چگونه قدرت دگرگون کننده “همبستگی” ترامپ را شکست خواهد داد؛ “من نه؛ ما” پیش به سوی آرمان سبز

چکیده :ماموریت اصلی جنبش این است که به میلیون ها آمریکایی ای که به آن ها تلقین شده که مشکلات شان ناشی از بی استعدادی و عدم پشتکار است، نشان دهد که این محصول ساختارهای اجتماعی و اقتصادی معیوب است و دردشان مشترک است و راه حلش تنها کنار گذاشتن رودربایستی ها و آمدن به صحنه...


نائومی کلاین

نائومی کلاین، روزنامه نگار برجسته چپگرا و مولف کتاب “دکترین شوک: ظهور سرمایه‌داری فاجعه”، در یادداشتی در پایگاه اینترسپت با اشاره به حملات غیراخلاقی هیلاری کلینتون به سندرز و در مقابل، درخواست سندرز از هوادارانش برای تمرکز بر موضوعات اصلی بجای تخریب رقبا و شخصی سازی مسائل، نوشته که در پی این تحولات، با بستن صفحه توییترش، از توییت کردن علیه اظهارات کلینتون منصرف شده و ترجیح داده در خصوص علت حمایت فرزندش از سندرز با او گفتگو کند و درباره تجربه مواجهه خودش با کمپین سندرز در آیووا و نیوهمپشایر بیشتر بنویسد

کمپینی که به گفته کلاین، از عقده گشایی های مرسوم در آن خبری نیست و عجین شده است با حس همبستگی و دل رحمی و فرهنگ “گوش دادن” که همه را دور هم جمع کرده است. از رای اولی های شهری چند رگه تا کشاورزان کهن سال سفید پوست، از فعالان کارگری کهنه کار تا فعالان محیط زیستی، و البته یک کاندیدای یهودی که پایگاه اجتماعی قوی ای در میان مسلمانان دارد. هر آنچه که هست حاصل گوش های شنوا برای دردهای مشترکِ آشناست.

کلاین از تجربه مواجه اش با فعالان ستاد سندرز می نویسد که در هوای سرد نیوهمپشایر، محله به محله و خانه به خانه، میگردند و برای سندرز رای جمع میکنند و رمز موفقیت شان را گوش دادن به روایت های مردم میدانند. گوش دادن به روایت خانواده ای که بیمار سرطانی شان را زیر سایه بدهی خدمات درمانی از دست دادند. روایت استرس ناشی از سه شیفت شغل و هشتی که همچنان در گرو نه هست. روایت دانشجویی که بخاطر ناتوانی در پرداخت شهریه اش، ترک تحصیل کرد. روایت زن مسلمانی که از پوشیدن حجاب بخاطر حملات نژادپرستانه احساس ناامنی می کرد و دلتنگ خانواده اش بود که از دریافت ویزا محروم شده اند. روایت ترس خانواده هایی از فرزندآوری بخاطر چشم انداز مبهم تغییرات اقلیمی.

کلاین می نویسد: وقتی به این داستان ها گوش فرا دهی، طرف مقابل هم آمادگی بیشتری دارد تا درباره این جنبش که درصدد است سطح زندگی شان را اتقا دهد، بشنوند. از طرح بهداشت همگانی رایگان تا طرح لغو بدهی های دانشجویی. از طرح افزایش حداقل دستمزد به ۱۵ دلار در ساعت تا طرح توافق سبز جدید.

ماموریت اصلی جنبش این است که به میلیون ها آمریکایی ای که به آن ها تلقین شده که مشکلات شان ناشی از بی استعدادی و عدم پشتکار است، نشان دهد که این محصول ساختارهای اجتماعی و اقتصادی معیوب است و دردشان مشترک است و راه حلش تنها کنار گذاشتن رودربایستی ها و آمدن به صحنه است.

هدف شعار اصلی کمپین #من_نه_ما همین است. اینکه هیچ رئیس جمهوری ناجی ای در کار نیست که از بالا بتواند قفل مشکلات را برای شان باز کند. برای رسیدن به تغییری که سندرز وعده اش را میدهد، مردمی که با کمک های مالی خرد اما پرشمار خود ستاد را سر پا نگه داشته اند، باید به شکل سازمان یافته در صحنه بمانند و برای آن تغییر مبارزه کنند. به همین خاطر است که شماری از جسورترین سازمان های مدنی و سندیکاهای کشور تاکنون حمایت خود را از سندرز اعلام کرده اند. این ها از همین حالا رغبت خود را برای سازماندهی اعتصاب های گسترده نشان داده اند و میتوان روی قدرت مختل کننده آن ها برای بعد از انتخابات حساب باز کرد.

#من_نه_ما میخواهد شرکای غم ها و دردهای مان را پیدا کنیم.

قدم بعدی البته قانع کردن این “ما” به قدتمند بودنش است. آن هم “مایی” که از جرایم گسترده دولت ترامپ عصبی است و از مصونیتش در قبال استیضاح سرخورده شده و شاهد راست های افراطی مسلح است که در خیابان ها رژه می روند.

به همین خاطر است که سندرز دست از پا نمی شناسند و بعضا روزی در ۳ تجمع شرکت میکند تا مشکلات مردم را بشنود، راهکارها را نشان دهد و این باور را ایجاد کند که غیرممکن، ممکن است. این یک بیداری جمعی است.

این مساله در تجمع ۲۵ هزار نفره سندرز و اوکازیو در نیویورک به اوج رسید، وقتی سندرز رو به جمعیت کرد و پرسید “حاضرید برای حقوق فرد ناشناسی از یک کشور و مذهب دیگر، آنچنان مبارزه کنید که برای حقوق خودتان؟”

اکثرا به آمریکایی ها گفته میشود که برای کشورتان بکشید و کشته شوید اما هرگز فراخوانده نمی شوند که فراتر از جنسیت و رنگ و نژاد برای حقوق یکدیگر مبارزه کنند. همان طور که یکی از نویسندگان در تجمع سندرز گفت، “می دانید چه چیزی سیاست نفرت[پراکنی] را شکست می دهد؟ سیاست همبستگی.”

یک معنای دیگر #من_نه_ما این است که “من فقط برای خودم کار نمیکنم. به شما و ما هم تعلق دارم”

بسیار شنیده ایم که میگویند ماموریت این بار نه فقط شکست ترامپ بلکه تغییر سیستمی است که ترامپیسم را تولید میکند. اما این تنها با مقابله با نیروی فردگرایی خودخواهانه ممکن است که ترامپ نماد آن است. ترامپی که مجری مسابقات کشتی کج بود و پیروزی ورزشکار را تنها وقتی اعلام میکرد که کشتی گیر، رقیبش را له کرده بود. او حالا کشور را با همان منطق و نیروها اداره میکند و تلاشی بی انتها برای کسب ثروت و قدرت بیشتر.

بخاطر همین بود که بعد از انتخاب ترامپ گفتم باید ترامپ درونمان را بکشیم و دست برداریم از این توهم که هر کدام مان برندی منفک هستیم در بازار و نه جامعه و بقیه مردم و جنبش ها رقبای ما در سهم خواهی از بازار هستند! در واقع ترامپیست ترین ما کسی است که گروهی تشکیل دهد برای حمله به مخالفان فکری اش!

شاید اگر هفته ای چند ساعت بیشتر به روابط اجتماعی رو در روی مان بپردازیم و قدر بسیاری از چیزها را در زندگی که خریدنی و فروختنی نیستند بدانیم، زندگی شادتری هم خواهیم داشت و در تکاپو برای ساختن این جنبش هم به کارمان خواهد آمد. این کمپین- درست جلوی خانه مان، و یا در تالار اتحادیه ها و سالن های ورزشی دبیرستان ها- به چنین فضایی شکل داده است. فضایی که در آن صدها هزار نفر خودپرستی و خودنمایی توقف ناپذیر را رها کرده اند. تا کمتر بگویند “به من نگاه کن” و بیشتر بگویند “قدرت مان را ببین”.

خصوصا برای هواداران جوان سندرز که بزرگ شده بودند تا یاد بگیرند باید بهره وری مولدشان را حداکثری کنند و بازاری ترین نسخه خود را عرضه کنند، #من_نه_ما تبدیل به دعوتی برای تخیل راهی متفاوت به خوشبختی شده: از طریق ماموریت پی ریزی جمعی و نسلی آنچه که سندرز “دهه توافق جدید سبز نامیده است”

به همین خاطر شبکه های اجتماعی یک شمشیر دولبه برای کمپین سندرز است. بدون توییتر و فیسبوک و یوتیوب، سندرز نمی توانست در سال ۲۰۱۶ پیامش را به هوادارانش برساند، در خصوص برنامه های انتخاباتی اطلاع رسانی کند و این پایگاه اجتماعی را بسازد خصوصا اینکه رویکرد جانبدارانه رسانه های جریان اصلی برای همه ثابت شده است.

اما از سوی دیگر، مثلا در حالیکه سندرز، ما را دعوت میکند که به روایت های کسانی که نمی شناسیم گوش دهیم، محدودیت کاراکتری در توئیتر مانع میشود و معمولا شاهد اعلام موضع های تحکمی، مختصر و با قطعیت هستیم و نه گشادگی، عدم قطعیت و کنجکاوی.

الگوریتم این شبکه های اجتماعی به نوعی در جهت مخالف پیام کمپین سندرز حرکت میکنند و این الگوریتم های سود محور ما را ترغیب به سروکله زدن با تنها کسانی که کاملا هم فکر ما هستند، میکنند.

و در حالیکه کمپین از ما میخواهد که منیت را کنار بگذاریم و ما شویم، این شبکه های اجتماعی طوری طراحی شده که بهترین نسخه ها از خود را برای تحقیر دیگران به نمایش بگذاریم.

هواداران سندرز حق دارند که از استانداردهای دوگانه حزب دموکرات و رسانه ها در نحوه رفتار با کمپین شان خشمگین باشند اما سندرز هم حق دارد که از هوادارانش بخواهد از حملات زشت و شخصی به رقبا خودداری کنند (البته من هم گاهی نمیتوانم خودم را کنترل کنم). مساله اینجاست که وقتی حال و هوای بدخلقی پا بگیرد، ممکن است پیام اصلی و تاریخی کمپین را تحت الشعاع قرار دهد: پیامی که به هزاران نفر اجازه داده تا با غریبه ها مهربان شوند و در نتیجه جنبشی چنین بزرگ بسازند که می تواند آنها را که خشم ما را برانگیخته اند، از جا بکنیم.

به همین خاطر من دیروز از انتشار توئیت های خشم آمیز منصرف شدم و وقتی به توئیتر برگشتم تا واکنش کاربران را به فرمان آتش بس سندرز در قبال اظهارات زشت هیلاری ببینم، اکثر توئیت ها با هشتگ در حال ترند #ILikeBernie شامل محتوایی صمیمانه و مملو از قدرت مهیب ما بود. #من_نه_ما. این گونه برنده می شویم.

منبع: اینترسپت
ترجمه: کانال برنی سندرز

منبع خبر: کلمه

اخبار مرتبط: چگونه قدرت دگرگون کننده “همبستگی” ترامپ را شکست خواهد داد؛ “من نه؛ ما” پیش به سوی آرمان سبز