از اعجاب «مُطَنطن»؛ گفت‌وگو با محسن نامجو

«مطنطن» نام آلبوم جدید محسن نامجو است. این آلبوم مجموعه‌های از ساخته‌های این خواننده را در بر می‌گیرد که بین سال‌های ۷۵ تا ۹۸ نوشته و ساخته شده‌اند.

این آلبوم همزمان با ویدئوکلیپ‌هایی بر روی برخی از قطعات این آلبوم منتشر شده است.

درباره این مجموعه و کارهای ویدئویی این آلبوم با محسن نامجو گفت‌وگو کرده‌ایم.

آقای نامجو، برای انتشار آلبوم «مُطَنطَن» تبریک می‌گویم. سؤال اول، که البته جوابش را در دفترچه آلبوم داده اید ولی برای شنوندگان رادیوفردا می پرسم، چرا «مطنطن»؟ دلیل انتخاب این اسم چیست؟

سلام به فرید عزیز و تمام دوستانی که این برنامه را می بینند یا می شنوند. حضور شما عارضم، راجع به معنای مطنطن، که [توضیحش] در جلد آلبوم هم آمده، [این کلمه برگرفته از] دو صوت است، طَنطَنه و دَبدَبه. که در واقع طنطنه به معنای صدای طبل‌ها یا صدای سازهای زیر است، دبدبه صدای سازهای بم است.

این جالب است، که خود ط و نون، زیرتر بودن فرکانس و صوت را می‌رساند، د و ب حالت بم‌تر بودن را. این اعجابی است که در حروف و الفبای خیلی از زبان‌ها هست. در واقع، خود این دو کلمه در شاخه‌ای از ادبیات [و زبانشناسی] قرار می‌گیرند که در انگلیسی به آن می‌گوییم آنوماتوپیا (Onomatopoeia)و در فارسی می‌گوییم نام‌آوا؛ چیزی که هم اسم است و هم صدای آن. مثل دَفدَف، که هم اسم ساز دف است و هم صدای کوبیدن به دف.

خیلی نمونه‌های دیگری داریم، مثل شُرشُر...، نام آوا، و «مطنطن» هم گرفته شده از آن است. اما معنی ضمنی‌اش در واقع کلام پرطَمطَراقی است که در این آلبوم، در ترانه‌های مختلف سعی شده از شکل‌های مختلف الهام بگیرد، از سبک شعر خراسانی، و اولین نسل شاعران شعر فارسی حتی قبل از رودکی و فردوسی، شاعران دوره صفاری، مثل ابوسلیک گرگانی و حنظله بادقیسی، و خیلی‌های دیگر.

من سعی کردم در قطعه «زاد ازم ببر» از آنها الهام بگیرم، تا بیاید برسد به قطعه «من از آن خاک»، که بحر طویل است. خود کلمه مطنطن در قطعه «من از آن خاک» آمده و در واقع معنی ندارد. یعنی یک جاهایی معنی دارد و یک جاهایی ندارد. در وسط قطعه «نظم» شعری خوانده می شود که می‌گوید نظم می‌مانَد از من، پشت سبزیِ کاغذی که می‌مانَد از من، سَلْخْ پخته چنگِ چُغلانِشمَند ... قرار است که اینها، دال‌ها یا لفظ‌هایی باشند که معنی مشخصی را منتقل نکنند، اما حسی را به ما انتقال دهند، و همین.

مطنطن در واقع برگرفته از این ماجراست. ولی خب موسیقی‌اش به شکل‌های مختلفی است و عموماً در این آلبوم از ساز زهی استفاده شده. علت طول کشیدن و زحمت و هزینه‌ای هم که داشته، افزوده شدن سازهایی اضافه بر آن چهار ساز اصلی است که ما همیشه استفاده می‌کنیم، یعنی گیتار، گیتارباس، درامز و خود من با سه تار.

سال‌هایی که کارها را نوشته‌اید از ۱۳۷۵ هست تا همین امسال، ۱۳۹۸. یعنی از قبل از مهاجرت شما تا همین چندوقت پیش. چه چیزی باعث شده این کارها با فاصله زمانی بیست و چند ساله بتوانند کنار هم قرار بگیرند؟

اینکه فرمودید کارهایی با فاصله زمانی بیست و چندساله، تقریباً در همه آلبوم‌هایی که من بعد از مهاجرت کار کرده‌ام، وجود دارد. فقط آلبوم «ترنج» بود که قطعاتش در ایران و در همان فاصله یکی دوسال قبل از ضبطش ساخته شده بود، که در واقع حاصل همکاری من بود با دوستان مشهدی‌ام در گروه «ماد». ولی بقیه کارها بعد از مهاجرت، همه‌شان مجموعه‌ای هستند از کارهایی که در آمریکا ساخته شده‌اند یا در ایران بوده و بعداً من آن‌ها را کامل کرده‌ام. غیر از آلبوم «آخ».

مثلاً آلبوم Useless Kisses که در آمریکا کار شد، مجموعه‌ای از شعرهایی بود که از سال ۱۹۹۴، ۱۹۹۵ [تهیه شده بود]. آن سال، سال اول دانشگاه بود. شاید اولین سالی بود که حالا بشود گفت من به خاطر اتفاقات روحی و روانی و عاطفی و آن چه در زندگیم با آن روبه‌رو شده بودم و برای همه پیش می‌آید، شروع کردم به نوشتن چیزهایی که مضمون ثابتش یک تجربه عاشقانه بود.

در آلبوم‌های «الکی» و آلبوم‌های بعدی هم این هست، [ترکیبی و] مجموعه‌ای از کارهای داخل ایران و بیرون ایران. در واقع من در این مورد تصمیم خاصی نداشتم، این اتفاق افتاده.

در «مطنطن» هم، «باد وزنده» مربوط به داخل است. ولی جدیدترین قطعه‌ای که ساخته شده، شعرش مربوط به یکی دو سال پیش است، ولی مضمون آن بعدتر تکمیل شد؛ «زاد ازم ببر»، و «چه باشد اگر مرگ در من بخسبد»، که سر تمرین تئاتری بودیم در نیویورک، و یک روزی به این فکر کردم که آدم هم از این روزگار و از این هرچه هست خسته است، نه به عنوان افسردگی، به این فکر می‌کند که چه می‌شود اگر [مرگ] بیاید و دست مرا بگیرد و ببرد و راحت شوم، مثلاً یک چنین شکلی. این در میان شعرها جدیدترین‌شان است.

ولی «خشم کردم» که قطعه آخر است، جزو قطعاتی است که من حدود بیست و یکی دو سالگی در همان زمان دانشگاه با سه‌تار می‌زدمش. همیشه هم فکر می‌کردم که فقط ساز اصلی‌اش، باید سه‌تار باشد. در این آلبوم هم زیاد کاری روی سازهایش نشده. حتی لِوِل (سطح) سازها در «خشم کردم» پایین‌تر است، ولی چند خط آوازی دارد و در واقع یک گروه کورال هستند، مثل یک رسیتالِ آوازی است که دارد می‌خوانَدَش.

آقای نامجو، قبل از انتشار «مطنطن» چند تا از کارهای این آلبوم را به صورت موزیک ویدئو منتشر کردید. آیا نشان‌دهنده این است که علاقه‌تان به بیان تصویری بیشتر شده؟

سه تایش تا الان منتشر شده. بقیه‌اش هم [آماده] هست. یکی چند روز دیگر منتشر می‌شود، یکی موزیک ویدئویی است که روی همین قطعه «چه باشد» است که در واقع بخشی از آن در نیویورک [ساخته شده] و بخشی از آن را دوستان در ایران ساخته‌اند که منتشر می‌شود. یکی هم چند روز یا یک هفته بعدش منتشر می‌شود، ویدئویی روی قطعه «من از آن خاک».

ولی باید اعتراف کنم این ایده اشتباهی از جانب من بود. به خاطر این که الان دیگر آن ویدئوها، با اینکه بخش‌هایی هم از آن فیلمبرداری شده، نمی‌تواند ادامه پیدا کند چون سرمایه من برای این ماجرا تمام شد. چون حمایت مالی که داشتم -از بعضی کنسرت‌های خودم و کمک‌هایی که از یکی دو دوست نزدیکم گرفته بودم که اسم‌هایشان در جلد آلبوم آمده- فقط برای تولید این موسیقی کفایت می‌کرد و [برای] همین تعداد ویدئویی که ساخته شده.

متأسفانه ایده اولیه من این بود که ما بتوانیم یک بار کنسرت بدهیم و عین قطعاتی را که اجرا می‌کنیم، ویدئویش هم پخش بشود. اما از آنجا که برای هر کاری که می‌کنیم بر تجربیات آدم افزوده می‌شود و انگار آدم هیچ‌وقت از این خامی که در بعضی جهات وجود دارد، دور نمی‌شود، فهمیدم اگر زمانبندی قطعات مطابق ضبط را رعایت نکنید و بسته به حال و هوای اجرا کوتاه‌تر و بلندتر اجرایش کنید، می‌تواند جذاب‌تر باشد. و این دیگر با ویدئو جور در نمی‌آید و هیچ وقت هم نمی‌شود کاری کرد که [اعضای] گروه از لحاظ سرعت و تعداد میزان‌ها، عیناً مثل [زمان] ضبط بزنند. اگر این کار را بکنند...

خوشبختانه نوازندگانی که دوستان من هم هستند، -آنهایی که بچه‌های نیویورک هستند، به ویژه نوازنده گیتار و بیس‌مان، خود یحیی هم که در واقع رهبر چارت‌نویسی ماجراست، اصلاً جذاب نیست که ما بخواهیم عین آن اجرا کنیم. آن حس و حال اجراست که اجازه می‌دهد تندتر یا کندتر بشویم.

یک زمانی هست که اصلاً شنونده دوست دارد با شما بخواند، و شما ممکن است یک جمله را بیشتر تکرار کنید برای اینکه مردم لذت می‌برند از خواندن خودشان. برای همین، نفس ویدئو ساختن به این منظور، اشتباه بود.

پس در حقیقت تفکر تصویری و بصری پشت اینکارها نبوده.

من اصلاً هیچ وقت روی قطعاتی که می‌سازم، هیچ تصویری نمی‌بینم. خیلی کم پیش آمده. مثلاً یک بار پیش آمده، برای «گل ممد» پیش آمده. «ترنج» را می‌توانم بگویم خیلی از آدم‌هایی که شنیده‌اند، حتی آدم‌هایی که کار فرهنگی نمی‌کنند، با آن، تصویر دیده‌اند. ولی من خودم هیچ تصویری از «ترنج» برایم شکل نمی‌گیرد.

من ذهن تصویری ندارم. باید یک اعتراف دیگر هم بکنم، من کلاً در زندگی خواب هم زیاد نمی‌بینم. بیشتر طبیعی است؛ ذهنم روی صوت و زیروبمی محیط حساس است و برای همین، ویدئو ساختن همیشه یک نقض غرض بوده است.

من ایده‌ای نداشتم و باید آن را می‌دادم به آدم‌ها، ایده خودشان را انجام بدهند. آدم‌ها هم که ایده خودشان را انجام می‌دهند. خود ایده‌پردازی هم به خاطر [محدود بودن] سرمایه، ممکن است لزوماً توسط بهترین آدم‌ها انجام نشود. آدم‌ها دارند صرفاً به من لطف می‌کنند، به عنوان دوستان من، و تجربه شان را با کار من انجام می‌دهند و [ضمناً] یک قرار کاری هم با هم داریم.

در واقع جواب کوتاه‌تر به سؤال شما این است که من ذهن تصویری، و تصمیمی بر این که تصویری باشد نداشته‌ام. این ویدئوها را ساختیم، اول به آن منظور، ولی خب یک سری کار است و الان هم باعث می‌شود بعد از بیرون آمدن آلبوم، اگر سرمایه‌مان را جمع کنیم و بقیه را هم تکمیل کنیم، باعث تبلیغ و حمایت از آلبوم شود و اینکه باز آلبوم شنیده بشود، همین.

یک چیزی را هم خدمتتان عرض کنم، یک ویدئو هست روی قطعه اخترکم، که چون ۹دقیقه است دیگر اسمش موزیک ویدئو نیست، یک جور ویدئوآرت است. امیدوارم محصول نهایی یک جوری باشد که بشود در موزه یا مدیوم‌های دیگر به صورت یک فاین‌آرت ارائه‌اش داد.

این کار قرار است چه وقت منتشر شود؟

این هم حدود نوروز یا کمی بعد از آن تکمیل خواهد شد. چون قرار بوده در چهار فصل فیلمبرداری شود و به گمانم هنوز فصل زمستانش تمام نشده است.

در دفترچه توضیحات آلبوم، شما متن کامل شعرها و توضیحاتی راجع به آلبوم ارائه داده‌اید. اما قسمتی از شعرها کم‌رنگ چاپ شده‌اند و نوشته شده که در آهنگ خوانده نمی‌شوند. دلیل خواندن نشدن این قسمت از شعرها چیست؟

دوستان من در ایران این دفترچه اشعار را درست کرده‌اند و ما چند روز قبل از انتشار آلبوم، آن را روی اینترنت گذاشتیم. من شعر کامل را برایشان فرستادم و این از خوش‌سلیقگی آنهاست که شعر کامل را بگذارند و آن قسمت‌ها را که جزو شعر هست ولی در قطعه خوانده نمی‌شود، کمرنگ کنند.

خب شما وقتی حتی شعرهای کلاسیک را هم استفاده می‌کنید، لزوماً همه شعر را نمی‌خوانید. این اتفاق برای شعر خود آدم هم می‌تواند بیفتد. مثلاً شعر «ایرانه خانم» جناب براهنی در واقع سه صفحه است، یا شعر «دف» از ایشان سه صفحه، سه صفحه و نیم است ولی من فقط سه صفحه از آن را خواندم یا از «ایرانه خانم» فقط حدود نصف صفحه.

من الان همه را یادم نیست که کدام‌ها کمرنگ است و نخوانده‌ایم، ولی مثلاً در شعر «مرگ» در آن بیت «نسنجیده‌ام جرم کیهان کامل/ ز دست خدای خر خلق جاهل»، این را شما در فضای یک شب شعر یا محفلی خصوصی با دوستانتان اگر بخوانید می‌تواند خنده‌دار باشد، ولی وقتی قطعه موسیقی می‌خواهد بیاید بیرون و منتشر بشود، یک آفیشالیتی و رسمیتی دارد که به نظر می‌رسد این کمی رو حرف زدن باشد.

ویدئویی منتشر کردید چند روز پیش از انتشار آلبوم که در آن گفتید ایرانی‌های ساکن ایران به صورت رایگان می‌توانند به این آلبوم گوش کنند. آیا پیام دیگری هم دارید برای شنونده‌ها؟

پیغامی که من دو سه روز پیش گذاشتم، منظورم بیشتر... نمی‌دانم، آدم که نمی‌تواند خودش را آن جوری ببیند که نقشی دارد در تغییر چیزی. در حد این که اگر کسی به این موزیک علاقه‌مند است، برای این چند ثانیه دیگر دغدغه خرید و این‌ها نداشته باشد. گرچه با این شرایطی که هست، اگر امکان خریدش در ایران هم بود، با این اوضاع اقتصادی آدم اصلاً نمی‌تواند از کسی انتظار داشته باشد.

به هرحال من حدسم این است که مخاطب ما یا مخاطب این موزیک کسانی هستند که اوضاع احوالشان به احتمال زیاد [خوب نیست] و قیمت آلبومی که این جا ۱۵ دلار است به قیمت واحد ایران، [قیمتی] تعیین‌کننده است و نمی‌شود از ایشان انتظار داشت. دوماً هم که اصلاً راهی هم که وجود ندارد. آی‌تیونز و چیزهای دیگر هم که به خاطر اوضاع جهان بسته است.

لذا قصد من فقط این بود که این آلبوم بتواند حواس آدم‌ها را [از اوضاع بد] پرت کند و امیدوارم بعضی از کارها غمگین‌ترشان نکند به هرحال. اما چیزی که می‌خواهم بگویم، من حقیقتش، هم اطرافیانم به من می‌گفتند و توصیه کردند نگویم این را، خودم هم مردد بودم که به معنای دیگری برداشت نشود خدای نکرده.

من فقط می‌خواهم اطلاع بدهم. این کار ماست، هیچ منتی نیست. اگر زحمتی هست از لحاظ وقت و هزینه، خب آدم وقتی می‌خواهد تجربه‌های جدید و بلندپروازی کند، طبیعی است هزینه هم دارد. ولی این آلبوم با توجه به آن کمپینی که ما دو سال پیش به راه انداختیم، یک چیزی حدود ۱۰ تا ۱۵ هزار دلار (به قیمت هزینه‌های اینجا) برای تولیدش در نظر گرفته بودیم و آن کمپین هم به ما کمک کرده بود.

ولی می‌گویم، اتفاقاتی افتاد که این ماجرا تقریباً حدود سه برابرِ این [برآورد] تمام شد و [هزینه] این ویدئوها را هم باید اضافه کنیم، چون که خواستیم تجربه‌ای کنیم. ولی نکته‌اش در خطاب به دوستان ایران نیست. منظورم به دوستان بیرون از ایران بوده که اگر واقعاً دستشان می‌رسد، تا اندازه که می‌توانند این ساپورت (حمایت) را انجام بدهند.

حتی اگر آلبوم را شنیدند یا کپی کردند، به یک شکلی، حالا در کنسرت‌ها یا به شکلی، این را [در نظر بگیرند] تا حتی‌الامکان بخشی از این سرمایه برگردد و ما بتوانیم کارمان را ادامه بدهیم، همین. ببخشید که اصلاً این مسئله را مطرح کردم ولی خب فکر کردم صمیمی هستیم و می‌توانم بگویم.

خیلی هم ممنون که وقت گذاشتید برای این آلبوم، و معرفی شد. مخلصیم.

منبع خبر: رادیو فردا

اخبار مرتبط: از اعجاب «مُطَنطن»؛ گفت‌وگو با محسن نامجو