کرونا و فیلم بابِل

کرونا و فیلم بابِل
خبر آنلاین

داستان فیلم (بدون اسپویل)
ریچارد و سوزان یک زوج توریست هستند که در غم از دست دادن فرزند سومشان به روستایی در حومهٔ مراکش سفر می‌کنند که بیشتر با یکدیگر باشند. اما در مراکش دو پسر با اسلحهٔ پدرشان اتوبوسی را که آن دو از مسافران آن هستند نشانه می‌روند و سوزان به‌شدت زخمی می‌شود...
یک حادثه، چهار گروه آدم را درگیر می کند: چوپان مراکشی، دو توریست آمریکایی، یک دختر لال ژاپنی و پدرش، و یک مادر مکزیکی و فرزندش! بابل در ۲۰۰۶ به بیان «اتصال» و «پیوستگیِ جامعه بشری» پرداخت.
این داستان ساده در سال ۲۰۰۶ قصد داشت تلنگری به جامعه انسان بزند که: ایهاالناس ما بهم پیوسته ایم! به هم متّصلیم! جدا نیستیم. رنج یک ماهیت سیال است و میان آدمها متوقف نمی شود. رنج درگردش خواهد بود و گمان نکنید که به تعبیر حافظ "بهره" ای (یا به تعبیر میرشکاک "حوالتی" ) از رنجِ انسانِ دیگر، نصیب "تو" نخواهد شد!

گردش رنج؟!

آری! این مفهوم که درد و رنج بشری «محدود به یک جغرافیا» نمی ماند و گلوله ای که در توکیو در تفنگی وارد می شود می تواند در مراکش جان توریستی از آمریکا را بستاند(!) در یک داستانِ ساده در یک فیلم گنجانده شده.
کارگردان و نویسنده فیلم بابل شاید گمان نمی کردند که روزی روزگاری نقشِ گلوله و فشنگ در آن فیلم را، ویروس چینی کرونا بازی کند.

مفهومی به غایت عمیق، در "داستانی ساده" روایت شده است. مفهوم بهم پیوستگی ما آدمها به هم‌. در فیلم بابل بخشی از ماجرا در توکیو می گذرد و در این ماجرای کرونا هم دیدیم که یکی از چیزهایی که هوا شد، المپیک_توکیو بود.

ویروس چینی به همه ما این مفهومِ بهم پیوستگی جامعه انسانی را چشاند. از فلان کشیش در واتیکان ایتالیا تا فلان شاهزاده در قصر باکینگهام لندن تا فلان پروفسورِ نشسته در پژوهشگاه زلزله توکیو، همه چشیدند آنچه که گمان می کردند قرار است فقط در "یک گوشه عالم" رخ دهد. خیر! دامان همه را در بر گرفت!

دخترِ لال ژاپنی، و رنجی که هر روز می کشد، به #توکیو محدود نخواهد ماند!

ژاپن، جایی است که اساسا انسانها کمتر از متعارفِ مردمِ دیگر کشورها سخن می گویند. و دختر لال ژاپنی، یک نماد است. در کشوری که "انسان" کم حرف می زند، کارگردان یک نفر را مقابل چشمان دوربین می نشاند که همان چند کلمه حرف را هم نمی تواند بزند!

و یضیقُ صدری و لا یَنطلقُ لِسانی!

ژاپن سرزمین رنج است. این را بارها نوشته ام. سرزمینی که انسان با کار زندگی می کند و با کار می خوابد و با کار بر می خیزد. ولی انسانِ ژاپنی اهل سخن گفتن از رنجهایش نیست. از همان کودکستان بچه را اینجور تربیت می کنند. دخترِ لال ژاپنی، یعنی رنج و سکوتِ مضاعف، در سرزمین رنج و سکوت!

آل احمد تعبیری دارد که می گوید: شاخکهای هنرمندان حساستر از شاخکهای مردم عادی است و همین حساس بودن است که باعث می شود هنرمند بیش از دیگر مردم "حس" کند. بابِل هشدارِ هنرمند است (بود) به جامعه جهانی که ایهاالناس ما بهم وصلیم!

کرونا، یک سیلی بود به صورت جامعه انسان مدرن که گمان می کرد اگر خود را در خانه های مستحکم و در شبکه های مالی زاینده قرار دهد (همان که پسر نوح می گوید: إِلیٰ جَبلٍ یَعصِمُنی؛ می روم برروی کوهی که مرا حفظ می کند!) از همه بلایا مصون خواهد بود. اما خیر! کرونا نشان داد که هیچ حدّ و مرزی بر مصونیت نیست. ویروس، مرض و مریضی، وقتی در یک نقطه فراگیر شُد تا بلندایِ قلّه ی آن کوهِ رفیعی که "تو" هم بر فراز آن نشسته ای خواهد آمد و یقه ات را خواهد گرفت!

کرونا، اولین باری است که انسان، هیچ قلعه ای برای مصونیت و محفوظ ماندن ندارد! آن جبل و کوه بلندی که پسر نوح می خواست بر آن بنشیند و مصون بماند، برای هیچ کسی موجود نیست. تو سناتور آمریکایی یا ژنرال روسی یا پژوهشگر زلزله ژاپنی حتی اگر در خانه هم #بسط بنشینی، بحران اقتصادی کرونا از لای درب خانه ات رد خواهد شد، و تبِ بی دستمال کاغذی شدن یا بی بنزین ماندنِ ماشین را بر جانت خواهد کشاند.

کرونا، حرفی را زد که هنرمند با فیلمبابل نتوانست به صدای بلند در گوش بشر بخواند. بابل در اسکار و کن دیده شد، ولی چه فایده! کسی باور نداشت که #ویروسفقر یا ویروس_تنهایی ... از توکیو تا صحرای مراکش راه می رود! ولی کرونا ثابت کرد که بله می رود! و رفت. کرونا و بحران اقتصادی اش، از لای دربهای قطور منازل ثروتمندان عالم هم عبور کرده، و یک لحظه، یک "آن" ، یک سیلی به صورت انسان نواخته که:

حِصن حصینی نیست. قلعه های ذهنی ات، همه کشک است. غرور همه تان را باهم خرد می کنم!

پی نوشت: فیلم برای در منزل دیدن همراه با کودکان، مناسب نیست.

* استاد دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا

* منتشر شده در کانال تلگرام نویسنده با عنوان «ارزیابی شتابزده» . ۸ فروردین ۱۳۹۹

منبع خبر: خبر آنلاین

اخبار مرتبط: کرونا و فیلم بابِل