حزب چپ خواهان گذار از نظام جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی جدید برای استقرار یک جمهوری سکولار دموکراتیک در ایران است. ولی آیا این بمعنای درهم شکستن یا برچیدن ارگان های نظام موجود است؟ ظاهرا پاسخ به این سئوال باید مثبت باشد. اما در واقع ، حزب چپ ، همچنانکه اسناد اش نشان میدهد ،با این پاسخ موافق نیست چرا که این با نظریه تحول طلبی سازگار نیست

حزب چپ خواهان گذار از نظام جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی جدید برای استقرار یک جمهوری سکولار دموکراتیک در ایران است. ولی آیا این بمعنای درهم شکستن یا برچیدن ارگان های نظام موجود است؟ ظاهرا پاسخ به این سئوال باید مثبت باشد. اما در واقع ، حزب چپ ، همچنانکه اسناد اش نشان میدهد ،با این پاسخ موافق نیست چرا که این با نظریه تحول طلبی سازگار نیست
اخبار روز
 
حزب چپ ایران ( فدائیان خلق) اولین کنگره خود را اخیرا برگزار کرد. در این کنگره هم مانند کنگره پیشین ،موسوم به کنگره وحدت ، از وحدت سه جریان ( سازمان فدائیان خلق ـ اکثریت ،اتحاد فدائیان ـ طرفدار وحدت وکنشگران چپ ) بعنوان بزرگترین دستاورد حزب چپ یاد شد.اما واقعیت وجود و حضورسازمان اکثریت و موازی کاری اش با حزب چپ باور به این دستاورد را با مشکل جدی مواجه میکند. این « وحدت» ، با توجه به رخداد انشعاب در
سازمان اتحاد فدائیان و نیز جداسری سازمان اکثریت نه تنها از شمار تشکل های موجود در این طیف کم نکرد بلکه حزب چپ را هم باین مجموعه افزودهاست.این کارنامه ایست روی میز حزب چپ. با چنین کارنامه و بیلانی مشکل بتوان کسی را به واقعی بودن هرگونه وحدتی قانع کرد. شاید اگر طرفداران وحدت در اتحاد فدائیان و همچنین کنشگران چپ به سازمان اکثریت می پیوستند و بعد برای تغییر نام این سازمان به حزب چپ تلاش میکردند، به نتایج بهتری میرسیدند !
وضعیت متناقض و یک بام و دو هوای سازمان اکثریت باعث شده است که نه فقط عضویت دوگانه اعضای این سازمان تداوم یابد بلکه اعضائی از ان هم در رهبری حزب چپ ، هم در رهبری سازمان اکثریت و هم در رهبری اتحاد جمهوری خواهان حضور داشته باشند که با هیچ معیارواصول دموکراتیکی سازگار نیست.

حزب چپ و تئوری تحول طلبی

شیوه برخورد حزب چپ به دستگاه دولت جمهوری اسلامی چیست؟ حزب چپ خواهان گذار از نظام جمهوری اسلامی و تدوین قانون اساسی جدید برای استقرار یک جمهوری سکولار دموکراتیک در ایران است. ولی آیا این بمعنای درهم شکستن یا برچیدن ارگان های نظام موجود است؟ ظاهرا پاسخ به این سئوال باید مثبت باشد. اما در واقع ، حزب چپ ، همچنانکه اسناد اش نشان میدهد ،با این پاسخ موافق نیست چرا که این با نظریه تحول طلبی سازگار نیست.

در منشور کنگره وحدت گفته شده « لازمه گذار به دموکراسی و تحکیم ان ، گذار از جمهوری اسلامی ، انحلال دستگاه های ویژه سرکوب مردم،ایجاد تغییرات در ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور، تامین آزادی و عدالت اجتماعی و توسعه پایداراست.»

آن زمان در جریان مباحث نظری برسر تدوین منشور وحدت این سئوال مطرح بود که چرا بجای انحلال ساختارهای سیاسی صحبت از ایجاد تغییرات در ساختارهای سیاسی کشور بمیان امده است؟ اگر لازمه گذار به دموکراسی انحلال ارگانهای سرکوبگر است چرا نباید انرا به ارگان های سیاسی رژیم تعمیم داد ؟ مگر بدون انحلال ساختار های سیاسی موجود گذار از جمهوری اسلامی به یک جمهوری دموکراتیک وسکولار امکان پذیر است ؟ در پاسخ به این پرسش ، تدوین کنندگان منشور طرح انحلال ساختارهای سیاسی کشور را به معنای در هم شکستن دستگاه دولت، پذیرش تئوری لنینی انقلاب و مغایر با تحول طلبی حزب چپ عنوان میکردند. این درست استکه ضرورت در هم شکستن ماشین دولتی به جمعبندی مارکس از تجربه کمون پاریس در 1871 برمیگردد. و لنین هم در انقلاب روسیه بر این تئوری سیاسی تاکید داشت .اما این کم اوردن در استدلال و استناد به لنین تنها شانه خالی کردن از پاسخگوئی به سئوال مشخص است.سالهاست که دوران استناد به نقل قول ها برای پذیرش یا رد یک تئوری سپری شده واستناد و نقل قول نمیتواند تبیبنی قانع کننده برای پذیرش و یا رد یک موضعگیری سیاسی باشد. گر چه درچشم اندازوجهت گیریهای برنامه ای حزب چپ سخنی ازدموکراسی مستقیم بعنوان آلترناتیو دموکراسی لیبرالی در میان نیست و هر چه هست دموکراسی واقعا موجود وبحران زده سیستم سرمایه داریست ، اما لازمه گذار بهمین دموکراسی و حتی لازمه فقط جدائی دین و دولت در شرایط مشخص ایران انحلال تمام ارگان های جمهوری اسلامی است که در انها دین و دولت عمیقا درهم تنیده شده است.
حالا در کنگره اخیر، نویسندگان و تدوین کنندگان اسناد برای رهائی ازمعضل چگونگی برخورد به دستگاه دولت ، به بهانه تدقیق منشور وحدت صورت مساله را بکلی پاک کرده و دیگر نه تنها اثری از این بند در اسناد مصوب این کنگره وجود ندارد ، بلکه حتی اسناد کنگره وحدت هم از سایت حزب چپ محو شده تا نه از تاک نشان ماند و نه از تاک نشان.

دلیل این سکوت چیست؟ چرا حزب چپ از پاسخگوئی به این مساله طفره میرود ؟ چرا این بارحزب چپ لزوم برچیدن ارگانهای استبداد مذهبی موجود را مسکوت گذاشته است؟ زیرا پذیرش ان برابر است با پذیرش یک تغییر انقلابی در ساختار سیاسی کشوروچنین چیزی با تحول طلبی که بنیان نظری حزب را تشکیل میدهد مباینت پیدا میکند. تحول تدریجی ارگان های دولتی یا بعبارتی استحاله رژیم ، درون مایه گفتمان تحول طلبی است که نه فقط دراستراتژی سیاسی که در اهداف و جهت گیری های برنامه ای حزب چپ نیز نقش تعیین کننده ای بازی کرده و انرا از گفتمان انقلابی متمایز می سازد.

منشا تئوری تحول طلبی در واقع به 15 سال قبل همزمان با تشکیل اتحاد جمهوری خواهان ایران در دوران اصلاحات دولت خاتمی برمیگردد. این جریان عمدتا متشکل از اعضای سازمان اکثریت ،از لحاظ دیدگاه سیاسی طیفی از طرفداران تغییر رفتاررهبری تا مبارزه علیه رهبری را در بر میگرفت. اما در ورای این اختلاف تاکتیکی ، مخالفت با انقلاب ، پشتیبانی از اصلاح طلبان حکومتی و استراتژی چانه زنی در بالا و فشارازپائین فصل مشترک انان محسوب میشد. این خط مشی از طرف خود انان خطمشی اصقلابی نامیده شد ، یعنی چیزی بین رفرم و انقلاب که در عمل و پراتیک سیاسی نشان داد که جزنوعی از رفرمیسم ، وحتی تشویق مردم به انتخاب میان بد و بدتردرانتخابات فرمایشی رژیم نبوده است .با برگزاری کنگره وحدت وتشکیل حزب چپ همین دیدگاه با اندکی روتوش در شرایط بعد از اعتراضات 96، به حزب چپ منتقل شد.

اگر امروزه در اسناد حزب چپ فاصله گذاری با اصلاح طلبان حکومتی بطور نسبی پر رنگ شده است ، این بدلیل انتقاد بگذ شته و تحول در بنیان های اندیشگی حزب چپ نیست. بل بدان سبب است که اصلاح طلبان حکومتی در اثراز دست دادن پایگاه توده ای وزیر فشارافکار عمومی درایران خود از درون دچار پراکندگی و فروپاشی شده و اذعان دارند که به بن بست رسیده اند.با این حال در سند سیاسی اولین کنگره حزب چپ همچنان ازجذب بخشی از اصلاح طلبان سخن در میان است. چرا که تعامل با دستکم بخشی از اصلاح طلبان جز جدائی ناپذیر استراتژی تحول طلبی است و بریدن قطعی از اصلاح طلبان بدون کنار گذاشتن گفتمان تحول طلبی یا اصقلابی امکان پذیرنیست.

تحول طلبی با تحریف ایده انقلاب ظهور پیدا کرد.بدیده پایه گذاران این گفتمان ، انقلاب نه یک خیزش مردمی برای ایجاد تغییری کیفی در وضع موجود ، که چیزی جز قهروخشونت و شورش کورو بی فرجام مردم نیست.. حزب چپ در گفتمان تحول طلبی اش ابتدا مفهوم انقلاب را از هدف و محتوا تهی کرده و انرا صرفا به شکلی از گذار فرو کاسته و سپس با متصلب و منجمد کردن ان درشکل قهرامیز، انقلاب را رد میکند. واین در حالیست که بسیاری از انقلابات دوران کنونی بشکل مسالمت امیزو یا نسبتا مسالمت امیز رخ میدهند. انقلابات بهار عربی در 2011 و یا انقلابات الجزایر و سودان که هم اکنون در برابر چشمان ما جریان دارند رخداد های نمونه واریست که بر ادعا های تحول طلبان خط بطلان می کشد.

تحول طلبی با نفی انقلاب، علیرغم تفاوت هایش با اصلاح طلبان حکومتی و تلاش برای فاصله گرفتن از انها در شرایط کنونی، خود بجوهرمبین نوعی از اصلاح طلبی استکه در بحران بسرمیبرد .این بحران وتناقضات موجود دراین گفتمان محصول بحران عمیقی است که بعد از اعتراضات دیماه 96 اصلاح طلبان جکومتی را در بر گرفته و امواج ان به تحول طلبان در اپوزسیون ایران هم کشیده شده است..

حزب چپ، انرژیهای فسیلی وهسته ای

بحران زیست محیطی در زمره بزرگترین بحران هائیست که جهان امروز را ذر خود برده است. در قلب این بحران مصرف انرژی فسیلی و هسته ای قراردارد که بالغ بر80 درصد کل انرژِی مصرفی درجهان است. . در ایران فقط مصرف داخلی نفت حدود یک و نیم ملیون بشکه در روز است.بیجهت نیست که ایران یکی از آلاینده ترین کشورهای جهان محسوب میشود پاره ای از شهرهای بزرگ ایران از لحاظ الودگی هوا درجایگاه اول درمقیاس جهانی قرار دارند که دران تولید و مصرف فزاینده انرژی های فسیلی نقش اساسی بازی میکند وبا وجود رژیم قرون وسطائی حاکم ابعاد این بحران دائما گستردهترمی گردد.برای پایان دادن به این وضعیت ، گذار از اقتصاد مبتنی بر انرژی های فسیلی به انرژی های تجدید شونده و پایدارتعیین کننده است.این بمعنای انست که بخش اعظم منابع فسیلی ایران شامل نفت و گاز و ذغال سنگ باید در زیر زمین بافی بماند.درمقابل ،سازمان ملل و قدرت های جهانی متعهد به قرارداد زیست محیطی پاریس باید به جبران خسارت ناشی از ان پایبند گردند.

حزب چپ در این باره چه میگوید؟

در جهت گیری های برنامه ای گفته شده و تکرار شده که « استراتژی صنعتی ما باید بر سرمایه گذاری در اقتصاد دانش بنیاد، صنایع سبزو توسعه صنایع نفت و گازو پتروشیمی متمرکز گردد.» و در جای دیگری از همین مصوبه امده است « پیشنهاد ما برای یک برنامه تولید انرژی ، گذار تدریجی در طول یک نسل به انرژی های تجدید پذیر به جای انرژی های فسیلی و هسته ای است.»

این دو گزاره اشکارا در تناقض با یکدیگر قرا دارند. روشن است که گذار از انرژی های فسیلی در یک کشورنفتی مانند کشور ما در ظرف یک سال و دوسال امکان پذیر نیست و به یکدوره کم و بیش طولانی نیازمند است. اما در گفتمان حزبی که ظاهرا بسمت حل بحران زیست محیطی جهت گیری کرده است دیگر تمرکز سرمایه گزاری بر توسعه صنایع نفت و گاز و پتروشیمی نمی تواند محلی از اعراب داشته باشد.توسعه سبز یا زیست محیطی الترناتیو تمرکز بر توسعه صنایع نفت وگازو پتروشیمی در توسعه اقتصادی ایران قرار دارد. این تناقض ناشی از چیست ؟ حزب چپ بدلیل بنیان های فکری اش که ترکیبی از دیدگاه های چپ سنتی یعنی چپ اردوگاهی و سوسیال دموکراسی است متوجه نیست که وقتی صحبت از گذار از انرژی فسیلی به انرژی پایدار میکند در واقع سخن از یک انقلاب زیست محیطی بمیان میاورد که تمام سیستم سرمایه داری ایران را از پایه دگرگون کرده و انرا روی ریل اکوسوسیالیسم قرارمیدهد.بنا براین اگر گذار به انرژی های پایدار صرفا جنبه تزئینی برای جهت گیری های برنامه ای حزب چپ نباشد انوقت دیگر صحبت کردن از تمرکز بر توسعه صنایع نفت وگازو پتروشیمی بی معناست.

اما یک کاسه کردن زمان خروج از انرژی های فسیلی وانرژی هسته ای از ان حرف های عجیب و غریبی است که باید بر ان تامل کرد.کجا برای خروج از انرژی هسته ای درایران نیازمند یک دوره گذار تدریجی بطول یک نسل هستیم ؟ و کیست که نداند تنها منبع انرژی هسته ای در کشور نیروگاه هسته ای بوشهر است که با تمام خطرات ایمنی اش برای مردم در بهترین حالت فقط 2 درصد از تولید برق در ایران را تشکیل میدهد.؟ معلوم نیست این نتیجه گیری مشعشعانه برنامه نویسان حزب چپ چطور بدست امده که برای برچیدن همین نیروگاه که با تکنولژی عهد بوقی روسی اش اغلب بدلیل نقص فنی بحالت غیر فعال در امده و از مدار سراسری خارج میشود زمانی باندازه خروج از انرژی های فسیلی یعنی یک نسل لازم است ؟

حزب چپ، غنی سازی و برجام

حزب چپ در سند سیاسی مصوبه نخستین کنگره اش ، سیاست خارجی جمهوری اسلامی را محکوم کرده و با اشاره به سیاست های منطقه ای رژیم میگوید « این مشی حکومت نه تنها محکوم به شکست است ، بلکه پیامدهای سنگین نظامی ،سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی زیادی برای کشورما در پی داشته و دارد.» اما ضمن حمایت از باقی ماندن رژیم در برجام، خروج امریکا ازبرجام رامحکوم میکند.

چرا حزب چپ پایان دادن به سیاست های ماجراجویانه رژیم در منطقه را ضروری میداند اما از ضرورت پایان دادن به غنی سازی اورانیوم توسط رژیم علیرغم ضایعات عظیمی که تاکنون برای کشور ببار اورده هیچ نمی گوید. و برعکس با پشتیبانی از برجام عملا ازغنی سازی در این چارچوب جانبداری میکند؟ اصرار رژیم به تداوم غنی سازی چه هدفی را دنبال میکند ؟ آیا سنگینی پیامد های ان برای مردم ما کمتر از سنگینی پیامد های سیاست های منطقه ای رژیم بوده است؟

همه میدانند که هدف رژیم از اغاز غنی سازی اورانیوم نه تولید انرژی هسته ای که چیزی جز دستیابی به سلاح هسته ای نبوده است. این ماجراجوئی هسته ای طی 20 سال گذشته که از پرده بیرون افتاد لطمات دهشتباری از هر جهت به مردم وکشور وارد کرده است. علاوه بر این ،برجام در مرکز تنش های موجود قرار دارد که جامعه را بمرز یک جنگ ویرانگر کشانده است. حزب چپ باید بداند که با برجام یا بی برجام ، رژیم علیرغم تحریم های کمر شکن ،همچنان در پی تداوم غنی سازی و دستیابی به سلاح هسته ایست. این سیاست ضد مردمی محکوم به شکست است خواه با حفظ برجام و خواه با خروخ از برجام.

بجای دفاع از برجام ، وظیفه هر نیروی چپ و ترقیخواه و مردمی است که با افشای ماجراجوئی های هسته ای جمهوری اسلامی در جهت پایان دادن به غنی سازی اورانیم و تبدیل کردن این خواست به یک مطالبه عمومی تلاش ورزد.بدون خاتمه دادن به غنی سازی و برچیدن کلیه سایت های هسته ای بشمول راکتور اب سنگین اراک، خروج ازتنش های موجود در خلیج فارس و پایان دادن به تحریم های کمر شکن و مصائب فزاینده ناشی از ان بر زندگی مردم امکان پذیر نیست.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منبع خبر: اخبار روز

اخبار مرتبط: آهی از سر درد کشیده، گفتمش: نشسته ای بر بلندای امروز و به گذشته می نِگری! برای هزارمین بار به تو می گویم؛ دوران انقلاب، دوران تفکر نیست. مردم بایست پیش از آن بیندیشند. و آن مردم و از آنجمله همان جوانان آرمانخواهِ پُر شَر و شور مَجالی برای اندیشیدن نداشتند. چرا که حاکم وقت جای همه می اندیشید. و چون فرار برقرار ترجیح داد، دیگر دوران اندیشیدن نبود