مقدمه ای بریک کتاب علی اصغر راشدان

 
 
( مقدمه ایست برمجموعه داستانی به گزینش وویراست ریموندکاروروتام جنکز، درمقدمه مقولات لازم مطرح شده، کتاب حدودهفتصدصفحه است که یکی دوسال مشغول ترجمه اش بوده ام واماده چاپ است. )

عالی، ماندگارمی شود.
( ارسطو )


      کارجمع آوری داستانهای کوتاه برای این کتاب راشروع که کردیم، یکی ازمعیارهای ما – بدون بیان موضوع، امابدون شک، جلب توجه کردن روایت داستان، یکی ازواقعیتهای تصمیم گیری مادرزمینه گزینش خواهدبود. همچنین احساس کردیم گزینش مان دموکراتیک یاحتی نمایشگرآن نخواهدبود. آنقدرفضای باز دراین مجموعه، برای گزینش تعداداستانهامحدودبودکه توانستیم همین تعدادرا ضمیمه کنیم. تصمیم هائی که بایدگرفته می شد، همیشه ساده نبود، درکناراین مقوله، نمونه داستان هائی که برخی آنهاراداستانهای « پست مدرن » یا« نوآورانه » نامیده اندودیگرانی آنهارابه عنوان داستان نو، خودکاوی،افسانه نویسی ورئالیسم جادوئی تقدیس کرده اند - مثل همه ی جهش های ناگهانی، خاموشی هاوجنبش های حاشیه ای قبلی - گذاشتنش جلوی خواننده، به سادگی برای ماجالب نبود. داستانهائی که نه تنهادارای یک جریان نیرومند روایتگری وباشخصیت هائی که توانستیم به عنوان انسان، مسئولیتش رابپذیریم، بلکه داستانهای متاثراززبان، موقعیت ومضمون نیرومندوعالی، موردنظرمابودند – داستانهای کوتاهی که اغلب هدفشان وسعت دادن به چشم اندازماوجهان بود.
   درواقع خواستاریک نظم طولانی بودیم، این واقعیت نداردکه باهرداستان کوتاه بزرگ یاحتی واقعاخوب( یاهرکارساده ی دیگرادبی - هنری )، اتفاقی اینچنین رخ دهد. مافکرکردیم سی وشش داستان گردآوری شده دراینجا، نمونه ساده ایست برای امکان ارائه داستانهای کوتاه. رسیدن به این تنیجه سودمنددرگزینش، هدف کارمان بودوهیچ اشتیاق دیگری نداشتیم – داستانهائی که درنتیجه و دربرخی شیوه های مهم، برزندگی شخصی خودمان شهادت میدهند. درهرصورت، درپرتو حساسیت هایمان وبرپایه معیارمان درزمان ودرضمن خواندن وبرگزیدن کارهائی که درزیرمی آیدوهیجان زدگی ناشی ازآن، واداربه ادامه کارمان کرد.
   این چشم اندازماست وانسان نمی تواندوزنش رابه سادگی تحمل کند، خاصه درحالی که بهترین داستانهای نسلهای اخیرکنارش ایستاده اند، داستانهای کوتاه سی سال گذشته که چندنسل ازنویسندگان رانمایندگی کردند، آدم ادعاکندوبگوبد شاهکارهای داستان کوتاه. کتاب ممتازویراست شده بوسیله رابرت پن وارن وآلبرت ارسکین دراین زمینه نمونه است. این مجموعه داستان برگزیده ما، باشیوه ارائه شده اش، ممکن است مجموعه ای وابسته به آن کتاب به نظربرسد. مهمترین مقوله دراین مجموعه ی قابل ملاحظه ی جانبدارانه، مثل همان کتاب مذکور، سمتگیریش به طرف زندگی واقعیست – میتوان گفت: درجهت داستانهای رئالیسم مدرن است که حتی میتوانددربعضی موضوعات، نزدیک به نمای کلی زندگی شخصی خودمان باشد. یااگرنه زندگی خصوصی خودمان، که سرآخرزندگی دوستان انسانمان باشد – مردهاوزنهای رشدیافته مسئول نظم موجودواغلب مشغول کسب وکارقابل توجه زندگی ومثل خودماودرخودآگاهی کامل ازمیرائی خودشان.
         درسه دهه ی اخیردربخشی ازخیلی ازنویسندگان، جهت گیری به طرف رادیکالیسم موجودبود، صرفنظرازدلبستگیهاوتکنیکهای رئالیسم – دورشدن از
«منشهاواخلاقیات » که لیونل تریلینگ به درستی، بهترین ماده موضوع داستان تشخیص داد. درجایگاه رئالیسم، شماری ازنویسندگان – نویسنگان بامهارت قابل پذیرش وبرخی ازآنهاباجایگاه رفیع – سوررئالیسم وفانتزی راجایگزین کردند. یک گروه اندک وکوچکترکارکشته، دراختلاطی مرموزودورافتاده باپوچگرائی بی وقفه وهرازگاه ساکت. حالابه نظرمیرسددوباره چرخهابه طرف جلوپیچیده وطرح وانگیزه ودرام – داستان حادثه ونتیجه (هردوجدائی ناپذیرند )، بامطالعه عمومی، خودراتائید کرده وازتکه تکه شدنهای ناشی ازهوس، خسته شده است. داستان که بیش ازاندازه تسلیم میشود – دربرخی موضوعات، به چه دلیل انکارمیشود، حس عادی، تحرکات واحساسی ازدرست ونادرست، به اومی گوید – این روزهاظاهرا درحال عقب نشینی است.
   هیچکس ازتجدیدحیات هیجانزده نمیشود، نه گفتن به سلطه داستان نیورئالیسم ، به اغلب داستان گویان به روال باستانی. به این کتاب به عنوان یک تجلیل وتکریم پایان دهنده روایتگری داستان کوتاه، بایدنگریسته شود. علاه براین، ماحس می کنیم تعدادی ازبهترین داستانهای اخیراتولیدشده بوسیله قدیمی ترین سنتهای ادبی راگردآوری کرده ایم. کاری که دوست داریم به عنوان یک فرصت خوب، مثل هرفرصت دیگر، به حسابش آوریم وحتی بیشترازآن، دوام آوردن درزیردندانه زمان.
   یک تفاوت قابل توجه بین شاهکارهای داستان کوتاه واین کتاب، این است که یک سوم کامل ازسی وشش داستان مجموعه مذکوردربالا، به وسیله نویسنده های انگلیس وایرلندنوشته شده. وقتی درحال پایه ریزی تعدادی قوانین منطقی بودیم که تصمیم بگیریم چگونه برنامه ای به منظورگزینش داستانهابرای مجموعه نتظیم کنیم، درهمان مرحله اول تصمیم گرفتیم داستانهای ضمیمه، بایدتنهامنحصربه نویسندگان آمریکاباشد. حس کردیم دراین سوی آتلانتیک، خیلی کارهای شاخص برای انتخاب وجوددارد. ماهمچنین تصمیم گرفتیم داستان کسانی که درشاهکار های داستان کوتاه آمده راگزینش نکنیم. گرچه بعضی ازکارهای پیترتایلر، ایودورا ولتی وجان چیور، بهترین کارهاشان بعدازسال ۱۹۵۴( سال بعدازمنتشرشدن شاهکارهای داستان کوتاه )، بااکراه کنارگذاشته شد.
    درنهایت، بایک تکریم، به نظرمیرسدزندگی دردنیای داستان، دراوایل دهه ۱۹۵۰ساده بود. وارن وارسکین، درباره پست مدرنیسم یاهرایسم دیگر، حرف نزده بودند. « ایسمها، به اضافه رئالیسم »، آنهالزومی ندیدنددلایل راتوضیح دهندکه فرصتشان رابه تاخیراندازند، یاسلیقه و روش شناسی شان راتفسیرکنند. آنهابه سادگی، گفتگوی خوبی داشتندوداستانهای بزرگ – شاهکارها، بنابه تعریف خودشان – بافرمهای استادانه. کلمه شاهکار، آن روزهامعنی ومعیارخاصی از کارکشتگی درکاررا نشان میدادکه بیشترخواننده ها( ونویسنده ها )، میتوانستند باآن موافق باشند. درزمینه مفهوم یاحکمت استفادازچنین ترمی، در جهت گزینش مثالهای جدی نوشتن خلاقانه، هیچ کس بحث نداشت. ویراستارها، به یک دوجین نوشته ازنویسندگان آمریکابرخوردند، دربرگیرنده پنجاه سال یابیشتراززندگی آمریکاو تلاش ادبی، این داستانهاراکناریک دوجین داستان ازنویسندگان انگلیسی وایرلندی وتقریباهمتایانشان درهمان برهه زمانی، گذاشتند. آنهاکتابهای خودشان راداشتند. ماخودرافقط به نویسندگان آمریکامحدودکردیم، همانطور که اشاره شد، گرینشهای ماسی سه سال(۱۹۵٣- ۱۹٨۶)رادربرمیگیرد، یعنی دقیقاوبطورحتم، بیشتر داستانهای برهه ی آب وهوائی روءیائی تاریخ ادبی آمریکا. بخشی روءیائی، چراکه درآن زمان ودرفاصله ای که جریان داستان روائی به شکلی وسیع درنوسان بوده، به صورتهای گوناگون وازچندزاویه موردهجوم قرارگرفته است. اکنون، مثل هرزمان خوب دیگر، دوران خوبیست، احتمالامیشوددربازسازی دوباره ترم شاهکارها تلاش کرد، همانطورکه داستانهای منحصربه فردروائی ماندگارو همین طوردردرون یک سنت روائی، این بازسازی رامی طلبد.
   به مرورکه سایستگی هرداستان راتائیدمی کردیم، ازخودمان می پرسیدیم سطح احساس ومضمون دورنی نویسنده، تاچه عمقی موشکافی شده است. چقدر متقاعدکننده ومنسجم ونویسنده نسبت به موادکارش صمیمی بوده است؟ (گفته تولستوی ویکی ازمعیارهایش برای چیرگی درکار ). داستان بزرگ – داستان خوب – همانطورکه هرخواننده ی جدی میداند، بشکلی فردی واحساسی، قابل توجه است. وبهترین داستان، بایدخواستاربهترین کلام باشدکه باداستان چفت وبست شود. (رومیها، وقتی درباره جوهرکارحرف میزدند، کلمه « گراویتاس »رابه کارمی بردند.)، آدم هروقت میخواهدآن راصداکند( حتی لازم نمیداندنام گذاری شود )، خودداستان خودش راتشریح میکند، هرکس تشخیص میدهدش. یک خواننده، یک داستان فوق العاده راتمام که می کندوکنارش میگذارد، بایدمدت یک دقیقه مکث وخودراجمع وجورکند. دراین لحظه، اگرنویسنده پیروزشده باشد، بایدیک یگانگی احساس ودرک مشترک ایجاده شده باشد. یااگرنه یگانگی، حداقل یک احساسی که اختلاف موقعیت سخت ساخته شده ودرپرتوئی تازه به وجودآمده ومامیتوانیم ازآنجادنباله راه رابرویم. بهترین داستان، ازنوع داستانی که مادرباره اش حرف میزنیم، بایدمشمول این نوع پاسخگوئی باشد. این داستان بایدسازنده چنان حالتی باشدکه کار، همانطورکه همینگوی مطرح کرد، بخشی ازتجربه ی خواننده شود. درغیراین صورت، ماجدی هستیم، درباره خواندن این داستان، چرابایدمردم موردسئوال قرارگیرند؟علاوه براین – چرااین داستان نوشته می شود؟ درداستان بزرگ ( واین واقعیت دادردومانبایدخودمان رابه حماقت بزنیم که این داستان متفاوت است). همیشه «شوک تشخیص» وجوددارد، همانطور که مشخصه کار،نشان دهنده ومانیفست آن است. جویس درموردروح داستان گفت:
« جهش چیستی به سوی ما، ازظاهرلباس رسمیش. »
   درمقدمه ای به کارهای گی دوموپاسان، تولستوی نوشت، چیره دست یعنی « توانائی تمرکزمستقیم وشدیدتوجه روی موضوع...هدیه دیدن آنچه که دیگران ندیده اند. »
مافکرمی کنیم نویسندگان حاضردراین صفحات، ازپس این کاربرآمده اند. تمرکز شدیدومستقیم روی موضوع شان راداشته اند. دیدن روشن وتوانمندانه ی چیزهائی که دیگران ندیده اند. ازطرف دیگر،تائیدبرخی ازاین داستانهاوماندگاریشان دربه تصویرکشیدن «آشنائی »، مافکرمی کنیم، مثل اغلب اوقات، مقوله ی اصلی درخودکاراست – احتمالاتعریف دیگری ازاستعداد. مادوست داریم آن استعدادراارائه دهیم، حتی نبوغ نیزهدیه دیدن چیزیست که هرکس دیگرهم دیده است، امادیدن همه جانبه آن، خیلی روشن تر. هنردرهردومورداست.
   نویسندهای این کتاب دارای استعدادهسندوآن رابه فراوانی هم دارند. اماآنها چیزخوب دیگری هم دارند: تمامشان می توانندیک داستان خوب هم بگویندو داستانهای خوب، همانطورکه همه میدانند، همیشه مورددرخواست بوده اند. بناگفته های « شین او، فاولین »، یکی ازشرکت کننده های کتاب مورد اشاره ی اول مقدمه، داستانهائی که درزیرمی آیند، دارای یک هدف درخشان هستند. ماامیدواریم خواننده هابیشترازاینهاکه اشاره کردیم، تحت تاثیرقراربگیرندواحتمالا فرصت خندیدن، مرتعش ومتعجب شدن پیداکنند – خلاصه کلام، متحول شوندو احتمالا،حتی، بوسیله زندگیهای نشان داده شده دراینجا، اندکی ازخودرهاشوند...


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

منبع خبر: اخبار روز

اخبار مرتبط: مقدمه ای بریک کتاب علی اصغر راشدان