنوان مثال آموختن رنگها تا قبل از چهار سالگی برای کودک دشوار است یا فرا گرفتن مفاهیم مجرد در قبل از یازده سالگی، به آسانی صورت نمیگیرد.
اصل آمادگی
قانون پارکینسون/Parkinson’s Rule: بر اساس این قانون، کار تمام ظرف زمانی خود را پر میکند؛ یعنی هر چه به فعالیت زمان بیشتری اختصاص داده شود، آن فعالیت بیشتر طول میکشد.
بر مبنای این قانون، لزوماً به موازات افزایش در اندازه و سطح سازمان، که به تبع آن اندازه نسبی اعضای اداری نیز بهطور نامناسب افزایش مییابد، کارایی و اثربخشی آن افزایش پیدا نمیکند؛ یعنی بین تعداد کارکنان رسمی در یک سازمان و حجم کاری که باید توسط آنان انجام شود، همیشه رابطه مستقیمی وجود ندارد.
قانونِ علمی/Scientific Law: وقتی یک اصل یا نتیجه کلی به قدر کافی محقق شده (یا در مقابل سعی بلیغ و مکرر برای رد آن مقاومت کرده است)، زمانی که پایه اطلاعاتی معین و تحت شرایط مناسب عمومیت دارد، میتوان از قانون علمی سخن به میان آورد.
اصل علمی
قانون موضوعه/Adopted/Approved/Statutory Laws: قانون الزامى، قانون وضعى
قانون واسپاری/Depository Law/leasing: قانون یا مصوبهای که بهموجب آن افراد حقیقی یا حقوقی که اثری را در نسخههای متعدد بهصورت عمومی منتشر کردهاند، موظفند یک یا چند نسخه از آن را به مؤسّسههای ملّی واسپاری، نظیر کتابخانه ملّی تحویل دهند.
قراردادی که بر اساس آن واسپارنده با تأمین مالی حق استفاده از یک دارایی را در اختیار واپذیرنده میگذارد و او مختار است در پایان دوره قرارداد مالکیت آن را بپذیرد یا آن را به واسپارنده برگرداند.
قانون یادگیری/Learning Rule: قاعده یا اصل شناخته شدهای در رابطه با یادگیری که بهکارگیری آنها در بهبود کیفیّت و تسریع یادگیری اثر میگذارد. با استفاده از این قانون میتوان تجربههای یادگیری را برای فراگیران مؤثرتر، با دوامتر و لذتبخشتر کرد؛ مثل قانوناثر، قانون آمادگی و نظایر آن.
قاعده یا اصول یادگیری.
قانونگذار/Legislator/Lawgiver: هر مقام یا مرجعی که به سبب قدرت و اختیار ویژهای که داراست، قانون وضع میکند و آن را کم و بیش به معرض اجرا مىگذارد و از قدرت مزبور ضمانت اجرایى قانون را فراهم میکند که معنى لغت «Legislator»، نیز به همین معناست.
آنکه قانون وضع کند، واضع آییننامه، واضع قانون، مجلس مقننه، تدوین و تصویب کننده قانون، تشریع، وضع کردن قانون، شارع و مقنن.
قانونگذاری/Legislation: عمل یا فرآیند بررسی و تصویب قانون در یک مرجع ذیصلاح؛ نظیر مجلس شورای اسلامی.
وضع کردن قانون، عمل قانون گذاری، قانونگذاری کردن، تدوین و تصویب قانون.
قانونمند/Law-Abiding: آن کس یا آنچه تابع قانون است و از قانون و قاعدهای تبعیّت میکند.
تابع قانون، مطیع قانون.
قانونى/Legal/Lawful: هر امر یا پدیدهای که با موازین قانونى مطابقت دارد.
منسوب به قانون، امری که طبق قانون انجام گیرد، مشروع، روا، جایز، مجاز؛ مقابل غیرقانونی.
انتهای پیام/
منبع خبر: خبرگزاری فارس
اخبار مرتبط: اقسام «قانون» در نظام تعلیم و تربیت/ از قانون «آمادگی» تا قانون «یادگیری»
حق کپی © ۲۰۰۱-۲۰۲۴ - Sarkhat.com - درباره سرخط - آرشیو اخبار - جدول لیگ برتر ایران