داستان تحصنی که منجر به اجرای نخستین حکومت نظامی شاه در اصفهان شد

داستان تحصنی که منجر به اجرای نخستین حکومت نظامی شاه در اصفهان شد
خبرگزاری مهر

خبرگزاری مهر - گروه استانها، متین فیروزآبادی: انقلاب اسلامی ایران را باید یک پدیده تمدنی که معادلات سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک جهان معاصر را تغییر داده است بدانیم، انقلابی که برخلاف دیگر انقلاب‌های قرون اخیر برای نان و اقتصاد و یا مسائلی بر مبنای تفکر اومانیستی نبوده است بلکه یک انقلاب دینی برای احیای دین مبین اسلام با خاستگاهی دینی و مردمی است که از حوزه های علمیه و با مدیریت و راهبری یک مرجع تقلید و همراهی مردم متدین آغاز شده است و اکنون به چهل و یکمین سالگرد پیروزی شکوهمند خود رسیده است.

عرصه های گسترده و وسیعی وجود دارد که باید انقلاب اسلامی را در چارچوب آنها مورد سنجش و بررسی قرار داد تا به شناخت بهتری از این موهبت الهی برسیم.

بررسی خاطرات پیشگامان انقلاب اسلامی یکی از عرصه‌هایی است که می‌تواند روشنگر شرایط آن دوران و چرایی خروش مردم برای تحقق این انقلاب دینی است.

حجت الاسلام والمسلمین علیرضا باطنی، جانشین مدیر حوزه علمیه اصفهان، از روحانیون جانباز و آزاده‌ای است که با وجود اینکه در زمان پیروزی انقلاب اسلامی کمتر از ۱۷ سال داشته است، اما خاطرات بسیاری از مبارزات آن دوران دارد و از نقش آفرینان رخدادهای آن دوران بوده است.

به پای گفتگو با این روحانی جانباز و آزاده نشستیم تا مروری داشته باشد بر خاطرات خود از انقلاب اسلامی که در ادامه مشروح این گفتگو از نظر خوانندگان می گذرد:

به نظر شما برتری ایران پس از انقلاب اسلامی نسبت به ایران زمان شاه چیست؟

ارزشهای اسلامی و دینی انقلاب اسلامی این انقلاب را به انقلاب امام زمان (عج) متصل می‌کند، در مورد رخدادهای و خاطرات دوران پیروزی انقلاب اسلامی و وضع ما پیش از پیروزی انقلاب اسلامی و دستاوردهای انقلاب اسلامی سخن فراوان است و آنچه تا امروز گفته شده است شاید قطره‌ای در برابر دریا باشد، ذخیره ارزشمندی از خاطرات نهفته در سینه مردم به ویژه پیشگامان نهضت در کوی و برزن اصفهان به اندازه‌ای زیاد و فراوان است که شاید به تعداد کسانی که آن دوران را درک کرده‌اند می‌شود منشوراتی منتشر کرد و مجلداتی برای هرکدام به چاپ رساند.

اگر رخدادهای دوران پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گیری انقلاب را آنچه که هست به جامعه عرضه کنیم به تنهایی قادر به مدیریت نگرش‌ها است، در مورد پیروزی انقلاب باید همراه با نیم نگاهی به وضع کشور و ملت پیش از انقلاب اسلامی صحبت کنیم، یادم خست ماه مبارک رمضان سال ۵۵ یا ۵۴ بود که از طول میدان امام خمینی امروز و میدان شاه گذشته عبور می کردم، خادم مسجد امام، صدای اذان را در ماه رمضان بلند کرده بود و امامت جماعت هم توسط مرحوم آیت الله بهبهانی مرج تقلید مسلم آن زمان برگزار می‌شد و بسیاری از مؤمنین و متدینین بخاطر عظمت و بزرگی این شخصیت تلاش می‌کردند نماز ظهر ماه رمضان خود را پشت سر ایشان اقامه کنند.

وسط میدان امام حوضی هست که در آن زمان آب داشت، عده‌ای اطراف این حوض اجتماع کرده بودند و صحنه‌ای را تماشا می‌کردند، تصور کنید در شرایطی که عده ای از مردم می‌خواستند وضو بگیرند و خود را به نماز برسانند، صدای اذان نیز بلند است اما در مسیر آنها عده ای ایستاده و تعمدا دنبال دهن کجی با دین بودند، این افراد از سوی شهربانی آن زمان حمایت می‌شدند؛ این یک نمونه بسیار ناچیز است و نمونه‌های فراوانی در کشور داشتیم و هرکس مقاومت می‌کرد سرکوب می‌شد و کسی جرأت اعتراض نداشت.

در این چنین مواقعی روحانی و غیر روحانی نمی‌توانستند حرفی بزنند، یکی از روحانیون می‌گفت زمانی که من را به ساواک بردند، نادری مسؤول ساواک اصفهان که شخص خشن و بی رحمی بود، عمامه من را برداشت، بوسید و گذاشت روی میز و گفت این سیادت تو که کنار رفت و بعد شروع کرد به شکنجه و ضرب و شتم من، این وضعیت اخلاقی و آزادی جامعه آن روز بود.

وجود خانه‌های فساد یا اشراری که در روز روشن با حمایت شهربانی به ناموس خانواده تعرض می‌کردند و کسی جرأت اعتراض نداشت و از این جنس مسائل فراوان بود و این وضعیت افسناک اخلاقی جامعه بود.

وضععیت معیشتی عموم مردم جامعه در آن زمان چگونه بود؟

به نکته خوبی اشاره کردید، در واقع در مسائل اقتصادی اوضاع جامعه بسیار بدتر از مسایل دیگر بود، خود من سال ۵۴ وارد حوزه علمیه شدم، در خانواده متوسطی زندگی می‌کردم در حوزه علمیه بیشتر افراد با رخدادهای پیرامون و مسائل تحلیلی روز و مواضع مراجع و علما و امام خمینی آشنا می‌شدند، به لحاظ اقتصادی عموم مردم در شرایط سختی بودند، ما که پدرمان کار داشت و شغل بافندگی داشتند و صاحب کار بودند و برادر و خواهرانم کار می‌کردند اما چه شبهای زیادی که تا ساعت‌های آخر شب منتظر بودیم که پدر نان بخرد و به خانه بیاید و در نهایت گرسنه به خواب می‌رفتیم.

طبقات مختلف جامعه وضعیت معیشتی بسیار بدی داشتند و هیچ قابل مقایسه با شرایط امروز نبود، امروز احساس همدردی عمومی اصلاً قابل مقایسه با آن دوران نیست، توجه افراد توانمند به افراد ضعیف متأسفانه کمتر بود و وضع امروز ما با همه مشکلاتی که هست اساساً قابل قیاس با پیش از انقلاب نیست، مدعی اینکه این وضع قابل قبول است نیستم اما در مقام مقایسه باید بگوییم شرایط بسیار بهتر از پیش از انقلاب اسلامی است، در دوران طاغوت گرسنگی و فقر در اقشار مختلف جامعه رواج داشت و یک حالت عادی پیدا کرده بود که افراد فقیر و گرسنه و دچار مشکلات سخت معیشتی و اقتصادی باشند.

در دوران طاغوت هم سطح دانش و سواد بسیار پایین بود هم سطح بینش مردم ضعیف بود، خردسالان نسل امروز سطح درک بسیار خوبی دارند و قابل مقایسه با پیش از انقلاب نیست، سطح درک عمومی اقشار مختلف بسیار بالاتر از پیش از انقلاب است، در آن دوران حکومت تلاش می‌کرد مردم در جهل و ناآگاهی به سر ببرند و مخالف رشد فکری و علمی و فرهنگی جامعه بود.

در ایران پیش از انقلاب اسلامی خودباوری در مردم وجود نداشت

پیش از انقلاب اسلامی خودباوری و اتکا به توان داخلی وجود نداشت و در این حوزه متأسفانه با مشکل جدی مواجه بودیم و ضعف‌های جدی داشتیم، باور نمی‌کردیم ایرانی بتواند کشور را اداره کند یا تولیدی انجام دهد.

خاطرم هست در سال ۵۶ که دیگر تظاهرات‌ها جدی شده بود و مسائل انقلاب به اوج رسیده بود، همسایه‌ای داشتیم خیلی علاقمند به خاندان شاه بودند علت هم ضعف بینشی و فکری آنها بود تحلیلشان این بود که اگر شاه نباشد قحطی خواهد شد و هرج و مرج در کشور ایجاد می‌شود و نمی‌توانستند جامعه و کشور را بدون وجود شاه هضم کنند، به همین تناسب می‌گفتند اگر آمریکا حمایت نکند کشور از هم پاشیده خواهد شد و دوام نخواهیم آورد، گاه گاهی این گونه تفکرات در میان مردم به چشم می‌خورد که حاصل عدم باور به توان ملی و ظرفیت‌های داخل کشور بود.

مبارزان انقلابی چگونه مردم را جذب به تظاهرات و فعالیت علیه رژیم شاه می‌کردند؟

روشنگری فرهیختگان جامعه و تبلیغات چهره به چهره که انجام دادند باعث بصیرت مردم می‌شد، در دوران مبارزه با طاغوت امکان اینکه رساله امام خمینی را علنی منتشر کنیم نبود و با جلد کتاب های دیگر و مخفیانه با کمک طلاب و روحانیون در مدرسه نیماورد اصفهان اقدام به چاپ و انتشار رساله امام خمینی می‌کردیم.

در مدرسه ملا عبدالله نیز با حجت الاسلام ایرانپور و حجت الاسلام اسدی دستگاه چاپ دست سازی ساخته بودند برای چاپ رساله و بیانیه‌های امام خمینی، راهپیمایی‌ها و تجمعات اعتراضی که معمولاً در اصفهان حوزه علمیه نقطه آغاز آن بود، از محل‌های توزیع رساله‌ها و بیانیه‌ها بود، راهپیمایی‌ها از مدرسه صدر بازار آغاز می‌شد به خاطر محوریتی که این مدرسه علمیه داشت.

خاطرم هست در همان مدرسه صدر بازار قرارها به شکل روزانه هماهنگ می‌شد و حجت الاسلام بزاز که آن زمان طلبه‌ای بودند که کمتر از ۱۵ سال سن داشت ولی صدای خوبی داشت و قرائت قرآن را به خوبی انجام می‌داد، در ایوان شمالی مدرسه صدر بازار می‌ایستاد با قرآن جیبی که به همراه داشت قرائت قرآن را آغاز می‌کرد و پس از آن جمعیت حرکت خود را آغاز می‌کرد.


پس از آغاز راهپیمایی از بازار اصفهان وارد خیابان ابن سینا شدیم و سپس به پشت مسجد جامع رفتیم و وارد خیابان هاتف شدیم که با نیروهای نظامی رژیم شاه مستقر در سبزه میدان قدیم یا میدان امام علی (ع) کنونی مواجه شدیم که به روی مردم آتش گشودند و شلیک‌های آنها باعث شهادت چند نفر و زخمی شدن افراد زیادی شد؛ ما هم به خانه‌ای پناه بردیم و بعد با احتیاط کامل و هشیاری بسیار با همراهی بانوی خانه از منزلشان خارج شدیم و با تظاهر به اینکه از اقوام ما است و ما را بدرقه می‌کند متواری شدیم تا نیروهای نظامی به ما مشکوک نشوند و ما را بازداشت نکنند.

لطفاً کمی از خاطرات خود پیرامون مقابله نیروهای نظامی شاه با تظاهرات مردمی بگویید.

یادم هست یک بار در سال ۵۶ از مسجد سید با حضور مرحوم آیت الله خادمی راهپیمایی شروع شد و ایشان پیشاپیش مردم حرکت می‌کرد، به چهار راه وفایی رسیدیم و نیروهای ارتش خیابان را با تانک بستند و به حالت آماده باش روی زمین زانو زده بودند و اسلحه‌های ژ۳ را به سمت مردم نشانه رفتند، مسأله این است که در آن زمان نه تنها خفقان بسیار بود بلکه به مردم خیانت هم می‌شد، در همین ماجرا شخصی به نمایندگی از نیروهای نظامی آمد و گفت جمعیت به آرامی می‌تواند حرکت کند و تظاهرات انجام دهد اما به محض اینکه مردم حرکت کردند نیروهای نظامی اقدام به شلیک به سوی مردم کردند و بسیاری را شهید و زخمی کردند و رحمی هم نداشتند و حتی به خانمها و نوجوانان شلیک می‌کردند و خود من شاهد شهادت یک خانم انقلابی بودم، البته مردم هم مقاومت می‌کردند و این مقاومت مردم باعث شد نیروهای ارتش مجبور به فرار شوند.

آیا همافران و ارتشی‌ها در اصفهان نیز در روزهای مقارن با ۲۲ بهمن به مردم انقلابی پیوستند؟

طبیعتاً این گونه بود؛ ببینید آن زمان همه اقشار مردم از خفقان موجود و مشکلات متعددی که در حاکمیت وجود داشت و آسیب‌هایی که رژیم پهلوی به مردم وارد می کرد خسته شده بودند و به همین دلیل بود که ارتش و همافران نیروی هوایی مشتاقانه به سیل مردم انقلابی پیوستند و علیه رژیم طاغوت به مبارزه پرداختند.

در سال ۵۶ خاطرم هست مطلع شدیم همافرانی که هر روز در میان مردم برای تظاهرات حاضر می‌شدند و بعد به پادگان می‌رفتند دستگیر شدند، در پاسخ به این مسأله یک ستون از ارتش را در خیابان شهید شریف واقفی امروز منتهی به چهارراه نورباران محاصره کردیم.

آنها فرماندهی داشتند که وقتی مردم حدود ۳۰ نفر سرباز مسلح و تعدادی جیپ و خودروی نظامی ریو که یک نوع کامیون بود و این فرمانده نظامی را محاصره کردند او با شلیک گلوله تلاش می‌کرد محاصره را بشکند اما مردم مقاومت کردند و محاصره چند ساعتی طول کشید تا کم کم مردم شهر مطلع شدند و حتی پتو آوردند برای اینکه محاصره در شب هم ادامه داشته باشد و خیابان‌ها را با به کار گیری موانعی مسدود کردند تا مانع کمک رساندن به نظامی‌های محاصره شده شوند، در نهایت از طرف مرحوم آیت الله خادمی اعلام شد همافران بازداشت شده آزاد شدند و محاصره برداشته شود.

هنوز به خاطر دارم همه خودروهای نظامی پنچر شده بودند و امکان حرکت دادن آنها وجود نداشت، به یاد دارم سربازی خشاب اسلحه‌اش گم شده بود گریه می‌کرد، از پشت بلندگو یکی از روحانیون اعلام کرد خشاب سرباز را به او تحویل دهیم، یکی از افراد خشاب را به سرباز تحویل داد و به او گفت؛ خشاب را بگیر ولی این فشنگ‌ها را به سینه مردم خالی نکن.

ماجرای ساقط کردن مجسمه پهلوی‌ها در اصفهان را به خاطر دارید؟

از این اتفاقات بسیار بود، تاسوعا و عاشورای سال ۵۶ در اصفهان قیامتی برپا بود، روز تاسوعا راهپیمایی عظیمی برپا شد و روز عاشورا مجسمه پدر شاه، یعنی رضا خان پهلوی از میدان انقلاب اسلامی امروز پایین کشیده شد؛ در میدان امام علی (ع) نیز مجسمه شاه وجود داشت که آن را هم پایین کشیدند و در خیابانها می‌کشیدند و مردم از این بابت خوشحال بودند.

عصر روز عاشورا شخصی به نام سرلشکر ناجی که فرماندار نظامی اصفهان بود در تلویزیون ظاهر شد و نطقی کرد که با گریه و حالت پریشان گفته بود که این مجسمه‌ها را مردم که البته او لقب خرابکاران به آنها داده بود، پایین آوردند و در پایان صحبت‌هایش گفته بود دو روز انقلابیون اصفهان را در دست گرفتند دو روز هم ما اینکار را خواهیم کرد.

بدین ترتیب ساواکی ها یازدهم و دوازدهم محرم فضای وحشتناکی در اصفهان رقم زدند و نیروهای ژاندارمری اراذل و اوباشی را از مناطق مختلف به اصفهان آوردند و تا ظهر روز دوازدهم محرم سال ۵۶ اینها به مردم و خودروها و خانه‌ها حمله می‌کردند و کسی از شر آنها در امان نبود و این انتقام وحشیانه‌ای بود که از مردم به خاطر پایین کشیدن مجسمه شاه و پدرش گرفتند.

نیروهای انقلابی در برابر این عمل، چه اقدام متناسبی انجام دادند؟

ما ظهر روز دوازدهم محرم جمعیتی ترتیب دادیم که اگر این توحش و خشونت علیه مردم ادامه پیدا کرد اقداماتی مانند میخ پاشی در خیابان‌ها برای تأمین امنیت شهر و مردم انجام دهیم، ظهر همان روز دوازدهم من در دام اینها گرفتار شدم، آن موقع ائمه جماعات و روحانیون امکان تردد نداشتند چرا که شهر در کنترل این اوباش بود و به روحانیون حمله می کردند، حتی به مساجد و حسینیه‌ها هجوم می‌بردند و اقدام به تخریب می‌کردند، در مسجد الله فلکه احمدآباد نمازم را خواندم، وقتی از مسجد خارج شدم همزمان شد با عبور یکی از این کاروان‌های اراذل و اوباش که عکس بزرگی از شاه و همسر و فرزندانش را حمل می کردند و فریاد جاوید شاه سر می‌دادند، با آنها که مواجه شدم ابتدا یک درگیری لفظی میان من و آنها رخ داد و ناگهان با بارانی از ضربات چوب و کابل مواجه شدم.

رژیم طاغوت از هیچ جنایتی علیه مردم دریغ نمی‌کرد، حتی برنجی که مردم برای زلزله زدگان طبس داده بودند در اختیار این اوباش قرار گرفته بود تا به خیابان‌ها آمده و علیه مردم اعمال خشونت کنند، بعد فهمیدیم که در نجف آباد همین افراد بازار را آتش زدند و منزل بعضی از انقلابیون را به آتش کشیده بودند و هفته بعد که ما به نجف آباد رفتیم شهر شبیه یک شهر جنگ زده بود.

پنج رمضان یکی از نقاط عطف انقلاب اسلامی در اصفهان است روزی که نخستین حکومت نظامی ایران اعلام شد، خاطره‌ای از رخدادهای آن روزها در ذهن دارید؟

مردم اصفهان تحصنی در منزل آیت الله خادمی ترتیب دادند و کمک های مردمی نیز متحصنین را اداره می‌کرد، یک مجمع خوبی برای مردم انقلابی فراهم آمده بود، اعلامیه‌ها خوانده و منتشر می‌شد؛ سخنرانی‌های متعددی صورت می‌گرفت و تمام مسائل هم از سوی مردم اداره می‌شد، حمایت های مختلفی برای تأمین خوراک مردم توسط خیرین انقلابی ناشناس انجام می‌شد.

پنجم ماه رمضان سال ۵۷ مصادف با ۱۹ مردادماه حمله شدیدی از سوی نیروهای نظامی به خانه آیت الله خادمی که محل تحصن بود صورت گرفت و افرادی بازداشت و تعدادی نیز زخمی شدند و فردای آن روز یعنی ۲۰ مردادماه سال ۵۷ نخستین حکومت نظامی کشور در اصفهان شکل گرفت، پسر عموی من شهید رسول باطنی نیز در همان حمله به تحصن مردم به خاطر ضرب و شتم شدید نیروهای رژیم طاغوت به اغما رفت و در نهایت شهید شد.

علت این تحصن هم این بود که رژیم برخی از شخصیت‌های انقلابی را بازداشت کرده بود و مردم درخواست آزادی آنها را داشتند و این موضوع بهانه‌ای برای پرفروغ‌تر شدن چراغ انقلاب اسلامی در اصفهان شد؛ آن زمان‌ها درس و بحث ما تعطیل شده بود و بازاریان هم کار و کاسبی را تعطیل کرده بودند، ما طلاب جوان کارمان ساماندهی تظاهرات و توزیع تصاویر امام خمینی و اعلامیه‌ها و روشنگری در میان مردم بود و در تظاهرات شرکت می‌کردیم.

نظامی‌ها هم به شدت از مردم در هراس بودند، تا جایی که به خاطر دارم فرماندار نظامی اصفهان، همان آقای ناجی که قبلاً هم از او صحبت کردم و پس از انقلاب اسلامی هم به دلیل جنایاتی که کرده بود اعدام شد، با ۱۴ خودرو نظامی مملو از سربازان و نیروهای نظامی و موتورسواران نظامی اسکورت می‌شد.

آیا آمریکایی‌ها در اصفهان هم حضور داشتند؟

بله، در نزدیکی خانه ما در خیابان بزرگمهر مقابل مسجد امام و در خیابان تخت جمشید پیش از انقلاب که امروز مبارزان نام دارد در چهارراه دوم این خیابان، دو مکان برای تفریح نیروهای خارجی بود که شبیه هتل بود، ساختمان‌ها در اختیار مستشاران آمریکایی بود، قرارمان بر این شد در روزهای تظاهرات این مکان‌ها را ناامن کنیم و اقداماتی انجام دادیم و ناامنی لازم برای آمریکایی‌ها را پدید آوردیم.

آن ساختمان خیابان تخت جمشید یک مرکز فساد و البته ترویج فساد بود، استخر مختلطی که از بیرون نسبت به آن دید کامل وجود داشت بخشی از این مرکز فساد بود، منطقه ما یک منطقه مذهبی بود که این مرکز فساد اصالت آنجا را تحت الشعاع قرار داده بود و مردم ناراضی از این مسأله بودند. محله ای که دائماً دوره سال در خانه‌ها و مساجد آن جلسات مذهبی و جلسات قرآن بود و مردم متدینی داشت و تعمدا این آمریکایی‌ها در آن منطقه ترویج فحشا و گناه می‌کرد و کسی جرأت نداشت به آنها اعتراض کند.

با دو نفر از دوستان که متأسفانه اسم آنها خاطرم نیست، برنامه ریزی کردیم برای آتش زدن مرکز فساد خیابان تخت جمشید، آن زمان بنزین کمیاب بود و نفت هم با ساعتها حضور در صف‌های طولانی تهیه می‌شد، چراکه آن زمان خانه‌ها گاز نداشتند و گرمایش خانه از طریق نفت انجام می‌شد، عرضه هم اصلاً پاسخگوی نیاز نبود، اتفاقاً همان صف‌ها فرصت خوبی برای ما به جهت توزیع اعلامیه‌ها و روشنگری و وعده برای فعالیت‌ها فراهم آورده بود. در نهایت با یک شیشه نفت تصمیم به آتش زدن مرکز فساد آمریکایی‌ها در خیابان تخت جمشید گرفتیم و البته مراقبت می‌کردیم مردم بی گناه در این ماجرا آسیبی نبینند، وقتی ساختمان را آتش زدیم و دود بیرون زد خودروی ژاندارمری از راه رسید، به دوستم که درون ساختمان بود علامت دادم که فرار کند و توانستیم این مکان را فاقد امنیت کنیم و دیگر آمریکایی‌ها جرأت استفاده از آن را پیدا نکردند.

کسی از علما و روحانیون کمتر شماخته شده اصفهان را می‌شناسید که بازداشت شده باشند؟

بله؛ من آن زمان در مدرسه ملاعبدالله درس می‌خواندم که آن زمان آن مدرسه یکی از محل‌های تهیه نوارهای سخنرانی بزرگان و امام خمینی بود، حجت الاسلام دُرعلی از روحانیون یزدی بود که در مدرسه علمیه ملاعبدالله فعال بود از جمله کسانی بود که همواره تحت نظر بود، زمانی نادری رئیس ساواک اصفهان و چند نفر از نیروهای او به مدرسه یورش برده بود برای دستگیری حجت الاسلام درعلی، از طلاب خواسته بود که این روحانی مبارز را معرفی کنند که آنها هم منکر وجود چنین شخصی شده بودند، نادری هم با نیروهایش در مدرسه را بسته بود و با تلاش فراوان و گشتن تمام مدرسه آقای درعلی را بازداشت کردند.

زمانی نیز نیروهایی که به کماندوهای شاه مشهور بودند و با تیپ خاصی و صورت های بسته تردد می‌کردند وارد مدرسه شدند، صف کشیدند و آماده عملیات شده بودند، برای ما سؤال بود که می‌خواهند چه کاری انجام دهند، طولی نکشید که فهمیدیم به سراغ مرحوم شهید رنجکش که اسم کوچک ایشان یادم نیست آمده بودند و ایشان را بازداشت کردند، پس از انقلاب اسلامی این شهید عزیز به دلیل شکنجه‌های بسیاری که در دوران بازداشت توسط ساواک تحمل کرده بود شهید و در تکیه لسان الأرض خاکسپاری شد.

در ماجرای تشییع دانشجوی شهید محسن مهاجر که از مدرسه صدر انجام شد حضور داشتید؟

تشییع شهید مهاجر نیز از خاطرات به یاد ماندنی و قابل تأمل انقلاب اسلامی در اصفهان است، تابوت این شهید را به مدرسه صدر آوردند و قرار شد تابوت ایشان به محسن آباد اصفهان از روستاهای منطقه برخوار و دولت آباد به صورت مخفیانه منتقل شود تا مبادا نیروهای رژیم شاه پیکر شهید را توقیف کنند و ما یک تابوت خالی را تشییع کنیم، تا هم اعلام انزجار مردم از رژیم و آن انسجام مردم به خاطر تشییع شهید صورت بگیرد هم اینکه دشمن نتواند به پیکر شهید دست پیدا کرده و آن را از بین ببرد.

در نهایت هم تشییع با مقابله نیروهای رژیم طاغوت مواجه شد و پس از تیراندازی به سمت مردم، تشییع کنندگان تابوت را رها کردند و نیروهای نظامی به خیال اینکه الآن می‌توانند به پیکر شهید دست پیدا کنند به سراغ تابوت رفتند و با یک تابوت خالی مواجه شدند و این موضوع نشان دهنده اهمیت تشییع شهدا از دید دشمن و نقش این مسأله در مبارزه با دشمنان انقلاب اسلامی است که از همان دوران پیش از انقلاب اسلامی نیز دشمن از این موضوع واهمه داشته است.

سخن پایانی خود را پیرامون انقلاب اسلامی و مسیری که در پیش داریم بفرمایید.

لحظه لحظه روزهای پیروزی انقلاب پر حادثه بود، هنوز تعدادی از روزنامه های آن زمان را دارم، روزنامه‌هایی که بخشی اخبار آن زمان را از طریق آنها به دست می‌آوردیم، به عنوان یک طلبه نوجوان می‌دانستم که باید در رساندن پیام انقلاب اسلامی و در تشکیل صفوف انقلابی سهم و نقش داشته باشیم و فعالیتی در آن زمان با توفیقات حضرت حق و لطف امام زمان (عج) داشتیم، روحانیون همواره در صف اول انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بودند و مساجد از پایگاه‌های مهم انقلاب بود که توسط روحانیون مدیریت می‌شد.

خون به ناحق ریخته شهدا در طول سالهای مبارزه با طاغوت تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی تضمین کننده پیروزی انقلاب اسلامی بود و طعم شیرین استقلال، آزادی و جمهوری اسلامی به کام مردم نشست؛ دشمنان چهل سال است تلاش می‌کنند علیه انقلاب اسلامی اقداماتی انجام دهند که کام مردم از انقلاب تلخ شود، آخرین حربه دشمن همین فشارهای اقتصادی است که با بی تدبیری‌های در درون کشور همراه شده است ولی به فضل الهی اگر بایستیم، تحمل کنیم و تلاش کنیم و گوش به فرمان ناخدای کشتی انقلاب، حضرت ایت الله العظمی امام خامنه‌ای باشیم، از این پیچ حساس کنونی هم عبور خواهیم کرد.

باید افتخار کنیم به نسل های گذشته تا به امروز خود و نسلهای آینده به نسل امروز افتخار خواهند کرد که کشور را در این مسیر پیش بردند و ایران تبدیل به یک کشور قدرتمند و آزاد و خوداتکا و دارای موفقیت‌های چشمگیر در عرصه‌های گوناگون شده است و دیگر اینطور نیست که بیگانگان بتوانند کشور ما کنترل کنند و مجبور به اطاعت از قدرت‌های بزرگ باشیم.

داشته های امروز ما به عنوان مبادی افتخار آمیز ایران اسلامی اگر در معرض دید هر ایرانی منصفی به درستی قرار بگیرد احساس غرور و افتخار و سربلندی و عزت خواهند کرد و به هویت خود خواهند بالید، امیدوار هستیم روح امید و خودباوری بیش از گذشته در ما نهادینه شود و رسالت خود را در داخل کشور و هم در عرصه جهانی برای کسانی که چشم امید به انقلاب اسلامی دارند به خوبی انجام دهیم.

منبع خبر: خبرگزاری مهر

اخبار مرتبط: داستان تحصنی که منجر به اجرای نخستین حکومت نظامی شاه در اصفهان شد