«اینجا، در ایالات متحد آمریکا، با خطر ناشی از صدایی تازه روبه‌روییم که دارد سوسیالیسم را در این کشور غسل تعمید می‌دهد»؛ اینها بخشی از صحبت‌های دونالد ترامپ است. «آمریکا هرگز کشوری سوسیالیستی نخواهد شد».‌ هراس ترامپ، در مقام نماینده یک طبقه اجتماعی، بیجا نیست. کمپانی «مریام – وبستر» در پایان سال ۲۰۱۵ گزارش داد کاربرهای این دایره‌المعارف آمریکایی بیش از هر کلمه دیگری معنای «سوسیالیسم» را جست‌وجو کرده‌اند

«اینجا، در ایالات متحد آمریکا، با خطر ناشی از صدایی تازه روبه‌روییم که دارد سوسیالیسم را در این کشور غسل تعمید می‌دهد»؛ اینها بخشی از صحبت‌های دونالد ترامپ است. «آمریکا هرگز کشوری سوسیالیستی نخواهد شد».‌ هراس ترامپ، در مقام نماینده یک طبقه اجتماعی، بیجا نیست. کمپانی «مریام – وبستر» در پایان سال ۲۰۱۵ گزارش داد کاربرهای این دایره‌المعارف آمریکایی بیش از هر کلمه دیگری معنای «سوسیالیسم» را جست‌وجو کرده‌اند
اخبار روز

 «بدون سوسیالیسم چیزی به نام دموکراسی وجود ندارد، همان‌طور که در غیاب دموکراسی سوسیالیسم نیز امری بی‌معناست».
                                                                                          رزا لوگزامبورگ


علیه سناتور سوسیالیست

برنی سندرز حالا دیگر چهره‌ای شناخته‌شده است؛ نامش را خارج از مرزهای آمریکا نیز شنیده‌اند و ناظرهای بین‌المللی خط فکری و برنامه سیاسی‌اش را می‌شناسند. پیش‌تر اما این‌طور نبود؛ سناتور گمنام ایالتی کوچک بود در کرانه شرقی. بیست‌و‌ششم ماه می ‌2015 که به صورت رسمی برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری سال 2016 اعلام آمادگی کرد، پوشش خبری چندانی نگرفت؛ جدی گرفته نمی‌شد، نامش به زبان نمی‌آمد و گاهی به طعنه «سوسیالیست ژولیده» خطاب می‌شد.

کلر مک کَسکل، سناتور دموکرات ایالت میزوری، در ژوئن 2015 به بایکوت رسانه‌ای برنی سندرز اشاره کرد و گفت اگر رسانه‌ها به‌جای نادیده‌گرفتن برنی، افکار سیاسی‌اش را موشکافی کنند، خود‌به‌خود بی‌اعتبار خواهد شد. آنچه می‌گفت بازتاب خواست گروه‌های متنفذ حزب دموکرات بود. رسانه‌های همسو اطاعت کردند. نوشتند و گفتند در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا سوسیالیست‌ها شانس پیروزی ندارند. خدعه ساختند. سیزدهم اکتبر 2015 که نخستین مناظره انتخابات مقدماتی حزب دموکرات برگزار شد، همه رسانه‌های جریان اصلی هیلاری کلینتون را برنده مناظره دانستند. کارشناس‌ها و تحلیلگرهای تلویزیونی و ستون‌نویس‌های روزنامه‌ها یک‌صدا همین حرف را تکرار کردند. اما نظرسنجی‌های آنلاین، به‌خصوص در شبکه‌های اجتماعی ابرنی سندرز را پیروز میدان می‌دانستند. چنان اختلافی در نظرسنجی از یک چیز حکایت داشت؛ حرفه‌ای‌ها در زمین بازی خودشان واقعیت را دست‌کاری می‌کردند1.

جنگ متنفذین حزب دموکرات علیه سندرز متشکل بود از تبلیغ منفی، عددسازی، کارشکنی و تقلب؛ می‌خواستند اعتبار مبارزه سیاسی‌ او را زیر سوال ببرند. جان لوئیس، از رهبرهای محلی جنبش حقوق مدنی در دهه 60 و نماینده دموکرات کنگره، مأمور جعل بود. یازدهم فوریه 2016 گفت حتی یک بار هم برنی سندرز را در راهپیمایی‌ها و جلسه‌های دهه 1960 ندیده است. ادعایش کذب درآمد. مجبور شد حرفش را پس بگیرد. بعدتر تلاش کردند با عدد، دروغ بسازند. در جریان انتخابات مقدماتی حزب دموکرات در ایالت میشیگان، غالب ارزیابی‌های پیش از رأی‌گیری، پیروزی قاطعانه هیلاری کلینتون را حتمی می‌دانستند. تعمد داشتند؛ می‌خواستند این باور را جا بیندازند که کارگرهای صنعتی آمریکا به پیام سوسیالیستی برنی بی‌توجه‌اند؛ القایی موذیانه بود، هرچند هشتم مارس 2016 ایالت میشیگان سناتور سوسیالیست را انتخاب کرد.‌ از روز هجدهم دسامبر 2015 تا چند ساعت پیش از برگزاری سومین مناظره مربوط به انتخابات مقدماتی حزب دموکرات در نوزدهم دسامبر، دسترسی ستاد انتخاباتی برنی سندرز به بانک اطلاعاتی‌اش قطع شد. جف ویور، رئیس وقت ستاد برنی، گفت: «روح و قلب ستاد انتخاباتی ما» را هدف قرار داده‌اند. جدای از اختلال در تحلیل داده‌ها و قطع ارتباط ستاد مرکزی با گروه‌های داوطلب، چنان اقدامی ضرر مالی هنگفتی برای ستاد سناتور سوسیالیست می‌تراشید. در همان روزها هزینه آن تنبیه بی‌مورد را 600 هزار دلار در روز تخمین می‌زدند؛ آمر آن کارشکنی، کمیته ملی حزب دموکرات بود. دست آخر به زور عریان متوسل شدند. دهم ماه می ‌2016، برنی سندرز برنده انتخابات مقدماتی حزب دموکرات در ایالت ویرجینیای غربی شد. تمام 55 بخش این ایالت او را انتخاب کرده بودند؛ با‌این‌حال در گردهمایی سراسری حزب دموکرات، در بیست‌و‌پنجم جولای 2016، آرای الکترال این ایالت به هیلاری کلینتون تعلق گرفت. تقلب تنها به ویرجینیای غربی محدود نمی‌شد؛ در مونتانا، ورمانت، نیوهمپشایر، ایندیانا و رودآیلند نیز آرای سندرز به سرقت رفت. مایکل مور در مستند اخیر خود، اعتراض اهالی این ایالت‌ها را به تقلب صورت‌گرفته ثبت کرد؛ تصویرهایی که هرگز در رسانه‌های جریان اصلی دیده نشد. در همان ایام، ویکی‌لیکس فساد موجود در حزب دموکرات را ثابت کرد. دونا برازیل، از اعضای پیشین کمیته مرکزی حزب دموکرات، نیز گفت حزب علیه کمپین سندرز به فریب و دغل دست زده است؛ زبده ادعایش این بود: هیلاری کلینتون بر حزب سلطه مالی داشت. نوامبر 2017 الیزابت وارن نیز آن ادعا را تأیید کرد. با وجود تمام آن تقلب‌ها، 14 میلیون آمریکایی به برنی سندرز رأی دادند. او توانست مردم را حول فکر سوسیالیسم بسیج کند؛ بالاترین مشارکت سیاسی مردم در تاریخ ایالات متحد آمریکا به نام ستاد انتخاباتی او ثبت شد. سندرز مترقی‌ترین پلتفرم انتخاباتی تاریخ ایالات متحد را به حزب دموکرات تحمیل کرد. ریچارد ولف، از اقتصاددان‌های مارکسیست آمریکا، اعتقاد دارد برنی تابوی سوسیالیسم در آمریکا را شکست. از چنین منظری می‌بایست پای این سوال را به میان کشید: تأثیر برنی سندرز بر میدان سیاست ایالات متحد آمریکا چه بود؟

کلمه «سین»

دونالد ترامپ در بیست‌وپنجم آگوست 2018، رهبرهای جهان را به مقابله با فکر سوسیالیسم فراخواند. بهانه چنان حرف‌هایی در سازمان ملل، وضعیت ناگوار ونزوئلا بود که مخالفان دولت آن کشور اصرار دارند دولتمردهای ناسیونالیستش را سوسیالیست خطاب کنند. با وجود این، در سخنرانی «میلیاردر کامیاب»، لایه‌ای دیگر نیز وجود داشت؛ اظهارات آن روز ترامپ بیش از آنکه رو به دشمن خارجی باشد، خطاب به عدوی داخلی بود. ماه گذشته حرف‌هایش را تکمیل کرد؛ «اینجا، در ایالات متحد آمریکا، با خطر ناشی از صدایی تازه روبه‌روییم که دارد سوسیالیسم را در این کشور غسل تعمید می‌دهد»؛ اینها بخشی از صحبت‌های دونالد ترامپ است در کنگره آمریکا که ششم فوریه 2019 ایراد شد؛ «آمریکا هرگز کشوری سوسیالیستی نخواهد شد».‌ هراس ترامپ، در مقام نماینده یک طبقه اجتماعی، بیجا نیست. کمپانی «مریام – وبستر» (Merriam – Webster) در پایان سال 2015 گزارش داد کاربرهای این دایره‌المعارف آمریکایی بیش از هر کلمه دیگری معنای «سوسیالیسم» را جست‌وجو کرده‌اند. سال 2014 این مقام در اختیار کلمه «فرهنگ» بود. بااین‌حال جست‌وجوی معنای «سوسیالیسم» 169 درصد بیش از جست‌وجوی معنای کلمه «فرهنگ» بوده است. موسسه نظرسنجی گالوپ در آگوست سال گذشته گفت تنها 47 درصد از دموکرات‌ها با سرمایه‌داری موافق‌اند. در سال 2016 این رقم 56 درصد بود. همان موسسه می‌گوید 57 درصد از دموکرات‌ها و 16 درصد از جمهوری‌خواهان سوسیالیسم را به سرمایه‌داری ترجیح می‌دهند. در سه سال گذشته سازمان «سوسیالیست‌های دموکرات آمریکا» (DSA) در جذب نیرو موفقیت چشمگیری داشت. وب‌سایت «اَکسیوس» در سپتامبر گذشته نوشت تعداد اعضای این سازمان از هفت هزار نفر در سال 2016 به 50 هزار نفر افزایش یافته است. این ارقام بر میدان سیاست آمریکا تأثیر قابل اندازه‌گیری داشته‌اند: در واپسین انتخابات میان‌دوره‌ای ایالات متحده 40 نماینده سوسیالیست به نهادهای رسمی سیاست‌گذاری ملی و محلی این کشور راه پیدا کردند.امکان اعلام موجودیت این نیروی اجتماعی به واسطه اتمسفر سیاسی ساخته‌شده توسط برنی سندرز تحقق یافت. مبارزه علیه وضع موجود در نبرد انتخاباتی او از پراکندگی درآمد و صورتی منسجم به خود گرفت. نقادی نظام‌مند وی روابط مبتنی‌بر سرمایه را در مظان اصلی اتهام قرار داد، نه سیاست‌های این جناح یا آن جناح از هیئت حاکمه را. نتیجه آن نقد بنیادین نام‌گذاری چشم‌انداز مبارزه مردم بود: سوسیالیسم یا به قول جان نیکُلز، کلمه «سین».2
از سوی دیگر برنی سندرز با اتکا به همین نیروی اجتماعی توانست در سه سال گذشته پاره‌ای از تغییرهای مهم را رهبری کند. در ژانویه 2019 گروهی از نماینده‌های دموکرات کنگره لایحه افزایش حداقل دستمزد فدرال را تنظیم کردند.
تصویب چنان قانونی - فارغ از ملیت، نژاد و جنسیت افراد - زندگی اقتصادی 40 میلیون کارگر ساکن آمریکا را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. رهبری این گروه را برنی سندرز برعهده دارد، به همین منظور نیز بیانیه‌ای منتشر کرد. او نوشت چندسال قبل مخالف‌ها مطالبه افزایش دستمزد به ساعتی 15 دلار را مطالبه‌ای رادیکال می‌دانستند، «بااین‌حال جنبش مردمی متشکل از میلیون‌ها کارگر در این کشور پاسخ منفی به این مطالبه را نپذیرفتند». پیش از این نیز؛ یعنی در سپتامبر 2018، بر سر همین مطالبه با ابرشرکت آمازون در افتاد. در زورآزمایی با آمازون پیروز شد. آمازون را واداشت تا دست‌کم ساعتی 15 دلار به کارگرهایش پرداخت کند. در نوامبر 2018 با مطالبه‌ای یکسان به سراغ کمپانی بدنام «وال‌مارت» رفت؛ نزاعشان همچنان ادامه دارد. تا اینجای کار وال‌مارت امتیازهایی داده است. برنی سندرز اما می‌گوید کافی نیست.او در مارس 2018 تلاش کرد پای ایالات متحده را از جنگ داخلی یمن بیرون بکشد که در آن تلاش شکست خورد. اکتبر 2018 از رسوایی قتل جمال خاشقجی استفاده کرد. بار دیگر ایده پایان‌دادن به دخالت ایالات متحده در بلوای یمن را به میان کشید. در مقاله‌ای برای نیویورک‌تایمز نوشت دخالت آمریکا در آن جنگ پوچ «تصویب کنگره را ندارد» و به این معنا «قانونی نیست». سودجویی دونالد ترامپ را مایه شرمساری دانست. با ارجاع به گزارش تکان‌دهنده وب‌سایت «اینترسپت» (Intercept) از اقتصاد سیاسی جنگ یمن، مایک پمپئو را عروسک خیمه‌شب‌بازی کمپانی اسلحه‌سازی «ری‌تیون» (Raytheon Company) خواند. در همان مقاله وعده داد ماه آینده لایحه شکست‌خورده ماه مارس را دوباره به سنا خواهد فرستاد و به وعده‌اش عمل کرد و سیزدهم مارس 2019 پیروز شد.‌ نبرد سه سال گذشته سوسیالیست‌های دموکرات علیه وضع موجود بازه‌ای گسترده را دربر می‌گیرد. از کوشش برای اصلاح نظام قضائی تا تلاش به منظور اصلاح نظام مالیاتی کشور به نفع فرودستان و از مبارزه علیه تغییرات آب‌و‌هوایی تا نبرد با سویه‌های امپریالیستی نظام سیاسی ایالات متحده می‌توان ردپای رهبری این گروه از مردم را دید. آنها بر مترقی‌ترین سنت سیاسی چپ تأکید دارند: جمعیت‌سازی. نتیجه یارگیری اجتماعی‌شان اما صرفا به قانون‌گذاری‌های خرد و کلان محدود نمی‌شود – سوسیالیست‌ها دارند لحن و گفتاری نوین بر میدان سیاست ایالات متحده تحمیل می‌کنند. پیروزی ایدئولوژیکی می‌تواند مهم‌ترین پیروزی آنها باشد.

به نام سوسیالیسم

در انتخابات مقدماتی دوره قبل حزب دموکرات، جریان مسلط حزب به مهم‌ترین سرفصل‌های کارزار انتخاباتی برنی سندرز تن نمی‌داد. بهداشت و درمان همگانی، آموزش عالی رایگان و تعیین حداقل دستمزد را مطالبه‌هایی رادیکال می‌دانستند. با تمامی فشارهای سیاسی جناح چپ در نهایت هیلاری کلینتون بهداشت و درمان همگانی و آموزش عالی رایگان را نپذیرفت. بااین‌حال تمامی آن سرفصل‌هایی که رادیکال خوانده می‌شدند، پایه برنامه انتخاباتی نامزدهای دموکرات انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 را تشکیل می‌دهند. چنین رویکردی را انرژی سیاسی جنبش سوسیالیست‌های دموکرات به حزب تحمیل کرد. «موفقیت ما در تغییر ایدئولوژیکی حزب [دموکرات] بیش از آن چیزی است که رویای تحقق آن را می‌دیدم». اینها عبارت‌های برنی سندرز است در ژانویه 2019: «جهان تغییر کرده است».‌ لیبرال‌های حزب دموکرات اما در برابر این تغییر ایدئولوژیکی سرسختی نشان می‌دهند. می‌گویند اگرچه برنی سندرز توانست هوایی تازه در حزب بدمد، اما تنها «سیاست هویت» می‌تواند ضامن همبستگی حزبی باشد، نه «سیاست طبقاتی» که شالوده فکر سیاسی سندرز را می‌سازد. رویکردشان تقسیم پیکره مردم به واحدهای کوچک است. آنچه می‌گویند پژواک به‌روز‌شده سفسطه عوام‌فریبانه هیلاری کلینتون است که به سیاق استفهام انکاری می‌گفت: «اگر همین فردا بانک‌های بزرگ را در هم بکوبیم، آیا به ختم نژادپرستی و پایان ستم‌های جنسیتی منجر می‌شود؟» تا لحظه نگارش این سطرها انتقاد اصلی لیبرال‌ها و جناح مسلط حزب دموکرات به برنی سندرز این است: تأکید بیش از اندازه‌اش بر ستم‌های طبقاتی، کم‌توجهی به باقی اشکال ستم، از‌جمله ستم‌های نژادی و جنسیتی را به همراه می‌آورد. چنان رویکردی، از یک منظر، جزء انتقادهای بجاست. در ابتدای ژانویه 2019 گروهی از زن‌های فعال در کارزار انتخاباتی سندرز در سال 2016، مدعی شدند برخی از مردهای همکارشان به آنها آزار جنسی رسانده‌اند [3]. واقعیت انکار‌ناپذیر دیگر نقش محوری مردهای سفیدپوست و همچنین تفوق جمعیتی آنها، در کارزار انتخاباتی سناتور سندرز در سال 2016 است. دستاوردهای متأخر نظری و تاریخی چپ ثابت می‌کنند جنبش‌های برابری‌طلبانه اگر هریک از صور شناخته‌شده تبعیض را در روابط درونی خویش به رسمیت بشناسند، نقش موثری در لغو نهایی بهره‌کشی از انسان و طبیعت ایفا نخواهند کرد. با‌این‌حال برنی سندرز، حتی به شهادت مخالف‌های سیاسی او، از لحظه آگاهی به این نقص ساختاری در کارزار انتخاباتی‌اش تغییر رویه داد و دست‌به‌کار اصلاح شد. رفتاری بود ناشی از تعهد سیاسی. ارتباط با گروه‌های محلی فعال علیه نابرابری نژادی و جنسیتی محدود به کارزار انتخاباتی 2016 نشد و در سه سال گذشته او با این گروه‌ها ارتباطی مستمر داشته است. لیبرال‌ها هویت سندرز را پیرمردی تعریف می‌کنند سفیدپوست و پیرو استاندارد غالب جنسی. می‌گویند رنگین‌پوست‌ها، زن‌ها و جوان‌ها - در مقام ائتلاف سازنده پایگاه اجتماعی حزب دموکرات - به نمایندگی مرد سالخورده سفیدپوست دگرجنس‌خواه تن نخواهند داد. بدنه اجتماعی لیبرال‌ها می‌توانند از روی ساده‌لوحی چنان معنایی را بپذیرند؛ اما مرکزیت حزب دارد آگاهانه به چشم حقیقت خاک می‌پاشد. یکی از سندهای مصادره‌شده از طرف ویکی‌لیکس نشان می‌دهد کمیته مرکزی حزب دموکرات در سال 2016 یهودی‌بودن سندرز را دستمایه‌ای قرار داد برای تبلیغ منفی علیه او. از سوی دیگر چنان تعریفی، حتی از منظر سیاست هویت، نقص اساسی دارد. برنی سندرز در‌عین‌حال به دو گروه حاشیه‌ای که تاریخی طولانی از ستم و تبعیض نظام‌مند را تاب آورده‌اند، تعلق دارد: اجتماع مذهبی-نژادی یهود و جامعه سیاسی چپ. این بهانه‌جویی افراطی بالاترین حد ورشکستگی «سیاست هویت» را لو می‌دهد [4]. تراژدی-کمدی این روزها این است: جو بایدن که هم رقیب سرسختی برای برنی سندرز به حساب می‌آید و هم شانس بالایی برای شکست‌دادن دونالد ترامپ دارد، به علت همین افراط شانس رقابت در انتخابات را از دست داده است– بنا به معیار پلیس‌های سیاست هویت، بایدن هم پیرمردی سفیدپوست و دگرجنس‌خواه است. با همه این تفاسیر پاسخ اصلی جناح چپ به رقبای لیبرال پاسخی نظری است. معتقدند «سیاست طبقاتی» سندرز نه‌تنها به تبعیض نظام‌مند علیه اقلیت‌ها کم‌توجه نیست؛ بلکه قصد ارتقای کیفی مبارزه علیه این دست نابرابری‌ها را دارد. می‌گویند برنی سندرز که در دوره قبل نیز معتقد بود باید پس و پشت تبعیض‌های نژادی و جنسیتی را هدف قرار داد، برابری نژادی و جنسیتی را در گرو تغییر ساختاری می‌داند. یکی از درخشان‌ترین مثال‌ها در این زمینه برنامه عملیاتی سناتور سندرز به منظور اجرای عدالت نژادی است. هشتم آگوست 2015 ستاد انتخاباتی سندرز برنامه‌ای تنظیم کرده بود برای سخنرانی سناتور در جمع هوادارهایش در شهر سیاتل. شمار جمعیت درخور‌توجه بود. هم‌زمان با آغاز سخنرانی سندرز گروهی از فعال‌های جنبش «جان سیاه‌پوست‌ها مهم است» جایگاه سخنرانی را اشغال کردند. برنی به نادیده‌گرفتن سرفصل‌های حیاتی مربوط به اجتماع آفریقایی‌تبارهای آمریکا متهم شد. مراسم آن روز به هم خورد. سناتور صحبت‌های معترض‌ها را شنید، برای هوادارها دست تکان داد و رفت؛ اما دو روز بعد متن برنامه عملیاتی‌اش در حوزه برابری نژادی را منتشر کرد. مشخص بود آن برنامه عملیاتی را از پیش تهیه کرده‌اند. ناظرانی نوشته‌اند تهیه چنان برنامه فکرشده‌ای وقت‌گیر است. بعدتر هیلاری کلینتون سه ماه زمان گذاشت تا متنی هم‌تراز با پلتفرم برنی سندرز تنظیم کند؛ ولی نتیجه کار ستاد کلینتون به شکلی عیان رقیق‌تر و غیر‌حرفه‌ای‌تر بود. پلتفرم سندرز همچنان کامل‌ترین برنامه ارائه‌شده در حوزه برابری نژادی محسوب می‌شود. آن پلتفرم اعمال خشونت علیه رنگین‌پوست‌ها را در پنج حوزه دسته‌بندی می‌کند: خشونت فیزیکی، خشونت سیاسی، خشونت قانونی، خشونت اقتصادی و خشونت زیست‌محیطی. نسبت هر‌یک از آن خشونت‌ها با مجموعه‌ای از نهادهای حاکم بر جامعه آمریکا تعریف می‌شود. جان کلامش این است: از پلیس تا قوه مجریه و از نهادهای قانون‌گذاری و دستگاه قضائی تا نهادهای بازار آزاد در پاسداری از نابرابری نژادی در خاک آمریکا هم‌داستان‌اند؛ بنابراین سرآغاز تسویه‌حساب نهایی با مسئله نابرابری نژادی جز از طریق تغییرات ساختاری میسر نیست.پیروزی این طرز تلقی در انتخابات مقدماتی حزب دموکرات و بعدتر در انتخابات سراسری در حکم یک پیروزی ایدئولوژیکی به نفع جریان فکری چپ است. اسلاوی ژیژک در آوریل 2013 نوشت: «پیروزی حقیقی نه با غلبه بر دشمن؛ بلکه هنگامی رخ می‌دهد که حتی خود دشمن زبان تو را به کار گیرد؛ به‌گونه‌ای‌که افکار تو بنیان کل کارزار را شکل دهد» [5]. سوسیالیست‌های آمریکا در آستانه چنین پیروزی دوران‌سازی قرار گرفته‌اند. هرچند پیروزی نهایی به مواجهه هوشمندانه چپ با پیچیدگی‌های نبرد سیاسی 18 ماه آینده بستگی حیاتی دارد. نیرنگ‌هایی پیچیده و خشونت‌هایی عریان در راه است. با همه اینها نشانه‌هایی روشن نیز دیده می‌شود. وضعیت فعلی آمریکا توأم با بیم و امید است: نخستین جمهوری تاریخ بشر به سوسیالیسم تن خواهد داد یا به بربریت؟


منبع: شرق

یادداشت

[1] در انتخابات ریاست‌جمهوری 1960 اتفاقی مشابه رخ داد: نظرسنجی‌های رادیویی به نفع ریچارد نیکسون بود و نظرسنجی‌های تلویزیونی به نفع جان اف کندی. کسانی می‌گویند در آن دوره رادیو ابزار مورد استفاده گروه‌های محافظه‌کارتر و مسن‌تر بود و تلویزیون مورد استفاده ترقی‌خواه‌های جوان. در 2015 تلویزیون جای رادیو را گرفته بود و اینترنت، به شکلی پیچیده‌تر، نقش اجتماعی تلویزیون در دهه 1960 را ایفا می‌کرد.
[2] The “S” Word: A Short History of an American Tradition … Socialism: عنوان کتابی به قلم جان نیکُلز، روزنامه‌نگار ترقی‌خواه آمریکایی.
[3] سناتور سوسیالیست بی‌معطلی شجاعت آن گروه از زن‌ها را در طرح مسئله ستود و از آنها عذرخواهی کرد.
[4] شکست سیاسی «سیاست هویت» در حزب دموکرات پیش‌تر در این گزارش تحلیل شده است: «سویه مستهجن سیاست هویت»: گزارشی از صعود دونالد ترامپ به کاخ سفید، روزنامه «شرق»، شماره 3013.
[5] «آنچه چپ باید از تاچر بیاموزد: شجاعت ساده تصمیم»، اسلاوی ژیژک، ترجمه امیر گلابی، روزنامه «شرق»، شمار، 1715.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منبع خبر: اخبار روز

اخبار مرتبط: چه‌گونه باید هم زمینه‌ی سیاسی مساعد و هم فضای اجتماعی حاصل‌خیز برای برپایی سوسیالیسم را فراهم کرد؟ به عبارت دیگر، چه‌گونه باید تضاد عملی بین تحقق الزامات سیاسی و اجتماعی برپایی سوسیالیسم را کاهش داد و ازاین رهگذر مسیر انقلاب سیاسی به سوی تحقق انقلاب اجتماعی را هموار کرد؟ به نظر من باید پاسخ را در دو راه جست که سنت‌های سوسیالیستی متأخرتر در بخش اعظمی از جهان و ایران کم‌تر در اولویت قرارشان داده‌اند